درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • ادیسون
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جالب و آدرس mohsenk.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 74
بازدید ماه : 74
بازدید کل : 2431
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



جالب




تاريخ رياضيات

رياضيات در چين

فهرست مطالب

 خلاصه ايي از تاريخ رياضيات در چين

تاريخچه رياضيدانان و كارهاي انجام شده دو حوضة رياضيات

مراجع در دسترس

تاريخچه

روشهاي دسترسي به ساير صفحات


خلاصه ايي از تاريخ رياضيات در چين

منابع اوليه عبارتند از: «گسترش رياضيات در چين و ژاپن» اثر Mikami و رياضيات چيني اثر Li yan و Dushiran تاريخچه زير را مشاهده نمائيد:

1- نماسازي عددي، محاسبه رياضي، مقياسهاي شمارش

نماد سازي اعشاري سنتي- يك نماد براي هر يك از 10.9.8.7.6.5.4.3.2.1،100 و 1000 و 10000 و..

بنابراين 2034 نوشته مي‌شود با نمادهايي به شكل 2 و 1000و3و10 و4 يعني دوبار 1000 و 3 بار 10 باضافة 4. كه باز مي‌گردد به روش نوشتاري چيني.

   ·  محاسبه با استفاده از تكه هاي كوچك خيزران بعنوان مقياسهاي شمارش شكل گرفت. شكل قرار گرفتن مقياسهاي شمارش نمايانگر يك روش اعشاري ساده بوده و براي نوشتن عبارات طولاني، عدد صفر نمايانگر يك فاصله بود. ترتيب نوشتن از چپ به راست شبيه روش شمارش عربي در 400 سال قبل از ميلاد و يا زودتر بوده.

   ·  جمع: نمادهاي شمارش براي دو عدد در پائين قرار مي گرفتند و يك عدد بالاي ديگري اعداد از چپ به راست با هم جمع مي شدند و در صورت نياز انتقال انجام مي‌شد. منها نيز به همين روش.

   ·  ضرب: جدول ضرب 90*9 ضربهاي اعداد بزرگ مانند روش ما با نتيجه‌گيري بر مبناي مقياسهاي فيزيكي انجام مي‌شد. تقسيمهاي اعداد بزرگ مانند روشهاي رايج ولي نزديكتر به روش galley بود.

2- Zhoubi suanjing (بهترين روش محاسبة شاخصها و منحني هاي صعودي) (صد سال قبل از ميلاد مسيح)

   ·   يكي از تئوريهاي منحني هاي صعودي راتوصيف مي‌كند قبل از آن Han dynasty (206 سال قبل از ميلاد مسيح) رياضي زودتر در كتاب سوزي 213 قبل از ميلاد مسيح.

   ·  بيان و كاربرد هندسه فيثاغورثي براي مساحي، ستاره شناسي و غيره. گسترش هندسه فيثاغورثي

                    ·          محاسباتي شامل اعداد كسري معمولي

3- نه فصل در مورد هنر رياضي اثر jiuzhang suanshu (صد سال قبل از ميلاد مسيح) گرد آوري رياضيات بر پايه Han dynasty 249 مسئله در 9 فصل.

كاملترين مرجع مساحي و موثرترين كتاب رياضيات هيني. گزارشات و تفسير‌هاي فراوان.

فصل 1: محاسبه مساحت: مباحث سيستماتيك در مورد الگوريتمهاي مورد استفاده در شاخصهاي شمارش اعداد كسري شامل alg براي LCM , GCD مساحت اشكال سطح شامل مربع، مستطيل. مثلث، ذوذنقه،دايره و قطاع دايره و قطاع كره دواير متحد المركز، بعضاً تخميني و بعضاَ دقيق.

بخشهاي 2و3و6 در مورد تناسب، سري ها، توزيع نسبت و ضرايب صحيح بخش 4، روشهاي محاسبه سطح و حجم. توضيح روشهاي معمول براي محاسبه ريشهاي مربع و مكعب مي اشد اما نتايج را به كمك محاسبه با نمادهاي عددي بدست مي آورد.

بخش 5: مشاوره هاي ساختماني. حجم مكعب، متوازي السطوح، هرم ناقص هرم سه وجهي، هرم، استوانه، چهارضلعي. مخروط و مخروط ناقص و كره بعضاً تخميني و بعضاً با 3-Pi

بخش 7: زيادي ها و كسرها: اشكال خطا و اشكال خطا دوگانه.

بخش 8: آرايش مستطيلي: بيان كننده روشهاي محاسبه براي حل معادلات 3 مجهولي يا بيشتر. شامل بكارگيري اعداد منفي (مركز براي اعداد مثبت و سياه براي اعداد منفي) قواعد اعداد صحيح.

بخش 9: مثلث هاي كامل: كاربرد تئوري فيثاغورث و مثلث هاي متشابه، حل معادلات درجه ها با توضيح الگوريتم ريشه مربع، تنها معادلات به شكل X2+ax=b با a و b مثبت

Sunzi 4

روشهاي كاربردي رياضي خود را نوشته. شامل «باقيماندة مسائل چيني» يا «مسئله Master Sun» . n  را پيدا كرده وقتي كه شما با تقسيم 3 باقيماندة 2 را بدست مي‌آوريد، با تقسيم بر 5 باقيماندة 3 را بدست مي آوريد و با تقسيم بر 7 باقيماندة 2 را بدست مي آوريد. راه حل او: اعاد 40، 63 و 30 را جمع كنيد تا به عدد 233 برسيد، از عدد 210 كم كنيد تا به عدد 23 برسيد.


Liu Hui /5

تفسير بر «نه فصل»

Pi را با تخمين چند ضلعي هاي دايره‌ايي محاسبه مي‌كند. دو برابر كردن تعداد زوايه‌ها براي يافتن تخمين صحيح تر، از چند ضلعي هاي 69 و 192 گوشه و Pi معادل 141014/3 را تخمين زد و عدد 14/3  را بعنوان تخمين كاربردي پيشنهد كرد اصول محاسبه براي دايره را توضيح دهد.

اصول كاواليري را براي محاسبه دقيق حجم استوانه پيشنهاد مي‌كند.

Haidao suanjing (راهنماي رياضيات اقيانوسي) ضميمه اصلي جهت توضيح فصل 9 از كتاب «نه فصل» مشتمل بر 9 مسئله مساحي با بهره گيري از مشاهدات غير مستقيم.

 

Zhang iujian/6

راهنماي رياضي خود را نوشته. شامل فرمولهايي براي جمع و ترتيب رياضي. همچنين يك روش غير متعارف جهت سيستمهاي 2 معادله و 3 مجهولي «مسئله صد پرنده».

(429-500) Zuchongzhi/7  ستاره شناس، رياضي دان، مهندس

مطالب ستاره شناسي قديمي را گردآوري نموده. مشاهدات ستاره شناسي خود را پايه گذاري نمود. تقويم جديد پيشنهاد كرد.

Pi را نه 7 عدد تعيين نموده: 1415926/3 استفاده از  را براي تخمين دقيق پيشنهاد نموده و  را براي تخمين معمولي پيشنهاد نمود.

با روش پيشنهادي Liu Hui براي حجم كره به روش دقيقتري براي محاسبة حجم كره دست يافت.

Liu Zhuo /8 ستاره شناس (544-610)

روش انترپوله كردن درجه دوم را پيشنهاد كرد (روش اختلاف درجه دوم) و

Wang Xiaotong/9 رياضي دان و ستاره شناس

22 مسئله Xugu Suanjing (ادامه رياضي سنتي) را نوشت. معادله مربع را با تعميم الگوريتم ريشه مربع حل كرد.

 

10- ترجمه تحقيقات رياضي در هند

در سال 600 بعد از ميلاد مشاهدات Levensita ستاره شناس هندي در دو متن ترجمه شده يكي از آنها محاسبه زاويه (360 درجه) را توضيح داده و جدولي از علائم براي زاويه ها از صفر تا 90 درجه در 24 بخش (درجه 9 را تشريح كرده. همچنين اعداد اعشاري هندسي معرفي گرديده و توضيح كامل داده نشده.

/11 (683-727) Yi Xing جدول تا نژانت

1050) Jiaxian /12 ميلادي)

محاسبه تعديل مربع و ريشه مربع، روشهاي پيشرفته براي ريشه هاي با درجات بالا مورد كاربرد در ضرايب Biromial (دو جمله اي)

(1202-1261) Qin Jiushao /13

Shiushu Jiuzhang (كاربرد هاي رياضي در 9 بخش) 81 مسئله از رياضيات كاربردي مانند «نه فصل») حل معادلات درجه بالا تا 10 درجه عملكرد سيستماتيك جهت تناسبهاي خطي نامعين (تئوري باقيماندة چيني) الگوريتم اقليدسي براي GCU.

(1192-1279) Li Chih /14

Ceyuan haijing (يكپارچگي محاسبات دايره) 12 فصل، 170 مسئله در مورد مثلث تساوي الاضلاع و وترهاي دايره و خطوط مماس بر دايره. Yigu yanduan (مراحل جديد درمحاسبه) و حل مسائل هنديس بوسيله حبر

(1261-1275) Uyang Hui /15

كتابهاي متعددي نوشته. روشهاي Jiuxian را براي حل معادلات با درجات بالا را توضيح مي دهد. مربع هاي جادوئي از مبناي عدد 10.

(1231-1316) Guo Shoujing /16

Shou shi Li (تقويم روز و كار) ديفرانسيل هاي درجه بالا

(1280-1303) Zhu Shijie17

SuanXue qi meng (مقدمه اي بر مطالعات رياضي) و Siyuan yujian (آيينة گرانبهاي چهار عنصر) معادلات از درجه بالا با چند مجهول را حل مي‌كند. جمع چند سري نامحدود را محاسبه مي‌كند شامل:

1.   جمع n2 و 2- جمع n(n+1)(n+2) . در مورد ضرايب دو جمله ايي بحث مي‌كند از عدد صفر استفاده مي‌كند.

تاريخچة رياضي دانان و كارهاي انجام شده در زمينة رياضي متون اوليه.

اين متون در اثر جمع آوري تدريجي موضوعات در طول قرنها جمع آوري گرديده. تاريخچه هاي ذكر شده تقريبي است و بر مبناي زماني است كه به شكل نهايي خود رسيده اند.



چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 14:15 ::  نويسنده : MOHSEN

برنامه خطي اعداد صحيح دوتايي (BILP)

يك مورد خاص ILP زماني اتفاق مي افتد كه همه متغيرهاي نمونه بتوانند فقط يك يا دو رقم 0 يا 1 را قبول كنند . چنين متغيرهايي متغيرهاي دوتايي ناميده مي شوند ، و نمونه ها ، برنامه ها ، برنامه هاي 1-0 يا برنامه هاي خطي اعداد صحيح دو تايي (BILPS) ناميده مي شوند . هر حالتي كه بتواند با بله / نه ، (خوب / بد) يا 0/1 نمونه‌برداري شود به عنوان متغيردوتايي شناخته مي شود . در زير نمونه هاي زيادي از متغيرهاي دوتايي ذكر شده كه ممكن است در طرح تجاري يافت شود :

 ، اگر يك طرح مراقبت سلامتي جديد پذيرفته شود .

 ، اگر پذيرفته نشود .

 ، اگر مجلس خط B براي توليد نمونه هاي كولس به كار رود .

 ، اگر به كار نرود .

 ، اگر يك ايستگاه پليس جديد در پايين شهر شناخته شود .

 ، اگر ساخته نشود .

 ، اگر توليد يك اجناس به عنوان نوع «خوب» قابل قبول باشد .

 ، اگر به اين صورت نباشد .

 ، اگر بزرگراه 50 ، در سفر بين ددو شهر به كار رود .

 ، اگر به اين صورت نباشد .

 ، اگر محدوديت خاصي باشد .

 ، اگر آن محدوديت نياز نباشد .

 ، اگر يك گياه جديد در گاري هندوستان پرورش يابد .

 ، اگر به اين صورت نباشد .

 ، اگر سومين انتقال به كار رود .

 ، اگر به اين صورت نباشد .

همانطور كه اين مثالها نشان مي دهند ، خيلي ساده است كه متغير دوتايي را به عنوان يك تحقيق در نظر مي گيريم  يعني اين كه اين تحقيق قبول شده ،  يعني اين تحقيق قبول نشده است . با تفاسير داده شده در مورد متغيرها ، اكنون ما چند نوع اجبار را مورد آزمايش قرار مي دهيم ، كه تحت بررسي شوراي شهر در «سالم اورگون» مي باشد .

شوراي شهر سالم :

در آخرين جلسه مالياتي سال ، شوراي شهر «سالم» ، طرح هايي مختص سرمايه باقي مانده در بودجه يك سال ارائه كرده است . نه تحقيق تحت بررسي كامل يك سال قرار گرفته اند . براي آمارگيري حمايت مردم از تحقيق هاي مختلف ، پرسشنامه هايي به طور تصادفي به راي دهندگان در كل شهر فرستاده مي شود و از آنها خواسته مي شود كه تحقيق ها را به ترتيب از خوب به بد طبقه بندي كنند . ( بالاترين تقدم ،  پايين ترين تقدم ) شورا امتيازها را بر اساس 500 پاسخي كه دريافت مي كند تطبيق مي دهد .با اين وجود هيئت شورا مكرراً متذكر مي شود كه تنها به نتايج پرسش‌نامه‌ها اكتفا نمي كند . آنها در حاليكه تخصيص هاي بودجه را تهيه مي كنند ، مسائل ديگر را هم محاسبه مي كنند . براي تخمين هزينه هر تحقيق ، ميزان تخميني ثابت هر شغل جديد بايد فراهم شده ، و تطبيق امتياز پرسشنامه ها در جدول 3-5 خلاصه شده است.


هدف هيئت شورا بالا بردن حمايت كل راي دهندگان دريافت شده (داشتن پرسشنامه به عنوان مدرك) و دادن محدوديت ها و مطالب قابل توجه ديگر هيئت شورا مي باشد كه به شرح زير است :

·        900.000 دلار باقيمانده در صندوق

·        نيازهاي هيئت شورا براي ايجاد حداقل 10 شغل جديد .

·  با وجوديكه جلوگيري از جنايت ، براي مردم از اهميت بيشتري برخوردار است ، هيئت شورا براي بخش هاي ديگر خدمات مردم بايد به خوبي عمل كند . بنابراين اميد مي رود كه در بيشتر تحقيق هاي مربوط پليس سرمايه گذاري شود .

·  هيئت شورا مايل است كه تعداد وسايل نقليه اضطراري شهر را افزايش دهد ولي اكنون با توجه به مطالب ديگر ، فقط يكي از دو تحقيق در مورد وسايل نقليه اضطراري بايد سرمايه گذاري كند . پس دو ماشين پليس و دو ماشين آتش نشاني هم بايد خريداري شود .

·  هيئت شورا معتقد است در صورتيكه تصميم بگيرد نزولهاي سرمايه را از برنامه‌هاي ورزشي در مدارس برگرداند ، نزولهاي سرمايه از برنامه هاي موسيقي هم بايد برگردانده شوند و برعكس .

·  با عقد قرارداد ، هر سرمايه اضافي مدرسه قبل از اينكه تحقيقات جديد مدرسه انجام شود بايد به نزولهاي قبلي برگردانده شود . بنابراين هم سرمايه هاي ورزشي و هم سرمايه هاي موسيقي قبل از اينكه تجهيزات جديد كامپيوتر خريداري شود ، بايد برگردانده شوند . هر چند برگرداندن سرمايه هاي ورزشي و موسيقي ، دلالت بر اين ندارد كه كامپيوترهاي جديد خريداري خواهند شد . هيئت شو.را هم مايل است به مردم مسائلي از لحاظ مالي نسبت به آنها مسئول است را ارائه دهد . مثل مسائل مربوط به سلامتي ، علائق در رشد مشاغل و نيازهاي تحصيلي شهر «سالم».

براي نشان دادن مسئوليت پذيري مالي :

·  هيئت شورا مايل است حداقل 250.000 دلار به بودجه سال بعدي انتقال دهد . بنابراين براي بقيه سال حداكثر اينقدر باقي مي ماند :

·        650.000$ = 250.000$ - 900.000$ .

براي نشان دادن ارتباط بين سلامت عموم :

·  هيئت شورا مايل است حداقل در سه تحقيق آتش سوزي و پليسي سرمايه گذاري كند .

·        آنها اميدوارند هفت افسر پليس جديد اضافه كنند .

 

براي نشان دادن علائق در رشد مشاغل :

·  هيئت شورا مايل است حداقل 15 شغل جديد تمام وقت فراهم آورد .

براي اثبات حساسيت مطالب تحصيلي :

·  هيئت شورا مايل است كه در هر سه تحقيق تحصيلي سرمايه گذاري كند .

اعضاي هيئت شورا تشخيص مي دهند كه سرمايه كافي براي تحقق اين پنج هدف موجود نمي باشد ، ولي آنها احساس مي كند كه اگر حداقل سه تحقيق از پنج تحقيق قابل قبول باشد ، راي دهندگان با نظر مساعدي به آن توجه مي كنند .

 

راه حل

هيئت شوراي شهر سالم بايد تحقيق هايي را براي سرمايه گذاري انتخاب كنند . هدفش تشخيص ارتباطات و محدوديت هايي است كه قبلاً ذكر شده است . يك سري تحقيق هايي كه حمايت عموم مردم را از طريق پرسش نامه هاي داده شده ، بالا مي‌برند .

متغيرهاي راي

متغيرهاي  ، يك سري متغيرهاي راي دوتايي هستند :  است . اگر‌روي تحقيق j سرمايه گذاري شود ، و 0=است اگر روي تحقيق j سرمايه‌گذاري

نشود .

نقش هدف

هدف هيئت شورا بالا بردن همه امتيازات تحقيق هاي سرمايه گذاري شده است :

بالا بردن

 

محدوديت ها

قبلاً ، ما محدوديت و ارتباطات مختلفي در شوراي شهر «سالم» فهرست بندي كرديم . در اينجا ما آنها را طبق انواع محدوديت BILP طبقه بندي مي كنيم .

1-محدوديت هاي مختص منبع

نمونه هاي محدوديت هاي مختص منبع كه شامل رسيدگي هايي مثل بودجه كردن سرمايه (مثل بالا بردن بودجه محدود سرمايه تحقيق) يا تحقيق اهداف (مثل پايين آوردن تعداد شغلهاي جديد فراهم آمده) .

A1-محدوديت هاي بودجه سرمايه

ماكزيمم ميزان سرمايه هايي كه بايد اختصاص يابند از 900.000$ بيشتر نمي شود اگر ضرايب ميزان هزاران دلار را نشان دهند ، اين محدوديت به اين گونه است :

B1-محدوديت هاي تحقيق اهداف

تعداد شغلهاب جديد فراهم آمده بايد حداقل 10 باشد :

2-k خارج از /N محدوديت هاي انحصاري متقابل

بعضي مواقع محدوديت ها روي تعداد تحقيق هايي كه بايد اجرا شوند (K) در يك زير مجموعه خاص (N) تحقيق ها ، واقع مي شوند . تحقيق هاي N ، اگر دقيقاً   ، تحقيق هاي N بايد اجرا شوند و محدوديت انحصاري‌متقابل ناميده مي‌شوند.

A2-ماكزيمم K خارج از N محدوديت هاي تحقيق

ميزان فعاليت هاي مربوط به پليس كه بايد سرمايه گذاري شود حداكثر 3 است :  .

B2-محدوديت هاي تحقيق انحصاري متقابل

دو ماشين پليس و دو ماشين آتش نشاني بايد خريداري شود . دقيقاً مي توان گفت كه تعداد تحقيق هاي خريد ماشين به علاوه تعداد تحقيق هاي خريد ماشين آتش نشاني كه بايد سرمايه گذاري شود دقيقاً برابر با 1 است :  . (رجوع شود به صفحه 3)

3-محدوديت تحقيق هاي پيش نياز و هم نياز

زماني انتخاب تحقيق ها ممكن است ، تحت تاثير ترتيب هاي مورد نياز باشد . بخصوص بعضي مواقه تحقيق ها ملزم به انجان تحقيق هاي معين ديگر هم مي باشد . كه اين تحقيق ها به تحقيق هم نياز معروف هستند . در مواقع ديگر يك تحقيق يا چند تحقيق قبل از اينكه امكان انجام تحقيق بعدي فراهم شود ، بايد انجام شوند . اولين تحقيق نسبت به تحقيق بعدي ، پيش نياز ناميده مي شود . لازم به ذكر است كه اگر يك تحقيق پيشنياز انجام شود . به اين معني نيست كه تحقيق بعدي انجام خواهد
شد .

A3-محدوديت هاي تحقيق هاي هم نياز :

اگر سرمايه هاي ورزشي برگردانده شوند ، سرمايه هاي موسيقي هم برگردانده خواهند شد . و اگر سرمايه هاي ورزشي برگردانده نشوند ، سرمايه هاي موسيقي هم برگردانده نخواهند شد . اين محدوديت حاكي از تعداد برابر تحقيق هاي سرمايه موسيقي برگردانده شده و تحقيق هاي سرمايه ورزشي مي باشند . كه  است يا  .

 

B3-محدوديت تحقيق هاي پيش نياز :

سرمايه ورزش و سرمايه موسيقي ، قبل از اينكه تجهيزات جديد كامپيوتر خريداري شود بايد برگردانده شوند . اين ارتباط مي تواند به عنوان دو اجبار پيش نياز مشخص شود : ميزان سرمايه تحقيق هاي ورزشي بايد حداقل برابر ميزان سرمايه تحقيق هاي خريداري تجهيزات كامپيوتر باشد () و ميزان سرمايه تحقيق هاي موسيقي بايد حداقل برابر سرمايه تحقيق هاي خريداري تجهيزات كامپيوتر باشد . ()

يا :

   

         و

توجه داشته باشيد كه رويهم رفته اين محدوديت به اين معني است كه اگر  باشد ، پس  و  هر دو بايد برابر 1 باشند ، ولي اگر  و  باشند ، نيازي نيست كه  برابر 1 باشد .

 

4-محدوديت هاي K خارج از N بايد نگهداشته شوند

بعضي مواقع وقتي محدوديت هاي عملي براي يك برنامه رياضي فرمول بندي مي‌شوند (خطي ، عدد صحيح ، دو تايي ، غير طولي) ، فقط بعضي از (K) زيرمجموعه خاص محدوديت هاي (N)بايد نگهداشته شوند . (اگر  باشد ، محدوديت ها بعضي مواقع به هر دو محدوديت ها بر مي گردند ) ما موقعيت شوراي شهر سالم را شرح مي دهيم و فقط محدوديت هايي به كار مي برند كه متغيرهاي دوتايي داشته باشند ، ولي مفهوم مرتبط با هر نمونه برنامه رياضي است . شوراي شهر مايل است كه حداقل سه محدوديت از پنج محدوديت را راضي كند .

1-داشتن حداقل 250.000$ ذخيره ، يا كل مقدار خرج شده روي اين تحقيق ها در يك سال نمي تواند از 650.000$=250.000$-900.000$ بيشتر شود : 

2-حداقل روي سه تحقيق پليس و آتش نشاني بايد سرمايه گذاري شود :

3-تحقيق كه شامل اضافه كردن هفت افسر پليس جديد است بايد سرمايه گذاري شود:                                   

4-حداقل 15 شغل جديد بايد فراهم شود (نه فقط 10تا) :

5-سه تحقيق تحصيلي كه بايد سرمايه گذاري شوند :

حالتي كه حداقل سه هدف از پنتج هدف تحقق يافته با معرفي متغيرهاي دوتايي  ،  ،  ،  ،  مشخص مي شود . در اينجا :

  است اگر محدوديت i ناديده گرفته شود (هدف تحقق نيافته است)

 است اگر به محدوديت  توجه شود (هدف IS تحقق يافته است)

پس يك روش دو مرحله اي مي تواند براي تغيير محدوديت هاي عملي بالا براي تحقق اهداف به كار رود .

مرحله 1 : افزايش هر  با يك رقم بزرگ كه به عنوان M شناخته شده و مراحل زير را انجام مي دهد :

1-اگر محدوديت متقابل يك محدوديت «» است ، واژه   را به سمت راست محدوديت اضافه كنيد . (پس اگر  است‌ ، سمت راست خود محدوديت خيلي بزرگ است ، بنابراين نياز نيست كه حالت اصلي بماند)

2-اگر محدوديت متقابل يك محدوديت «

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:برنامه ی خطی اعداد صحیح دوتایی, :: 14:14 ::  نويسنده : MOHSEN

انسان اوليه چگونه مي شمرد؟

در آغاز، انسان اوليه براي نشان دادن عدد مورد نظر خود از زبان اشاره استفاده مي كرد. شايد به ببري كه كشته بود يا به سر نيزة همسايه اش اشاره مي كرد. يا شايد از انگشتانش براي نشان دادن عدد استفاده مي كرد. سه انگشت دست معني» سه« مي داد، خواه سه نيزه يا سه ببر دندان دشنه اي، يا سه غار يا سه سر نيزه.

مي دانيم كه در زندگي روزمره» عدد« كلمه يا نشانه اي است كه بر مقدار و تعداد معيني دلالت مي كند.اما لازم نيست آنچه را كه ما درباره اش گفتگو مي كنيم، مشخص كند. مثلاَ» سه« يا» 3« مي تواند يه معني سه هواپيما، سه قلم يا سه كتاب باشد.

در ابتدا، انسان اوليه مي توانست تا دو بشمارد.امروزه هنوز در جهان، قبايلي ابتدايي مانند بوميان بدوي استراليا» ابورجين« ها وجود دارند كه فقط سه عدد مي شناسند:يك،دو و بسيار. اگر يك نفراز اين قبيله سه عدد بومرانگ(*) يا بيشتر داشته باشد، براي شمارش آن فقط عد بسيار را به كار مي برد. البته بيشتر انسانهاي اوليه تا ده، يعني مجموع تعداد انگشتان دستان مي شمردند. بعضي فقط تا 20 يعني مجموع تعداد انگشتان دست و پايشان مي شمردند.

هنگامي كه با انگشتان دست شماره مي كردند، تفاوتي نمي كند كه از انگشت كوچك دست يا از انگشت شست شروع كنيد. اما بين برخي از اقوام براي اين كار قاعده هايي وجود داشت. مثلاَ» زوني« ها (قبيله اي از سرخپوستان آمريكاي شمالي) شمردن را از انگشت كوچك دست چپ شروع مي كردند.يا سرخپوستان اتوماك آمريكاي جنوبي شمردن را با انگشت شست آغاز مي كردند.

آدمي چون متمدن تر شد، از تركه چوب، ريگ و گوش ماهي براي نمايش اعداد استفاده مي كرد.آنها سه تركه يا ريگ را در كنار هم رديف مي كردند كه معني»سه«را برساند. عده اي باايجاد شيار هايي بر روي چوب يا گره هايي كه به يك طناب مي زدند منظورشان را از عددي كه مي خواستند بيان كنند

 مي رسانيدند. به اين ترتيب هميشه چوبخط يا طناب حساب را با خودشان همراه داشتند يا آن را جايي حفظ مي كردند.

انسان از چه وقتي ارقام عددي را به كار برد؟

تا آنجا كه بر ما معلوم است در حدود 3000 سال پيش از ميلاد، مصريان قديم و مردمان بين النهرين (سرزمين بين دجله و فرات در عراق امروز) علاماتي براي نوشتن اعداد داشتند. اين مردمان با آنكه بسيار دور از هم مي زيستند،هر يك مستقلاَ موفق به اختراع يك رشته از ارقام شدند. ارقام سادة آنها چون 1،2و3 المثناي چوب و چوبخط انسانهاي نخستين بود. جالب اينجاست كه در بسياري از دستگاههاي ارقام كه در سراسر جهان كشف شده است رقم 1 به شكل يك خط كوتاه (مانند يك چوب)يا به شكل يك نقطه (مانند ريگ) نوشته مي شد.

مردم باستان اعداد را چگونه مي نوشتند؟

مصريان باستان ارقام را روي پاپيروس مي نوشتند. پاپيروس نوعي كاغذ بود كه از ني نيزارهاي كناره رود نيل تهيه مي شد، يا آنها را روي كوزه ها نقش مي كردند يا بر ديوارهاي معبدها و هرمهايشان مي كندند.

بابليها از سومريها آموختند كه چگونه ارقام را بر لوحه هاي گلي بنويسند.

چينيهاي قديم با مركب و قلم خيزران يا قلم پر بر روي پارچه مي نوشتند. ماياهاي آمريكاي مركزي، بي آنكه با ديگر تمدنهاي دنيا ارتباط داشته باشند، يكي از جالبترين دستگاهاي عددي را به وجود آوردند. آنها براي نمايش ارقام فقط از سه علامت استفاده مي كردند، يك تقطه. ، يك خط مستقيم ـ ، . يك شكل بيضي      .

در گذشته براي نوشتن يك ميليون چقدر وقت لازم بود؟

مصريان باسنان، بابليان و چينيها مانند يونانيان و روميان باستان علامات مخصوصي را براي بيان اعداد بسيار بزرگ به كار مي بردند. اين اختراع در به كار بردن علامات خاص براي اعداد بزرگ، نخستين پيشرفت در نوشتن ارقام بود. براي درك اهميت اين پيشرفت، كافي است در نظر مجسم كنيد كه نشان دادن يك ميليون به روش بريدن چوبخط يا رديف كردن دانه هاي شن، چقدر دشوار است و چه زماني را نياز دارد.اگر براي كندن هر شيار برچوب يا چيدن هر ريگ، يك ثانيه وقت در نظر بگيريم، براي نوشتن عدد يك ميليون مجبور بوديد يك ميليون ريگ را يك به يك(هر ثانيه يكي) بشماريد،278 ساعت يا 11روز و 14ساعت بدون درنگ وقت لازم داشتيد تا به يك ميليون برسيد.

در قديم اعداد بزرگ را چگونه مي نوشتند؟

در اينجا چند نمونه از روش نوشتن اعداد بزرگ توسط مردمان باستان مي آوريم مصريان باستان 100 را اين طور و 1000 را به اين شكل مي نوشتند. بابليان باستان دستگاه پيچيده تري داشتند. آنها عدد50 را اين طور مي نوشتند اين علامت مركب بود از علامت به معني 60، علامت به معني منها، و رقم به معني 10.

 

ماياها اعداد 1تا 19 را به اين ترتيب مي نوشنند.

                                                                                     (10-60= 50)  

آنها بعدها روش خود را تغيير دادند كه در آينده از آن سخن مي گوييم .

در دستگاه عددي چين باستان 100 به اين شكل بود و 1000را اينطور نشان مي دادند.

روميان باستان 100 را اين طور «C» مي نوشتند (آن را از كلمةCentum به معني 100 انتخاب كرده بودند). آنها بعدها نيز همين شكل را حفظ كردند.

همچنين 1000 را به شكل ºº مي نوشتند. امّا بعدها آن را به اين شكل «M» تغيير دادند (آن را از اول كلمهMille به معني 1000 انتخاب كردند).

ماياها براي نوشتن اعداد بزرگ روشي داشتند. آنها علامات را به طور عمودي در زير هم مي نوشتند. اين گونه نوشتن به معني ضرب بود. آنها علامت 100 را چنين مي نوشتند:

چرا ارقام مهم هستند؟

هر قدمي كه در راه پيشرفت تمدن برداشته مي شد، بر لزوم استفاده از اعداد مي افزود. اگر شخصي گله اي داشت مي خواست آن را بشمرد. اگر مي خواست معبد يا هرمي بسازد، بايد مي دانست كه چقدر سنگ براي آن لازم دارد. اگر داراي زمين بود، مي خواست آن را اندازه گيري كند. اگر قايقش را به دريا مي راند، مي خواست فاصلة خود را از ساحل بداند. و بالاخره در تجارت و مبادلة اجناس در بازارها، بايد ارزش اجناس حساب مي شد. هنگامي كه آدمي محاسبه با ارقام را آموخت، توانست زمان، فاصله، مساحت و حجم را اندازه گيري كند.با بكار بردن ارقام، انسان بر دانش و تسلط خود بر دنياي پيرامونش افزود.

انسان نخستين چگونه جهت يابي مي كرد؟

انسان نخستين نه شهري داشت، نه دهكده اي. در پي شكار و يافتن غذا مدام از جايي به جايي مي رفت و چون نه جاده اي در كار بود و نه نقشه اي، ناچار براي يافتن راه خويش، به خورشيد و ستارگان اعتماد مي ورزيد.

مثلاَ ساكنان مناطق ساحلي مي ديدند كه هر بامداد خورشيد از پشت كوهها طلوع مي كند و سپس در ميان آب ناپديد مي سود. آنها پي بردند كه براي رسيدن به كوهها بايد در جهت طلوع خورشيد حركت كنند و با حركت به طرف غروب خورشيد، به ساحل باز گردند. آنها با نظارة آسمان در شب دريافتند كه گروهي از ستارگان در حين عبور از آسمان دركنارهم باقي مي مانند. در نيمكرة شمالي، ستارگان دايره وار حول نقطة ثابتي كه ستارة قطبي باشد مي چرخند. انسان نخستين از ستارة قطبي به عنوان ستارة راهنما استفاده  مي كرد.

انسان نخستين زمان را چگونه اندازه مي گرفت؟

ماه، نخستين تقويم انسان بود. ماه حالتهاي مختلف دارد. از مرحلة تقريباَ نامرئي به تدريج ظاهر مي شود و به صورت بدر(ماه شب چهارده) در مي آيد و سپس رفته رفته ناپديد مي شود. آدمي دريافت كه 12 بار در 12 ماه، قرص كامل ماه ديده مي شود. 12 ماه برابر 360 روز بود. بنا براين360 روز لازم است تا چهار فصل يك دور كامل را طي كنند. اين نخستين مقياس يراي طول سال بود.

رابطة بين نظم و فصلها و وضعيت خورشيد و ستارگان در آسمان، دومين مشاهده براي سنجيدن زمان بود.

مصريان باستان دريا فتند كه خورشيد و ستارة مشخص شعراي يماني در سال يكبار در وضع خاصي نسبت به يكديگر قرار مي گيرند. آنها با مشخص كردن محل ستاره در افق شرقي، درست در هنگام غروب خورشيد، اندازه گيري دقيقتري از طول سال انجام دادند. آنها روزها را شمارش كردند و دريا فتند كه اين وضع خاص هر365 روز يكبار تكرار مي شودو به اين ترتيب مصريان باستان حدود 4000 سال پيش از ميلاد، طول سال را دقيقاَ معين كردند.

نخستين رياضيدانان چه كساني بودند؟

بعضي اوقات مصريان باستان را كه 5000 سال پيش مي زيستند، رياضيدانان واقعي عهد باستان به حساب مي آوردند. ولي با معيارهاي امروزي، رياضيات آنها بسيار ابتدايي بود. هنگامي كه آنان به ساختن اهرام پرداختند، هنوز رياضيدانانشان با انگشتان دست شماره مي كردند و حساب آنها چيزي جز جمع و تفريق نبود.

با وجود اين آنها توانستند بر دانش رياضي ما مقدار زيادي بيفزايند. كاهنان مصري كه رياضيدان بودند، بر ساختمان معابد و اهرام كه مقبرة فرعونهاي مصر بود، نظارت داشتند. اين كاهنان كه هم مهندس بودند و هم معمار، نقشهه اي شبيه نقشه هاي مهندسي امروز طراحي مي كردند كه جزء با اندازه گيري هاي دقيق تهيه چنين نقشه هايي ميسر نبود. اندازه گيري هاي تقريبي  غير دقيق اقوام ابتدايي به درد سازندگان اهرام و معابد نمي خورد. معابد و اهرام مصر سبب شد كه يك دستگاه انندازه گيري جديد بوجود بيايد.

 

رياضيدانان بين النهرين چه كساني بودند؟

در حدود 1600 كيلومتري شرق رود نيل، دره حاصلخيز دجله و فرات قرار دارد كه روزگاري به نام

بين النهرين خوانده مي شد. هزاران سال پيش، اين سرزمين مسكن سومريها، كلدانيها، آشوريها و بابليها بود. جامعة آنها از پاره اي جهات مشابه جامعة مصري سازمان يافته بود. رياضيدانان آنها نيز از طبقه كاهنان بودند. مردم بين النهرين با اقوام ديگر از جمله لبنان درغرب، آسياي صغير در شمال و هند در شرق، داد و ستد وسيعي داشتند حتي احتمالاَ با چين هم رابطة تجاري داشتند.

آنچه ما  از رياضيات آنها مي دانيم از لوحه هاي گلي پخته اي كه روي آنها نوشته اند، براي ما حاصل شده است. بابليها حتي در 4500 سال پيش دانش رياضي پيشرفته اي داشتند. آنها خط ميخي و نوشتن ارقام را از سومريها به ارث بردند. ما بسياري از علائم و اصطلاحات رياضي را از آنها فرا گرفته ايم و از اين لحاظ مديون آنها هستيم.

دستگاه عدد نويسي بابليان

دستگاه عدد نويسي دهدهي امروزي ما بر اساس روش عدد نويسي بابليان است. در اين دستگاه ارزش هر رقم بستگي به جاي آن در عدد دارد. براي مثال در عدد بيست20 ، رقم 2 رادر سمت چپ صفر (با ارزش دهگان) قرار مي دهيم و معني آن اين است كه 2 را بايد در 10 ضرب كنيم. بابليان تا اندازه اي اعداد را به همين روش مي نوشتند. با آنكه بابليان روش دهدهي را وارد رياضيات كردند، ولي اين روش در حدود 5000سال پيش از ميلاد در هندوستان اختراع شد و پس از مدت طولاني به وسيلة مسلمانان از طريق اسپانيا به اروپا راه يافت. اروپائيان در قرن نهم بعد از ميلاد به وسيله مسلمانان با آن آشنايي يا فتند.

بابليان يك دستگاه عددي شصت تايي(ستيني) نيز براي اعداد كشف كردند. اساس اين دستگاه كه تا امروز در نجوم و هندسه استفاده مي شود، عدد 60 است. بابليان با دو علامت ميخي و با روشي ساده علائم عددي خاصي را براي عددهاي 1تا 59 به كار مي بردند.

علامت      براي عدد يك و علامت      براي عدد 10 بود.. بابليان اين دستگاه را در اوزان و مقادير به كار مي بردند. تقسيم سال به 12 ماه و ساعت به 60 دقيقه، و دقيقه به 60 ثانيه به بابليها نسبت داده مي شود.

همين طور تقسيم دايره به 360 درجه از اختراع بابليها است.همين طور بابليها اعداد 1 تا 59 را چنين          سمي نوشتند:

اين يك عدد بابلي است .

براي تبديل ان به عدد امروزي، چنين مي نويسيم:

دستگاه عدد نويسي بابليان حدود 4000 سال سابقه دارد. اين دستگاه بر پايه 60 تايي بود  و امروز هم

كار برد دارد.

صفر را چه كسي اختراع كرد؟

 دستگاه عدد نويسي بابليها يك نقص كلي داشت. در اين دستگاه علامتي براي صفر وجود نداشت ابتدا اين مشكل را با گذاستن يك فاصله بر طرف مي كردند.

بابليان در 2000 سال پيش لز ميلاد، يك علامت» جداكننده« براي نبودن يك رقم به كار بردند. آنها به كمك اين علامت مي توانستند عدد را از عدد مشخص كنند. الواحي از 500تا 200 سال پيش از ميلاد در دست است كه بر روي آنها علامتي براي نشان دادن فقدان يك رقم، يعني صفر به كار رفته است. در جدولهاي ضرب بابلي كه شامل همه ارقام تا 60×60 است علامت به جاي صفر به كار رفته است. از آنجا كه بابليان با هنديان داد و ستد داشتند، گمان مي رود كه مفهوم صفر ر ا از آنان گرفته باشند، ولي به هر حال اين مسلمانان بودند كه در قرن نهم يا دهم ميلادي مفهوم صفر را وارد اروپا كردند.

چگونه مي توان با انگشتان دست ضرب كرد؟

از يك لحاظ روميها از انسانهاي ابتدايي چندان بيشتر نمي دانستند. براي اينكه هنوز براي شمردن، از انگشتانشان كمك مي گرفتند. شمردن با انگشت صدها سال بعد از سقوط امپراتوري روم هم ادامه داشت و تا سال 1100 بعد از ميلاد هنوز در اروپا به كار مي رفت. محاسبه با انگشتان، قرنهاي متمادي پيش از روميها رايج بود، اما روميها و حتي مردم قرون وسطي فقط اين روش را براي جمع كردن مي دانستند. در اينجا راه ساده اي براي محاسبة عمل ضرب اعداد 6 تا 10 با انگشتان دست نشان داده شده است.

هر انگشت به منزلة يكي از اعداد 6 تا 10 است. براي ضرب، نوك دو انگشتي را كه مي خواهيد اعداد آنها را در هم ضرب كنيد، مقابل هم قرار دهيد. از دو انگشتي كه روبه روي هم قرار گرفته است، ده تا ده تا تا پايين بشماريد. هر دست را جداگانه حساب كنيد. سپس دهگانها را با هم حمع كنيد. انگشتهاي بالاي دو انگشتي كه روبه روي هم قرار گرفته است، يكانها هستند. يكانهاي يك دست را در يكانهاي دست ديگر ضرب كنيد. حال دهگانها را به اين عدد بيفزاييد. نتيجه حاصل ضرب است.

طول يك ذراع چقدر است؟

مصريان باستان براي اندازه گيري، مقياسهايي بر پاية بدن انسان اختراع كردند. واحد اساسي اندازه گيري آنها »ذراع« بود و آنها برابر بود با فاصله آرنج تا نوك انگشت وسطي. هر ذراع به 7 كف دست و هر كف دست به 4 انگشت تقسيم مي شد. بنا بر مقياسهاي جديد، هر ذراع برابر 46 تا 54 سانتي متر است.

روميها چگونه ضرب مي كردند؟

روميها براي انجام دادن عمل ضرب، همانند مصريها و بابليها از جدولهاي مخصوصي استفاده مي كردند. بابليها به احتمال زياد جدولهاي ضرب داشتند چه در غير اين صورت ناچار بودند همة حاصل ضربهاي 1×1 تا 59×59 را به خاطر بسپارند!با اين جدولها فقط رياضيدانهاي ماهر مي توانستند عمل ضرب را انجام دهند. دستگاه ارقام رومي بسيار مشكل بود. مثال زير نشان مي دهد كه حتي يك مسئلة ساده براي روميها چقدر مشكل بوده است. در اين مثال با روش روميها 18 را در 22 ضرب مي كنيم.

(18)    XVlll 

(22)    XXll

                                 3×2                     (6)          Vl

                                  15×2                  (30)        XXX

                                8×20                   (160)       C    LX 

                                10×20                 (200)        CC  

                              (6 + 30 +60 +300)           CCC  LX  XXX  Vl

                                                                       (90)=XC

                                                         پاسخ(396) CCCXCVl

روشهاي مشكل و كسل كننده اي كه روميها در رياضيات به كار مي بردند، قرنها سد راه پيشرفت اين علم شد. به همين دليل چند قرن پس از سقوط امپراتوري روم، بيداري تازه اي به وجود آمد و علم رياضيات توانست زندگي جديدي را آغاز كند.

چرتكه چگونه كار مي كند؟

مصريها، بابليها و يونانيها پيش از روميها از چرتكه استفاده مي كردند. با چنين ابزارهاي سادة حساب، چينيها و ژاپنيها نيز آشنايي داشتند. حتي امروزه نيز در چين و ژاپن از چرتكه استفاده مي شود. افرادي كه از آن استفاده مي كنند، به قدري در اين كار مهارت دارند كه مي توانند با سرعت ماشينهاي حساب الكترونيكي به حل مسائل بپردازند.

 البته چرتكه بر حسب اينكه در كجا و در چه زماني به كار مي رفته است و مي رود، شكلها و نامهاي مختلف داشته است و دارد. ولي عمليات اساسي آن يكسان است. چرتكه داراي ستونهايي از مهره هاست. اين ستونها بر حسب ارزش هر رقم، يعني بر پاية دستگاه دهدهي سومريان، نظم يافته اند. قديميترين و ساده ترين چرتكه، تخته حسابي بود كه بازرگانان بابلي به كار مي بردند.

براي آنكه آنها عدد263 را با 349 حمع كنند، ابتدا براي نشان دادن عدد263 ريگها را به اين شكل بر روي تخته مي چيدند. 2 ريگ نمايندة صدگان، 6 ريگ نمايندة دهگان و 3 ريگ نمايندة يكان بود. سپس 349 را به اين ترتيب به آن اضافه مي كردند: 3 در صدگان، 4 در دهگان و 9 در يكان. از آنجا كه هر رديف        نمي توانست بيش از 9 ريگ داشته باشد:(1 دهگان= 10 يكان) 9 را از رديف يكان بر مي داشتند و به جاي آن يكي به رديف دهگان مي افزودند. در رديف دهگان نيز همين كار را مي كردند. اضافه بر 9 را بر مي داشتند و يكي به صدگان مي افزودند.پاسخ عدد612 بود.

چرتكه روميها از جنس فلز بود و در هر ستون گلوله هاي كوچكي داشت. براي نشان دادن يك عدد،         گلوله ها را نزديك خط مستقيم مي گذاشتند. ارزش عددي گلوله هاي بالايي هر يك 5 و ارزش عددي گلوله هاي پاييني 1بود. ستون اول راست يكان، ستون دوم از سمت راست دهگان و سونهاي بعدي به ترتيب ارزشهاي بعدي دستگاه دهدهي را داشتند. عددي كه در اينجا نشان داده شده است، برحسب دستگاه دهدهي عدد 61192=0061192 است. چينيها چرتكه را »سوان -پان« و ژاپنيها » سورو- بان«    مي نامند. هنگامي كه مي خواهند عدي را نشان دهند،مهره ها را به طرف ميلة تقسيم مي رانند .

اين تصوير عدد 651 رادر روي چرتكه نشان مي دهد. ببينيم كه اين عدد چگونه درست مي شود. از سمت راست در ستون صدگان در بالا يك 5و در پايين يك 1به ميلة تقسيم چسبيده اند. اين مي شود 600.سپس در ستون دهگان يك 5 به ميله تقسيم چسبيده است. اين ميشود 50 حال در ستون يكان يك 1 به ميلة تقسيم چسبيده است، اين مي شود1. بنا براين روي هم مي شود عدد 651.

حال مي خواهيم عدد152 را با عدد 651 جمع كنيم و اين جمع راروي چرتكه انجام دهيم. ابتدا از يكان عدد 152 شروع مي كنيم. 2 مهره از ستون يكان به سوي ميله تقسيم مي رانيم. سپس براي آنكه عدد 5را در ستون دهگان وارد كنيم هر چهار مهرة ستون دوم از سمت راست را به سوي ميلة تقسيم مي رانيم ليكن چون بايد 5 مهره برانيم و ديگر مهره اي نداريم، همة مهره هاي ستون دهگان را چه در بالا و چه در پايين به سر جاي خود مي بريم و در ستون صدگان يك مهره از پايين به سمت ميلة تقسيم مي رانيم و در ستون صدگان، يك مهره از پايين به سمت بالا مي رانيم. نتيجه عدد803 است.

 

  



(*) بومرانگ-نوعي ابزار شكار كه به كماني خميده است و با دست پرتاب مي شود و پس از طيي مسافت (بر حسب قدرت بازوي پرتاب كننده)به سمت پرتاب كننده باز مي گردد.



چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:انسان اولیه چگونه میشمرد, :: 14:13 ::  نويسنده : MOHSEN

اندازه گذاری و تلرانس گذاری هندسی (GD and T )

 

 

 

 

 

 

 

Geometric dimensioning and to lerancing

تلرانس گذاری بصورت مثبت و منفی ( اندازه اسمی + حد بالا و پایین ) نمی تواند به طور کامل تمام جزئیات ساخت یک قطعه را در نقشه نشان می دهد و در بسیاری موارد سازنده را دچار ابهام می کند . مثال زیر این نکته را روشن می نماید .

همانطور که در شکل دیده می شود برای تعیین موقعیت سوراخ باید مرکز آن نسبت به یک موقعیت معین مثلاً گوشه قطعه کار مشخص شود . فاصله مرکز از گوشه در راستای x و y برابر دو mm است . اما طبیعی است که این اعداد خود دارای تلرانسی هستند و نمی توانند اعداد و mm منظور گردند . لذا تلرانس آنها بصورت مثبت و منفی 005/0 mm تعیین شده است به این مفهوم که عدد mm 2 می تواند بین 995/1 الی 005/2 mm باشد بدین ترتیب مراکز سوراخ در یک محدوده مربعی شکل با ابعاد 010/0 در 010/0 mm   جای می گیرد. به عبارت دیگر مرکز سوراخ دریلر بخشی از این مربع که قرار می گیرد ظاهرا قابل قبول است که البته این مشابه شبهه برانگیز است. نکته جالب تر اینکه دیگر اگر مرکز سوراخ روی محیط مربع قرار گیرد نیز ظاهرا باید مورد قبول باشد چنانچه این شرط را بپذیریم پس مرکز سوراخ می تواند روی گوشه های مربع نیز باشد که در این صورت فاصله آن از مرکز واقعی واصلی برابر  یعنی 007/0 mm است که خارج از حد بالا و پایین تلرانس تعیین شده است. (005/0 ) کاملا واضح است که این نوع تلرانس است کافی ندارد و می تواند باعث سوالات زیادی شود؟

-آیا مرکز سوراخ می تواند در هر جایی در موقع تلرانسی قرار گیرد؟

- آیا مرکز سوراخ می تواند در روی محیط مربع تلرانسی نیز باشد؟

- آیا مرکز سوراخ می تواند در روی گوشه های مربع تلرانسی باشد؟

فرض کنید به جای آنکه از یک مربع برای تعیین محدوده تلرانسی استفاده نماییم از یک دایره برای این کار بهره ببریم. مثلا به نحوی روی مته مشخص نماییم که مرکز سوراخ می تواند هر جایی درون دایره ای به شعاع 005/0 اینچ باشد (طول مرکز اصلی سوراخ) بدین ترتیب چون دایره دارای ویژگی همان بودن تمام نقاط روی محیط آن است مشکل مربع و گوشه های آن حل خواهد شد. پس باید علاوه بر تلرانس های مثبت و منفی دوکار دیگر جهت تکمیل و روشن کردن موقعیت سوراخ انجام دهیم:

1-موقعیت دقیق مرکز سوراخ و محدوده تلرانسی آن را با یک علامت یا توضیح شرح دهیم

2-از تلرانس دایروی استفاده کنیم تا تلرانس گذاری مربعی شبهه برانگیز نباشد.

GD and T همین مطلب را دنبال می کند که اولا تلرانس گذاری دایروی را در نقشه اعمال کنیم ثانیا ویژگی های بخش های مختلف نقشه را کامل تر تعیین نماییم (نظیر موقعیت یک سوراخ و ...) این کار از طریق علائم و نشانه های استانداردی انجام می شود که در مبحث GD and T مورد بررسی قرار می گیرد.

تلرانس گذاری دایره ای که مبنای تلرانس گذاری در GD and T است جزئی ازاستانداردهای نظامی بوده است که درسال 1956 منتشر و توسط صنایع نظامی آمریکا مورد پذیرش قرار گرفت. این تکنیک اکنون با احتساب سال 2006 پنجاه سال است که بکار می رود. تدوین و کاربرد استاندارد GD and T فقط مختص کشور آمریکا نبود. امروزه استانداردهای GD and T درکشورهای مختلف صاحب صنعت بررسی و منتشر شده اند که اکثر علائم تلرانس گذاری در این استانداردها مشابه هستند وتنها در روش تعیین مبنا یا کاربرد علائم در نقشه ها با یکدیگر تفاوت هایی دارند. تعدادی از معروفترین این استانداردها عبارتند از: ( که مربوط به GD and T هستند)

انجمن استانداردهای ملی آمریکا (استاندارد GD and T ) ANSI Y 14.5

  انجمن استانداردهای انگلیس (استاندارد GD and T )BS 308 Part 111

انجمن استانداردهای کانادا (استاندارد GD and T )CSA B 78.2

سازمان بین المللی استانداردها (استاندارد GD and T )ISO R 1101

انجمن استانداردهای استرالیا ( استانداردهای GD and T )  AS CZI Secti8

خلاصه مطلب آنکه هر نقشه ساخت حداقل باید شامل 3 داده اصلی زیر باشد :

1-شکل ومشخصات دقیق هندسی ( و در نتیجه تلرانسهای هندسی یعنی GD and T )

2-ابعاد و اندازه قطعه (و در نتیجه تلرانسهای ابعادی)

3-جنس مورد استفاده

تلرانسهای روی نقشه چه ابعادی و چه هندسی دارای اهمیت بسیار زیادی هستند چه بسا که که یک فرآیند تولید و ماشین آلات تولید ویژه ای را طلب کند و یا حتی نیاز به وسایل و سیستم های اندازه گیری خاص داشته باشد. بعنوان مثال اگر قطر یک پین بدون تلرانس هندسی فرم داده شود یک کولیس معمولی جهت اندازه گیری آن کافی است در حالیکه با اضافه شدن تلرانس هندسی نیاز به روش اندازه گیری و وسایل خاص خود دارد. سر آخر مثال دیگری در  مورد نیاز به اعمال تلرانس هندسی که نقشه ارائه می گردد با ذکر این نکته که استفاده افراطی وبی ملاحظه تلرانسها (ابعادی یا هندسی) نیز مشکل ساز بوده و عملیات ساخت را پیچیده و هزینه ها را غیر معقول می سازد.

مثال دوم :

قطعه کار شکل زیر بصورت تلرانس مثبت و منفی اندازه گیری شده است.

به عبارت دیگر فاصله مرکز هر چهار سوراخ از لبه تحتانی قطعه کار mm 5 فاصله دارند و محدوده تلرانس 5.T و 4.9 می باشد. به نظر شما کدام یک از قطعه کارهای زیر مورد قبول هستند؟

تلرانس نهایی

 

 

 

 

 

4.9 + 0.3 = 5.2                                              

 

Part 1

 

تلرانس نهایی

5.1 + 0.2 = 5.3

Part 2

 

Part 3

 

تلرانس نهایی

4.9 + 0.5 = 5.4

Part 4

 

 

چنانچه تنها به تلرانس مثبت و منفی توجه شود طبیعتا هر چهار قطعه در محدوده تلرانس تعیین شده قرار دارند اما فرم هندسی هر چهار قطعه نادرست است. و لذا منجر به افزایش میدان تلرانس می شوند. به عبارت دیگر باید علاوه بر تلرانس + و-توضیحاتی نیز در مورد هندسه دقیق کار تلرانس آن داده شود تا شبهه ای در مورد تلرانس نهایی حاصل نگردد.

 

 

 

 

 

در زمان G D and T علائم و مقادیر تلرانس در درون جدولی به نام جدول کنترل مشخصه جای می گیرند این جدول مستطیلی شکل بسته به موقعیت و شرایط به قسمت های مختلفی تقسیم می شودو علائم و مقادیر مختلفی در آن جای داده می شوند.  

 

P

E M

D

1.5 M   Ø

جدول کنترل مشخصه

در ادامه مفهوم هر یک از این علائم و اعداد شرح داده خواهد شد اما در این مرحله نحوه نمایش جدول مشخصه و اعمال آن به بخش مورد نظر از قطعه در نقشه ساخت و همچنین انواع جدول مشخصه می پردازیم :

جدول کنترل مشخصه معمولا با یکی از چهار روش زیر به منطقه مورد نظر از نقشه ساخت متصل می گردد و درباره آن توضیحاتی می دهد. در شکل زیر این چهار حالت مشاهده می شوند :

1)جدول کنترل مشخصه زیر اعداد اندازه و تلرانس آن قرار می گیرد و خط راهنما ( وفلش ) از بخش مورد نظر قطعه به عدد اندازه متصل می شود.

2)یک خط راهنما (دو فلش) از جدول به بخش مورد نظر قطعه متصل است.

3)یک ضلع یا گوشه جدول به یک خط راهنما، امتداد یافته از بخش مورد نظر قطعه کار، وصل می شود. در این حالت بخش مورد نظر قطعه کار باید یک صفحه باشد.

4)یک ضلع یا گوشه جدول کنترل مشخصه به امتداد خط اندازه گیری بخش مورد نظر از قطعه کار وصل می گردد.

نکته : جدول کنترل مشخصه محدود به قسمتی از قطعه است که به آن وصل شده است. مثلا اگر جدول کنترل به خطی که نشان دهنده یک سطح است وصل شود فقط آن سطح کنترل می گردد.

با توضیحات فوق شکل فوق الذکر باید بدین صورت تغییر گردد :

-جدول کنترل شماره(1) مختص به سوراخ به قطر mm5  است ( نه به خط چین فوقانی)

-جدول کنترل شماره (2) مختص به سطح جلویی پله دوم قطعه کار است.

-جدول کنترل شماره (3) تنها به سطح عقبی پله دوم قطعه کار مربوط است.

- جدول کنترل شماره (4) مربوط به کل پله مرور اول به نظر mm 10 است.

جدول مشخصه همواره از چپ به راست خوانده می شود. هر جدول حداقل باید شامل یک نماد یا علامت تلرانس هندسی و یک عدد برای آن تلرانس باشد. اولین خانه از سمت چپ همواره به علامت تلرانس هندسی تعلق دارد. خانه دوم از چپ متعلق به عدد یا مقدار تلرانس است. این تلرانس همواره تلرانس کلی است و مانند تلرانس گذاری مثبت از منفی نیست. خانه های بعدی نیز به حروف مشخص کننده بخشهایی از قطعه کار که مبنای ساخت محسوب می شوند متعلق می باشد.

P

D

A

1.5 M Ø

    

مقدار تلرانس هندسی

 

           ¯      ¿ علامت تلرانس هندسی

حروف مبنا

نکته : تعداد حروف مربوط به مبناها از یک تا 3 مورد متغیر است. در این بخش ترتیب الفبایی حروف اهمیت ندارند اما ترتیب رعایت و بررسی مبناها از چپ به راست است یعنی مبنای A ( در مثال فوق) مقدم بر D و P می باشد ( و الی آخر) به عبارت دیگر اولین حرف ازچپ، صفحه مبنایی اول، دومین حرف، صفحه مبنای دوم و سومین حرف صفحه مبنای سوم را مشخص می کنند که درباره مفهوم آنها شرح کلی در ادامه خواهیم داشت.

انواع جدول کنترل مشخصه :

1-جدول کنترل منفرد: این نوع جداول شامل یک نوع کنترل تلرانس برای یک بخش از قطعه کار هستند مانند

2-جدول کنترل ترکیبی : از دو یا چند جدول کنترل منفرد به هم پیوسته تشکیل می گردد. که به ترتیب روی هم چیده می شوند که باید به ترتیب از بالا به پایین و سطر به سطر خوانده شده روی بخش مورد نظر از قطعه کار بررسی گردند.

در نوع دیگری از این جداول ترکیبی فقط یک جدول موجود است اما به آن جدول علامت مبنا متصل شده است یعنی بخش مورد نظر از قطعه کار، پس از  بررسی و صحت تلرانس یک صفحه مبنا خواهد بود.نمونه ای از این نوع جدول ترکیبی به شکل متقابل است :

 

3-جدول کنترل مرکب (کامپوزیت)

این جدول از سطرهای مختلفی تشکیل شده است ( نظیر جدول ترکیبی و با همان ترتیب خواندن) اما همه آنها مربوط به یک علامت تلرانسی هستند.

در این نوع جداول در سطر اول، مقدار حداکثر تلرانس و در سطر دوم مقدار تلرانس شبه تر و دقیق تری ارائه می شود به عبارت دیگر در کنترل مرکب فرض بر آن است که اولین سطر جدول کنترل، بزرگترین مقدار تلرانس هندسی مجاز را دارد بنابراین اگر بخش مورد نظر از قطعه کار درون محدود این تلرانس حداکثر قرار گیرد. باید تلرانس دقیق تر (سطر دوم ) نیز بررسی و از صحت آن اطمینان حاصل کرد تا بدین ترتیب تلرانس دقیق تر و در نتیجه مونتاژ صحیح تری حاصل شود.

نکته : جدول کنترل مرکب برای تلرانسهای هندسی راستا یا موقعیت به کار می روند که از انواع تلرانسهای هندسی می باشند و بعداً درباره آنها صحبت می شود.

پس از آشنایی با جدول مشخصه و در ادامه به بررسی علائم و نمادهای G D  and T می پردازیم و ابتدار با علائم عمومی آن آغاز می کنیم :

 

 

 

 

 

 

 

علائم و توضیحات عمومی در G D and T

(1)                 Ø :

 

 

 

 

 

این علامت در G D and T نماد قطر دایره است  که برای تشریح نواحی تلرانسی یا قسمت های دایروی واستوانه ای قطعه کار قبل از عدد تلرانس ( در جدول کنترل مشخصه ) به معنی غیر استوانه ای بدون ناحیه مورد بررسی از قطعه کار است ( به مثال شکل صفحه بعد توجه شود). 

 

همانطور که ملاحظه می شود چون تلرانس 0:02  مربوط به یک ناحیه دایروی است قبل از آن علامت  آورده است.

 

 

2) 15:0   علامت فوق که در حقیقت یک مستطیل به دور عدد اندازه است به علامت مطلق معروف می باشد ابعادی که دارای علامت مطلق هستند ابعاد مطلق نامیده می شوند و فاقد تلرانس هستند به عبارت دیگر از دقت بالایی برخوردار می باشند و لذا تلرانس های بسیار دقیق واختصاصی دارند که از تلرانسهای موجود در نقشه پیروی نمی کنند. همانطور که در مثال فوق دیده می شود موقعیت سوراخ از گوشه ها آنقدر دقیق است که ابعاد 10 و 15 بصورت مطلق مشخص شده اند فلذا تلرانسهای آن بطور ویژه باید داده شود ودرتولید آنها باید دقت فراوانی مبذول دا

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:اندازه گذاری و تلرانس گذاری هندسی (GD and T ) 60 ص, :: 14:12 ::  نويسنده : MOHSEN

آموزش ریاضی

مقدمه :

تفكر درباره ميزان توانايي افراد براي يادگيري چيزي نيست . اما بسياري يافته هاي پژوهشي جديد نشان داده اند توانايي ارتباط دادن اطلاعات جديد با دانش پيشين براي يادگرفتن حياتي است . درك و فهم و يادسپاري يا يادگيري موضوعي كه كاملا ناد آشناست امكان پذير نيست . براي درك و فهم تكليفي كه در دست است . داشتن مقداري دانش پيشين ضروري است . امنا داشتن دانش پيش نياز هم براي اطمينان از رسيدن به نتايج مناسب كافي نيست . بلكه افراد بايد دانش پيشين خود را فعال كنند تا بتوانند از آن براي درك و فهم و يادگيري استفاده كنند. پژوهش نشان مي دهد دانش آموزان هميشه هم نمي توانند بين مواد جديدي كه آموزش مي بينند و آنچه پيشض تر مي دانند ، ارتباط بر قرار كنند . همچنين ، وقتي معلمان ره دانش پيشين يادگيرنده توجه جدي مي كنند و آنرا به مثابة نقطة آغازين آموزش به كار مي روند ، يادگيري ارتقا مي يابد .

در كلاس درس 

معلمان مي توانند به دانش آموزان براي فعال كردندانش پيشين كمك كنند تا آن را براي انجام تكليفي كه در دست دارند ، به كار ببرند ، اين كار به شيوه هاي متعددي قابل انجام است :

· براي اطمينان از آن دانش آموزان پيشين ضروري را دارند و نيز براي فعال كردن آن ، معلمان مي توانند محتواي درس را قبل از تدريس به بحث بگذارند .

· اغلب، دانش پيشين دانش آموزان كامل نيست ياباورهاي نادرست و بدفهمي هاي بارزي در آن وجود دارد . بنابراين براي معلمان ، تنها دانتن اين كه دانش سآموزان بايددانشي در بارة موضوعي كه ارائه مي شود داشته باشند ، كافي نيست ، بلكه لازم است ، به تفصيل دانش پيشين دانش آموزان را بررسي كنند تا باورهاي نادرست و بدفهمي ها را بشناسند .

· امكان دارد معلمان نياز داشته باشند ه عقب برگردند تا مواد پيش نياز فهم را فراهم آورند ، يا از دانش آموزان بخواهند براي آماده شدن كارهايي را انجام دهند .

· معلمان مي توانند به شيوه اي سؤال بپرسند كه به دانش آموزانكمك كند بين آنچه مي خوانند آنچه پيش تر مي دانستند ، ارتباطي بيابند .

· معلمان تأثيرگذار مي توانند براي برقراري ارتباطات و فهم روابط به دانش آموزان كمك كنند . آنان مي تواننداين كار را از طريق تهية الگو يا چارچوبي انجام دهند كه دانش آموزان را قادر براي بهبود عملكرد ، آن را به مثابه تكيه گاهي تلاش هايشان به كار گيرند .  


اهداف فصل

1-                       كسب آگاهي دربارة چيستي يادگيري از طريق همياري ،

2-                       آشنايي با ساختار يادگيري از طريق همياري،

3-                       آشنايي را رش هاي يادگيري از طريق همياري ،

4-                       تبيين مزيت هاي استفاده از گروه هاي هميار در بادگيري ،

5-                       مقايسة يادگيري از طريق همياري و يادگيري تسلط ياب ،

مقدمه

جامعه شناسان ، روان شناسان اجتماعي ، مردم شناسان و ديگر انديشه ورزان در حوزه علوم انسانيو حتي علوم تجربي بر اين نكته كه زندگي انسان از طريق همياري و همكاري با سايرين معنادار مي شود تأكيد ورزيده اند .  تجربه شخصي هر انساني هم همسو با يافته هاي پژوهشگران اهميت اهميت همياري را در زندگي نشان مي دهد .  متخصصان آموزش و پرورش از طريق كاوش هايي كه انجام داده اند اثر بخشي همياري بر معناداري يادگيري بازآرايي و سازمان دهي مي شوند .  در فصل حاضر ، تلاش شده است چيستيو دامنه يادگيري از طريق همياري به طور مشروح بيان گرد .  بدين سبب ، مباحثي سدربارة ماهيت يادگيري از طريق همياري ، ساختار يادگيري از طريق همياري ، روش هاي يادگيري از طريق همياري و مزيت استفاده  از گروه هاي يادگيري هميار ارائه مي گردد .

 


چيستي يادگيري ازطريق هميار

امرز، در مدارس ره طرز فزاينده اي از رقابت هاي بين دانش آموزي بهره گيري مي شود . دانش آموزان در بيشتر موارد به دليل پاداش هايي كه براي مسابقه ها يا رقابت ها در نظر گرفته مي شوند تن به رقابت مي دهند . دانش آموزان رقاب ها ، روي هم رفته ، دو ديدگاه كلي به رقابت ها يا مسابقات درون كلاسي و مدرسه اي دارند . براي برخي دانش آموزان رقابت ها ، زمينه اي براي بروز توانايي هايشان است ، . براي برخي ديگر رقابت گسترده اي براي تماشاي شكست قباي خود است .

شكلي كه رقابت در كلاس هاي درس به خود مي يگرد ، نشان دهندة الگوي [ برنده بازنده ) است . دانش آموزاني كه در رقابت ها ، پيروز ميدان مي شوند احساس سر افرازي كه از صحنه رقابت هاي شكست خود برون مي آيند احساس سرافكندگي مي‌كنند. دانش آموزاني كه داراي ضعف تحصيلي  يا دشواري يادگيري هستند در بيشترموراد در رقابت هاي طراحي شده ، شكست مي خورند . در حالي كه ، اگر كوشش هاي دانش آموزان ضعف را براي يادگيري بيشتر در نظر آوريم سروشن مي شود كه آنان نسبت به تلاش هايي كه از شان داده اند شايسته تقديرند. اين ايده مبين آنست كه حتماٌ راهي براي كمك به دانش آموزان وود دارد كه بدون وارد شدن به رقابت ها نتايج يادگيري مطلوبي كنند . سؤال اين است ، چه راه كر جايگزيني بهجاي روش رقابتي وجود دارد ؟ پاسخ مطلوب به اين سؤال ، آنست كه اهداف آموزش و پرورش و اهداف يادگيري در كلاس هاي درس رادر نظر آوريم .

يادگيرياز طريق همياري داراي مزاياي بسياري براي دانش آموزان است ، كه به ترتيب زير ارائه مي شوند.

1-                       تجربه كار به صورت سيستمي ، يا نظامدار .  

2-                       كسب تجربه به مديريت گروه .

3-                       تمرين مهارت هاي مديريتي .

4-                       كسب مهارتهاي مورد نياز براي برقراري ارتباط .

5-                       كسب توانايي ابزار نقاط قوي

6-                       شناخت نقاط ضعف و قوت .

7-                       فراگيري پيوند زدن چند فكر با هنديگر .

8-                       بهبود ارتباطات بين مشخص .

9-                       دستابي به سطوح عالي تفكر .

10-                 پرورش توجه به آراي ديگران .

تعاريف

به منظور درك مشترك از مفاهيمي كه مورد استفاده قرارمي گيرد ، تلاش شده است ، سه مفهوم : همياري ، رقابت و فعاليت نفرادي تعريف شود .

همياري .  مراد از همياري هم انديشي و تلاش عملي به صورت گروه است .

رقابت  . رقابت فعاليتي است كه از يك فرد براي دست يابي به هدفي سر مي زند .

مدارس در حالت مطلوب مي توانند از س نوع روش همياري ، رقابتي و فعاليت انفرادي بهره بگيرند . در استفاده از روش هاي ياد ده بايد حد اعتدال را رعايت كرد . اگر هدف از آموزش دست يابي به هدف در سطوح بالا از روش هاي همياري و رقابتي به جاست .

 

نحوة استفاده از روش هاي يادگيري از طريق همياري

براي استفاده مطلوب و بهينه از يادگيري از طريق همياري توجه به چند نقطه اساسي است ، كه عبارتند از: اهداف ، تركيب اعضاي گروه هاي هميار و شيوه ارزشيابي .

نياز است ، در ابتداي ئامر برنامه ريزي براي آموزش سو يادگيري از طريق همياري ، اهداف مشخص باشد .  يعني روشن سباشد كه  از يادگيرنده ، انتظار آكاهي يا نشان دادن چه عملي هست . نكته را هم نبايد فراموش كرد اينست كه ، شايسته‌است حيطه هاي هر كدام ازهدف ها مشخص گردند : آيا هدف در حيطه شناختي است ؟ و هدف در حيطه روان حركتي يا عاطفي است؟

با توجه به اهدافي كه در نظرگرفته مي شود بايد پاداش هاي خاص آنهم در نظر گرفته شود.

پاداش اثر بخش پاداشياست كه بانيازهاييادگيرنده ارتباط مستقيم داشتهباشد و به هر روي ، در حين عمل و در آغاز كار بايد به دانش آموزان ، هدف هاي در نظر گرفته شده را بيان كرد و نحوة حركت به سوي دست يابي ه آنها ار هم اعلام نمود .

تركيب اعضاي گروه بايد به گونه ا باشد كه دانش آموزاني با سطوح توانايي متفاوتدر آنحضور سابند .  اسلاوين (1983) بر اين باور است كه ، اعضاي گروه بايد دو نفر دان آموز باعملكرد مطلوب ، دو دانش آموز با سطح  عملكرد متوسط و يك دانش آموز ضعيف بشد. البته ، پيشنهاد جانسون و جانسون آنست كه در آغاز كار اشاعة روش يادگيري ز طريق همياري، مطلوب است ، اعضا گروه 2 يا 3 نفر باشند . جمع بندي نظراتمتخصصان مبين آنست كه عده اعضاي گروه از 3 تا 8 نغر متغير است و همگي برناهمگن بودن اعضا گروه تأكيد مي ورزرند.

 دو كار مهم بايد در كنار هم انجام شود ، يكي از آن ها بيان قواعد همياري است و ديگري ارائه باخورد است . برخي قواعد مياري در گروه عبارت‌اند از :

الف همه باهم صحبت نمي كنند .

ب اعضاي گروه از وسايل يكديگر  مي توانند استفاده كنند.

پ تحمل ظر ديگران مهم است .

ت انديشمندان پيش از انجام كار ، اوليت استفاده كنند .

به اعضايگروه ها ، در حين بازديدهايي كه انجام انجام مي دهيد بازخورد دهيد و آنانرا براي دستيابييه هدف اميدروار سازيد . اگرگروه ها با توجه بهنهايت تلاشي كه داتند به هدف نوسيدند نبايد آنان را سرزنش كرد ؛ و از سوي ديگر ، ارزشيابي ملاكي سبب حفظانگيزه در دانش آموزان مي شود . بنابر روش ارزشيابي ملاكي ، هر دانش آموز بايد به سطح خاصي از توانمندي دانشي و مهارت برسد . معمولاٌ ، حد تسلط يادگيرندگان بر محتوا يا مهارت نقطه 75 درصدي در نظر گرفته  شود . يعني ، آن كه يادگيرندگان دست كم بايد ه 75 درصد محتواي دانشي و مهارتي در نظر گرفته شده تسلط يابد .

 


ساحتار يادگيري از طريق همياري

(( وحدت پايداري مي بخشد ، تفرقه زوال ))

(( دو انديشه برتر از يك فكراست ))

(( اگر واژه اي را جستجو كنيم كه بهترين تعريف از جامعه ب دست دهد. همانان آن همياري است . ))

(( همياري ، چون ((هوا )) براي تنفس جامعه است )) .

زندگي انسان بدون همكاري و همياري بسيار بي معني است .  انسان از تنهايي مي گريزد و خود را در جمع مي يابد . در زندگي بيش از 90 دصد مردم در انجام دادن كارها و وظايف با يكديگر به همياري مي پردازند . متأسفانه ، در نظان هاي آموزشي و پرورشي اصل همياري طي ساليان متمادي مورد سامحه قرار گرفته است . حاصل انديشه هاي چند دهه اخير دربارة آموزش و پرورش بر تسري دادن اصل مياري در امور آموزشي است. بهدنيال طرح انديشه همياري در يادگيري ، تحقيقات بسياري دربارة تإثير اين پروش انچام شد .  پژوهشگران با انجام دادن تحقيقات و يا بررسي نتايج حاصل از مجموعة تحقيقات انجام شده ، اظهار داشتند كه بهره گيري از گره هاي يادگيري هميار سبب افزايش سكيفيت بازده هاي يادگيري مي شود .

ماهيت يادگيري هميارانه و استفاده  مطلوب از آن

در يادگيري به شيوه همياري ،دانش آموزان دل به جمع مي سپارندو هرچه دارنددر اختيار ياران گروه قرار مي دهند تا خود هم از ياري ديگران بهره بگيرند . در فعاليت  هاي يادگيري هميارانه همة اعضاي گروه از هدف تا ابزار و وسايل سهيم اند . عده اي به خطا مي پنداشتند يادگيري از طريق همياري كنار هم نشاندن دانش آموزان است . يادگيري هميارانه اين نيست كه نهيه گزارشي را به گروهي نكليف كنيم و اعضاي آن دانش آموزان است . يادگيري هميارانه اين نيست كه تهيه گزارشي را به گروهي تكليف كنيم و اعضاي آم گروه همه از كتر شانه خالي كنند. و فقط يك نفر وظيفه ديگران را به عهده گيرد . همياري چيزي فراتر از كنار هم نشاندن دانش آموزان در يك نيمكت و انجاك دادن تكاليف و انجام دادن تكاليف به صورت انفرادي از سوي دانش آموزان است.

مناسب ترين شكل استفاده از يادگيري هميارانه ايجاد فضاي عاطفي بين اعضاي گروههاي بادگيري اشتراك در هدف سهيم بودن در ابزار و وسايل بحث ميان گروهي و ... است . براي عينيت دادن به شكل استفاده از بيادگيري از طريق همياري عناصر مورد تاكيد در جدولي جمع بندي شده اندد. اين جدول مناسب ترين شكل يادگيري از طريق همياري را نشان مي دهد.

همبستگي :

يادگيري هميارانه زماني محقق مي گردد كه دستيابي يكي از دانش آموزان به هدفي با رسيدن به اهداف ي از سوي ساير دانش آموزان همبستگي مثبتي داشته باشد.

همه دانش آموزان هدف يادگيري را مهم مي دانند و انتظار دارند تا با ياري يكبيك اعضاي گروه يادگيري به هدف دست يابند.

 

    



چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:آموزش ریاضی, :: 14:11 ::  نويسنده : MOHSEN

آشنایی به راه و روش کسب مجهولات

اهداف مطالعه روش تحقيق

1-آشنايي به راه وروش كسب مجهولات <- مسئله و مشكل معلوم و مشخص است به دنبال عوامل ايجاد كننده هستيم 2-آشنايي به راه وروش دستيابي به حقايق <- حقيقت براي ما ناشناخته است و به دنبال كشف وبا ايجاد آن هستيم                  

آشنايي با مسائل ومشكلات موجود در انجام تحقيق

آشنايي به راه وروش هاي علمي تحقيق ازطريق مطالعه نظري وكسب تجربيات عملي

كسب آمادگي لازم براي انجام يك تحقيق

علم چيست؟ عبارت است از تراكم سيستماتيك اطلاعات ودانستنيها قابل اثبات به عبارت ديگر روش كشف مجهولات از طريق معلومات يا توافق فكري و توافق نظري

اهداف علم

1-فرارفتن از حد توصيف 2-مدرج ساختن ابزار شناخت ورابطه هاي علي سنجش 3-پايداري پديده ها      4-تعين رابطه تقدم      5-تعيين تكرارپذيري

1-

2-

3-آنچه از روابط پديده ها بدست مي آيد حقيقي است يا خير

4-علم بدنبال اثبات تقدم علت بر معلول است

5-آيا اگر به نتيجه يك بررسي علمي دست يافتيم در صورت تكرار برسي وآزمون نتايج يكسان بدست مي آيد

مختصات علم

1-از روش خاص پيروي مي‌كند

2-ابطال پذير است وبدليل ابزار وفنون جديد وشرايط زمان ومكان جامعه آماري باعث يافته هاي جديد علمي مي‌شود كه علوم قبلي را ابطال مي‌كند

3-داراي تكامل طولي و عرضي است پيشرفت هاي بدست آمده در يك زمينه علمي بدون منسوخ كردن ونفي علوم قبلي گسترش مي يابند و از نظر عرفي رشد وتكامل مي يابند.( مثال كشف عناصر موجود در طبيعت)

تكامل طولي علم باعث نفي يافته هاي قبلي ميشود(مانند كشف گردش زمين به دور خورشيد )

هدف علمشناخت حقيقت است

شيوه هاي شناخت

1-روش حجيت (تقليد محض) Authortarian mode

از طريق استناد ومراجعه به كساني كه داراي صلاحيت علمي واجتماعي لازم مي باشند بدست مي آيد وميزان صلاحيت وارجحيت وشهرت فرد تاثير بسياري دارد وا نديشه چنداني نمي طلبد

روش پررمزوراز mysterical mode

از طريق تاكيد بر نيروهاي برتر و يا ماوراء طبيعه در حدود شناخت روابط بين پديده ها بر مي آيند

روش منطقي(فردگرايانه)Rationalistic mode

هر چيزي براساس عقل ومنطق قابل شناخت مي‌باشد. در اين روش روشهاي قبلي مردود هستند وهر چه از طريق انديشه و عقل بدست مي آيد قابل قبول مي‌باشد(دكارت)

روش علمي scintific

در اين روش از طريق حس وتجربه واقعيت مسائل روشن وقابل شناخت مي‌شوند. و در بين تمام روشها بيشترين استفاده را در شناخت دارد هر چند ممكن است كه از ساير روشهاي شناخت به منظور مراحلي از روش تحقيق استفاده شوند ولي در نهايت بايستي از طريق روش علمي تاييد شوند

روش –شيوه Metod

دستيابي به نتايج علمي ميسر نيست مگر با روش شناسي صحيح

روش(دكارت) راهي است كه براي دستيابي به حقيقت علوم بايد پيمود وبه عبارتي مجموعه تدابير وشيوه هايي است كه براي شناخت حقيقت و بركناري از لغزش به كار برده ميشود و به طور كلي به سه چيز اطلاق مي‌شود

مجموعه طرق كه انسان را به كشف مجهولات وحل مشكلات هدايت مي‌كند

مجموعه قواعد كه به هنگام بررسي وپژوهشي واقعيات بايد به كار برده شود

مجموعه ابزار وفنون كه راهبري از مجهولات به معلومات را ميسر مي‌كند

ويژگيهاي روش

 1- انتظام پذير بودن systematic   2-عقلايي بودن Rationalistic

3-روش علمي Emetion   4-واقعيت گرايي Reality  

 5-شك دستوريMetodcal doobt

1-انتظام پذير بودن  روش ممكن است مجموعه اي از اقدامات مختلف باشد وبايستي تقدم وتاخير آن رعايت شود ودر غير اين صورت نتيجه اي حاصل نمي شود.

2-عقلايي بودن  هر روش منظمي بايد بر عقل وفرد منطبق باشد و بنابراين روشهاي انتظام پذير كه ناشي از توهم وتخيلات واحساسات باشد پذيرفتني نيست

روح علمي هر روش منظم وعقلايي بايد داراي روح علمي نيز باشدكه مستلزم شرايطي چون بي طرفي خويشتن داراي صعه صدر وتواضع است.

واقعيت گرايي كشف قوانين درست تا نظريات مطقن بايد از مسائلي چون درون كاوي-درون نگري يا شهودگرايي و هر آنچه را كه موجب دوري از واقعيت مي‌شود جدايي يابد

شك دستوري در اين روش محقق به دنبال پي ريزي روشي است كه بدور از تقليد صرف يا حافظه محض و يا تعقل وانديشه مبتني بر شك دستوري مقدمه دانش مستقل را فراهم نمايد.

قواعد و ويژگيهاي تحقيق علمي

قاعده تجاهل يعني خود را به جهل زدن و پاك نمودن ذهن از هر گونه پيش داوري وكنار گذاشتن كليه محفوظات كه باعث عدم بي طرفي مي‌شود واحساسات وتعصبات را در امر تحقيق دخالت ميدهد

عينيت گرايي هر آنچه را مي بينيم ملاك عمل قرارداده و حتي الامكان در جمع آوري اطلاعات به روش علمي استفاده نماييم و از روش ذهني تنها در تبيين استدلالها و تجزيه وتحليل ونتيجه گيري مطالب استفاده كنيم

تحديد مصاديق ( محدود كردن) مشخص نمودن حدود يك مسئله جهت جلوگيري از دخالت عوامل خارجي بايد موضوع مورد بررسي را به كوچكترين اجزا ممكن تجزيه نمود و


حدود هر مورد را مشخص نماييم اين امر باعث مي‌شود تا عوامل خارجي درامر تحقيق دخالتي نداشته باشند از طرفي امكان سنجش واندازه گيري آن فراهم شود.

به هم پيوستگي در قاعده به هم پيوستگي محقق بايد در تجزيه وتحليل وتصميم گيري اصل كليت را در نظر داشته باشد وبا توجه به ارتباط بين امور آنها راتجزيه وتحليل كند و چنانچه جزئيات موضوعي به صورت منفرد ومجزا مورد مطالعه قرار گيرد بايد در نهايت تاثيرات متقابل آن با ديگر اجزاء مورد بررسي قرارگيرد مانند بررسي ابعاد و اجزا ساختار سازماني به صورت جزيي و بعد تجزيه وتحليل آن با ديگر اجزا مورد بررسي قرار گيرد مانند بررسي ابعاد و اجزا ساختار سازماني به صورت جزيي و بعد تجزيه وتحليل آن در يك قالب كلي وپيوسته

افزايشي بودن نتايج حاصل از تحقيقات علمي بايد اطلاعات جديدي به دانش بشري اضافه كند وموجب گسترش مرزهاي آن گردد بنابراين سازمان دهي و بيان مجدد دانسته هاي قبلي نمي تواند تحقيق علمي محسوب شود.

تجربي بودن وجود امكان آزمايش علمي و عيني فرضهاي ذهني در مقابل واقعيات است

نظم داشتن  در تحقيق علمي بايد از روشهاي سيستماتيك ومنظم بهره جست

تحقيق طلبي محقق بايد در حوضه مورد تحقيق ومطالعه از آگاهي ودانش نسبي برخوردار باشد

تعميم پذيري نتايج حاصل از تحقيق بايد قابليت عموميت دادن آن به جامعه آماري را داشته باشد

جرات طلبي شهامت داشتن براي ارائه نتايج حاصله از تحقيق

صبر و شكيبايي به معناي استمرار تلاش وپرهيز از ياس ونااميدي وترس

تعريف روش علمي تحقيق عبارت است از فرايندي منظم وسيستماتيك جهت دستيابي به پاسخهاي صحيح و سوالات مهم مرتبط با استفاده از ابزار علمي ومنظم جمع آوري طبقه بندي وتجزيه وتحليل اطلاعات براي رسيدن به يك هدف معين

واژگان كليدي

1مفهوم concept 2سازه construct  3فرضيه Hypothesis  4متغيرvatiable

 5نظريه theory 6قانون priciple  7استدلال Reasoning  8تعريف Definition  9روايي validity 10پاياييReliability 

 مفهوم concept

اگر من فرمانرواي جهان بودم اولين كاري كه مي كردم تثبيت معني ومفهوم واژه ها بود زيرا آن مقدمه هر عمل است

كنفسيوس

مفهوم يكي از مهمترين نمادها در زبان بويژه در رابطه با پژوهش علمي است علم براي تشريح دنياي تجربي با مفاهيم آغاز مي‌شود وهر پژوهشگر به منظور درك روابط موجود بين داده ها و با پديده ها ناگزير به كار بردن آن است مفهوم راميتوان انتزاع يا تجريد رويدادهاي مشاهده پذير دانست تشكيل مفهوم راهي كوتاه براي تعريف وتوصيف واقعيات است وامر تفكر را ساده مي سازد و از طريق آن ويژگيهاي مشترك چيزهاي جزيي وخاص تامين مي‌شود.

اندازه گيري مفاهيم  قابليت اندازه گيري مفاهيم متفاوت است به عبارتي برخي از  مفاهيم را ميتوان اندازه گيري نمود و برخي ديگر را نميتوان اندازه گرفت هنگامي يك مفهوم واقعي يا ملموس ناميده ميشود كه براساس فعاليتهاي حسي و يا حداقل كوشش ساخته مي‌شود مانند خانه گريه انسان گفتگو مديريت ورود در اينجا انسان وخانه قابل ديدن است وگريه و گفتگو قابل شنيدن و به طور كلي مي‌توان چنين گفت چنانچه مفهومي قائم به يك شرايط زماني مكاني باشد آنرا واقعي يا تجربي گويند اما مفايهمي هستند كه از هر گونه شرايط زماني ومكاني مستقل هستند و به توصيف موجودييت هاي غيرقابل مشاهده مي پردازند اين گونه مفاهيم را مجرد يا نظري گويند عاطفه –محبت-روح

كاركرد ونقش مفاهيم از جمله كاركردهاي مفاهيم آن است كه بنياد ارتباط محسوب مي‌شود بدون مجموعه اي از مفاهيم كه روي آن توافق شده است ارتباط ين دانشمندان و پژوهشگران ناممكن است واز طريق آنهاست كه اطلاعات وادراكات انتقال مي يابد از طريق مفاهيم است كه عمل طبقه بندي وتصميم صورت مي گيرد دانشمندان تجارب و مشاهدات خود را به صورت مفاهيم طبقه بندي نموده و آنها را سازمان داده ونظم ودر نتيجه تعميم مي دهند بايد توجه داشت مفاهيم در حقيقت خود به عنوان پديده اي تجربي وجود ندارد بلكه نمادي از يك پديده هستند بطور نمونه اين خطاست كه بگوئيم مفهومي مانند قدرت به عنوان عاملي است كه داراي كنش ها نيازها وغرايزاست در تحقيق علمي مي‌توان از مفاهيم به عنوان مولفه هاي تئوري با نظري استفاده كرد وآنها را بدين ترتيب مورد بررسي و مطالعه قرارداد.

سازهConstract 

برخي  از مفاهيم رانمي توان به آساني به پديده هاي كه اين مفاهيم در برابر آنها ايجاد شده است ربط داد مثلا مفاهيمي چون طرز فكر- يادگيري انگيزه و.. معني اين مفاهيم را نمي توان به سهولت با نشان دادن چيزهايي خاص يا افراد و رويدادهاي معيني به ديگران تفهيم كرد. اين نوع پديده ها كه فراتر از رويدادهاي محسوس وملموس مي باشند نيازمند آنندكه تجزيه پذيري و قابليت انتزاع پذيري آنها (ذهني بودن) كاهش يابد و همه  بتوانند به طرق مشتركي نسبت به آن فهم پيدا كنند بدين منظور از ابزارديگري كه سازه ناميده مي‌شود به عنان يك پل ارتباطي براي رسيدن از مفهوم به مشهودات استفاده مي‌شود.

سازه خود يك مفهوم است اما داراي معاني اضافي است كه بگونه اي ارادي وخودآگاه براي يك هدف خاص علمي ايجاد، كشف، اختراع وپذيرفته مي‌شود.

تعريف Definiton

يكي از نمادهايي است كه در زبان مورد استفاده قرار مي گيرد بسياري از ابهامات سوء  برداشتهاو ادركات متفاوت از مفاهيم واحد به ويژه در زندگي روزمره و در گفتار محاوره اي ناشي از پيچيدگي ها وعدم وضوحي است كه دراين مفاهيم وجوددارد./ بدين منظور لازم است بويژه براي مفاهيمي كه داراي درجه ذهنيت پذيري بيشتري است از ابزاري به نام تعريف استفاده نماييم تا درجه ابهام پذيري شتراك نظر جلوگيري از سوء برداشت وادراك متفاوت را از آن طريق گرفت بسياري از اختلافاتي كه ما بعضا مشاهده مي كنيم تنها با ارائه تعريف ميتواند برطرف شود با توجه به اينكه ما در يك تحقيق علمي نياز داريم از مفاهيم متعددي استفاده نماييم واين مفاهيم در بسياري از موارد با رويكردهاي متفاوتي مورد بررسي قرار گرفته اند وتعاريف متعددي از آن ها ارائه شده است ما نيازمنديم با توجه به هدف تحقيق تعريف متناسبي را از بين تعاريف ارائه شده انتخاب ومبناي مطالعه خود قرار داهيم.

تعريف يعني قضيه اي كه به توصيف وتشريح يك پديده( مفهوم) مي پردازد وآنرا قابل درك تر بيان مي نمايد.

تعريف بايد به نكاتي توجه كنيم از جمله آنكه

مفاهيم واضح وروشن كه هيچ ا بهامي در آن وجود ندارد نياز به تعريف ندارد

مفاهيمي را كه حتي داراي ابهام اندكي است نبايد بدون تعريف رها كرد

در تعريف حتي الامكان نبايد از واژه ها و اصطلاحاتي استفاده كرد كه خود نياز به تعريف داشته باشند

عملياتي سازي ومفهوم سازي در راستاي يك پژوهش محقق داراي يك وظيفه دو جانبه مي‌باشد

1-در مطالعه وتحقيقاتي كه فرضيه هاي آن مبتني بر يكي از تئوريهاي رايج است وظيفه محقق نزديك كردن ذهنيات به عينيات است كه بوسيله آنها به سنجش يك تئوري با فرضيه هاي منزلت بر آن مي پردازد يعني تئوري را قابل سنجش واندازه گيري مي نمايد

2-در تحقيقات اكتشافي  وظيفه محقق از طريق مشاهده واندازه گري جزئيات تغيير امور عيني به امور ذهني (ساختن فرضيه وتئوري) ونزديك كردن تجارب به تفكرات وتئوريهاست. هر يك از دو وظيفه فوق نام خاص خود را داراست حركت محقق از بالا به پايين از انديشه (تئوري فرضيه يا مفهوم) به مشاهده (مشهود ، متغير) را اصطلاحاً عملياتي كردن ميگويند.

يعني قابل مشاهده ساختن يك تئوري وپيش بيني طرق اندازه گيري آن است

عكس اين موضوع را مفهوم سازي مي گويند

مثال عملياتي سازي: بين انتخاب استراتژيك وميزان كارآفريني سازمان رابطه اي دارد

 

متغير variable

متغير يعني چيزي كه تغيير مي يابد و به خود مقادير و ارزشهاي مختلفي را مي گيرد و در زمانها و مكانهاي مختلف داراي ارزشهاي متفاوتي است به طور كلي هر چيزي كه تغيير يابد يك متغير مي نامند

انواع متغير

1متغير مستقل (Indipendent vari)    2متغير وابسته (Dependent vari)

3متغير تعديل كننده (moderating vario) 4متغيرمداخله گر(Interening vari)

5متغيركنترل (control vari)

متغير مستقل متغيري است كه هدف از بررسي آن ميزان تاثير پذيري آن توسط متغير ديگري (وابسته) مي‌باشد بررسي تاثير اشتغال بر ميزان بزهكاري جوانان

بررسي ميزان سبك رهبري بر ميزان تعهد كاركنان در سازمان

متغير وابسته

متغيري است كه هدف محقق بررسي وتحليل آن و نيز پيدا كردن راه حل يا راه حلهايي براي آن مي‌باشد به عبارتي متغيروابسته متغيري است كه تحت تاثير متغير مستقل مي‌باشد

متغير تعديل كننده  متغيري است كه تاثير متغير مستقل بر وابسته مشروط بر آن است

متغير مداخله گر(مزاحم): متغير مداخله گر مزاحم متغيري است كه بر نحوه اثرگذاري متغير مستقل بر وابسته دخالت مي‌كند وهدف محقق پيداكردن آن وخنثي سازي تاثير آن ميباشد.

متغير كنترل بدليل تاثير همزماني كه متغيرهاي مستقل بر روي يكديگر دارند لذا هنگامي كه مي خواهيم تاثير هر يك از آنها را بررسي متغير وابسته ومحاسبه كنيم بهتر است ميزان اثرات مثبت يا منفي متغيرهاي مستقل بر روي يكديگر را خنثي ساخته تا از اين طريق ميزان واقعي تاثير هر يك از آنهابه روي متغير وابسته مشخص ومعين گردد.

 

فرضيه Hvpothesis

بيان يك مسئله ميتواند به صورت كلي پژوهش را هدايت كند اما تمام اطلاعات علمي پژوهشي را در بر ندارند از طرف ديگر چنانچه كليه اطلاعات پژوهشي را در مسئله مطرح كنيم مسئله به گونه اي بزرگ مي‌شود كه هدايت آن امكان پذير نيست و هر گز به صورت علمي حل نخواهد شد لذا نياز به مفهومي در اينجا مي‌باشد كه بتواند ضمن تعيين حدود انجام كار ورسيدن به پاسخ و ارائه راه كار به مسئله مورد نظر امكان بررسي ومطالعه مشخص تر وهدفمندتر را براي محقق فراهم سازد. رابطه فرضيه با تحقيق مثل رابطه راه و مسافرت است هر چه راه هموارتر ومطمئن تر باشد مسافرت راحت تر و بي خطر تر انجام مي‌شود لذا در تحقيقي كه فاقد فرضيه باشد محقق سرگردان وبلاتكليف است بنابراين ميتوان گفت اثر مسئله وظيفه محقق را روشن مي‌كند فرضيه چگونگي انجام آنرا بيان مي‌كند مسئله مشخص مي‌كند كه محقق بايد چه كاري انجام دهد وفرضيه مشخص مي‌كند كه چگونه بايد انجام شود و به تعبير يكي جاي را نشان مي دهد و يكي راه را

تعاريف فرضيه

1-پاسخ محقق به مسئله (سوال) حدس وگمان زيرگانه علمي براي نتيجه تحقيق

2-راه حل موقت براي يك مشكل

3-استناج منطقي كه يك سلسله مفاهيم با توجه به تئوريهاي رايج

منابع فرضيه

1-مطالعه درآداب ورسوم فرهنگ جامعه

2-مطالعه تئوريهاي علمي

3-تجارب شخصي

اساس فرضيه

1-فرضيه هاي كه براساس تجارب غيرعلمي قبلي ايجاد شده است

2-فرضيه هاي كه جنبه ايده يي و يا خيالي دارد

3-فرضيه هايي كه رابطه علت و معلولي و يا هم بستگي را نشان مي دهد

نقش فرضيه در تحقيق

فرضيه ها براي پديده ها تبيين آزمايشي فراهم مي آورد وموجب افزايش معرفت علمي مي‌شود

فرضيه نشانگر انتظار پژوهش گر درباره رابطه بين متغيرهاي يك پديده است

فرضيه مجموعه فعاليتهاي اجرايي آموزش را تعيين مي‌كند

فرضيه چارچوبي براي گزارش نتايج پژوهش فراهم مي آورد


استدلالهاReasoning 

استدلال عبارت است از تمسك فكري به اطلاعاتي كه انديشه را براي كشف مجهول راهنمايي كند به عبارتي استدلال يعني كشف مجهولي توسط يك يا چند معلوم

انواع استدلال

استدلال قياسي Dedactive Reas

استدلال استقرايي Inductive Rea(از جزء به كل)

استدلال قياسي:

نخستين روشي كه در استدلال به ارسطو و يونانيها نسبت داده شده است روش قياسي است اين روش كه به آن روش منطقي نيز گويند اولين روشي بود كه بين فلاسفه مرسوم شد.

استدلال قياسي يك رابطه منطقي بين كبري و صغري ونتيجه برقرار مي نمايد

كبري فرض مسلمي است كه اساس يك سري عقايد و ياحقايق ماوراء‌طبيعه شناخته شده است ورابطه اي را نشان مي دهد

صغري بيانگر رابطه كوچكتري است كه حالت خاصي از كبري است ودرك رابطه بين اين امر به يك نتيجه غيرقابل اجتناب مي انجامد

مثال همه انسانها فاني هستند (كبري)

سقراط يك انسان است (صغري) <- سقراط فاني است (نتيجه غيرقابل اجتناب)

همه فلزات در حرارت منبسط مي‌شود (كبري)

آهن يك فلز است (صغري) <- آهن در حرارت منبسط مي‌شود(نتيجه)

استدلال قياسي استنتاج يك فرضيه جزيي از يك حكم كلي

شروط استفاده از روش قياسي

1-كبري وصغري بايد درجاي صحيح قرار گيرند

2-محقق كاربرد استدلال قياسي را بداند

3-متمم صغري بايد با توجه به موضوع كبري مشخص شود

4-موضوع صغري بايد هميشه جزيي از موضوع كبري باشد

كاربرد استدلال قياسي

براي تنظيم فرضيه ميتواند مورد استفاده قرار گيرد وبه عبارتي همانطور كه توضيح داده خواهد شد نتايج حاصل از اين روش نمي تواند به عنوان يك نتيجه و راهكار نهايي پيشرفته شود.

مثال همه ايرانيها مهمان نواز هستند(ص)     همه ايرانيها مهمان نواز هستند(ص)

جانسون مهمان نواز است(غ)             جانسون ايراني است(ص)

جانسون ايراني است(غ)             جانسون مهمان نواز است(ص)

با توجه به مثال فوق بعضا در روش قياسي اشتباه و خطا پيش مي آيد به منظور استفاده مطلوب از روش قياسي بايد

1-قانون يا اصل كلي (كبري) صحيح و درست باشد.

2-بايد قانون واصل كلي به واحدهايي تعميم داده شود كه درچارچوب قانون يا اصل كلي بگنجد

قبول كبري ناقص يا نادرست كه برعقايد كهنه جزئي وغيرقابل اعتماد مبتني باشد ويا اينكه فرد شروط لازم در كاربرد اين روش را رعايت نكرده باشد به نتايجي نادرست خواهد رسيد از اين رو فردي به نام فرانسيس بيكن براي جلوگيري از لغزش وخطاهاي ناشي از روش قياسي از كابرد مستقيم مشاهده پديده ها طرفداري كرد در اين روش پديده ها در موارد جداگانه مورد مشاهده و بررسي قرار گرفته و از طريق آن به تعميم واستنتاج مي‌توان دست يافت اين روش حركت از جزء به كل را روش استقرايي مي نامند

شروط لازم براي روش استقرايي

1-بايد مشاهدات به طور صحيح تنظيم وثبت شوند واطلاعات درست از ميان جامعه اي انتخاب شود كه مورد نظر محقق است.

2-بايد مشاهدات كافي براي پوشش همه جانبه باشد

3-بايد مشاهدات بدرستي نمونه هاي مورد نظر را ارائه دهند

4-نتايج بايد در ارتباط موضوع وعنوان تحقيق باشد واز كلي گويي پرهيز شود

5-روش تحقيق علمي بايستي يك روش قياس استقرايي باشد

مراحل تحقيق علمي( جان ديوني Johe Dewey)

1-تعريف با بيان مسئله

2-بررسي مباني و ادبيات تحقيق

3-ساختن فرضيه

4-جمع آوري داده ها و طبقه بندي آنها

5-تجزيه وتحليل داده ها

6-نتيجه گيري وارائه پيشنهادات

آشنايي به راه وروش كسب مجهولات 56 ص,

:: 14:10 ::  نويسنده : MOHSEN

1.1 مقدمه:  آشنایی با ساختمان منطقی جمله هایی که مطالب ریاضی بوسیله آنها بیان می شوند مستلزم مفاهیم گزاره، گزاره نما، و اسم نماست. این مفاهیم که بخشی از منطق ریاضی مقدماتی محسوب می شوند می توانند مفاهیم و احکام ریاضی را قابل فهم و قابل توضیح  نمایند. در عصر حاضر ایفای نقش منطق ریاضی در توجیه و قابل انتقال نمودن مفاهیم در پیشرفت و تکامل کامپیوتر بر هیچکس پوشیده نیست.

2.1 حساب گزاره ها

1.2.1 تعریف: گزاره جمله ای خبری است که یا راست است یا دروغ اگرچه راست یا دروغ بودن آن معلوم نباشد.

 برای هر گزاره یک ارزش راستی یا دروغی یا مختصراً یک ارزش قائل می شویم. مثلاً هر یک از جملات«عدد 3 فرد است»،«عدد 6 زوج است» و« اصم است» گزاره هستند. هر یک از گزاره  های اول و دوم راست هستند ولی راست یا دروغ بودن گزاره سوم یا مقدمات کنونی، برایمان معلوم نیست ولی در هر حال یا راست است یا دروغ.گزاره ها بطورکلی به سه دسته تقسیم می شوند: گزاره شخصی، گزاره کلی  و گزاره جزئی( یا وجودی) نوع اول گزاره ای است که از شیء معینی خبر می دهد. و در این بخش مورد بحث ماست. نوع دوم و سوم را در بخش آینده تعریف و بررسی خواهیم کرد.

 از ترکیب گزاره ها گزاره های مرکب حاصل می شود این عمل با رابطهای گزاره ای امکان پذیر است.

2.2.1 رابطهای گزاره ای: گزارها را با حروف p ، q ،v ،s و یا با حرف اندیس دار نظیر ،،... نشان می دهیم و هر نوع ترکیبی از آنها با الفاظ زیر که رابطهای گزاره ای نامیده می شوند امکان پذیر است.

«چنین نیست که»،«و»،«یا»،« اگر»،« اگر و فقط اگر»

علایم ~ ،،( یا ( یا) نیز به ترتیب برای این رابط ها بکار خواهند رفت. اینک به توضیح آنها می پردازیم:

 3.2.1 نقیض: اگر Pگزاره ای باشد«چنین نیست کهP» را نقیض P می گوییم و با علامت ~P نشان میدهیم. علامت ~ را ناقص و گزاره ای را که ناقص در آن عمل می کند دامنة عمل ناقص می نامیم. پیداست که اگر گزاره ای راست(دروغ) باشد نقیض آن دورغ( راست) است.

 بعنوان مثال نقیض گزاره«6 عدد اول است» گزارة«چنین نیست که 6عدد اول است.» و گزاره«6 عدد اول نیست» خواهد بود.

4.2.1 ترکیب عطفی: اگر pو q دو گزاره باشد گزاره«p,q » را ترکیب عطفی p با q می گوییم و با علامت نشان میدهیم. علامت& را عاطف و p وq را مؤلفه های

عاطف نامیم. ترکیب عطفی  فقط و فقط وقتی راست است که هر دو مؤلفه آن گزاره های راستی باشند.

 از الفاظی که از نظر منطقی مترادف عاطف است لفظ« ولی= اما» است مثلاً گزاره«6 زوج است ولی اول نیست» به معنی« 6 زوج است و 6اول نیست» خواهد بود که البته گزاره ای راست است.

 5.2.1 ترکیب فصلی: اگرp وq دو گزاره باشند گزارة«p یاq » را ترکیب فصلی p با q نامیده به علامت p  v   q نشان میدهیم. این گزاره فقط و فقط وقتی دروغ است که هردو مؤلفه آن دروغ باشند. توجه کافی به تفاوت این« یا» که یاء منطقی نامیده می شود با لفظ عادی« یا» که در استعمال عادی برای ترکیب گزاره ها بکار میرود مبذول دارید. در استعمال عادی لفظ«یا» گزارة ترکیب شده فقط وفقط وقتی راست است که یکی از مؤلفه ها راست و دیگری دروغ باشد این نوع«یا» را یاء مانع جمع می نامیم.

در منطق لفظ«یا» همواره به معنی منطقی بکار می رود و «یای» مانع جمع را با تکرار لفظ«یا» و نیز با لفظ« الا» مشخص می کنند. مثلاً گزاره های

« یا 5 فرد یا 5ز وج است»

« 5 فرد است والا زوج است»

به یک معنی هستند که مشخص کننده یای مانع جمع است.

 6.2.1  ترکیب شرطی: اگر p و q دو گزاره باشند گزارة« اگر p آنگاه q » را ترکیب شرطی p باq می نامیم و آنرا به علامت  ( یا ) نشان می دهیم.

در اینجا مؤلفه p  مقدم و مؤلفه q تالی گفته می شود . ترکیب شرطی   فقط وقتی دروغ است که pگزارة راست و q گزارة دروغ می باشد.

 تذکر1: ارزشهای گزارة عطفی  و گزاره  از ترتیب مؤلفه ها مستقل است ولی ارزش گزارة شرطی چنین نیست، یعنی ممکن است  راست ولی دروغ باشد و یا بالعکس  دروغ و راست باشد

تذکر 2: بیان ترکیب شرطی« اگر p  آنگاه q » در ریاضیات و نیز در زبان عادی به صورت های متنوعی امکان پذیر است که عبارتند از:

 اگر p ، q ؛

هرگاه p آنگاه q ؛

در حالتی که p ، q ؛

q اگر p ،

q به شرطی p ؛

P و فقط وقتی که q ؛

P شرط کافی برای q است؛

q شرط لازم برای p است ؛

شرط کافی برای q آن است که p ؛

شرط لازم برای p آن است که q ؛

P مستلزم q است؛

q از p لازم می آید؛

.

7.2.1 ترکیب دو شرطی : گزارة

«  اگر p آنگاه q و اگر q آنگاه p »                                                 (1)

ترکیب عطفی دو گزارة شرطی  و  است که می توان آن را به صورت زیر

نوشت:

                                           معادل با(2)

این گزاره را ترکیب دو شرطی دو گزارة p و q می نامیم و آنرا به علامت

                                                                             (3) 

نشان میدهیم ارزش این گزاره فقط و فقط وقتی راست است که مؤلفه های p و q هم ارزش باشند اگرچه  را به  عنوان رابط گزاره ای تعریف کردیم ولی باید به مفهوم آن هم توجه داشت.

تذکر 1: مشابه ترکیب شرطی در مورد ترکیب دو شرطی نیز بیانهای مختلفی برای   وجود دارند که عبارتند از:

 شرط لازم و کافی برای p  آن است که q؛

P فقط و فقط وقتی p که q ؛

فقط و فقط وقتی که q ؛

اگر p آنگاه q و بالعکس؛

شرط لازم برای p آن است که q و شرط کافی برای p آن است که q .

 تذکر 2: در ریاضیات موردی هست که استفاده از ترکیب شرطی به جای ترکیب دو شرطی متداول است و آن در« تعریف» های ریاضی است. مثلاً تعریف« مثلث ABC را متساوی الاساقین می نامیم. در صورتی که دارای دو ضلع مساوی باشد» در واقع بدین معنی است که« مثلث ABC فقط و فقط متساوی الاساقین است که دارای دو ضلع مساوی باشد» و یا معادل است با« مثلث ABC را فقط و فقط متساوی الاساقین خوانند که دارای دو ضلع متساوی باشد.»

 8.2.1 ترکیبات منطقی و فرمول های حساب گزاره ای: رابطهای گزاره ای یعنی ~ ،&،، و را ملاحظه کردیم که اولی در یک گزاره و سایرین در دو گزاره عمل می کنند. ترکیبات گزاره ها بوسیله آنها ترکیبات منطقی و عبارت حاصل از ترجمه یک گزاره را به زبان منطق( یعنی نوشتن آن با رابط های گزاره ای و حروف) یک فرمول حساب گزاره ها یا مختصراً یک فرمول می نامیم. گزاره های سازه ای یک ترکیب منطقی نیز گزاره هایی هستند که ترکیب منطقی از آنها ساخته می شود( بوسیلة رابط های گزاره ای)

در نوشتن ترکیبات منطقی بصورت فرمولها اساساً باید دامنه یا دامنه های هر عمل را با پرانتز مشخص کرد استفاده از پرانتز در منطق مشابه ریاضیات است.

 در ترکیبات منطقی باید به رابط اصلی توجه کافی شود. مثلاً در گزارة ، ~ رابط اصلی است در حالی که در گزارة ، رابط اصلی است. بکاربردن پرانتزها بعضاً الزامی است مثلاً ترکیب منطقی معنی ندارد، ولی  معنی دار است که رابط عطفی دوم( از چپ به راست) رابط اصلی شمرده می شود.

 د ربکارگیری پرانتز ها قراردادهای زیر را نیز داریم که توجه به آنها موجب تسهیل در ساده نویسی می گردد.

 1.8.2.1 قرارداد: دامنه عمل ناقص فقط و فقط وقتی د رپرانتز قرار داده می شود که رابط اصلی این دامنه یک رابط دوطرفه باشد، بنابراین مثلاً نقیض را به صورت  و نقیض گزارة  را به صورت  می نویسیم و نیز نقیض گزارة بصورت سادة نوشته می شود زیرا در گزارة  رابط اصلی«~ » است.

آشنایی با ریاضیات,

:: 14:9 ::  نويسنده : MOHSEN

1-تاريخچه اندازه گيري در جهان

سابقه اندازه گيري به عهد باستان باز مي گردد و مي توان آن را به عنوان يكي از قديمي ترين علوم به حساب آورد .

در اوايل قرن 18 جيمز وات (JAMES WATT) مخترع اسكاتلندي پيشنهاد نمود تا دانشمندان جهان دور هم جمع شده يك سيستم جهاني واحد براي اندازه گيريها به وجود آورند . به دنبال اين پيشنهاد گروهي از دانشمندان فرانسوي براي به وجود آوردن سيستم متريك (METRIC SYS) وارد عمل شدند .

سيستم پايه اي را كه داراي دو استاندارد يكي «متر» براي واحد طول و ديگري «كيلوگرم» براي وزن بوده ، به وجود آوردند . در اين زمان ثانيه (SECOND) را به عنوان استاندارد زمان (TIME) و ترموسانتيگراد را به عنوان استاندارد درجه حرارت مورد استفاده قرار مي دادند .

در سال 1875 ميلادي دانشمندان و متخصصات جهان در پاريس براي امضاء قراردادي به نام پيمان جهاني متريك (INTERNATIONAL METRIC COMVENTION) دور هم گرد آمدند . اين قرارداد زمينه را براي ايجاد يك دفتر بين المللي اوزان و مقياسها در سورز (SEVRES) فرانسه‌ آماده كرد. اين مؤسسه هنوز به عنوان يك منبع و مرجع جهاني استاندارد پابرجاست .

امروزه سازندگان دستگاههاي مدرن آمريكايي ، دقت عمل استانداردهاي اصلي خود را كه براي كاليبراسيون دستگاه هاي اندازه گيري خود به كار مي برند ، به استناد دفتر

استانداردهاي ملي (N.B.S)تعيين مي نمايند .

لازم به يادآوري است دستگاه هاي اندازه گيري و آزمون به دلايل گوناگون از جمله فرسايش ، لقي و ميزان استفاده ، انحرافاتي را نسبت به وضعيت تنظيم شده قبلي نشان مي دهند .

هدف كاليبراسيون اندازه گيري مقدار انحراف مذكور در مقايسه با استانداردهاي سطوح بالاتر و همچنين دستگاه در محدوده «تلرانس» اصلي خود مي باشد .

 

تعريف اندازه گيري :

اندازه گيري يعني تعيين يك كميت مجهول با استفاده از يك كميت معلوم و يا مجموعه‌اي از عمليات ، با هدف تعيين نمودن تعداد يك كميت .

 

صحت :

نزديكي نتيجه انداره گيري يك كميت را با ميزان واقعي آن كميت گويند ، اين مقدار به صورت درصدي از ظرفيت كلي دستگاه مي باشد .

 

رواداري :

حداكثر انحراف يك قطعه ساخته شده از اندازه خاص خودش را گويند .

 

دقت :

نزديكي ميزان تفاوت نتايج حاصل از چند اندازه گيري متوالي را مشخص مي نمايد . دقت دستگاه دلالت بر صحت دستگاه ندارد .

 

تكرارپذيري :

نزديكي مقدار خروجيهاي يك دستگاه در شرايطي كه مقدار ورودي به دستگاه ، روش اندازه گيري شخص اندازه گيرنده ، دستگاه اندازه گيري ، محل انجام كار ، شرايط محيطي يكسان باشد .

 

دامنه و ميزان تغييرات :

حداقل و حداكثر ظرفيت اندازه گيري يك دستگاه را محدوده آن دستگاه گويند .

 

خطاي ثابت :

خطايي كه به طور ثابت كه در تمام مراحل دامنه اندازه گيري با دستگاه همراه مي باشد كه اين خطا با كاليبره كردن دستگاه برطرف خواهد شد.

 

خطاي مطلق :

نتيجه اندازه گيري يك دستگاه منهاي مقدار واقعي اندازه برداشت شده را گويند .

تصحيح :

مقدار عددي كه به نتيجه تصحيح نشده يك اندازه گيري افزوده مي شود تا يك خطاي سيستماتيك فرضي را جبران نمايد .

 

منابع خطاي اندازه گيري :

تمام پارامترهاي مراحل توليد و مشخصات نهايي توليد بايستي به منظور رعايت صحت استاندارد به وسيله Q.C ارزيابي شوند . طراح سيستم اندازه گيري بايستي روشي را اتخاذ نمايد تا ميزان خطا در خروجي دستگاهها كاهش يابد و حداكثر خطاي باقي مانده شناسايي شوند .

 

خطاهاي ناشي از دستگاه اندازه گيري :

عيوب باطني دستگاه

استفاده غيرصحيح از دستگاه

اثرات بارگذاري دستگاه

 

خطاهاي ناشي از مشاهده در اندازه گيري :

اين نوع خطا شامل وضعيت هاي مختلف در هنگام خواندن دستگاه نشان دهنده با زواياي مختلف مي باشد .

تجزيه و تحليل اطلاعات اندازه گيري :

جمع ارقام اندازه گيري شده

تعداد دفعات

 
- استفاده از روش ميانگين يا عدد مياني (MEAN AND MEDIAN VALUES)

ــــــــــــــــــــــــــــ = ميانگين

 
 
 

 

 


استاندارد

بين المللي

 

استاندارد

اوليه يا ملي

 

استاندارد ثانويه

(آزمايشگاه)

 
 
 

استاندارد عملي

 

وسايل و تجهيزات توليد

هرم استانداردهاي كاليبراسيون

 

 

وسايل اندازه گيري :

وسايل اندازه گيري بايد داراي خصوصيات مقياس شناسي مورد نياز براي كاربرد موردنظر مانند دقت ، پايداري ، محدوده ، ريزنگري (RESOLUTION) را دارا باشد .

 

كاربرد برچسبهاي كاليبراسيون

به منظور نشان دادن وضعيت دستگاهها بعد از انجام كاليبراسيون از برچسبهايي استفاده

مي شود . اين برچسبها در اندازه ها و رنگهاي مختلف مي باشد . قطعاتي كه امكان نصب برچسب بر روي آنها نيست با چسباندن باندهاي رنگي كه هر رنگ مشخص كننده تاريخ انقضاي كاليبراسيون در ماه بخصوصي است صورت مي گيرد .

اگر دستگاهي مانند سيستم هاي مورد استفاده در مايعات چرب و شيميائي و يا مواد‌آلي كه ضدچسب است و امكان چسباندن هيچ نوع برچسب يا باند رنگي نباشد از رنگهاي روغني مشخص كننده تاريخ انقضاي كاليبراسيون مي توان استفاده كرد . اين برچسبها عموماً به صورت حروف مقطعه مي باشد كه به شرح زير است :

- عدم نياز به كاليبراسيون

NCR=NO CALIBRATION REQUIRED

- عدم نياز به كاليبراسيون دوره اي

NPCR=NO PERIODIC CALIBRATION REQUIRED

- قبل از استفاده كاليبره شود .

C.B.U=CALIBRETE BEFORE USE

- برچسب اعتباري كاليبراسيون

CALIBRATION VOID IF SEAL BROKEN

اين برچسب به شكل يك نوار مستطيي و يا دايره اي براي كاربرد در موارد مختلف طراحي شده و معمولاً در صورت پارگي برچسب ، كاليبراسيون از اعتبار ساقط است . در مواقع ضرورت مثل تعويض فيوز اطمينان دستگاه ويا جايگزيني باطري هاي فرسوده كه سبب باز شدن دستگاه گرديده بايد به وسيله يك كارت اضافي هشدار دهنده ذكر و به دستگاه آويزان گردد تا احتمال دستكاري دستگاه توسط افراد غيرمجاز از بين برود . در اين كارت بايد تاريخ باز شدن دستگاه‌، دليل باز شدن و عمليات صورت گرفته بر روي دستگاه به وضوح با تأييد و امضاء سرپرست قسمت مربوط ذكر گردد .

 

نمونه اي از يك برچسب كاليبراسيون

IDENTIFICATION

AUTHORITY

CALIBRATION

SPECIAL

 

 

 

FUNCTION

 

 

 

ACCURACY

 

 

 

DATE CALIBRATED

CALIBRATED BY

DATE DUE

 

نيازمنديهاي آزمايشگاه دستگاه هاي اندازه گيري دقيق

آزمايشگاه مكاني است با خصوصيات ويژه كه مجاز به داشتن استانداردهاي مرجع است و مسئوليت كاليبراسيون ، تأئيد و تعمير و نگهداري وسايل اندازه گيري دقيق را عهده دار مي باشد . در برنامه مترولوژي و كاليبراسيون كه مجموعه اي متشكل از استانداردهاي اندازه گيري ، نيروي انساني متخصص و مجرب ، وسايل سنجش و تجهيزات اندازه گيري دقيق و منابع علمي موردنياز براي يك سيستم جامع از امكانات آزمايشگاهي منطبق با استانداردهاي جهاني است ، آزمايشگاه تجهيزات اندازه گيري دقيق از اركان مهم محسوب مي شود . شرايط محيطي در يك آزمايشگاه اندازه گيري دقيق بيشترين ميزان تأثير را در كيفيت عمليات كاليبراسيون دستگاه ها دارد .

موارد زير شامل شرايط محيطي آزمايشگاه كاليبراسيون محسوب مي شوند :

 

روشنايي :

مقدار نور موردنياز يك آزمايشگاه بين 50 تا 150 فوت شمع است . به طوري كه روي ميز كار ايجاد سايه نكند در شرايطي كه نياز به نور بيشتر براي دستگاه هاي بسيار دقيق باشد مي توان از لامپهاي اضافي استفاده كرد .

 

دما :

ميزان دما آزمايشگاه بايستي بطور دايم تحت كنترل باشد . دما مورد نياز براي آزمايشگاه الكترونيك  و براي بخش مكانيك  است .

 

فشار

مقدار فشار داخل آزمايشگاه بايستي بيشتر از فشار بيرون باشد . اين امر باعث

جلوگيري از ورود گرد و غبار به داخل آزمايشگاه مي شود . CLEAN ROOM بايد فشار مثبت حداقل  اينچ آب بيشتر از فشار هواي بيرون داشته باشد .

 

گرد و غبار

آزمايشگاه از لحاظ عدم وجود ذرات گرد و غبار به كلاسهاي مختلف تقسيم مي شود . اين كلاسها شامل 300000 ، 100000 ، 10000 ، 1000 و بين 100 تا 1000 است .

هر چه شماره اين كلاسها كمتر شود وجود ذرات گرد و غبار هم به همان نسبت كمتر است و كلاس براي انجام آزمايشات دقيق تر مناسبتر است .

 

رطوبت :

مقدار رطوبت نسبي آزمايشگاه بين 35 تا 55 درصد است . مقدار رطوبت محل همانند دما بايستي دايماً كنترل شود .

 

لرزش :

محيط آزمايشگاههاي اندازه گيري دقيق بايد به نحوي طراحي شوند تا حتي الامكان از انواع لرزشهاي احتمالي به دور باشند ، يا لرزشهايي كه سبب كاهش راندمان كار كاليبراسيون مي شوند به نحوي حذف شوند .

 

صدا :

مقدار صدا بايستي كمتر از  باشد .

 

كنترل امواج مغناطيسي :

اين امواج در اندازه گيري‌هاي ميرايي و فركانس اثر دارد . در آزمايشگاه معمولاً اطاقي تحت عنوان اطاق فاراده يا SHIELDING ROOM براي كنترل امواج مغناطيسي وجود دارد كه از فلز مس ساخته شده است و داراي  ميرايي است .

 

ساير امكانات :

يك محفظه بسته (AIR LOCK) و يك كفش پاك كن برقي با سيستم مكش سرخود بايد در مبادي ورودي آزمايشگاهها نصب گردد . اطراف دربها و پنجره و ديواره هاي متحرك كه امكان نفوذ گر و غبار از آنها وجود دارد بايد كاملاً ايزوله شود تا از نفوذ ذرات خارج به داخل جلوگيري كرد . براي تأمين درجه حرارت كل آزمايشگاهها و اطاقها يك سيستم تهويه مركزي استفاده شود .

 



چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:تاریخچه ی اندازه گیری در جهان, :: 14:8 ::  نويسنده : MOHSEN

در اين مقاله مي خواهيم به دو مبحث بزرگ از رياضيات گسسته با نامهاي تركيبات و نظريه‌ي گراف بپردازيم كه در اين دوران شاهد پيشرفت چشمگير آنها مي باشيم .

اين دو مبحث بدليل آنكه داراي كاربرد وسيعي در علم كامپيوتر و برنامه سازي هاي كامپيوتري مي‌باشند حائز اهميت فراوان مي باشند .

1-تركيبات :

شايد در نگاه اول تركيبات يك بخش معماگونه و سطحي از رياضيات به نظر برسد كه داراي كاربرد چنداني نبوده و فقط مفهوم هاي انتزاعي را معرفي مي كند ولي اين شاخه از رياضيات داراي گستره‌ي وسيع بوده و داراي شاخه هاي زيادي نيز مي باشد .

ابتدا به مسأله اي زيبا از تركيبات براي آشنا شدن بيشتر با اين مبحث ارائه مي كنيم .

سوال : يك اتاقي مشبك شده به طول 8 و عرض 8 داريم كه خانه‌ي بالا سمت چپ و خانه‌ي پايين سمت راست‌ آن حذف شده است (مانند شكل زير)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حال ما دو نوع موزاييك داريم . يكي 2*1 ( )  و ديگري 1×2 (       ) سوال اين است كه آيا مي توان اين اتاق را با اين دو نوع موزائيك فرش كرد .

احتمالاً اگر شخص آشنايي با تركيبات نداشته باشد مي گويد «آري» و سعي مي كند با كوشش و

خطا اتاق را فرش كند ولي اين كار شدني نيست ؟! و اثبات جالبي نيز دارد .

اثبات : جدول را بصورت شطرنجي رنگ مي كنيم مانند شكل زير :

حال با كمي دقت متوجه مي شويم كه هر موزائيك يك خانه از خانه هاي سياه و يك خانه از خانه‌هاي سفيد را مي پوشاند يعني اگر قرار باشد كه بتوان با استفاده از اين موزائيك ها جدول پوشانده شود بايد تعداد خانه هاي سياه با تعداد خانه هاي سفيد برابر باشد ولي اين گونه نيست زيرا تعداد خانه هاي سفيد جدول برابر 32 و تعداد خانه هاي سياه برابر 30 مي باشد . در نتيجه اين كار امكان امكان پذير نيست .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تركيبات و نظريه‌ي گراف 18 ص,

:: 14:7 ::  نويسنده : MOHSEN

بردارها:

بردار: دارای بزرگی و جهت است، بردارها از قاعده ترکیب (برداری) خاصی پیروی می کنند.

لیست برداری: کمیتی است که هم بزرگی و هم جهت دارد و بدین سبب می توان آن را با یک بردار نمایش داد.

برخی کمیتهای فیزیکی، از جمله جابجایی، سرعت و شتاب کمیتهای برداری دارند.

همه کمیتهای فیزیکی جهت ندارند، مثلاً دما، انرژی، جرم و زمان جهت خاصی را در فضا نشان نمی دهند این نوع کمیتها را نرده ای گویند و محاسبه های مربوط به آن با قاعده های جبری عادی انجام می شود.

ساده ترین کمیت برداری، جابجایی یا تغییر مکان است. برداری که جابجایی را نشان می دهد، بردار جابجایی نامیده می شود.

 

 

 

جمع کردن بردارها به روش هندسي :

شکل1-1 روش هندسي مربوط به جمع کردن بردارهاي دو بعدي a و b را نشان مي دهد.

جمع برداري که به اين صورت تعريف مي شود دو خاصيت مهم دارد.

نخست ترتيب جمع کردن بردارها اهميتي ندارد. جمع کردن a و b همان نتيجه جمع کردن b با a را بدست مي دهد.

يعني (قانون جابجايي) a+b=b+a

دوم، هر گاه بيش از دو بردار داشته باشيم، براي جمع کردن مي توانيم آنها را به هر ترتيبي که بخواهيم گروه بندي کنيم اگر بخواهيم بردارهاي aوbوc را جمع مي کنيم مي توانيم نخست aوb را جمع کنيم و سپس مجموع اين دو را با  c بدست آوريم . همچنين مي توانيم نخست bوc را جمع و سپس آن مجموع را با a جمع کنيم نتيجه اي را که به دست مي آوريم براي هر دو يکسان است يعني:

 ( قانون شرکت پذيري)

برادار b برداري است که همان بزرگي بردار b را دارد اما جهتش مخالف است . با جمع کردن اين دو بردار داريم:

 

بنابراين جمع کردن –b همان اثر تفريق کردن b را دارد . از اين خاصيت براي تعرةيف تفاضل دو بردار استفاده مي کنيم .

فرض مي کنيم: پس (تفريق برداري)

يعني براي تعيين بردار تفاضل  ، بردار  را با بردار  جمع مي کنيم.

مؤلفه هاي بردارها :

مؤلفه ي يک بردار تصوير يک بردار بر روي يک محور است.

مولفه هاي يک بردار براي به دست آوردن مولفه هاي (نرده اي)  هر بردار و معدن ، در راستاي محورهاي مختصات، از انتهاي بردار  خط هايي بر محور هاي مختصات عمود مي کنيم.

مؤلفه هاي بردار  عبارت انداز :

 

که در آن  زاويه ميان محور x مثبت و بردار a است. علامت جبري يک نقطه جهت آن رادار روي محور مربوط نشان مي دهد. با در دست داشتن مؤلفه هاي بردار ، مي توان بزرگي سمتگيري آن را معين کرد:

     و   

مثال: هواپيماي کوچکي در يک روز ابري مسافت km215 را در جهت 22 درجه شرقي محور شمالي مي پيمايد.

هواپيما از نقطۀ آغاز حرکتش چه مسافتي را به سمت شمال و چه مسافتي را به سمت مشرق پيموده است؟

حل: دستگاه محورهاي مختصات xy را طوري رسم مي کنيم که در آن جهت مثبت محور x به سمت مشرق و جهت مثبت محور y به سمت شمال باشد، براي آساني مبدأ مختصات را در محل فرودگاه در نظر مي گيريم.

جهت بردار جابجايي هواپيما d ، از مبدأ مختصات به طرف مقصد است.

براي پيدا کردن مؤلفه هاي d ، با استفاده از معادلۀ (1-4) به ازاي (مساوی) داريم:

برداريکه :

برداري است که بزرگي آن دقيقاً 1 و داراي جهت خاصي است.

بردارهاي يک در جهت هاي مثبت محورهاي x و y وz را ، به ترتيب با   نمايش مي دهند. بردارهاي يکه براي بيان ساير بردارها بسيار مفيد هستند؛ مثلاً بردارهاي  و  را مي توان به صورت زير نوشت:

(1-7)          (1-6)     

بردارهاي يکه  داراي بزرگي واحدند و به ترتيب ، در جهات هاي مثبت محورهاي x و y وz يک دستگاه مختصات راستگرد قرار دارند. بردار  بر حسب بردارهاي يکه به صورت نوشته مي شود:

(1-8)       

که در آن  مولفه هاي برداري بردار  مؤلفه هاي نرده اي آن بردارند.

جمع کردن بردارهاي با استفاده از مولفه هاي

براي جمع کردن بردارهاي به کمک مولفه ها ، از رابطه هاي زير استفاده کنيم:

(1-9)    ،       (1-10)   ، (1-11)

در اينجا و  بردارهايي هستند که بايد با هم جمع شوند و  مجموع برداري است.

بردارها و قانون فيزيک

هر شرایط فیزیکی را که در آن بردارها دخالت داشته باشند با استفاده از دستگاههای مختصات ممکن می توان توصیف کرد . ما معمولاً از دستگاه مختصاتی استفاده می کنیم که وضعیت را ساده تر کند.

ضرب کردن یک بردار در یک نرده ای :

حاصلضرب نرده ای s در بردار ، یک بردار جدید است که بزرگی آن sv است. جهت این بردار،اگرs باشد هم جهت با بردار  واگر s منفی باشد، در مخالف جهت بردار  است. براس تقسیم کردن  و s ، بردار  را در  ضرب می کنیم.

ضرب نرده ای (یا ضرب نقطه ای)

دو بردار  و  به صورت. نوشته می شود و کميتي نرده اي است که از رابطه زير بدست مي آيد:

در این رابطه زاویه میان بردارهای  و  است. حاصل ضرب نرده ای ، بسته به مقدار ، ممکن است مثبت، صفر يا منفي باشد. حاصل ضرب نرده اي ، از ضرب کردن بزرگي يکي از بردارها ، در مولفۀ بردار ديگر در راستاي بردار اول به دست مي آيد

با استفاده از نمادگزاري بردارهاي يکه مي توان نوشت:

اين رابطه را مي توان با استفاده از قانون توزیع پذیری بسط داد . توجه کنید که

مثال: 

زاویه  میان بردارهای  و  چقدر است؟

حل :

        

زاويه ميان بردارها در جمله اول صفر، و در جمله هاي ديگر  درجه است بنابراين داريم:

ضرب برداري (با ضربدري)

دو بردار  نوشته مي شود کميتي برداري مانند است، که بزرگي آن از رابطه زير بدست مي آيد :  

در اين رابطه زاويه کوچکتر ميان بردارهاي  و  است. بردار بر صفحه شامل بردارهاي  و  عمود است و با قاعده دست راست معين مي شود توجه کنيد . با استفاده از نمادگذاري بردارهايي که مي توان نوشت :

مثال : اگر داشته باشيم  و  ، حاصل ضرب برداري  را پيدا کنيد.

حل:

براي جملۀ اول زاويه  ميان دو بردار صفر است. براي جمله هاي ديگر،  برابر با  است درنتيجه داريم:

بردار  بر هر دو بر  و  عمود است.

مسائل مربوط به بردارها :

1-دو بردار  و  را با هم جمع مي کنيم. نشان دهيد که بزرگي برآيند آنها نمي تواند بزرگتر از  يا کوچکتر ازباشد ، که در آن خطوط قائم معرف قدر مطلق کميت را نشان مي دهند؟

حل: به فرض باشد مي توان نوشت

اگر  زاويه بين دو بردارa وb باشد پس 

از آنجايي که  است پس      

و یا                      هندسه بردار ها,

:: 14:5 ::  نويسنده : MOHSEN

 

 

 

 

 

چكيده : در اين گزارش ما به بررسي ويژگي هاي الگوريتمهاي كنترل همروندي توزيعي كه بر پايه مكانيزم قفل دو مرحله اي(2 Phase Locking)   ايجاد شده اند خواهيم پرداخت. محور اصلي اين بررسي بر مبناي تجزيه مساله كنترل همروندي به دو حالت read-wirte و write-write مي‌باشد. در اين مقال، تعدادي از تكنيكهاي همزمان سازي براي حل هر يك از قسمتهاي مساله بيان شده و سپس اين تكنيكها براي حل كلي مساله با يكديگر تركيب مي‌شوند.

در اين گزارش بر روي درستي و ساختار الگوريتمها متمركز خواهيم شد. در اين راستا براي ساختار پايگاه داده توزيعي يك سطحي از انتزاع را در نظر مي‌گيريم تا مساله تا حد ممكن ساده سازي شود.

 

1. مقدمه :  كنترل همروندي فرآيندي است كه طي آن بين دسترسي هاي همزمان به يك پايگاه داده در يك سيستم مديريت پايگاه داده چند كاربره هماهنگي بوجود مي‌آيد. كنترل همروندي به كاربران اجازه مي‌دهد تا در يك حالت چند برنامگي با سيستم تعامل داشته باشند در حاليكه رفتار سيستم از ديدگاه كاربر به نحو خواهد بود كه كاربر تصور مي‌كند در يك محيط تك برنامه در حال فعاليت است. سخت ترين حالت در اين سيستم مقابله با بروز آوري هاي آزار دهنده اي است كه يك كاربر هنگام استخراج داده توسط كاربر ديگر انجام مي‌دهد. به دو دليل ذيل كنترل همروندي در پايگاه داده هاي توزيعي از اهميت بالايي برخوردار است:

1.  كاربراان ممكن است به داده هايي كه در كامپيوترهاي مختلف در سيستم قرار دارند دسترسي پيدا كنند.

2.  يك مكانيزم كنترل همروندي در يك كامپيوتر از وضعيت دسترسي در ساير كامپيوترها اطلاعي ندارد.

مساله كنترل همروندي در چندين سال قبل كاملا مورد بررسي قرار گفته است و در خصوص پايگاه‌داده‌هاي متمركز كاملا شناخته شده است. در خصوص اين مسال در پايگاه داده  توزيعي با توجه به اينكه مساله در حوزه مساله توزيعي قرار مي‌گيرد بصورت مداوم راهكارهاي بهبود مختلف عرضه مي‌شود. يك تئوري رياضي وسيع براي تحليل اين مساله ارائه شده و يك راهكار قفل دو مرحله اي به عنوان راه حل استاندارد در اين خصوص ارائه شده است. بيش از 20 الگوريتم كنترل همروندي توزيعي ارائه شده است كه بسياري از آنها پياده سازي شده و در حال استفاده مي‌باشند.اين الگوريتمها معمولا پيچيده هستند و اثبات درستي آنها بسيار سخت مي‌باشد. يكي از دلايل اينكه اين پيچيدگي وجود دارد اين است كه آنها در اصطلاحات مختلف بيان مي‌شوند و بيان هاي مختلفي براي آنها وجود دارد. يكي از دلايل اينكه اين پيچدگي وجود دارد اين است كه مساله از زير قسمتهاي مختلف تشكيل شده است و براي هر يك از اين زير قسمتها يك زير الگوريتم ارائه مي‌شود. بهترين راه براي فائق آمدن بر اين پيچدگي اين است كه زير مساله ها و الگوريتمهاي ارائه شده براي هر يك را در ي.ك سطح از انتزاع نگاه داريم.

با بررسي الگوريتمهاي مختلف مي‌توان به اين حقيقت رسيد كه اين الگوريتمها همگي تركيبي از زير الگوريتمهاي محدودي هستند. در حقيقت اين زير الگوريتمها نسخه‌هاي متفاوتي از دو تكنيك اصلي در كنترل همروندي توزيعي به نامهاي قفل دو مرحله اي و ترتيب برچسب زماني مي‌باشند.

همانطور كه گفته شد، هدف كنترل همروندي مقابله با تزاحمهايي است كه در اثر استفاده چند كاربر از يك سري داده واحد براي كاربران بوجود مي‌آيد است. حال ما با ارائه دو مثال در خصوص اين مسائل بحث خواهيم نمود. اين دو مثال از محك معروف TPC_A مقتبس شده اند. در اين مثالها، يك سيستم اطلاعات را از پايگاه داده ها استخراج كرده و محاسبات لازم را انجام داده و در نهايت اطلاعات را در پايگاه داده ذخيره مي‌نمايد.

حالت اول را مي‌توان بروزآوري از دست رفته ناميد. حالتي را تصور كنيد كه دو مشتري از دو سيستم مجزا بخواهند از يك حساب مالي برداشت نمايند. در اين حالت فرض كنيد در غياب سيستم كنترل همروندي، هر دو با هم اقدام به خواندن اطلاعات و درج اطلاعات جديد در سيستم ميكنند. در اين حالت در غياب سيستم كنترل همروندي تنها آخرين درج در سيستم ثبت مي‌شود. اين حالت در شكل 1 نشان داده شده‌ است.

شكل 1 نمايش حالت بروز آوري از دست رفته

 

حالت دوم حالتي است كه در آن اطلاعات صحيح از پايگاه داده استخراج نمي‌شود. در اين حالت فرض كنيد دو مشتري بخواهند كارهاي ذيل را انجام دهند.

·        مشتري 1: بخواهد يك چك 1 ميليوني را به حساب X واريز و از حساب Y برداشت نمايد.

·        مشتري 2: بخواهد بيلان حساب مالي X و Y شامل كل موجودي را نمايش دهد.

در غياب كنترل همروندي همانطور كه در شكل 2 نشان داده شده‌است، تزاحم بين پروسس ها بوجود خواهد آمد. فرض كنيد در زماني كه مشتري 1 اطلاعات را از حساب Y خوانده و اطلاعات حساب X را دريافت نموده و 1 ميليون از حساب Y برداشت نموده ولي هنوز 1 ميليون به حساب X و اريز نكرده مشتري 2 اطلاعات كل دو حساب را دريافت نموده و نتيجه را چاپ نمايد. در اين حالت مشتري شماره 2 اطلاعاتي را كه به عنوان بيلان نمايش مي‌دهد 1 ميليون از مقدار واقعي كمتر است. اين حالت يك فرق اساسي با حالت اول دارد و آن اين است كه در اين حالت نتيجه نهايي در پايگاه داده درست خواهد بود در حاليكه اطلاعات دريافت شده بصورت موقت غلط خواهند بود.

شكل 2 خواندن اطلاعات نادرست از سيستم

 

مساله كنترل همروندي در پايگاه داده هاي توزيعي تا حدودي شبيه مساله دوبه‌دو ناسزگاري در سيستم عامل مي‌باشد.  در مساله دوبه‌دو ناسازگاري، هماهنگي جهت دسترسي به منابع سيستم ائم از حافظه، ابزارهاي ورودي و خروجي و CPU و .... بوجود مي‌آيد. در اين حالت راه حلهاي گوناگوني ائم از قفلها، سمافورها، مونيتورها و ... پيشنهاد شده است.

كنرتل همروندي و دوبه‌دو ناسگاري از اين جهت كه هر دو دسترسي به منابع مشترك را كنترل ميكنند با هم شباهت دارند.  با اين حال راه حلي كه براي يكي بكار مي‌رود قابل بهره برداري براي ديگري نيست. فرض كنيد پردازه هاي P1 و P2 بخواهند از نقاط مختلف كدهاي خود به منابع R1 و R2 دسترسي پيدا كنند. در سيستم عامل دسترسي مجزاي ذيل قابل قبول است. P2 از R1 استفاده كند، P2 از R1 استفاده كند، P2  از R2 استفاده نموده و سپس P1 از R2 استفاده نمايد. در پايگاه داده اين روند اجرا مورد قبول نيست و مشكلاتي را ايجاد مي‌كند. فرض كنيد P1 بخواهد از R1 مبلغي را به R2 انتقال دهد. در اين حالت اگر P2 مقادير R1 وR2  را چك كند مقادير غير صحيح را دريافت مي‌كند.

2. مدل پردازش تراكنش: براي اينكه روند اجراي عمليات در سيستمهاي پايگاه داده هاي توزيعي براي خواننده مشخص شود ما در اينجا يك مدل از پايگاه داده‌هاي توزيعي را ارائه مي‌دهيم. سپس نحوه عملكرد مكانيزم كنترل همروندي را در اين مدل بيان خواهيم نمود. در اين مدل پايگاه داده، يك پايگاه داده توزيعي مجموعه از سايتهاست كه توسط يك شبكه به هم متصل شده‌اند. هر سايت يك كامپيوتر است كه يكي يا هر دوي برنامه هاي ذيل را اجرا مي‌كند. برنامه‌ها شامل يك مدير تراكنش يا TM  و يك مدير داده يا DM است. TM  مسئول مديريت تعامل كاربر با پايگاه داده است و DM مسئول نگهداري داده‌ها است. شبكه نيز يك وسيله ارتباطي كامپيوتر – كامپيوتر است. فرض بر اين است كه شبكه كاملا امن مي‌باشد و پيامها را با همان ترتيبي كه وارد سيستم مي‌شوند به مقصد ارسال مي‌شود. فرض بر اين است كه تعداد داده هاي موجود در سيستم شامل X ، Y  و Z است كه داده هاي منطقي موجود در سيستم را تشكيل مي‌دهند. داده هاي ذكر شده فقط واحد داده هاي منطقي هستند و ما با سايز و قالب و جزئيات آنها كاري نخواهيم داشت. هر پايگاه داده در اين سيستم يك نسبت دهي مقادير بصورت منطقي به اين داده هاي منطقي است. هر داده منطقي مي‌تواند در يك يا بيشتر از يك DM ذخيره شود. افزونگي داده در اثر ذخيره داده در چندين DM براي افزايش دسترسي به داده‌ها است. هر كپي از داده ذخيره شده آيتم داده ناميده مي‌شود. نسخه هاي متعدد داده X را بصورت  X1,X2,...   نشان داده مي‌شوند. كاربران با DDBMS از طريق اجراي تراكنشها تعامل دارند. تراكنشها مي‌توانند پرس و جو هاي on-line باشند كه با زبان استاندارد پرس و جو ارسال شده اند. از طرفي تراكنشها مي‌توانند عملياتي باشند كه از طريق برنامه هاي نوشته شده به سيستم داده مي‌شوند. الگوريتمهاي كنترل همروندي، كاري با نوع تراكنشهاي موجود در سيستم ندارند و محاسبات انحام شده در اين تراكنشها تاثيري در روند اين الگوريتمها ندارد. بر خلاف اينها اين الگوريتمها تمام تصميم گيري هاي خود را بر اساس داده هايي كه اين تراكنشها به آنها دسترسي پيدا مي‌كنند انجام مي‌دهند. دسترسي ها مي‌توانند از نوع خواندن يا نوشتن باشند. فرض بر اين است كه محاسبات در تراكنشها كامل بوده و اگر تراكنش در يك پايگاه داده به تنهايي اجرا شود، پايگاه داده در حالت صحيح و مانا قرار گرفته و نتايج كاملا صحيحي در بر خواهد داشت. مجموعه منطقي خواندني يك تراكنش مجموعه اي از آيتمهاي داده اي است كه تراكنش مي‌خواند. اين امر در شكل 3 نمايش داده شده است.

شكل 3 مدل اجراي تراكنشها

 

صحت يك الگوريتم كنترل همروندي بر اساس نياز كاربران به اجراي تراكنشها تعريف مي‌شود. در اينجا مي‌توان دو شرط اساسي را مي‌توان براي اجراي صحيح تراكنشها مي‌توان در نظر گرفت. شرط اول اين است كه كاربران انتظار دارند تراكنشهايي را كه در سيستم ثبت مي‌كنند، نهايتا اجرا شود. شرط دو م اين است كه كاربران انتظار دارند تراكنشهاي ارسالي دقيقا مانند زماني كه تراكنش در يك سيستم مجزا يا در يك محيط موازي چند برنامه، اجرا مي‌شود اجرا شود و نتايج آن در هر دوحالت كاملا مشابه باشد. تحقق اين شرايط دقيقا اهداف يك الگوريتم كنترل همروندي را مشخص مي‌كنند. يك سيستم DDBMS چهار جزء اصلي را در برخواهد داشت: تراكنش، TM، DM و داده‌ها. تراكنشها با TM ارتباط دارند. TM ها با DM ها ارتباط برقرار مي‌كنند و DM  ها داده ها را مديريت مي‌كنند. TM ها با ساير TM  ها ارتباط برقرار نمي‌كنند.

TM  ها بر تركانش ها و اجراي آنها نظارت مي‌كنند. هر تراكنش در پايگاه داده هاي توزيعي فقط با يك TM در ارتباط است. اين بدين معنا است كه هر تراكنش تمام عمليات پايگاه داده خود را به TM مربوط به خود ارسال مي‌كنند.  تمامي عملياتهاي توزيعي كه بايستي توسط تراكنش انجام شود توسط TM مزبور مديريت مي‌شود. چهار عمليات مختلف توسط واسط TM براي تراكنشها قابل تعريف است. read(x) مقدار جاري x را در وضعيت فعلي پايگاه داده هاي منطقي برمي‌گرداند. write(x,newvalue) مقدار x را در حالت جاري پايگاه داده‌هاي منطقي به مقدار Newvalue تغيير مي‌دهد. همچنين با استفاده از begin و end ابتدا و انتهاي يك تراكنش براي يك TM مشخص مي‌شود.

3-تحليل مساله كنترل همروندي : در اينجا ما با دو رويكرد به مواجه با مساله كنترل همروندي خواهيم پرداخت. در رويكرد اول به نحوه اجراي صحيح خواهيم پرداخت و در رويكرد دوم به تجزيه مساله به بخشهاي قابل حل خواهيم پرداخت.

3-1- قابليت توالي: فرض كنيد E يك ترتيب اجراي تراكنشهاي t1 تا Tn باشد. در اينصورت E يك اجراي متوالي از تراكنشها است، در صورتيكه هر تراكنش قبل از اجراي تراكنش بعدي به طور كامل اجرا شده و خاتمه پذيرد. تمامي ترتيبهاي اجراي متوالي از ديدگاه پايگاه داده‌ها صحيح تصور مي‌شوند، چرا كه خواص تراكنش اذعان مي‌كند كه در خاتمه اجراي متوالي صحت پايگاه داده حفظ مي‌شود. يك ترتيب اجراي تراكنش قابل توالي (Serializable) محسوب مي‌شود در صورتيكه نتيجه خروجي اجراي آن برابر يك اجراي متوالي از تراكنشهاي مشابه باشد. در نتيجه تمام اجراهاي متوالي serializable  محسوب مي‌شوند و نتيجه صحيحي خواهند داشت.

هدف الگوريتم كنترل همروندي اين است كه تضمين كند كه تمامي ترتيب هاي اجراي تراكنش ها قابل توالي مي‌باشند. تنها عملياتي كه به داده‌هاي پايگاه داده دسترسي پيدا ميكنند dm-read و dm-write مي‌باشند. بنا براين براي پايش اجراي توالي لازم است فقط dm-read و dm-write هاي موجود در پايگاه داده توزيعي در dm ها مختلف مدل شده و رفتار آنها كنترل شود. log فايلها مي‌توانند شرح دهنده توالي dm-read ها و Dm-write ها باشند. در يك پايگاه داده توزيعي، يك ترتيب اجرا قابل توالي ناميده ميشود در صورتيكه به ازاي Ti كه قبل از tj در توالي قرار دارد، تمامي عملياتهاي Ti قبل از tj در تمامي سايتها انجام شده باشند. اين نشان دهنده اين است كه تمامي تراكنشها بايد به ترتيب وارد شده در تمامي سايتها اجرا شوند.

دو عمليات با هم تداخل دارند اگر هر دو عمليات بر روي يك داده مشترك كار كرده و يكي از داده ها dm-write باشد. در اين حالت اگر دو عمليات با هم تداخل داشته باشند، ترتيب اجراي دو عمل بر روي نتيجه نهايي تاثير مستقيم خواهد داشت. براي روشنتر شدن موضوع به بحث در خصوص يك مثال خواهيم پرداخت. فرض كنيد ايتم داده‌اي x و تراكنشهاي ti و Tj موجود باشند. اگر ti  اقدام به خواندن مقدار X نموده و tj اقدام به نوشتن مقدار جديدي در x نمايد. در اينصورت مقدار خوانده شده توسط ti به تقدم و تاخر عملياتهاي خواندن و نوشتن وابسته خواهد شد. بطور مشابه فرض كنيد ti و tj  هر دو بخواهند مقدار جديد را در x بنويسند، در اينصورت مقدار x دقيقا به اين امر وابسته مي‌شود كه كدام عمليات ديرتر انجام شده است. حالت اول را تداخل خواندن- نوشتن (rw) و حالت دوم را تداخل نوشتن – نوشتن (ww)  مي‌نامند.

نمايش تداخل هاي مختلف مي‌تواند به ارائه يك تعريف فرموله شده براي ترتيبهاي اجراي هم ارز كمك كند. دو ترتيب اجراي تراكنش از نظر محاسباتي زماني معادل هستند كه دو شرط ذيل در آنها صادق باشد:

1.                                      هر dm-read در تراكنش، داده اي را بخواند كه از ابتدا به تراكنش داده شده باشد يا داده اي باشد كه توسط يك dm-write از همين تراكنش نوشته شده باشد.

2.                                      نتيجه نهايي نوشته شده در آيتم داده‌اي در هر دو ترتيب اجرا يكسان باشد.

قضيه 1: فرض كنيد t كه بصورت ذيل تعريف شده است مجموعه اي از تراكنشها در يك پيگاه داده باشد:

آنگاه اگر E يك ترتيب اجرا از اين تراكنشها در log هاي l1 تا lm باشد، E قابل توالي خواهد بود اگر به ازاي هر دو عمليات oi و oj كه با يكديگر تداخل دارند به ازاي تمامي Log ها ترتيب يكساني نسبت به يكديگر داشته باشند.

قضيه فوق الذكر براي حل مسائل مربوط به ترتيب توالي در سيستم بكارمي‌رود.

3-2- يك الگو براي كنترل همروندي: در قضيه فوق تداخلهاي خواندن- نوشتن و نوشتن – نوشتن بصورت مشترك در يك تعريف عمومي از تداخل ظاهر شده اند. در هر حال ما مي‌توانيم مساله قابليت توالي را با تفكيك اين دو نوع تداخل بهتر بررسي كنيم. فرض كنيد E يك مجموعه از log هاي ثبت شده در يك توالي باشد.  ما چند رابطه را مي‌توانيم بين تراكنشهاي موجود در E تعريف كنيم. براي هر جفت تراكنش Ti و Tj خواهيم داشت:

شرح رابطه

نوع رابظه

اگر log وجود داشته باشد كه در آن Ti داده‌اي را مي‌خواند كه بلافاصله Tj در آن مي‌نويسد.

rw

اگر log وجود داشته باشد كه در آن Ti در داده‌اي را مي‌نويسد كه بلافاصله Tj از آن مي‌خواند.

wr

اگر log وجود داشته باشد كه در آن Ti در داده‌اي را مي‌نويسد كه بلافاصله Tj در آن مي‌نويسد

ww

اگر Ti->rw Tj با Ti->wr Tj

rwr

اگر Ti->rwr Tj با Ti->ww Tj

ويژگي هاي الگوريتمهاي كنترل همروندي توزيعي 17 ص, :: 14:4 ::  نويسنده : MOHSEN

 

نشانه هاي يك نقطه عطف در تاريخ رياضي و وظايف ما

 

   سال جهاني رياضيات بود و مايل بودم که مثل بسياري از عاشقان رياضي راجع به چيستي رياضي چيزي تهيه کنم. اين کار عملي شد اما از همان موقع باورگونه اي در ذهنم ايجاد شد که تا مدتها جرأت بيان صريح آن را حتي براي خودم نداشتم،  چرا که با مسيري که خود در آن قدم گذاشته ام، تناقص داشت. اين فکر همواره مرا آزار داده است. تصميم گرفته بودم که روي اين فکر کار جدي انجام داده و آن را در کنفرانس رياضي در اهواز مطرح کنم ولي ميسر نشد. بنابراين بنا را بر اين گذاشتم  که در تابستان امسال روي اين مطلب مطالعات جدي انجام دهم و ثمره آن را در سي و ششمسن کنفرانس رياضي در يزد مطرح کنم. چون کار اصلي را به تعطيلات تابستان موکول کرده بودم، مقدور نبود که خلاصه مقاله و خود مقاله را به موقع به کنفرانس ارسال کنم. بعلاوه عنوان اوليه مقاله (شرايط کنوني و وظايف انجمن رياضي ايران) موجب سوء تعبير نماينده انجمن شد و نظرشان اين بود که مطلب بايستي در ميزگرد مطرح شود تا بتوان به آن پاسخ داد، در حالي که مقاله عمدتاً در جهت تقويت انجمن است، مضافا اين که ميزگرد جاي ارائه مقاله نيست. به هر حال اين تصميم مرا آزرده خاطر کرد و به دليل ترديد در انجام کار، مطالعاتم دچار اختلال شد. اما در هر صورت تصميم گرفتم که اين ايده را هر چند به صورت ناقص و فشرده و به شکل آزاد، در کنفرانس ارائه کنم.

 

   حقيقتي آشکار است که هر پديده اي،  تاريخي دارد و براي اين که تصميمي  براي حال و آينده آن پديده بگيريم بايستي تاريخ گذشته اش را بدانيم. اگر بخواهيم به زبان رياضي تشبيه کنيم، مسير حرکت يک پديده مثل يک منحني همواري  است که جهت حرکت آن در هر لحظه،  به مسيري  که تا آن لحظه طي گرده است بستگي دارد و اگر منحني را يک منحني هدفدار تصور کنيم (که در مسائل اجتماعي اين چنين است) مسير گذشته و هدف نهايي جهت گيري بعدي را مشخص خواهد کرد. اگر با توجه به مسير گذشته جهت منحني در راستاي هدف نباشد، آن نقطه، نقطه عطف خواهد بود. در بخش اول اين نوشتار قصد اين است که نشان دهيم در يک نقطه عطف از تاريخ رياضيات ايستاده ايم.

     اين ادعا که  «ما  در يک نقطه عطف  از تاريخ  رياضيات  قرار داريم»، يک ادعاي جسارت آميزي است و نياز به مطالعه وسيع درباره تاريخ رياضيات و وضعيت رياضي در دنياي امروز بويژه اروپا که محور تحولات در اين رمينه است، دارد. قسمت اول ،يعني تاريخ رياضيات، با توجه به منابع قابل قبول تا حدي انجام شدني است، اما قسمت دوم احتياج به زمان بيشتري دارد و از اين جهت کار خود را ناقص مي دانم.

 

   نگاهي گذرا به تاريخ رياضي: مطمئنا  تاريخ  رياضي همزمان با  تاريخ  انديشه انساني است. لذا نمي توان  تاريخ  دقيقي براي  آغاز آن متصور شد. اسناد تاريخي نشان مي دهند که  شرق  از قبيل  چين,  هند,  ايران,  بابل و  مصر به  تبع  تمدنهاي  اوليه  در آن،  پيشتر از غرب صاحب علوم و از جمله رياضيات  نسبتا پيشرفته اي بودند. مقدمه  «پاپيروس رايند» (1650 ق م )  که يکي از قديمترين اسناد  تاريخ رياضي  است،  با توجه  به کندي  تحولات  در عهد  باستان،  نشان مي دهد که  در اوائل هزاره دوم قبل از ميلاد تمدنهاي شرق داراي رياضياتي پيشرفته بوده اند. در اين سند چنين آمده است :

«به جرئت مي توان گفت که بارزترين مشخصه شعور انسان که نشان دهنده درجه تمدن هر ملت است همان قدرت استدلال کردن است، و به طور کلي اين قدرت به بهترين وجهي مي تواند در مهارت هاي رياضي افراد آن ملت به نمايش گذاشته شود»

   اين سند همچنين نشان مي دهد که برخلاف نظر برخي تاريخ نويسان، رياضيات قبل از تمدن يونان باستان عمدتاً تجربي و شهودي نبوده، و به نحو قابل قبولي با استدلال همراه بوده  است.

 

   در اثر ارتباطاتي که يونيان با امپراطوري ايران، بابل و مصر داشتند و به ويژه پس از کشورگشاييهاي اسکندر، يونانيان تقريبا بر همه علوم زمان خود احاطه پيدا کردند و تقريبا در همه زمينه ها و از جمله رياضيات آثاري مدون را بوجود آوردند که تا قرنها بر جهان انديشه حکومت مي کردند. به نظر مي رسد كه تمايل به منطق و استدلال در قرون قبل از ميلاد در يونان به اوج خود رسيد. به روايت تاريخ نويسان رياضي، اولين تلاش خوب براي استدلال مسايل رياضي توسط تالس در سده ششم قبل از ميلاد و پس از آن توسط شاگردش فيثاغورس و بعد از آن در قرون سوم ق.م. توسط اقليدس در كتاب اصول اقليدس به صورت مدون درآمد. كتاب اصول اقليدس گرچه شامل مقالاتي در باره اعداد است اما بيشتر مسايل مربوط به اعداد از زاويه هندسي مورد توجه قرار گرفته اند. مشابه كار اقليدس را «نيكوماخوس» (اواخر قرن اول بعد از ميلاد) در زمينه حساب انجام داد.

   رسالات منطق «ارسطو» (قرن چهارم ق.م) كه بعدها به «ارغنون» مشهور شد، و اثري است رياضي- فلسفي، نيز از جمله آثاري است كه بيش از هزار سال بر جهان انديشه، از جمله رياضي، تاثيرات عميق گذاشت. كارهاي «ارشميدس» (سده سوم قبل از ميلاد، برخي او را يكي از بزرگترين رياضيدانان همه اعصار ناميده اند ) همواره الهام بخش رياضيات كاربردي بوده است و تا قرن نوزدهم نفوذ عميقي در رياضيدانان به ويژه در زمينه آناليز داشته است .

 

   طي قرون بعد از ميلاد به دليل جنگ هاي داخلي، تسلط امپراطوري روم بر يونان، سوزاندن كتابخانه ها از جمله کتابخانه بزرگ اسکندريه و مهمتر از همه افتادن علوم در زندان خرافي كليسا،  به تدريج و به خصوص پس از تسلط اسلام بر تمدنهاي بزرگ آن زمان در قرن هفتم، رسالت حفظ و انتشار علوم بر عهده ممالك اسلامي افتاد. به روايت برخي كتابهاي تاريخي اولين كسي كه به ترجمه آثار يوناني دست زد «ابن مقفع» دانشمند ايراني قرن دوم هجري ( قرن نهم ميلادي ) بود. وي اولين بار فن منطق را به عربي ترجمه كرد و مسلمانان را به اين دانش مسلح كرد. پس از آن جرياني شكل گرفت كه در تاريخ به نهضت ترجمه معروف است. در اين جا نقش يک انجمن پنهاني به اسم «اخوان الصفا» كه در قرن چهارم هجري شكل گرفت بسيار بارز است. نتيجه كار اين انجمن كه متشكل از علماء و دانشمندان اسلامي بود رساله هايي است كه مشتمل بر 51 مقاله در زمينه هاي مختلف علوم طبيعي ، رياضي، الهي و مسائل عقلي و غيره مي باشد. از ميان دانشمنداني كه تاثيرات زيادي را روي نسل هاي بعدي در زمينه رياضي گذاشتند مي توان از خوارزمي، ماهاني، ابن قروه، کرجي، بوزجاني، خيام، ابن عزرا، كاشاني و خواجه نصيرالدين طوسي نام برد.

   البته در اين دوره كه به دوره تاريك انديشي غرب مشهور است و تا حدود سده چهارده ميلادي ادامه داشته است، در امپراطوري روم شرقي (بيزانس) كه به طور طبيعي بيشتر تحت تاثير فرهنگ يوناني بود، علوم و از جمله رياضيات به حركت خود، به كندي، ادامه داد. در اين ميان مي توان از «بوئتيوس» (ح 510 م) نام برد كه معلومات رياضي داناني چون «اقليدس»، «نيكوماخوس» و «ثاون» را در كتابي به نام دو مقاله در باب اصول حساب گرداوري کرد که  در همه مدارس قرون وسطي تدريس مي شد.  برجسته ترين رياضيدان قرون وسطي در غرب، «فيبوناتچي» (1202 م) بود كه تا حدود زيادي تحت تاثير کتاب «جبر و مقابله» اثر مهم رياضيدان بزرگ ايراني (قرن نهم ميلادي )، يعني «خوارزمي»، بوده است.

 

 

   در كتاب «صورتبندي مدرنيته و پست مدرنيته»، قرون پس از دوره تاريك انديشي غرب، به چهار دوره به صورت زير تقسيم شده است:

1-                       دوره رنسانس يا نوزايي، از قرن چهاردهم؛

2-                       جنبش اصلاح ديني، در قرن شانزدهم؛

3-                       عصر روشنگري، از اواخر قرن هفدهم تا اوايل قرن هيجدهم؛

4-                       انقلاب صنعتي، از نيمه دوم قرن هيجدهم تا نيمه قرن نوزدهم؛

به نظر مي رسد اين تقسيم بندي در مورد تاريخ تحول رياضيات در غرب نيز، با مختصر تفاوتي، صدق مي كند.

 

   جرقه هاي دوره نوزايي در ايتاليا زده شد. در اين دوره در واقع علوم عهد يونان باستان و تمدن اسلامي ترجمه و بازيافت شد. شايد بتوان گفت اين كار در زمينه رياضيات در قرن سيزدهم با كارهاي فبيوناتچي شروع شد. يه اين ترتيب، دوره نوزايي در رياضيات از قرن سيزدهم شروع شده است که با توجه به ماهيت رياضي تا حدي طبيعي است. اين نکته از اين جهت تذكر داده شد تا توجه كنيم كه تحولات در علوم گرچه به مقدار زياد به تحولات اجتماعي وابسته است، اما بر آن منطبق نيست و گاه خود مي تواند زمينه ساز تحول اجتماعي باشد.

    در دوره  اول  تحول رياضي  در غرب  كه  مي توان گفت از قرن سيزدهم ميلادي تا نيمه قرن شانزدهم  ادامه دارد، اگر چه رياضيات پيشرفت زيادي كرد اما خلاقيت و نوآوري چنداني در آن صورت نگرفت.

 

   از نيمه دوم قرن شانزدهم تحت تأثير گشايشي كه از طريق اصلاح ديني و اجتماعي ( با پرچمداري مصلحيني چون «مارتين لوتر»، «توماس مونتسر»، «هولدريخ تسوينگلي»، «جان کالون» و ديگران ) در غرب صورت گرفت، شاهد كارهاي خلاقانه در رياضيات هستيم. مي توان گفت كه اين جريان از «نپر» و ابداع لگاريتم شروع شد و با توجه به نياز آن زمان به كارهاي محاسباتي سنگين به شدت مورد اقبال قرار گرفت. سده هاي هفدهم و هيجدهم شاهد رياضيدانان بزرگي با كارهاي بزرگ در زمينه هاي مختلف است. «گاليله» و «كپلر» در زمينه مكانيك آسمان، «پاسكال» در زمينه هندسه تصويري و پايه گذاري نظريه احتمال (به همراه رياضيدان بزرگ فرانسوي، يعني «فرما» )، «دكارت» در زمينه ابداع هندسه تحليلي ( ظاهراً «فرما» نيز همزمان با او به هندسه تحليلي رسيده بود)، «فرما» در زمينه هاي مختلف رياضي و به ويژه در زمينه نظريه اعداد و ايجاد زمينه براي پيشرفت جبر و آناليز و بالاخره «كاواليري»، «جان واليس» و «باروي» در بسترسازي مناسب براي كارهاي اساسي كه بعداً در قرن هيجدهم توسط «نيوتن» و «لايب نيتس» صورت گرفت. به اين نامها بايستي نام رياضي دان بزرگ هلندي قرن هفدهم يعني «كريستين هويگنس» را هم اضافه كنيم كه كارهايش باعث پيشرفتهاي محسوسي در علم نجوم و احتمالات و اختراعات صنعتي از جمله اختراع ساعت پاندولي شد.

 

   اوايل قرن هيجدهم نقطه عطفي در تاريخ رياضيات است. در اوايل اين قرن نيوتن و لايب نيتس به طور همزمان و با استفاده از كارهاي كساني چون كاواليري، جان واليس و باروي كه پيش از اين انجام شده بود، حساب ديفرانسيل و انتگرال را ابداع كردند. در نيمه اول اين قرن شاهد رياضيدانان بزرگ ديگري نظير برادران برنولي ( سه برادر رياضيدان كه در حل مسايل رياضي خستگي ناپذير بودند )، «تيلر»، «مكلورن» و ديگران هستيم.

   متعاقب پيشرفتهاي رياضي و به تبع آن ساير علوم مرتبط با رياضي و با توجه به نياز زمان، اختراعاتي در زمينه هاي مختلف شروع شد و نطفه هاي انقلاب صنعتي در غرب در نيمه دوم قرن هيجدهم شكل گرفت. اين انقلاب صنغتي به دنبال خود تغييراتي در ديدگاههاي فلسفي و اجتماعي غرب گذاشت. اگر چه به روايت تاريخ، انقلاب صنعتي از انگليس شروع شده بود ولي در فرانسه با انقلاب اجتماعي همراه شد و توانست تأثيرات شگرفي را در بينش جهان غرب بگذارد. رياضيدانان اين دوره تحت تأثير همين بينش توانستند تابوهاي رياضي را در همه زمينه ها بشكنند. ابتدا به دنبال ابهاماتي كه در طرح «بينهايت كوچكها» از طرف نيوتن و لايب نيتس در بحث حساب ديفرانسيل و انتگرال پيش آمده بود، مباحثات و مجادلات زيادي در اين مورد صورت گرفت. در اثر تلاش رياضيداناني چون «اويلر»، «دالامبر»، «بولتسانو»، «وايراشتراوس»، «لاگرانژ»، «ريمان» و به خصوص «كوشي» براي اجتناب از اين شبهات، از دل هندسه، آناليز سر برآورد و به اوج خود رسيد. از سوي ديگر نيز با تلاش رياضيداني چون «واندرموند»، «لاگرانژ»، «گاوس»، «آبل»، «گالوا»، «هميلتن» و ديگران از دل حساب و نظريه اعداد شاخه هاي مختلف جبر شكل گرفت. در اين ميان كارهاي گاوس، آبل و به ويژه گالوا بسيار بديع بود و كار هميلتن به جهت معرفي حلقه هاي تعويض ناپذير، به دليل ساختار شكني، بسيار مؤثر بود. 

   جريان انقلابي ديگري كه در اين زمان شكل گرفت، شكستن تابوي هندسه اقليدسي بود. به نقل از اسناد تاريخي اولين كسي كه با طرد اصل پنجم اقليدس به هندسه نااقليدسي نزديك شد «گاوس» رياضيدان بزرگ آلماني بود که بهر دليل آن را انتشار نداد. کمي بعد هندسه نااقليدسي به صورت مستقل توسط «يوهان بايايي» (1802-1860) رياضي دان مجاري و «لباچفسكي» (1793- 1856) رياضي دان روسي اعلام وجود كرد. چندي بعد «ريمان» با جرح و تعديل ديگري در اصل پنجم اقليدس، هندسه ديگري را كه به هندسه بيضوي موسوم است، معرفي كرد.

 

   تا اواسط قرن نوزدهم رياضيات در همه زمينه ها به اوج خود رسيد و تقريبا متناسب با نيازهاي اجتماعي و در حد معقولي كمي جلوتر از نياز زمان به پيش مي رفت. شكستن اصول اقليدسي، سئوالات بجا مانده از بينهايت كوچك ها، شك و ترديد نسبت به ماهيت اعداد، پارادکسهايي که از زمان «سوفسطاييان» به بعد مطرح بود و بسياري سئوالات پايه اي از اين دست، ذهن رياضي

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:نشانه هاي يك نقطه عطف در تاريخ رياضي و وظايف ما 29 ص, :: 14:3 ::  نويسنده : MOHSEN

 

 

                                سخني درباره عمرخيام

 

حکيم ابوالفنح عمرخيام ازبرجسته ترين حکما ورياضي دانان جهان اسلام به شمار مي رود. وي درشهرنيشابوردرسال(429 ه ق) ديده به جهان گشود وهمانجا زيست

و درسال(517 ه ق) جان به جان آفرين تسليم کرد. خيام به قدري در  رياضيات پيشرفت کرده بود که ازسوي ملکشاه سلجوقي فرا خوانده شد تا تقويم را اصلاح کند. حاصل کاراودراين زمينه تقويم جلالي است که هنوزاعتبار و رواج دارد واز تقويم گريگوريايي دقيق تراست.

او دوازده کتاب ازخود به جا گذاشته که مهمترين آنها کتاب جبراست. درزمان ما دکتر غلامحسين مصاحب رياضي دان ايراني با تاليف کتاب حکيم عمرخيام به عنوان عالم جبر براي نخستين بارمقام علمي عمرخيام را دررياضيات به طور مستقل به فارسي زبانان شناساند.    


                          سخني درباره خواجه نصيرالدين طوسي

خواجه نصيرالدين مشهوربه محقق طوسي،حکيم ودانشمند بزرگ جهان درسال (597ه. ق) درشهرطوس ديده به جهان گشود. اين محقق گران قدرجهان تشيع در زمان هلاکوخان به وزارت رسيد ودرهمان زمان رصدخانه مراغه را با بيش از 12 دستگاه وابزارنجومي جديد با ابتکارخود ساخت که ازشاهکارهاي علمي جهان درقرون وسطي بود. بعدها تيکوبراهه منجم هندي با تقليد ازاو رصدخانه(اوزانين برگ) را برپا کرد.

خواجه حدود80 کتاب ورساله دررياضيات،نجوم،فلسفه،تفسيرومسائل اجتماعي نوشت وازکارهاي معروف اودرعلوم وضع مثلثات وقضاياي هندسه کروي،تفهيم بينهايت کوچک ما ونظريه ارشميدس است.«علامه حلي شاگرد وي ازاوبه عنوان استاد بشرياد مي کند».«جورج سارتن وي را بزرگترين رياضي دان اسلام به شمار مي آورد».«بروکلمن مي گويد: وي مشهورترين دانشمند قرن هفتم است». اين حکيم الهي سرانجام درسال(672ه.ق) درشهرمقدس کاظمين درگذشت وبنابر وصيت خودش اورا درپايين پاي دو امام معصوم دفن کردند.                          

 

                     گذري بر زندگي ابوالوفاي بوزجاني

 

 

ابولوفا بوزجاني، يکي ازبزرگترين رياضي دانان و منجمان دوره اسلامي، در سال (328ه. ق) دربوزجان(تربت جام خراسان) متولد شد. کتابي که او درعلم حساب نوشته است نخستين بار مورد توجه دانشمندان اروپايي قرارگرفت.

بوزجاني در اين کتاب براي حل معادله ها از اعداد صحيح استفاده کرده است . به نظر يکي از دانشمندان به نام « يوشکويچ » ، او نخستين رياضي دان مسلمان است که اعداد منفي را به کاربرده است .

بوزجاني هم چنين در زمينه هندسه ودرترسيمات هندسي ونيز علم مثلثات روشهاي تازه اي براي حل مسايل ابداع کرده وموجب پيشرفت اين علوم شده است .

« به پاس خدمات بوزجاني به رياضيات و نجوم ، يکي از دهانه هاي ماه را به نام او نامگذاري کرده اند .             

امام معصوم دفن کردند.


                  گذري برزندگي ابوريحان بيروني

 

 

با وجود گذشت ايام، ابوريحان وجودي است که هنوز ازلحاظ فکر،جوان و تازه مي نمايد وچنين مي نمايد که ازدانشمندان هم عصرما است. دروسعت فکر،انتقاد، ريشه يابي علت هاي حوادث و عشق عميق به تحقيق صاحب مقامي ممتاز است.

او نظير«لئوناردو داوينچي» و«لايب نيتز» درحکمت، تاريخ، رياضيات،نجوم و جغرافيا استاد بوده است وبه چندين زبان تسلط داشته است.

اوتاليفات مهمي داشته است ازجمله کتاب «الفهيم» درمقدمات علم هيئت و هندسه که به شکل سوال و جواب درآورده است وخود آن را دردونسخه عربي و فارسي که يکي ترجمه ديگري نيست، تنظيم کرده است.

ابوريحان به حرکات وضعي زمين معتقد بوده است وبا اشاره به قوه جاذبه وبا استدلال علمي حرکت زمين را ثابت کرده است، تحقيقاتي هم درباره انتشار نور داشته است.

ابوريحان معاصرابن سينا بوده است و مانند سايردانشمندان آزادهمورد  بغض وکينه سلطان محمود غزنوي بوده است. سلطان محمود وي را بخاطرفضيلت علمي و فلسفي،آزادگي ومناعت طبع وامتناع ازتملق و چاپلوسي به مرگ گحکوم کرده بود،ولي با ميانجگري اطرافيان سلطان محمود ازمرگ نجات يافت.

 


                        گذري برزندگي اوريست گالوا

 

درسال 1811 ميلادي دريکي ازناحيه هاي کنارپاريس کودکي متولد شد که او را اوريست نام نهادند ، پدرش مردي فاضل وآزاديخواه بود. اوريست تا 12 سالگي معلمي جزمادرش نداشت. درسن12 سالگي به مدرسه رفت ولي تحمل انضباط خشن مدارس آن زمان فرانسه برايش تحمل ناپذير بود. او خارج ازمدرسه با پشتکاروجديت به مطالعه آثار رياضي آن زمان مانند کتاب اصول هندسه از «لژاندرو» وآثار جبري از«لاگرانژ» پرداخت.

گالوا درشانزده سالگي به تحقيق درحل معادلات جبري پرداخت.کارهايي که او انجام داد، امروزه به نام تئوري گالوا بخش مهم و پيشرفته اي ازجبررا  تشکيل   مي دهد. گالوا درسال1829 درامتحان ورودي دانشسراي عالي پاريس پذيرفته شد و وارد دانشسراي عالي شد. 

گالوا علاوه براينکه کارهاي مهمي دررياضيات انجام داد که اينک به نام او ثبت شده است، انساني بود، آزاده و ترقي خواه. او خصومت با استبداد و فرومايگي را ازپدرش به ارث برده بود. درطول عمرکوتاه خود،همواره به سبب افکارآزادي خواهانه اش درگيري داشت و مورد آزار مخالفينش بود. سرانجام هم در21 سالگي دريک درگيري کشته شد.

             

 

 

 

 


             سخني درباره ابوالحسن عبدالرحمان صوفي رازي

 

ابوالحسن عبدالرحمان صوفي رازي درسال282 هجري شمسي درشهر ري به دنيا آمد وي ازنوابغ علم نجوم درجهان به شمارمي رود وکتاب صورالکواکب او به چندين زبانترجمه شده است. او سحابي ها و ستارگان مزدوج را بدون داشتن تلسکوپ کشف کرد و نظريه بطلميوس را اصلاح نمود. کشف سحابي زن به زنجير بسته در اندرومدا وسحابي وول پکولا در صورت فلکي وروباه و کشف چند سحابي ديگر از کارهاي اوست.

صوفي رازي نصف النهارشيرازرا محاسبه کرد و يک کره سماوي نقره اي ساخت که بسياردقيق است ودرموزه قاهره نگهداري مي شود. جامعه علمي جهان به پاس خدمات برجسته اين دانشمند بزرگ ومسلمان ايراني نام وي را بر ده نقطه از کره ماه ثبت کرده است. اين شخصيت بزرگ در 13 محرم سال 365 هجري شمسي درشيراز درگذشت و درهمانجا به خاک سپرده شد.        

 

                         


                             سخني درباره فيثاغورس

 

فيثاغورس رياضيدان و فيلسوف يونان باستان بود که 530 سال پيش قبل ازميلاد مسيح مي زيست و رهبر گروهي ازفلاسفه بود که بيش از100 سال دراوج شهرت بودند. اين گروه علاوه بر رياضيات به موسيقي اخلاق و مذهب نيز مي پرداختند. آنها کشفيات زيادي دررياضيات انجام دادند که مطابق آيين خود همه را  به شخص فيساغورس نسبت دادند.ازجمله ثابت کردند که مجموع زاويه هاي داخلي يک مثلث 180 درجه است. قضيه فيثاغورس را به جرات مي توان معروفترين قضيه هندسه ناميد که تا کنون بيش از370 اثبات براي آن وجود داشته است. فيثاغورس بعد از 84 سال زندگي درسال 446 قبل ازميلاد جان به جان آفرين تسليم کرد.



چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:مشاهیر راضی, :: 14:3 ::  نويسنده : MOHSEN

» رياضيات و بند كفش «

 

آيا هيچ گاه از خود پرسيده ايد كه چه كسي يك رياضيدان است؟ چندين سال پيش حرفه اي براي اين پرسش در ذهن من ايجاد شد و به نظرم رسيد كه رياضيدان شخصي است كه قدرت تشخيص فرصتهاي موجود براي به

كار گيري رياضيات را دارد و اين در حالي است ك بقيه افراد متوجه اين فرصتها نيستند. در اين مورد مي توان بند كفش را در نظر گرفت آقاي جان هاتسون استاد علوم كامپيوتر دانشگاه كاروليناي شمالي مقاله اي با عنوان

» معماي بند كفش« به رشته تحرير درآورده است. حداقل سه نوع آرايش كلي براي بستن بند كفش وجود دارد كه عبارت است از نوع امريكايي(زيگراگ)، نوع اروپايي و نوع كفاشي(ايرا ني). هر چند از نظر خريدار شكل ظاهري و زمان لازم براي گره زدن داراي اهميت است ولي براي توليد كنندگان كفش، موضوع مهمتر آن است كه كدام يك از آرايشها داراي كوتاهترين طول بوده و در نتيجه كمترين هزينه را در بر خواهد داشت؟ در اين مبحث به منظور يافتن طول بند فقط اندازه خطوط مستقيم مورد توجه قرار گرفته است. فزض شده است كه طول مورد نياز براي گره زدن در تمامي آرايشها يكسان است و از اين رو در نظر گزفته نشده است. توصيه ميشود از چشمهاي كسي ه كفش را پوشيد ه است به كفش بنگريد و در اين راستا منظور از رديف بالاي سوراخها آنهايي است كه نزديك پا باشند.نكته ديگر اينكه در اينجا ضخامت بند (ضخامت خط) معادل صفر و سوراخها به عنوان نقطه فرض شده اند. حال اگر به دقت به مساله بنگريم، خواهيم ديد كه طول بند به سه پارامتر بستگي دارد كه در روي شكل نيز مشخص شده اند: 1- تعداد سوراخها(n ) 2- فاصله بين سوراخهاي متوالي     (d )  3- فاصله بين سوراخها ي چپ و راست در هر رديف (g ).

بااستفاده از قضيه فيثاغورث مي توان طول بندها را يافت (البته شادي تعجب كنيد كه قضيه چنين مرد بزرگي داراي اين كاربرد باشد):

الف)آمريكا ئي : 

ب)اروپايي     :

ج)كفاشي    :

حال بايدديد كه كداميك از آرايشها كوتاهتر و براي اينكار در نظر گرفته مي شوند:

الف)آمريكايي               ب)اروپايي :

ج)كفاشي:

در اينجا اين سوال مطرح است كه آيا نوع آمريكايي هميشه كوتاهترين طول را دارد ؟ بااستفاده از قوانين جبري مي توان ديد ك اگر dو g غير صفر بوده و n حداقل 4 باشد دارندگان كوتاهترين طول به ترتيب عبارت خواهد بود از نوع آمريكايي ، ارپايي، و كفاشي، اگر   n =3 باشد مجدداَ آرايش آمريكايي كوتاهترين طول را دارد ولي طول دو نوع ديگر مساوي مي شودو نها يتاَاگرn    =2 شود( يعني تنها در سوراخ در هر طرف) طول يكسان خواهد شدولي احتمالاَ رياضيدانها فقط به اين حالت علاقه مند مي باشند.

 

 

 

 

 

 

 

 

سرگرمي فكر با عدد1992

                                              

                                                         

                                           

                                                                      

                                                  

                                                                                                                          

                                                      

                                       

                                                                                                            

                                              

                                                           

                                                    

                                           

                                    

           

                                                                                            

                                                                                             

             

   

  

 

                                              

                                                                   

 

 

                          

رياضيات در عهد باستان

رياضيات سرگذشتي طولاني دارد ما به اختصار ولي از ابتدا خواهيم گفت ،

وقتي به عصر شكوفايي علم در تمدن اسلامي  و رياضيات اين دوره مي رسيم تأملي ژرف خواهيم داشت و به بيان تاريخ پر افتخار در سرزمينهايي اسلامي ،به ويژه ايران،خواهيم پرداخت،

 

اهرام مصر قريب به پنج هزارسال پيش ساخته شده اند. عظمت اين بنا ها و دقت و ظرافتي كه در ساختن آنها بكار رفته، به حدي است كه موجب پيدايش هاله اي از افسانه در پيرامون آنها شده است هرم بزرگ جيزه بش از 50000 متر مربع زمين را مي پوشاند و بالغ بر 2000000 قطعه سنگ، با وزني به طور متوسط برابر با 5/2 تن، در ساختن آن بكار رفته است. اين قطعه سنگها از معادن سنگي آن سوي رود نيل استخراج شده و به محل هرمها حمل گريده و به دقت تمام به هم جفت شده اند. سقف بعضي از اطاقها از سنگهاي خارايي به وزن 54 تن، به طول 8 متر و ضخامت تقريبي 2/1 متر ساخته شده اند كه از معادن سنگي كه حدود 1000 كيلومتر با محل فاصله دارند به آنجا آورده شده و در ارتفاع 60 متري از سطح زمين نصب شده اند. قاعدة هرم بزرگ مربعي است ك خطاي نسبي در اختلاف اضلاع آن كمتر از و خطاي نسبي زوايا در انحراف از قائمه كمتر از  است. اهرام بر روي مدار 30 درجه بنا شده و دقيقاَ متوجه چهار جهت اصلي اند در اين اهرام راهروهاي شيب داري ساخته شده كه (در زمان بناي آنها )درست در امتداد ستارة قطبي بوده اند . ساختمان اين هرمها بدون ترديد متضمن آشنايي با رياضيات و نجوم است. با همة اين احوال اين بين النهرين( سرزمين بين دو رود خا نةدجله و فرات ) است كه گاهوارة تمدن ناميده شده است در اينجا بر خلاف مصر هيچ نشانه اي از بناهاي عظيم برپا مانده نمي يابيم. از روي هزاران لوح سفالي كه از زمين در آورده شده اند و كشف رمز و خواندن اين لوحها وجود تمدن عظيمي كه ساكنين گذشته اين سرزمين بدان رسيده بودند،آشكار شده است. برخي از اين لوحها، كم و بيش به رياضيات پرداخته اند كه بزودي از آنها سخن خواهيم گفت.

هر دو سرزمين مصر و بين النهرين، در ميان دو دريا امتداد پيدا مي كنند. براي مصردرياي مديترانه در شمال است و درياي سرخ در مشرق، و در بين النهرين خليج فارس  در قسمت جنوب شرقي است و درياي سرخ در مغرب. اين دو ناحيه را باديه الشام از يكديگر جدا مي سازدو يا شايد به تعبيري بتوان گفت : آن دو را بياباني كه ميانشان است و درياهاي مشترك بين هر دو به يكديگر متصل مي سازد بيشتر حوادث تاريخي اين دوره در اين ناحيه اتفاق افتاده است خط و كتابت،  به طور مستقل، در اين دو سرزمين ابداع شده است و اختراع چرخ و استفاده از آهن هم مصادف با آغاز تمدن در اين دو ناحيه بوده است براي سهولت اين دو تمدن را به طور جداگانه مورد بررسي قرار       سمي دهيم و مطلب را با مصر آغاز مي كنيم.

 

مصر

در جايي كه سرزمين مصر كنوني است ابتداء دو پادشاهي، يكي در شمال و ديگري در جنوب وجود داشته است زماني بين سالهاي 3500 و3000 ق.م حكمروايي به نام منس شمال و جنوب را متحد كرده است. از اين زمان به بعد دوره هاي اصلي  تاريخ مصر با نام سلسله هاي حاكم مشخص مي شود و منس موسس سلسلة اول بوده است. اوج تمدن مصر در دورة سلسلة اول (حدود 2500 سال ق.م.)حادث شده است كه حكام اين دوره اهرام را ساخته اند. تمدن مصر تا زمان فتح آن به دست اسكندر در سال 322ق.م. مسيرطبيعي خودرا داشته است بعد از آن تا حدود 600 بعد از ميلاد تاريخ و رياضيات مصر يه تمدن يونان تعلق دارد. بنابر اين جدا از تهاجم كوتاه مدتي كه در سالهاي بين 1700تا 1600ق.م. توسط هيكسوسها انجام شده است، وجدا از تماسي كه با تمدن بابلي ايجاد شده است (شواهد اين تماس از كشف لوحهاي تل العمارنه به زبان ميخي مربوط به سال 1500 ق.م. استنباط مي شود). تمدن مصري محصول مردم بومي بوده است.

مصريان دستگاههاي خط نويسي خاص خود را پديد آوردند. يكي از آنها خط هيروگليفي و از نوع تصويري بود، يعني هر علامت تصويري از يك شئ بود از هيروگليفها براي نوشتن روي بناهاي ياد بود تا حدود ميلاد مسيح استفاده مي شده است. از حوالي 2500 ق.م. به بعد مصريان براي مقاصد روزانه آنچه را كه خط هيراتيك (خط كاهنان) ناميده مي شد مورد استفاده قرلر دادند . در اين دستگاه خط نويسي علايم قرار دادي به كار مي رفت كه در ابتدا صرفاَ صورتهاي اختصاري هيروگليفها بودند.خط هيراتيك هجايي بود هرهجا توسط يك ايد ئو گرام (انديشه نگار)نمايش داده مي شد و يك كلمة كامل مجموعه اي از ايدئوگرامها بود از خط هيراتيك خط دموتيك ( خط عوام) پديد آمد كه مورد استفادة عموم بود عمل نوشتن با استفاده از جوهر بر روي پاپيروس انجام مي گرفت.  براي ساختن پاپيروس ساقه هاي نوعي ني آبي به نام پايو را به صورت نوارهايي بريده وكنار هم قرار مي دادند تا صفحه اي از آن تشكيل شود لاية ديگري از نوارها را بر روي آن قرار مي دادند و همه را با آب خيس مي كردند كه پس از آن صفحه را محكم فشرده در آفتاب خشك مي كردند چون پاپيروس با گذشت ايام خشك شده و خرد مي شود اسناد معدودي سواي سنگنبشته هاي هيروگليفي از گزند روزگار در امان ما نده ا ند.

در سال 1799 ، در حملة ناپلئون به مصر با پيدا شدن كتيبهاي در روزتا، يك بندر باستاني در نزديكي اسكندريه كه به سه خط يوناني، دموتيك، و هيروگليف نوشته شده بود، رمز هيروگليف توسط شامپوليون در فرانسه و توماس يانگ در انگلستان كشف و پس از آن امكان خواندن سنكنبشته هاي موجود در گورها و يادوارههاي واقع در مصر فراهم شد. رمز دستگاه عدد نويسي هيروگليف مصري بسرعت گشوده شد. اين دستگاه عدد نويسي كه به اندازة اهرام ثلاثه قدمت دارد مطابق انتظار دهدهي است با استفاده از علامتهاي مجزايي براي هر يك از شش توان اول ده  و تكرار آنها به قدر لزوم اعداد بالغ بر يك ميليون بر روي سنگ، چوب، و ساير مواد حك مي شد. خط عمودي كوتاهي نمايش يك عدد بود علامتي شبيه به يك   U,ریاضیات و بند کفش,

:: 14:1 ::  نويسنده : MOHSEN

آناليز پروفايل ميدان

- روش طيف زاويه اي :

نظريه اساسي روش طيف زاويه چنين بيان مي شود كه ميدان در صفحه داده شده را مي توان بصورت يك توزيع زاويه اي از امواج صفحه اي نشان داد . اگرچه چنين روشي براي برخي مسائل خاص بسيار پيچيده تر از روش انتگرالي است ، ولي بايستي در نظر داشته باشيم كه بعنوان مثال مسأله تعيين تفرق از يك جسم كروي و يا سيلندر نامحدود از طريق موج صفحه اي بسيار ساده تر حل مي شود . بنابراين با توصيف الگوي تابش از يك مبدل با استفاده از توزيع زاويه اي امواج صفحه اي كل مسأله تعيين ميدان متفرق شده از يك سيلندر يا كره حل مي شود .

 

طيف مكاني يك مبدل پيستوني :

يك مبدل پيستوني با شعاع a و در صفحه  در نظر مي گيريم . دامنه مؤلفه نرمال سرعت سطحي را با  نشان داده و فرض مي كنيم كه در سطح مبدل ثابت و در ساير نقاط خارج صفحه سرعت صفر مي باشد .

ر اين صورت چنين توزيع متقارن استوانه اي را مي توان با  بيان كرد كه در آن براي  و در ساير نقاط صفر است .

عبارت طيف زاويه اي پتانسيل سرعت را براي يك مبدل پيستوني مي توان به صورت زير بيان نمود .

 

كه در آن  . و حال از تقارن استوانه اي جهت تبديل نسبت ها استفاده مي كنيم :

(1.‌3)

بنابراين طيف زاويه اي را مي توان بصورت زير نوشت :

 

با استفاده از تابع سبل اين عبارت به فرم زير كاهش مي يابد :

 

كه  يك تابع استوانه اي سبل از مرتبه صفر مي باشد . همچنين اين تابع را مي‌توان بصورت تابع  از  شناسايي كرد . براي يك ديسك با شعاع a و تحريك شده بصورت يكنواخت نيز طيف بصورت زير مي باشد :

(2،3)

طيف زاويه اي در مختصات كروي :

جهت بدست آوردن عبارت طيف زاويه اي در مختصات كروي ، نياز به استفاده از تبديل نسبتها مي باشد :

(5.‌3)

نكته قابل ذكر اينكه وقتي  مي باشد  يك مؤلفه موهومي خواهد بود ، كه در اين صورت زاويه  نيز مختلط خواهد شد . بنابراين مي توان نشان داد كه :

(6.‌3)

در اين صورت تابع چگالي طيف بصورت زير تعريف مي شود :

(7.‌3)

كه  و  . بنابراين كانتورها بر روي صفحه مختلط  ، كه با استفاده از تئوري انتگرال Cauchyانتخاب شده است ، براي محور حقيقي از  و براي محور موهومي از0 تا  مي باشد . با در نظر گرفتن تابع سبل و روابط قبلي و  ، طيف زاويه اي را بصورت زير مي توان نشان داد :

(8.‌3)

كه در شكل (2.‌3) براي مقادير حقيقي  يعني مولفه هاي همگن نشان داده شده است.

 

پروفايل ميدان :

پروفايل فشار ميدان را مي توان با در نظر داشتن اينكه  متقارن استوانه اي است ، درك نمود . بنابراين در مختصات استوانه اي () ، فشار را مي توان بصورت  نوشت .

با تركيب روابط (6.‌3) و (8.‌3)و در نظر داشتن فشار فشار  چنين بدست مي آيد :

 

با استفاده از تابع سبل استاندارد عبارت بالا را مي توان به صورت زير نوشت :

 

با در نظر گرفتن  و  ، كه  قسمت موهومي  مي باشد ، عبارت بالا بصورت زير در مي آيد :

(9.‌3)

كه ترم هاي اول و دوم بترتيب معادل مولفه‌هاي همگن و ناپايدار مي باشند . ارزيابي اين معادله نشان مي دهد كه مؤلفه ناپايدار اثر بسيار مهمي بر روي پروفايل ميدان نزديك مبدل دارد ، و بعد از آن قابل صرفنظر است .

اين اثر براي مبدل با شعاع   در شكل 3.‌3 نشان داده شده است.

 

روش تبديل فوريه :

نكته قابل توجه و مهم در محاسبه پروفايل ميدان ، قابليت محاسبه پروفايل بر روي صفحه اي ديگر غير از صفحه داده شده از ميدان داده شده مي باشد . اين قضيه با حل دو مثال از مبدل ديسكي دايره‌‌اي كه بصورت يكنواخت تحريك مي شود ، بيان مي گردد .

 

رش آناليتيكال :

در صورت تعيين ميدان مؤلفه ناپايدار مي تواند حذف شود و محاسبه به جذب طيف زاويه اي بر روي صفحه معين و شناخته شده و تابع تبديل فركانس مكاني مي انجامد و سپس بهبود الگوي ميدان با تبديل معكوس بدست مي آيد . محاسبات با استفاده از تابع تبديل فركانس مكاني مبدل پيستوني آغاز مي شود .

(10.‌3)

(11.‌3)

S طيف زاويه اي و H تابع تبديل فركانس مكاني از صفحه  به صفحه z مي باشد . براي يك مبدل ديسكي با شعاع a  و تحريك شده بصورت يكنواخت ، بر روي صفحه z ، با استفاده از روابط (3.‌3) ، (10.‌3) و (11.‌3) داريم :

(12.‌3)

بنابراين تبديل فوريه معكوس z-D طيف فركانسي با استفاده از معادلات تبديل مختصات در (1.‌3) و در نظر داشتن تبديل فوريه معكوس z-D براي پتانسيل سرعت پايه ريزي مي شود . سپس مراحل ذكر شده در قسمت 1.‌1.‌3 با توجه به  اجرا شده و پتانسيل سرعت بصورت زير ساده مي شود .

(13.‌3)

حد بالاي انتگرال براي خارج نمودن و حذف مؤلفه ناپايدار از محاسبه انتخاب شده است . بنابراين فشار بصورت زير تعريف مي شود .

(14.‌3)

اين عبارت بر روي محور (on-axis) بصورت زير ساده مي شود .

(15.‌3)

شكل a.4.‌3 فشار ميدان ر ا بر روي محور و شكل b.4.‌3 با استفقاده از رابطه (14.‌3) نشان مي دهد.

 

تبديل فوريه دوبعدي عددي :

در ثال قسمت قبل تقارن استوانه اي مبدل ديسكي اجازه مي دهد تا پروفايل ميدان بصورت عددي از يك انتگرال ارزيابي شود .براي مبدلهاي پيچيده تر و بدون تقارن نيز مي توان از روش طيف زاويه اي استفاده كرد ، ولي بايستي از تبديل فوريه دوبعدي بهره جست . مطابق بخش 3.‌3.‌2 ، براي توزيع سرعت داده شده بر روي صفحه z=0 ، مراحل زير را بايد طي نمود :

(1) اعمال 2-DFFT سرعت بر روي صفحه منبع .

(2) ضرب اين عبارت در تابع تبديل H.

(3) گرفتن ZD-FFF معكوس .

اين مراحل بصورت زير خلاصه مي شود :

(16.‌3)

كه  و  تبديل فوريه و تبديل فوريه معكوس مي باشند .

 

روش هاي انتگرالي :

استفاده مستقيم از انتگرال ريلي به ارزيابي عددي انتگرال دوگانه بر روي سطح مبدل نياز دارد . يك روش محاسبه ساده تر در سال 1941 توسط Schoch با تبديل انتگرال سطحي ريلي به انتگرال خطي بر روي لبه مبدل ارائه شد . اين روش براي تحريك پيوسته و مبدل صفحه‌اي با هر شكل دلخواه ، جهت بدست آوردن توزيع فشار ميدان در محيط داخل و خارج مبدل استفاده مي شود .

 

شرط مرزي Rigid Baffle

در شكل 6.‌3 ، يك نقطه از ميدان يك مبدل صفحه اي با شكل دلخواه نشان داده شده است ، فرض مي شود تحريك بصورت يكنواخت و پيوسته سينوسي باشد بطوريكه مؤلفه نرمال سرعت سطح صورت  بوده و فشار بصورت  تعريف مي شود . فازور فار در نقطه مشاهده بصورت زير تعريف مي شود :

(17.‌3)

كه در آن المان سطحي  مي باشد .

(18.‌3)

كه   موقعيت مرزي و مقادير ديگر بر روي شكل (6.‌3) نشان داده شده است .

داريم ،  ، بنابراين (18.‌3) به فرم زير تبديل مي شود :

(19.‌3)

اين عبارت شامل دو ترم مي باشد موج صفحه اي () و ترم تفرق كه از محيط اطراف منشأ مي گيرد (موج لبه اي)

 و  متعاقباً يكروش مشابهي را در آناليز پاسخ ميدان مبدل دايره اي صفحه اي ارائه دادند كه كلي تر از آنها نشاندادند كه پتانسيل سرعت براي يك ديسك با شعاع a شكل (7.‌3) بصورت زير بدست مي آيد :

(20.‌3)

كه در آن  تابع پله هويساد مي باشد و  .

 در سال 1961 بر اساس نظريه Schoch به ارائه يك روش كلي تر براي مبدل صفحه اي با شكل دلخواه و تحريك شده با شكل موج دلخواه براي توليد سرعت  بر روي سطح مبدل (بدون apodization) پرداختند .

Cathignol و همكارانش يك روش ساده تر و عمومي تر براي آناليز ميدان حاصل از مبدلهاي مقعر و محدب پيشنهاد دادند . براي نقطه مشاهده نشان داده شده در شكل (6.‌3) فشار بصورت زير بيان مي شود :

(a21.‌3)

كه در آن  حداكثر فاصله نقطه مشاهده تا سطح مبدل براي مقدار داده شده  مي باشد .

براي نقاط خارج از مبدل فشار بصورت زير تعريف مي شود :

(b21.‌3)

 

شرايط مرزي سه گانه :

در اين قسمت اثر سه دسته از شرايط مرزي كه در قسمت قبل بيان شد ، بر روي پاسخ ميدان حاصل از تحريك پيوسته براي يك مبدل ديسكي كه با يك مرز نامحدود ايده‌آل احاطه شده است و سرعت در battle صفر مي باشد ، پرداخته مي شود . اگر نسبت امپدانس اكوستيكي battle به محيط انتشار بسيار بزرگ باشد يعني  ، بنابراين مطابق شرايط معتبر بودن انتگرال ريلي (مورد 1) سرعت كوچك خواهد شد . شرط دوم كه در قسمت قبل بررسي شد ، اين است كه فشار در كل صفحه مبدل مشخص شده است . اگر محيط احاطه كننده مبدل از لحاظ آكوستيكي نرم باشد ، يعني  ، فشا تقريباً بر روي اين مرز صفر مي باشد (مورد 2) . و بالاخره ، اگر در يك محيط يكنواخت نامحدود هيچ تشعشعي از سطح پشتي مبدل وجود نداشته باشد ، يعني ،  ، شرايط Kirchhoff يا ميدان آزاد وجود دارد .

تحت اين سه شرط ، Archer Hall و Gee نشان دادند كه در هر نقطه دلخواه انتگرال سطحي دوگانه براي پاسخ تحريك پيوسته يكنواخت يك مبدل ديسكي به يك عبارت انتگرال بعدي تبديل مي شود . بويژه ، براي موقعيت نشان داده شده در شكل (7.‌3) ، نشان داده شده است كه اگر مؤلفه نرمال دامنه سرعت سطحي مبدل  مي باشد ، فازور هاي فشار براي سه مورد بصورت زير مي‌باشد .

(22.‌3)

كه  و  مطابق جدول 1.‌3 مي باشد .

در حقيقت ، براي مورد (1) معادله ر مي توان از قرار دادن  در معادله (20.‌3) با توجه به  و  و مشتق گيري بدست آورد . معادله (22.‌3) بوضوح نشان مي دهد كه براي هر سه شرط ، معادله فشار شامل دو قسمت مي باشد : يك موج صفحه اي  كه فقط وقتي  مي باشد وجود دارد و يك موج لبه اي كه در هر جايي وجود دارد .

براي نقاط روي محور  مربع دامنه فشار بصورت زير بيان مي شود :

(23.‌2)

كه  . اين معادلات براي محاسبه دامنه هاي نرماليزه شده فشار  براي يك مبدل ديسكي با شعاع  در شكل 8.‌3 نشان داده شده است .

بخوبي ديده مي شود كه تفاوت ها در ناحيه نزديك مبديل قابل توجه مي شود .

با مثالهاي بيشتر مي توان نشان داد كه اين تفاوت ها در دامنه براي ميدان دور كوچكتر مي شود .

 

توريع فشار بر روي محور و خارج از محور

در شكل 9.‌3 تغييرات شعاعي دامنه هاي فشار براي سه موقعيت مختلف محور z نشان داده شده است . نزديك مبدل  بيم تقريباً استوانه اي شكل كه در لبه ديسك (مبدل) وسيع مي‌شود . در نقطه عبور از ميدان نزديك / ميدان دور () بيم بصورت قابل توجهي باريك مي شود و تا اينكه در  دامنه كاهش يافته و بيم پخش مي شود .

در شكل 10.‌3 كانتورهاي پيوسته محاسبه شده براي مبدل ديسكي با شعاع  نشان داده شده است . همانطور كه مشاهده مي شود ، نزديك موقعيت عبور از ميدان نزديك / ميدان دور ، عرض بيم حداقل مي شود و پس از آن كانتورها بطور مرتب تري ديده مي شوند .

 

روش پاسخ ضربه :

جهت بدست آوردن پاسخ ضربه پتانسيل سرعت براي هر موقعيت دلخواه از يك مبدل صفحه اي (تخت) بايستي روش outruki را دنبال كنيم . معادله براي تابع ضربه بصورت زير مي باشد :

آنالیز پروفایل میدان,

:: 13:33 ::  نويسنده : MOHSEN

 

 

آشنايي با انرژي هسته­اي و استفاده­هاي صلح جويانه از آن در صنعت و اقتصاد



1- مقدمه

انرژي هسته اي از عمده ترين مباحث علوم و تکنولوژي هسته اي است و هم اکنون نقش عمده اي را در تأمين انرژي کشورهاي مختلف خصوصا کشورهاي پيشرفته دارد. اهميت انرژي و منابع مختلف تهيه آن، در حال حاضر جزء رويکردهاي اصلي دولت­ها قرار دارد. به عبارت بهتر، بررسي، اصلاح و استفاده بهينه از منابع موجود انرژي، از مسائل مهم هر کشور در جهت توسعه اقتصادي و اجتماعي است. امروزه بحران­هاي سياسي و اقتصادي و مسائلي نظير محدوديت ذخاير فسيلي، نگراني­هاي زيست محيطي، ازدياد جمعيت، همگي مباحث جهان شمولي هستند که با گستردگي تمام فکر انديشمندان را در يافتن راه کارهاي مناسب براي حل معظلات انرژي در جهان به خود مشغول داشته اند.

در حال حاضر اغلب کشورهاي جهان به نقش و اهميت منابع مختلف انرژي در تأمين نيازهاي حال و آينده پي برده و سرمايه گذاري ها و تحقيقات وسيعي را در جهت سياست گذاري، استراتژي و برنامه هاي زيربنايي و اصولي انجام مي دهند. در ميان حامل­هاي مختلف انرژي، انرژي هسته اي جايگاه ويژه اي دارد. هم اکنون بيش از 430 نيروگاه هسته اي در جهان فعال مي باشند و انرژي برخي کشورها مانند فرانسه عمدتا از برق هسته­اي تأمين مي شود.

جمهوري اسلامي ايران بيش از سه دهه است که تحقيقات متنوعي را در زمينه هاي مختلف علوم و تکنولوژي هسته اي انجام داده و براساس استراتژي خود، مصمم به ايجاد نيروگاه­هاي هسته اي به ظرفيت کل 6000 مگاوات تا سال 1400 هجري شمسي مي باشد. در اين زمينه، جمهوري اسلامي ايران در نشست گذشته آژانس بين المللي انرژي اتمي، تمايل خود را نسبت به همکاري تمامي کشورهاي جهان جهت ايجاد اين نيروگاه­ها و تهيه سوخت مربوطه رسما" اعلام نموده است.

 

2- سوخت هسته اي

استفاده از سوخت هسته­اي براي توليد انرژي، با به کارگيري اولين راکتورهاي قدرت در دهه 60 ميلادي شروع شد و توليد و مصرف آن به طور پيوسته رو به افزايش بوده است.

پايه صنعت انرژي هسته­اي مبتني بر استفاده از انرژي دروني اورانيوم مي­باشد. بر حسب نوع راکتور نيروگاه اتمي، قسمت اصلي اين انرژي و يا بخش کوچکي از آن مورد استفاده قرار مي­گيرد.

يکي از تفاوت هاي اساسي سوخت هسته­اي با سوخت فسيلي، پديده شکافت هسته­اي در سوخت است. با توليد انرژي به وسيله شکافت، ساختار سوخت به صورت آرام ولي پيوسته تغيير کرده و پاره هاي شکافت راديو اکتيو را به وجود مي­آورد. از اين حهت رعايت مسايل ايمني و پيش بيني جداره هاي بازدارنده متوالي در راکتور براي جلوگيري از پخش مواد راديواکتيو ضروري است.

يکي ديگر از ويژگي هاي سوخت هسته­اي، امکان استفاده از آن در يک مدار بسته يا چرخه سوخت است. با بازفرايابي سوخت مصرف شده که در حال حاضر در کشورهاي صنعتي انجام مي­گردد، اورانيوم مصرف نشده و پلوتونيوم توليد شده در راکتور براي مصرف دوباره، برگشت داده مي­شود.

در راکتورهاي هسته­اي از شکافت هسته­اي براي توليد انرژي گرمايي استفاده مي­شود. اين انرژي حرارتي به وسيله توربين به انرژي مکانيکي و توسط ژنراتور به انرژي الکتريکي تبديل مي­شود. بنابراين، راکتورهاي هسته­اي همان نقشي را در نيروگاه هسته­اي ايفاد مي­کنند که ديگهاي بخار در نيروگاه­ هاي حرارتي با سوخت فسيلي به عهده دارند. تفاوت نيروگاه­هاي هسته­اي با حرارتي در نوع سوخت مصرفي آنهاست که در اولي از سوفت هسته­اي و در دومي از مواد نفتي، گاز يا زغال سنگ استفاده مي­شود.

ماده اصلي که براي سوخت راکتورها به کارمي­رود، اورانيوم يا ترکيباتي از اين فلز است که به علت خاصيتي که در جذب نوترون و شکافت هسته­اي دارد، مورد استفاده قرار مي­گيرد. اورانيوم يک ماده راديواکتيو است که در طبيعت يافت مي­شود. پلوتونيوم فلز ديگري است که براي سوخت در راکتورهاي قدرت به کار مي­رود ولي اين فلزکه آن هم راديواکتيو است، در طبيعت يافت نمي­شود و از واکنش هاي هسته­اي اورانيوم به وجود مي­آيد.

 

3- انرژي هسته اي

انرژي به دست آمده از فعل و انفعالات هسته اي را انرژي هسته اي مي گويند. اين انرژي از دو منشا مي تواند سرچشمه بگيرد. يکي شکافت هسته  اتمهاي سنگين و ديگر همجوشي يا گداخت هسته اتمهاي سبک، که به اختصار به اين دو فعل و انفعال هسته اي که به توليد انرژي هسته اي منجر مي گردند پرداخته مي شود.



3-1 شکافت هسته اي

پس از کشف نوترون توسط"چاوديک" در سال 1932، هان و استراسمن، دانشمندان آلماني، در سال 1939 طي مقاله اي نشان دادند که اين ذره مي تواند عناصر سنگيني از قبيل اورانيوم را شکافته و آنها را به عناصر ديگر با جرم کمتر تبديل نمايد. شکافت اورانيوم که علاوه بر آزادسازي انرژي يا گسيل چند نوترون نيز همراه مي شود، منشا تحولات بسياري در قرن اخير شده است.  در طي تحقيقاتي که قبل از جنگ جهاني دوم به ويژه در فرانسه و آلمان انجام گرفت، محقق گشت که نوترونهاي آزاد شده مي توانند تحت شرايط مناسب براي ايجاد شکافت در ديگر هسته هاي اورانيوم مورد استفاده قرار گيرند و بدين ترتيب يک واکنش زنجيره اي را مي توان آغاز نمود که باعث آزادسازي مقدار قابل ملاحظه اي انرژي گردد.

اين شکافت بيشتر مربوط به 235-U (اورانيوم با جرم اتمي 235) بود و وجود يک حداقل جرمي از اورانيوم براي يک واکنش زنجيره اي لازم به نظر مي رسيد. اين حداقل را جرم بحراني ناميدند. در طول جنگ جهاني دوم، اين تحقيقات در کشورهاي انگلستان، کانادا و عمدتا آمريکا ادامه يافت و نتيجتا به ساخت اولين راکتور اتمي در زيرزمين دانشگاه شيکاگو توسط فرمي و چندي بعد به توليد اولين بمب اتمي منجر گرديد که بطور موفقيت آميزي فجايع اسف بار هيروشيما و ناکازاکي را بوجود آورد. راکتور اتمي نمونه بارز استفاده صلح آميز از انرژي اتمي بود در حاليکه بمب اتمي به وضوح استفاده غيرصلح آميز آن را آشکار مي ساخت. به هرحال هر دوي اين فرآيندها به توليد انرژي هسته اي که ناشي از شکافت هسته اتم­هاي سنگين بود منجر گشتند، البته يکي کنترل شده (راکتور اتمي) و ديگري کنترل نشده (بمب اتمي) به حساب مي آمد.

 



شکافت هسته هاي سنگين به دو هسته سبکتر، همراه با آزاد شدن مقادير زيادي انرژي است و اين فرآيند تنها در هسته هاي سنگيني چون اورانيوم و پلوتونيوم اتفاق مي افتد. براي ايجاد شکافت مناسب، بايد واکنش هسته­اي بصورت زنجيره وار و پيوسته انجام گردد وگرنه نتيجه مطلوب حاصل نخواهد گرديد.


 

fission + 2 or 3 n + 200 MW MeV  U235 + n

نحوه شکافت اورانيوم 235 توسط نوترون کند

 

3-2 همجوشي يا گداخت هسته اي

همجوشي يا گداخت هسته اي را مي توان به عنوان فرآيند عکس شکافت هسته اي قلمداد کرد، يعني فرآيندي که در آن دست کم يکي از محصولات واکنش هسته اي ازهر يک از مواد واکنش زاي اوليه پر جرمتر باشد. گداخت هسته اي در مواردي که جرم کل هسته هاي محصول از جرم کل مواد واکنش زا کمتر باشد منجر به رهايي انرژي خواهد شد. فعل و انفعالاتي که در ستاره ها رخ مي دهد و منجر به توليد انرژي بسيار زيادي مي گردد، شناخته شده ترين و بارزترين نمونه هاي همجوشي يا گداخت هسته اي است.

گداخت هسته اي را سرچشمه انرژي فردا مي دانند. از محسنات راکتورهاي گداخت، درجه بالاي ايمني آنهاست و برخلاف راکتورهاي شکافت هسته اي که پسمان­هاي راديو اکتيو بسياري توليد مي کنند، پسمان راکتورهاي گداخت مقدار کمي هليوم غير راديواکتيو است.

 

4- نيروگاه اتمي  برق

از مهمترين منابع استفاده صلح آميز از انرژي اتمي، ساخت راکتورهاي هسته اي جهت توليد برق مي باشد. امروزه نيروگاه هاي قدرت بيشتر براي توليد نيروي برق به کار مي­روند و همانند نيروگاه هاي بخاري، در نيروگاه اتمي نيز بخار براي راه اندازي توربين مصرف مي­شود و انرژي چرخشي آن در يک ژنراتور به انرژي الکتريکي تبديل مي­گردد. برخلاف يک نيروگاه معمولي فسيلي، در نيروگاه هسته­اي انرژي حرارتي براي توليد بخار توسط سوختن شيميايي موادي مانند ذغال سنگ، نفت و گاز ايجاد نشده، بلکه توسط شکافته شدن هسته­هاي عناصر سنگين مانند اورانيوم، حاصل و توسط سيال خنک کننده برداشت مي­شود.

بنابراين تفاوت اصلي نيروگاه اتمي با نبروگاه­هاي حرارتي عادي در روش توليد انرژي حرارتي آن مي­باشد. در نيروگاه­هاي حرارتي از سوخت هاي فسيلي همچون نفت، گاز يا ذغال سنگ استفاده مي­شود ولي در نيروگاه اتمي حرارت به وسيله واکنش­هاي زنجيره­اي کنترل شده ايجاد مي­گردد و طي آنها هسته­هاي لازم براي توليد جريان الکتريکي شکافته مي­شوند.

راکتور يک ساختار فلزي است در آن سوخت هسته­اي، ماده کند کننده نوترون­ها و ماده خنک کننده در کنار يکديگر قرار گرفته اند. محدوده سوخت هسته اي يک راکتور را که در آنجا واکنش هسته­اي رخ داده وانرژي گرمايي توليد مي­شود، قلب راکتور مي­گويند.

انرژي گرمايي توليد شده در راکتور توسط ماده خنک کننده ( آب، آب سنگين، گاز و ...) به يک مبدل گرمايي منتقل و در آنجا توسط بخار آب به توربين منتقل مي­شود. بخار آب بخشي از انرژي گرمايي خود را به پره­هاي توربين منتقل کرده و محور توربين را به گردش در مي­آورد. راکتور هسته­اي و مبدل گرمايي را يک ساختار بتني به نام پوشش ايمني احاطه مي­کند تا در صورت بروز حادثه، از پخش مواد راديواکتيو به محيط اطراف جلوگيري شود.

راکتورهسته اي وسيله اي است که در آن فرآيند شکافت هسته اي بصورت کنترل شده انجام مي گيرد. در طي اين فرآيند انرژي زيادي آزاد مي گردد. به نحوي که مثلا در اثر شکافت نيم کيلوگرم اورانيوم انرژي معادل بيش از 1500 تن زغال سنگ به دست مي آيد. هم اکنون در سراسر جهان، راکتورهاي متعددي در حال کار وجود دارند که بسياري از آنها براي توليد قدرت و به منظور تبديل آن به انرژي الکتريکي، پاره اي براي راندن کشتيها و زيردريائيها، برخي براي توليد راديو ايزوتوپوپها و تحقيقات علمي و گونه هايي نيز براي مقاصد آزمايشي و آموزشي مورد استفاده قرار مي گيرند. در راکتورهاي هسته اي که براي نيروگاه­هاي اتمي طراحي شده اند (راکتورهاي قدرت)، اتمهاي اورانيوم و پلوتونيم توسط نوترونها شکافته مي شوند و انرژي آزاد شده گرماي لازم را براي توليد بخار ايجاد کرده و بخار حاصله براي چرخاندن توربين­هاي مولد برق به کار گرفته مي شوند.

 


 

به لحاظ تاريخي اولين راکتور اتمي در آمريکا بوسيله شرکت "وستينگهاوس" و به منظور استفاده در زير دريائيها ساخته شد. ساخت اين راکتور پايه اصلي و استخوان بندي تکنولوژي فعلي نيروگاه­هاي اتميPWR را تشکيل داد. سپس شرکت جنرال الکتريک موفق به ساخت راکتورهايي از نوع BWR گرديد. اما اولين راکتوري که اختصاصا جهت توليد برق طراحي شده، در ژوئن 1954در شهر"آبنينسک" در نزديکي مسکو درکشور شوروي سابق احداث گرديد که بيشتر جنبه نمايشي داشت، توليد الکتريسيته از راکتورهاي اتمي در مقياس صنعتي در سال 1956 در انگلستان آغاز گرديد. تا سال 1965 روند ساخت نيروگاه­هاي اتمي از رشد محدودي برخوردار بود اما طي دو دهه 1966 تا 1985 جهش زيادي در ساخت نيروگاه­هاي اتمي به وجود آمده است. اين جهش طي سال­هاي 1972 تا 1976 که به طور متوسط هر سال 30 نيروگاه شروع به ساخت مي کردند بسيار زياد و قابل توجه است. يک دليل آن شوک نفتي اوايل دهه 1970 مي باشد که کشورهاي مختلف را برآن داشت تا جهت تأمين انرژي مورد نياز خود بطور زايد الوصفي به انرژي هسته اي روي آورند. پس از دوره جهش فوق يعني از سال 1986 تاکنون روند ساخت نيروگاهها به شدت کاهش يافته است. به طوريکه در حال حاضر به طور متوسط ساليانه ساخت 4 راکتور اتمي شروع مي شود.

کشورهاي مختلف در توليد برق هسته اي روند گوناگوني داشته اند. به عنوان مثال کشور انگلستان که تا سال 1965 پيشرو در ساخت نيروگاه اتمي بود، پس از آن تاريخ، ساخت نيروگاه اتمي در اين کشور کاهش يافت. اما برعکس در آمريکا به اوج خود رسيد. کشور آمريکا که تا اواخر دهه 1960 تنها 17 نيروگاه اتمي داشت در طول دهه هاي 1970و 1980 بيش از 90 نيروگاه اتمي ديگر ساخت. اين مسئله نشان دهنده افزايش شديد تقاضاي انرژي در آمريکاست. هزينه توليد برق هسته اي در مقايسه با توليد برق از منابع ديگر انرژي در امريکا کاملا قابل رقابت مي باشد. هم اکنون فرانسه با داشتن سهم 75 درصدي برق هسته اي از کل توليد برق خود درصدر کشورهاي جهان قرار دارد. پس از آن به ترتيب ليتواني(73درصد)، بلژيک(57درصد)، بلغارستان و اسلواکي(47درصد) و سوئد (8/46درصد) مي باشند. آمريکا نيز حدود 20 درصد از توليد برق خود را به برق هسته اي اختصاص داده است.

گرچه ساخت نيروگاه­هاي هسته اي و توليد برق هسته اي در جهان از رشد انفجاري اواخر دهه 1960 تا اواسط 1980 برخوردار نيست اما کشورهاي مختلف همچنان درصدد تأمين انرژي مورد نياز خود از طريق انرژي هسته اي مي باشند. طبق پيش بيني هاي به عمل آمده روند استفاده از برق هسته اي تا دهه هاي آينده همچنان روند صعودي خواهد داشت. در اين زمينه، منطقه آسيا و اروپاي شرقي به ترتيب مناطق اصلي جهان در ساخت نيروگاه هسته اي خواهند بود. در اين راستا، ژاپن با ساخت نيروگاه­هاي اتمي با ظرفيت بيش از 25000 مگا وات درصدر کشورها قرار دارد. پس از آن چين، کره جنوبي، قزاقستان، روماني، هند و روسيه جاي دارند. استفاده از انرژي هسته اي در کشورهاي کانادا، آرژانتين، فرانسه، آلمان، آفريقاي جنوبي، سوئيس و آمريکا تقريبا روند ثابتي را طي دو دهه آينده طي خواهد کرد.

 

4-1- نيروگاه اتمي بوشهر

بهره گيري از انرژي هسته­اي براي توليد انرژي الکتريکي در کشور ما، صنعتي نوين به حساب مي­آيد. نخستين تلاشها در اين زمينه به اوايل دهه 1350 خورشيدي بازمي­گردد که قرار بود به کمک متخصصان آلماني نخستين نيروگاههاي اتمي برق در سواحل خليج فارس، راه اندازي شوند.

 در تاريخ  آذر 1353 (November 1974) قرارداد اوليه طراحي و ساخت دو واحد نيروگاه بين سازمان انرژي اتمي ايران و شرکت کرافت ورک اونيون (KWU) آلمان منعقد گرديد، محل ساخت آن در تاريخ ارديبهشت 1354 (May 1975) در 18 کيلومتري جنوب بندر بوشهر بين دو روستاي هليله و بندرگاه انتخاب گرديد، در تاريخ تير 1355 (July 1975) کار ساختماني آن آغاز شد و در تاريخ 14 تير 1355 (4.7.1976) قرارداد في مابين به امضاي نهايي رسيد.

 


 

با پيروزي انقلاب اسلامي عمليات ساخت اين نيروگاه متوقف و در طول جنگ تحميلي تاسيسات موجود چندين بار مورد حمله هوايي واقع گرديد. در مرداد 1377 بار ديگر اين قرارداد مورد بازبيني کلي قرار گرفت و ساخت نيروگاه به صورت کليد در دست به شرکت اتم استروي اکسپورت روسي محول گرديد.

راکتور اين نيروگاه از نوع آب سبک تحت فشار با قدرت توليد انرژي الکتريکي 1000مگاوات مي­باشد. براي سوخت اين راکتور از اورانيوم 235 (به صورت اکسيد اورانيوم) استفاده مي­شود که تا حدود 3 درصد غني شده است.

برق توليد شده در اين نيروگاه به وسيله خطوط انتقال 400 کيلوولتي به شبکه سراسري منتقل خواهد شد و همچنين برق مورد نياز در زمان ساخت نيروگاه از طريق خطوط 230 کيلوولتي انتقال نيرو که پست نيروگاه را به پست 230 کيلوولتي بوشهر متصل مي­نمايد، تامين مي­گردد.

کليه ساختمانها و تجهيزات نيروگاه در زميني به مساحت تقريبي 200 هکتار قرار گرفته است.

 


 

5- ديدگاههاي اقتصادي و زيست محيطي برق هسته اي

جمهوري اسلامي ايران در فرآيند توسعه پايدار خود، به تکنولوژي هسته اي چه از لحاظ تأمين نيرو و ايجاد جايگزيني مناسب در عرصه انرژي و چه از نظر ديگر بهره برداريهاي صلح آميز از آن در زمينه هاي صنعت، کشاورزي، پزشکي و خدمات، نياز مبرم دارد و تحقق اين رسالت مهم به عهده سازمان انرژي اتمي ايران مي باشد. بديهي است در زمينه کاربرد انرژي هسته اي به منظور تأمين قسمتي از برق مورد نياز کشور فاکتورهاي بسيار مهمي از جمله مسايل اقتصادي و زيست محيطي مطرح مي گردند.

 


 

5-1- ديدگاه اقتصادي استفاده از برق هسته اي

امروزه کشورهاي بسياري به ويژه کشورهاي اروپايي سهم قابل توجهي از برق مورد نياز خود را از انرژي هسته اي تأمين مي نمايند. به طوريکه آمار نشان مي دهد از مجموع نيروگاههاي هسته اي نصب شده جهت تأمين برق در جهان به ترتيب 35 درصد به اروپاي غربي، 33 درصد به آمريکاي شمالي، 5/16 درصد به خاور دور، 13 درصد به اروپاي شرقي و نهايتا فقط 74/0 درصد به آسياي ميانه اختصاص دارد. بدون شک در توجيه ضرورت ايجاد تنوع در سيستم عرضه انرژي کشورهاي مذکور، انرژي هسته اي به عنوان يک گزينه مطمئن اقتصادي مطرح است. بنابراين ابعاد اقتصادي جايگزيني نيروگاه­هاي هسته اي با توجه به تحليل هزينه توليد (قيمت تمام شده) برق در سيستم­هاي مختلف نيرو قابل تأمل و بررسي است. از اين رو در اغلب کشورها، نيروگاه­هاي هسته اي با عملکرد مناسب اقتصادي خود از هر لحاظ با نيروگاه­هاي سوخت فسيلي قابل رقابت مي باشند.

طي چند دهه گذشته کاهش قيمت سوختهاي فسيلي در بازارهاي جهاني، سبب افزايش هزينه هاي ساخت نيروگاه­هاي هسته اي به دليل تشديد مقررات و ضوابط ايمني، طولاني تر شدن مدت ساخت و بالاخره باعث ايجاد مشکلات تأمين مالي لازم و بالا رفتن قيمت تمام شده هر واحد الکتريسيته در اين نيروگاهها شده است. از يک طرف مشاهده مي شود که طي اين مدت حدود 40 درصد از هزينه هاي چرخه سوخت هسته اي کاهش يافته است و از سويي ديگر با توجه به پيشرفتهاي فني و تکنولوژي حاصل از طرحهاي استاندارد و برنامه ريزيهاي دقيق بمنظور تأمين سرمايه اوليه مورد نياز مطمئن و به هنگام احداث چند واحد در يک سايت براي صرفه جوئيهاي ناشي از مقياس مربوط به تأسيسات و تسهيلات مشترک مورد نياز در هر نيروگاه، همچنان مزيت نيروگاههاي اتمي از ديدگاه اقتصادي نسبت به نيروگاههاي با سوخت فسيلي در اغلب کشورها حفظ شده است.

ساير ديدگاههاي اقتصادي در مورد آينده انرژي هسته اي حاکي از آن است که براساس تحليل سطح تقاضا و منابع عرضه انرژي در جهان، توجه به توسعه تکنولوژيهاي موجود و حقايقي نظير روند تهي شدن منابع فسيلي در دهه هاي آينده، مزيتهاي زيست محيطي انرژي اتمي و همچنين استناد به آمار و عملکرد اقتصادي و ضريب بالاي ايمني نيروگاههاي هسته اي، مضرات کمتر چرخه سوخت هسته اي نسبت به ساير گزينه هاي سوخت و پيشرفتهاي حاصله در زمينه نيروگاههاي زاينده و مهار انرژي گداخت هسته اي در طول نيم قرن آينده، بدون ترديد انرژي هسته اي يکي از حاملهاي قابل دسترس و مطمئن انرژي جهان در هزاره سوم ميلادي به شمار مي رود. در اين راستا شوراي جهاني انرژي تا سال 2020 ميلادي ميزان افزايش عرضه انرژي هسته اي را نسبت به سطح فعلي حدود 2 برابر پيش بيني مي نمايد. با توجه به شرايط موجود چنانچه از لحاظ اقتصادي هزينه هاي فرصتي فروش نفت و گاز را با قيمتهاي متعارف بين المللي در محاسبات هزينه توليد(قيمت تمام شده) براي هر کيلووات برق توليدي منظور نمائيم و همچنين تورم و افزايش احتمالي قيمتهاي اين حاملها(بويژه طي مدت اخير) را براساس روند تدريجي به اتمام رسيدن منابع ذخاير نفت و گاز جهاني مدنظر قرار دهيم، يقينا در بين گزينه هاي انرژي موجود در جمهوري اسلامي ايران، استفاده از حامل انرژي هسته اي نزديکترين فاصله ممکن را با قيمت تمام شده برق در نيروگاههاي فسيلي خواهد داشت.

 


 

5-2- ديدگاه زيست محيطي استفاده از برق هسته اي

افزايش روند روزافزون مصرف سوختهاي فسيلي طي دو دهه اخير و ايجاد انواع آلاينده هاي خطرناک و سمي و انتشار آن در محيط زيست انسان، نگراني­هاي جدي و مهمي براي بشر در حال و آينده به دنبال دارد. بديهي است که اين روند به دليل اثرات مخرب و مرگبار آن در آينده تداوم چنداني نخواهد داشت. از اين رو به جهت افزايش خطرات و نگرانيها در مورد اثرات مخرب انتشار گازهاي گلخانه اي ناشي از کاربرد انرژيهاي فسيلي، واضح است که از کاربرد انرژي هسته اي به­عنوان يکي از رهيافتهاي زيست  محيطي براي مقابله با افزايش دماي کره زمين و کاهش آلودگي محيط زيست ياد مي شود. همچنان که آمار نشان مي دهد، در حال حاضر نيروگاه­هاي هسته اي جهان با ظرفيت نصب شده فعلي توانسته اند سالانه از انتشار8 درصد از گازهاي دي اکسيد کربن در فضا جلوگيري کنند که در اين راستا تقريبا مشابه نقش نيروگاه هاي آبي عمل  کرده اند.

چنانچه ظرفيتهاي در دست بهره برداري فعلي توليد برق نيروگاه­هاي هسته اي، از طريق نيروگاه­هاي با سوخت ذغال سنگ تأمين مي شد، سالانه بالغ بر 1800 ميليون تن دي اکسيد کربن، چندين ميليون تن گازهاي خطرناک دي اکسيد گوگرد و نيتروژن، حدود 70 ميليون تن خاکستر و معادل 90 هزار تن فلزات سنگين در فضا و محيط زيست انسان منتشر مي شد که مضرات آن غيرقابل انکار است. لذا در صورت رفع موانع و مسايل سياسي مربوط به گسترش انرژي هسته اي در جهان به ويژه در کشورهاي در حال توسعه و جهان سوم، اين انرژي در دهه هاي آينده نقش مهمي در کاهش آلودگي و انتشار گازهاي گلخانه اي ايفا خواهد نمود.

درحالي که آلودگي­هاي ناشي از نيروگاه­هاي فسيلي سبب وقوع حوادث و مشکلات بسيار زياد بر محيط زيست و انسانها مي شود، سوخت هسته اي گازهاي سمي و مضر توليد نمي کند و مشکل زباله هاي اتمي نيز تا حد قابل قبولي رفع شده است، چرا که در مورد مسايل پسمانداري با توجه به کم بودن حجم زباله هاي هسته اي و پيشرفتهاي علوم هسته اي به دست آمده در اين زمينه در دفن نهايي اين زباله ها در حفره هاي عميق زيرزميني با توجه به حفاظت و استتار ايمني کامل، مشکلات موجود تا حدود زيادي از نظر فني حل شده است و طبيعتا در مورد کشور ما نيز تا زمان لازم براي دفع نهايي پسمان­هاي هسته اي، مسائل اجتماعي باقيمانده از نظر تکنولوژيکي کاملا مرتفع خواهد شد.

 


 

از سوي ديگر به نظر مي رسد که بيشترين اعتراضات و مخالفتها در زمينه استفاده از انرژي اتمي بخاطر وقوع حوادث و انفجارات در برخي از نيروگاه­هاي هسته اي نظير حادثه نيروگاه چرنوبيل مي باشد، اين در حالي است که براساس مطالعات به عمل آمده احتمال وقوع حوادثي که منجر به مرگ عده اي زياد بشود نظير تصادف هوايي، شکسته شدن سدها، انفجارات زلزله، طوفان، سقوط سنگ­هاي آسماني و غيره، بسيار بيشتر از وقايعي است که نيروگاه­هاي اتمي مي توانند باعث گردند.

به هر حال در مورد مزاياي نيروگاه­هاي هسته اي در مقايسه با نيروگاه­هاي فسيلي صرفنظر از مسايل اقتصادي علاوه بر اندک بودن زباله هاي آن مي توان به تميزتر بودن نيروگاه­هاي هسته اي و عدم آلايندگي محيط زيست به آلاينده هاي خطرناکي نظير SO2,NO2,CO,CO2 ، پيشرفت تکنولوژي و استفاده هرچه بيشتر از اين علم جديد، افزايش کارايي و کاربرد تکنولوژي هسته اي در ساير زمينه هاي صلح آميز در کنار نيروگاه­هاي هسته اي اشاره نمود.

در مجموع ارزيابي­هاي اقتصادي و مطالعات به عمل آمده در مورد مقايسه هزينه توليد(قيمت تمام شده) برق در نيروگاه­هاي رايج فسيلي کشور و نيروگاه اتمي نشان مي دهد که قيمت اين دو نوع منبع انرژي صرفنظر از هزينه هاي اجتماعي، تقريبا نزديک به هم و قابل رقابت با يکديگر هستند. چنانچه قيمت مصرف انرژي­هاي فسيلي براي نيروگاه­هاي کشور برمبناي قيمتهاي متعارف بين المللي منظور شوند و همچنين در شرايطي که نرخ تسعير هر دلار در کشور 8000 ريال تعيين گردد، هزينه توليد(قيمت تمام شده) هر کيلووات ساعت برق در نيروگاه­هاي فسيلي و اتمي بشرح زير مي باشد.

 


 

مقايسه هزينه هاي اجتماعي توليد برق در نيروگاه­هاي فسيلي و اتمي

بر اساس مطالعات به عمل آمده توسط وزارت نيرو در سال 1378 در خصوص تعيين هزينه هاي اجتماعي آلاينده هاي زيست محيطي مصرف سوخت­هاي فسيلي در چند نيروگاه فسيلي مورد نظر در کشور، نتايج به دست آمده به شرح ذيل مي باشد:

 


 

همچنين در تازه ترين مطالعه اي که براي تعيين هزينه هاي اجتماعي نيروگاه­هاي هسته اي در 5 کشور اروپايي بلژيک، آلمان، فرانسه، هلند و انگلستان صورت گرفته است، ميزان هزينه هاي اجتماعي ناشي از نيروگاه­هاي هسته اي در مقايسه با نيروگاه­هاي فسيلي بسيار پائين است. در اين مطالعه هزينه هاي خارجي هر کيلووات ساعت برق توليدي در نيروگاه­هاي هسته اي در حدود39/0 سنت ( معادل 2/31 ريال) برآورده شده است. بنابراين در صورتيکه هزينه هاي اجتماعي توليد برق را در ارزيابي هاي اقتصادي نيروگاه­هاي فسيلي و هسته اي منظور نمائيم قطعا قيمت تمام شده هر کيلووات ساعت برق در نيروگاه هسته اي نسبت به فسيلي به طور قابل ملاحظه اي کاهش خواهد يافت.

به هر حال نيروگاه­هاي فسيلي و هسته اي هر کدام داراي مزايا و معايب خاص خود مي باشند و ايجاد هر يک متناسب با مقتضيات زماني و مکاني هر کشور خواهد بود و انتخاب نهايي و تصميم گيري در اين زمينه بايد با توجه به فاکتورهايي از قبيل عوامل تکنولوژيکي، ارزشي، سياسي، اقتصادي و زيست محيطي توأما اتخاذ گردد. قدر مسلم ايجاد تنوع در سيستم عرضه و تأمين انرژي از استراتژي­هاي بسيار مهم در زمينه توسعه سيستم پايدار انرژي در هر کشور محسوب مي شود. در اين راستا با توجه به بررسي هاي صورت گرفته، شوراي انرژي اتمي کشور مصمم به ايجاد نيروگاه­هاي اتمي به ظرفيت کل 6000 مگاوات در سيستم عرضه انرژي کشور تا سال 1400 هجري شمسي مي باشد.

 

6- کاربردهاي علوم و تکنولوژي هسته اي

علي رغم پيشرفت همه جانبه علوم و فنون هسته اي در طول نيم قرن گذشته، هنوز اين تکنولوژي در اذهان عمومي ناشناخته مانده است. وقتي صحبت از انرژي اتمي به ميان مي آيد، اغلب مردم ابر قارچ مانند حاصل از انفجارات اتمي و يا راکتورهاي اتمي براي توليد برق را در ذهن خود مجسم مي کنند و کمتر کسي را مي­توان يافت که بداند چگونه جنبه هاي ديگري از علوم هسته اي در طول نيم قرن گذشته زندگي روزمره او را دچار تحول نموده است. اما حقيقت در اين است که در طول اين مدت در نتيجه تلاش پيگير پژوهشگران و مهندسين هسته اي، اين تکنولوژي نقش مهمي را در ارتقاء سطح زندگي مردم، رشد صنعت و کشاورزي و ارائه خدمات پزشکي ايفا نموده است. موارد زير از مهمترين استفاده هاي صلح آميز از علوم و تکنولوژي هسته اي مي باشند:

1- استفاده از انرژي حاصل از فرآيند شکافت هسته اورانيوم يا پلوتونيوم در راکتورهاي اتمي جهت توليد برق و يا شيرين کردن آب درياها.

2-استفاده از راديوايزوتوپ­ها در پزشکي، صنعت و کشاورزي

3- استفاده از پرتوهاي ناشي از فرآيندهاي هسته اي در پزشکي، صنعت و کشاورزي.
ايزوتوپ­هاي يک عنصر، هسته هايي شامل تعداد پروتون­هاي يکسان و تعداد نوترون­هاي متفاوت مي باشند.

يکسان بودن عدد اتمي در ايزوتوپ­ها باعث گشته که خواص شيميايي و بعضا فيزيکي يکسان داشته باشند اما در عين حال خواص هسته اي متفاوتي دارند. در حالي که بطور طبيعي اکثر ايزوتوپ­هاي موجود از پايداري نسبي برخوردار هستند، اما ايزوتوپ­هاي ساخته دست انسان، عمدتا غيرپايدار مي باشند. پايداري يک ايزوتوپ توسط نيمه عمر آن تعيين مي گردد و نيمه عمر زماني است که مقدار يک ايزوتوپ از طريق تلاشي به نصف مي رسد.

 


آشنا یی با انرژی هسته ای,

:: 13:32 ::  نويسنده : MOHSEN

تعريف سوختن: تركيب مواد با اكسيژن را سوختن مي نامند.

انواع سوختن: سوختن از نظر سرعت تركيب اكسيژن با مواد به دو دسته تقسيم مي شود.

الف: سوختن كند (بطئي)

سوختن تند (آتش)

الف: سوختن كند (بطئي): هر گاه اكسيژن با ماده اي آرام آرام تركيب شود بوطري كه توليد شعله ننمايد، سوختن كند ناميده مي شود مانند: زنگ زدن آهن سوختن غذا در بدن اكسيد شدن مس و غيره، به اين سوختن اكسيداسيون هم گفته مي شود.

ب: سوختن تند (آتش): هرگاه اكسيژن با ماده اي سريع تركيب شود بطوري كه توليد شعله نمايد، سوختن تند يا آتش ناميده مي شود.

تعريف شعله: هر ماده اي كه با اكسيژن تركيب شود و توليد نور و حرارت نمايد، نور حاصل را شعله گويند.

آتش براي بشر بسيار مفيد بوده و كاربرد آن در اكثريت صنايع و منازل و بيمارستانها و غيره مشاهده مي گردد. اين نوع آتش ها كه در جهت خدمت به بشر بكار مي روند آتش هاي مفيد يا قابل كنترل يا آتش هاي خواسته ناميده مي شوند.

اگر آتش از كنترل خارج شود يا آتشي ناخواسته بوجود آيد به آن آتش سوزي گويند.

آتش سوزي هميشه خسارات مالي و حتي جاني را بدنبال دارد.

عوامل بوجود آمدن آتش: آتش از سه عامل تشكيل مي گردد:

الف: مادة سوختني

ب: حرارت

ج: اكسيژن

الف: ماده سوختني: ابتدا بايد ماده اي باشد كه بسوزد مثلاً چوب پارچه كاغذ نفت گاز و هر ماده اي كه ميل تركيبي با اكسيژن داشته باشد* ماده سوختني ناميده مي شود.

ب: حرارت: هر ماده اي جهت سوختن بايد گرم شود مثلاً قوتي كبريت روشن زير كاغذ قرار گيرد، كاغذ را گرم مي كند، وقتي گرما به حد معيني رسيد، كاغذ آتش مي گيرد، پس براي آتش گرفتن مواد، حرارت لازم است.

ج: اكسيژن: هر ماده اي براي سوختن به اكسيژن نياز دارد، اگر شمع را در داخل ظرفي قرار داده و درب آن را ببنديم، بطوري كه هوا وارد ظرف نشود شمع خاموش مي شود، ملاحظه مي گردد كه آتش به اكسيژن نياز دارد تا باقي بماند.

براي سادگي در يادگيري مطلب در آتش نشاني سه عامل تشكيل دهندة آتش را به شكل مثلث نشان مي دهند كه به آن مثلث آتش مي گويند.

 

تجربه نشان داده است كه در اكثر محيط ها سه عامل آتش سوزي وجود دارد مثلاً در يك اطاق، ماده قابل اشتعال وجود دارد مانند فرش،

-                  حرارت وجود دارد مانند حرارت يك بخاري

-                  اكسيژن هم در هوا وجود دارد

ولي آتش سوزي رخ نمي دهد، لذا بايد عنوان نمود كه براي آتش گرفتن يك مادة قابل اشتعال سه شرط لازم است يعني ماده قابل اشتعال بايد داراي سه شرط باشد تا آتش بگيرد.

الف: ماده قابل اشتعال بايد در حال بخار باشد

ب: اكسيژن باندازه كافي وجود داشته باشد

ج: حرارت به ميزان كافي باشد

الف: مادة قابل اشتعال بايد در حال بخار باشد: تمامي مواد قابل اشتعال براي آتش گيري بايد به بخار تبديل شوند و طبعتاً به شكل گازي باشند. اين بخار يا گاز بايد به مقداري باشد كه با اكسيژن محيط مخلوط قابل اشتعالي را بوجود آورد. اگر اين مخلوط تشكيل نگردد عمل آتش سوزي صورت نمي گيرد، مثلاً گازوئيل به صورت مايع نمي شوزد و بايد به بخار تبديل گردد و با اكسيژن مخلوط قابل اشتعالي ايجاد نمايد، حتي چوب براي سوختن بايد به بخار تبديل شود ولي در چوب عمل تبديل به بخار توسط شكستن مولكولها صورت مي گيرد.

ب: اكسيژن به اندازه كافي وجود داشته باشد: ميزان اكسيژن محيط بايد به اندازه اي باشد كه مخلوط قابل اشتعالي را بوجود آورد كه اين ميزان اكسيژن داراي يك حداقل و يك حداكثر مي باشد. در موارد مختلف اين ميزان متفاوت است مثلاً در گاز شهري براي اشتعال سريع (انفجار) نياز به 2/85 الي 8/95 اكسيژن مي باشد، كمترين مقدار اكسيژني كه مواد خاص در آنها مي سوزد 3% مي باشد.

ج: حرارت به ميزان كافي باشد: مواد قابل اشتعال براي آتش گيري نياز به حرارت دارند و حرارت بايد به اندازه اي باشد كه ماده را به نقطه اشتعال برساند.

نقطة اشتعال: كمترين درجه حرارتي را كه يك ماده بايد دريافت كند تا آنقدر بخار قابل اشتعال متصاعد نمايد كه با دريافت شعله يك احتراق موقتي و كوتاه بوجود آورد و عمل احتراق ادامه نيابد. اگر بخواهيم عمل احتراق ادامه يابد بايد مادة قابل اشتعال را به نقطة آتش برسانيم.

نقطة آتش: كمترين درجه حرارتي را كه يك ماده بايد دريافت كند تا با رسيدن منبع آتش زنه مشتعل و با دور كردن منبع آتش زنه فوق قادر به اشتعال باشد، نقطه آتش نامند، بطوري كه ملاحظه مي شود اختلاف بين نقطة آتش و نقطه اشتعال در اين است كه درجة حرارت مورد لزوم در نقطة اشتعال فقط براي يك احتراق موقتي مي باشد و در صورتيكه در نقطة آتش درجه حرارت بايد آنقدر بالا باشد كه بتواند احتراق ادامه يابد درنتيجه حرارت نقطة آتش كمي بالاتر از نقطه اشتعال است. ملاحظه مي شد كه جهت انجام احتراق در دو حالت بالا حتماً منبع آتش زنه نياز مي باشد. ولي گايه حريقها بدون منبع آتش زنه صورت مي گيرد بدين صورت كه حرارت مادة قابل اشتعال را درجه خودسوزي مي رساند.

درجه حرارت خودسوزي: كمترين درجه حرارتي را كه يك مادة قابل اشتعال بدون احتياج به منبع آتش زنه ؛خود به خود؛ مشتعل شود درجه حرارت خودسوزي گويند.

** اطفاء يا خاموش كردن آتش **

مثلث آتش را درنظر بگيريد جهت خاموش كردن آتش كافي است كه يك ضلع مثلث را قطع نماييم: براي اين عمل هر ضلع مثلث به روشي خاص قطع مي گردد و درنتيجه سه روش جهت خاموش كردن آتش بكار مي رود.

1- روش سرد كردن

2- روش خفه كردن

3- روش جداسازي

1- روش سرد كردن: همانطور كه از نامش پيداست با قطع ضلع حرارت انجام پذير است، براي انجام اين عمل بهترين ماده، آب مي باشد كه اكنون در تمام آتش نشاني ها مرسوم مي باشد. بعنوان مثال آتش سوزي چوب را مي توان بيان كرد. وقتي چوب دچار آتش سوزي مي گردد، اگر روي آن آب ريخته شود خاموش مي شود.

2- روش خفه كردن:  اين عمل با قطع ضلع اكسيژن امكان پذير است يعني اگر ضلع اكسيژن در مثلث آتش قطع گردد حريق خاموش مي شود. اين عمل در آتش نشاني با پودر خاموش كنندة آتش نشاني صورت مي گيرد و اگر آتش سوزي بزرگ باشد با كف آتش نشاني آن را خفه مي كنند. در آتش سوزيهائي كه وسايل و ادوات آتش نشاني وجود ندارد مي توان از وسايل ساده نيز استفاده كرد مثلاً يك پتوي خيس مي تواند يك شبكه نفت را خاموش كند و يا يك درب تابه مي تواند روغن مشتعل در تابه را خامش كند، حتي خاك و ماسه مي تواند، مايع نفتي كه روي زمين جاري است و آتش گرفته را خاموش نمايد.

3- روش جداسازي: هرگاه بتوانيم در آتش سوزيها از رسيدن مادة سوختني به شعله جلوگيري بعمل آوريم، آتش خاموش مي شود مانند بستن شير گاز كه از رسيدن گاز به شعله جلوگيرر و درنتيجه آتش خاموش مي شود كه به اين عمل جداسازي گويند.

جداسازي يك روش خاموش كردن آتش است كه در بسياري از موارد ابزار چنداني نياز ندارد. مثلاً وقتي كالائي دچار آتش سوزي مي گردد اجناس اطراف آن را دور مي نمائيم تا از سرايت آتش به اجناس ديگر جلوگيري بعمل آيد و يا وقتي در جنگل درختي دچار آتش سوزي مي گردد جهت جلوگيري از سرايت آتش به درخت هاي ديگر، درخت هاي اطراف محل آتش سوزي را قطع مي كنند و شعله در وسط باقي مي ماند و چون مادة سوختني در دسترس ندارد خود به خود خاموش مي گردد.

دسته بندي آتش سوزي: آتش سوزي را از نظرهاي مختلفي دسته بندي مي كنند مثلاً نوع مادة سوختني از نظر نوع اطفاء از نظر رنگ شعله و غيره. ساده ترين دسته بندي از نظر مادة سوختني است.

آتش سوزي از نظر مادة سوختني: مواد در طبيعت به سه شكل وجود دارند.

1- جامد

2- مايع

3- گاز

1- آتش سوزي جامدات قابل اشتعال: هرگاه مادة سوختني مشتعل شود و از خود خاكستر بجا بگذارد. اين نوع آتش سوزي را آتش سوزي جامدات گويند و بهترين روش براي خاموش كردن آن، روش سرد كردن مي باشد. در اين نوع آتش سوزيها عمل سرد كردن با آب صورت مي گيرد پس حريق جامدات را با آب خاموش مي كنيم.

در صورت حريق جامداتن وضعيت هاي خاص و يا شرايط خاص نيز وجود دارد.

الف: آتش سوزي وسايل برقي: آتش سوزي وسايل برقي جزء آتش سوزيهاي جامدات با شرايط خاص مي باشد يعني نمي توانيم آنها را با آب خاموش كنيم، زيرا احتمال برق گرفتگي در آنها وجود دارد. در اين نوع آتش سوزيها ابتدا بايد برق را قطع و سپس با خاموش كننده هاي CO2 (گاز كربنيك) حريق را اطفاء نمود.

آتش سوزيهاي وسايل برقي معمولاً به دلايل زير بوجود مي آيند:

1- استفاده از سيم هاي نامناسب براي وسايل برقي

2- اتصالي در يك قسمت از سيستم برق رساني

3- اتصالي در اثر فرسودگي عايق هاي لاستيكي سيم ها

4- استفاده از فيوزهاي نامناسب

5- استفاده از يك پريز براي چند وسيلة برقي

6- استفاده از وسايل برقي معيوب و دست كاري آنها توسط افراد ناوارد

7- استفاده افراد ناوارد از وسايل برقي و ادوات برقي

ب: فلزات قابل اشتعال: بعضي از فلزات مانند سديم پتاسيم كلسيم آلومينيم منيزيم و باريم داراي خاصيت اشتعال شديد مي باشند و در موقع آتش سوزي با نور ذخيره كننده اي مي سوزند، براي خاموش كردن اين فلزات ماسة صددرصد خشك و پودر خشك مخصوص فلزات مفيد مي باشد، براي مثال مي توان به بررسي يك فلز پرداخت:

 

** سديم **

مشخصات: فلزي نورم، نقره اي رنگ روي آب شناور مي ماند (وزن حجمي 97%) با آب شديداً فعل و انفعال شيميايي همراه با شعله انجام مي دهد. بخارات آن شديداً تحريك كننده است.

نحوة نگهداري: اين فلز را در ظروف شيشه اي درحاليكه در زير مواد نفتي قرار گرفته است نگهداري و حمل و نقل مي كنند.

خطرات: سديم در تماس با رطوبت هوا باعث تجزية آنها گرديده و توليد گاز هيدروژن و حرارت كافي براي شعله ور شدن آن مي نمايد.

آتش سوزي: هنگام آتش سوزي سديم بايد از دستگاه تنفسي و البسه كاملاً استحفاظي جهت جلوگيري از هرگونه تماس با اين فلز استفاده گردد. در اطفاء اين آتش سوزي نبايد به هيچوجه از آب و يا هرگونه مادة اكسيژن دار استفاده نمود. جهت خاموش كردن آتش سوزي سديم بايد از ماسة صددرصد خشك و پودر شيميائي مخصوص استفاده گردد.

تذكرات مهم: در محلهايي كه سديم نگهداري مي گردد بهتر است وسايل حفاظتي در دسترس افراد باشد، در صورتيكه هيچگونه وسايل حفاظتي در دسترس نباشد بايد سريعاً محل را ترك كرد.

ج: آتش سوزي گردها و مواد منفجره: منظور از مواد منفجره در اين بحث مواد منفجره از نوع سبك يا تجاري مي باشد مانند انواع باروتها، ديناميت ها چاشني ها و غيره، اگر در اين گونه مواد منفجره آتش سوزي رخ دهد بلافاصله تمام مواد در يك لحظه با انفجار از بين مي روند و قدرت پرتاب تكه هاي ناشي از انفجار در اينگونه مواد تا شعاع 200 متر مي باشد. بنابراين مبارزه با اين مواد زماني آغاز مي شود كه آتش به آن نرسيده باشد و بايد از سرايت آتش به اين مواد جلوگيري شود و براي مبارزه بايد به موارد زير توجه كرد.

1- شعاع خطر بايد از نوع درجه يك اعلام گرديده تا از ورود افراد متفرقه جلوگيري شود.

2- افراد آتش نشاني و وسايل مربوطه بايد دور از شعاع خطر يعني بفاصلة 200 متر يا در پشت پناهگاهي مستقر شوند.

3- اطلاع به مقامات انتظامي و احضار كارشناس مربوطه

4- استفاده از حداقل افراد براي نزديك شدن به محل مواد منفجره و افراد منتخب براي نزديك شدن به محل بايد از حائل يا حفاظ استفاده نمايند و ضمناً افرادي كه جهت مبارزه وارد منطقه مي شوند بايد داراي اطلاعات زير باشند:

الف: آشنايي با موقعيت محل

ب: آشنايي با محل دقيق مواد منفجره

ج: عكس العمل مواد منفجره در برابر حرارت

د: نوع و مقدار مواد منفجره

افراد آتش نشان بايد سعي تمايند از سرايت آتش به مواد منفجره جلوگيري نمايند و ضمن خاموش كردن آتش، بوسيلة آب مواد منفجره را خيس نمايند تا خاصيت انفجاري آنها از بين برود.

در صورت عدم امكان جلوگيري از سرايت آتش به مواد منفجره بايد بلافاصله از محل دور شده و در صورت انفجار به حالت درازكش برروي زمين قرار گرفت.

2- آتش سوزي مايعات قابل اشتعال: خطر آتش سوزي مايعات قابل اشتعال بستگي مستقيم به خاصيت تبخير شدن آنها دارد كه اثر دريافت حرارت از محيط يا يك منبع حرارتي ديگر بخار كافي براي اختلاط با هوا توليد و مخلوط قابل اشتعال يا انفجاري را مهيا سازند. مايعات قابل اشتعال مانند روغن بنزين گازوئيل نفت الكل و غيره. بايد توجه داشت كه وسعت آتش سوزي ماتيعات بستگي به سطح تماس مايع با اكسيژن يا هواي محيط دارد. مثلاً در يك منبع نفت وسعت آتش سوزي بستگي به سطح تماس نفت با اكسيژن يا هواي محيط دارد و ارتفاع منبع در گسترش آتش سوزي نقش ندادر. ولي بايد توجه داشت كه ارتفاع در ادامة حريق مؤثر مي باشد. جهت اطفاء آتش سوزي مايعات قابل اشتعال بهترين روش، روش خفه كردن مي باشد. اين عمل را مي توان با مواد و ابزار مختلف انجام داد و انتخاب مواد و ابزار بستگي به شرايط حريق دارد. اگر وسعت حريق كم باشد مي توان آن را با خاموش كننده هاي پودري خاموش نمد و اگر وسعت حريق زياد باشد اجباراً بايد آن را با كف هاي آتش نشاني خامش نمود. حتي تحت شرايط خاص مي توان در حريق هاي كوچك از يك پتوي خيس يا يك پارچه كلفت خيس جهت خاموش كردن حريق استفاده نمود.

3- آتش سوزي گازهاي قابل اشتعال: آتش سوزي گازهاي قابل اشتعال يكي از آتش سوزيهاي خطرناك محسوب مي شوند كه بايد مورد توجه خاص قرار گيرند. تعداد گازهاي قابل اشتعال بسيار زياد بوده و مطالعه برروي آنها مدت زياد وقت لازم است ولي در اين جا به سه گاز قابل اشتعال كه بيشتر در صنايع و منازل مورد استفاده قرار مي گيرد، مي پردازيم.

الف: گاز مايع:

گاز مايع مخلوطي از دو گاز بوتان C4H10 و C3H8 مي باشد اين گاز در منازل و صنايع مورد استفاده قرار مي گيرد. جهت راحتي در انتقال اين گاز، آن را به صورت مايع در سيلندرهاي كوچك و بزرگ حمل مي نمايند. ميزان اختلاط اين گاز در فصول مختلف متفاوت مي باشد كه طبق جدول زير مشخص شده است.

 

 

بوتان

پروپان

فصل

70%

30%

بهار

90%

10%

تابستان

70%

30%

پائيز

50%

50%

زمستان

با آگاهي نسبت به مطالب فوق بحث گاز را بدين صورت ادامه مي دهيم. خطر گاز را مي توان به دو دسته تقسيم نمود.

1- زمانيكه گاز آتش گرفته است (مرحلة كم خطر)

2- زمانيكه گاز پخش شده و آتش نگرفته است (مرحلة پرخطر)

1- زمانيكه گاز آتش گرفته است:  روش خاموش كردن در اين نوع آتش سوزيها مراحل مختلف دارد:

الف: در اين مرحله با بستن شير، آتش خاموش مي گردد (روش جداسازي)

ب: اگر شير گاز براثر آتش سوزي خراب شده باشد، شعله را به هيچوجه خاموش نمي كنيم و كپسول گاز را به محيط باز انتقال مي دهيم. بايد توجه داشت كه قبل از اين عمل بايد مسير را ايمن نمائيم. ايمن نبودن بدين مفهوم است كه مواد قابل اشتعال را بايد از سر راه برداشت و از اثبات شعله به آنها جلوگيري بعمل آورد.

ج: اگر انتقال كپسول به محيط باز امكان نداشت بايد محل آتش سوزي را از مواد قابل اشتعال خالي نمود و توسط آب عمل سرد كردن را انجام داد. ولي به هيچوجه نبايد شعله گاز را خاموش كرد.

2- زماني كه گاز پخش شده و آتش نگرفته است: در اين مرحله كه در آتش نشاني آن را مرحلة خطر مي نامند مسئله حساستر است. بدين صورت كه وقتي گاز در محيطي پخش گردد اگر به درصد انفجار برسد با رسيدن كوچكترين جرقه انفجار صورت مي گيرد. جهت جلوگيري از انفجار اينگونه محيط ها بايد رعايت اصول زير را نمود:

1- قبل از ورود به محيط گازي بايد فيوز را قطع كرد و فيوز را همراه خود نگه مي داريم، اگر فيوز برق در محيط گازي باشد بايد خارج از محيط گازي برق را قطع نمود.

2- بايد كلية منابع حرارت و شعله ها را خاموش نمود.

3- اگر لباسهاي انسان از جنسي باشد كه ايجاد جرقه نمايد بايد لباس را خيس كرده و بعد وارد محيط شويم

4- ابتدا از خروج گاز و نشت آن جلوگيري مي نمائيم، اگر امكان اين موضوع نباشد بايد كپسول گاز را به محيط مناسب از مسير امن، برده و آن را روشن نمائيم.

5- جهت از بين بردن محيط گازي ابتدا پنجره ها را باز مي نمائيم. برخورد دست با دستگيره ممكن است ايجاد جرقه نمايد، جهت جلوگيري از اين موضوع بايد دستكش در دست نمود و اگردستكش نبود بايد دست ها يا دستگيره را خيس كنيم.

6-آتش سوزی,

:: 13:31 ::  نويسنده : MOHSEN

آبله

SMALLPOX

[VARIOLA]

 

تعریف

یک بیماری حاد و بسیار واگیر ویروسی است که توسط واریولا (POX VIRUS) ایجاد می شود.

آبله کبیر (آبله کلاسیک)، آبله صغیر variola minor  (آلاستریم) و شبه آبله varioloid  سه شکل اصلی بیماری آبله را تشکیل میدهند.بلیماری آبله با نشانه های خاص در مرحلة مقدماتی و پیدایش بثورات جلدی مشخص می گردد. این بثورات مراحل مختلف ماکول تاکبره را طی کرده و در آخر یک اسکار فرو رفته در محل آنها تشکیل میشود که بیمار را آبله گون می نماید.

تاریخچه

    بنظر می آید که آبله را در هر هزار سال قبل از در چین میساختند و گزارشاتی از بیماری در خاندان سلطنتی Tcheou وجود دارد.

    نخستین گزارش مربوط به 1156 سال قبل از میلاد در چین میساختند و گزارشاتی از یک بیماری حاد در چهل سالگی فوت می کند و با بررسی مومیایی وی (1979) مشخص گردیده که علت مرگ وی آبله بوده است. در سال 312 بعد  از میلاد بیماری آبله در محدوده امپراطوری رم به صورت اپیدمی بروز کرد که با تلفات سنگین همراه بود. و اولین بار اصطلاح variola توسط Marius در سال 570 بعد از میلاد بکار برده شد. اولین توصیف دقیق از بیماری آبله توسط پزشک ایرانی ابوبکر محمد بن زکریای رازی در سال 910 میلادی ارائه شده است.

    Gilbert در قرن سیزدهم مسئله مسری بودن بیماریس را مطرح ساخت که در قرن هفدهم توسط Sydenham تایید شد.jenner در 1800 میلادی waterhouse در بوستون واکسنی را که از انگلستان وارد کرده بود و به 4 فرزند . 3 مستخدم منزل خود تلقیح و ایمنی آناه را دربرابر آبله نشان داد. بتدریج واکسیناسیون با روش Jenner متداول و در اکثر کشورها جایگزین روش قدیمی Variolation گردید. در سال 1967 پس از نموزدهمین اجلاس سازمان بهداشت جهانی برنامه ریشه کردن آبله در سطح در طی 13 سال (از 1967 تا 1980) مصرف شد قریب به 313 میلیون دلار بود.

    در سالهای 1987 و 1979 متجاوز از 9000 گزارش موارد مشکوک به آبله از سراسر دنیا جمع آوری و در مراکز سازمان بهداشت جهانی مورد آزمایش قرار گرفت ولی هیچیک آبله نبودند. پس از این تاریخ کمیسیون جهانی ریشه کنی آبله، اطمینان دائمی از عدم برگشت و آزادی نسل بشر را از این آفت اعلام نمود.

    واکسیناسیون بروش علمی، متعاقب تاسیس انستیتو پاستور ایران در سال 1300 شمسی و تهیه این واکسن بصورت مایع میباشد.و جهت جلوگیری از بروز بیماری آبله مایه کوبی در دو ماهه اول تولد و تجدید آن در سنین 7 ، 13 و 21 سالگی اجباری اعلام گردید و اولیا اطفال موظف گردیدند برای آبله کوبی کودکان خود اقدام نمایند. بدلایل چندی برنامه فوق قادر به کنترل بیماری در سطح کشور نشد و لذا همه گیری های پی در پی بروز مینمود. در سال 1314 بیماری آبله بشدت در کشور شیوع پیدا کرد و بالاخره از سال 1334 تا 1343 طرح مبارزه با آبله در سه مرحله مختلف اجرا گردید. در پایان سال 1340 تحقیقاً آبله در ایران ریشه کنی آبله در دسامبر 1977 ، ایران مورد بازدید کمیسیون ویژه قرار گرفت و جز کشورهای عاری از بیماری محسوب گردید.

اتیولوژی

    ویروس آبله از ویروسهای DNA و از خانواده pox viruses و یکی از بزرگترین ویروسها می باشد. ویروس آبله و واکسین جز گروه orthopox virus قرار دارند  و آبله گاوی و میمونی نیز از اعضاء همین گروه به حساب می آیند. ویروس آبله و واکسین vaccinia از نظر شکل ظاهری غیر قابل افتراق و از نظر ایمونولوژیک بسیار بهم نزدیک میباشند. در بررسی با میکروسکپ الکترونی ویروس به شکل آجر یا بیضوی شکل بوده و اندازه آن حدود 200* 300 نانو متر است.

    اجسام المانتر (elementry boodies)  را می توان در گسترش های تهیه شده از مایع وزیکولی پس از رنگ آمیزی بروش گیمسا و یا Gutstein مشاهده کرد. اجتماع این اجسام در سلولهای آلوده میزبان تشکیل اجسام گارنیری Guarnieri را میدهند که بشکل انکلوزیونهای داخل سیتوپلاسمی با ابعادی حدود ده میکرومو میباشند. ژنوم ویروسصی یک ملکول منفرد از DNA Double-Started است که در درون قسمت مرکزی (core) واقع شده و توسط پوسته ای از جنس لیپیدو پروتئین از خارج احاطه شده است. این ویروس با میکروسکوپ نوری معمولی با بزرگ نمائی oil-immersion قابل رویت بوده .و بسهولت در پرده آلانتوئیک جنین تخم مرغ و برخی محیط کشت های نسجی رشد و تکثیر می یابد.

در آبله مرغان اجسام المانتر بندرت به تعداد بسیار کم موجود بوده و بدشواری رنگ می گیرد . باید توجه داشت که آزمایش منفی از نظر این اجسام بخصوص در مواردیکه نشانه های بالینی بنفع بیماری باشد، تشخیص آبله را رد نمیکند در آزمایش با میکروسکوپ الکترونی، ویروس اغلب بسهولت مشاهده می شود و جهت انجام آن برداشت از قاعده یک پا پول اولیه ، وزیکول یا پوستول کافی است. هر چند که این روش به افتراق آبله از واکسین و ابله گاوی کمک نمیکند اما آن را از ویروس V-Z و هر پس سمیپلکس ، ارف و مولوسکوم متمایز میسازد.

    آنتی ژن ها: ویروس آبله دارای چندین آنتی ژن است که در نسوخ مختلف بیماران از مراحل آغازی تا نهائی بیماری باقی میماندو آنتی ژن را در خون بیماران مبتلا به آبلة هیپرتوکیسک نیز یافته اند. در اوایل مرحلة پاپولر، آنتی ژن در سلولهای اپیدرم وجود داشته و همجنین از مایع وزیگول و پوستول و کروت نیز می توان آنرا مجزا کرد.

    وجود آنتی ژن را با روش پرسی پیتاسیون و ثبوت مکمل (استفاده از آنتی سرم تهیه شده در حیوانات یا سرم کسانیکه از بیماری بهبود یافته ویا واکسینه شده اند) می توان اثبات کرد.

آزمایش ثبوت مکمل حساس تر بوده ولی احتیاج به زمان بیشتری دارد (24ساعت). برا ی قطعیت بیشتر آزمایشات، لازم است از 6 نمونه کبره، مایع 6 وزیکول یا پوستول برداشت شود و در این صورت پاسخ مثبت دلیلی محکمی درتایید بیماری میباشد.

    کشت ویروس: در انواع هیپرتوکسیک، در اکثر موارد ویروس در چند روز اول بیماری و بعد معمولاً در مرحله قبل از بثورات در خون یافت می شود. ئیروس در بزاق بخصوص بین روز ششم تا نهم بیماری وجود دارد.

    ویروس آبله کبیر (variola major)  در بالاتر از 5/38 درجةسانتیگراد و ویروس آبله صغیر (Variola minor  ) در بیش از 9/37 درجه رشد نمی کند در حالیکه ویروس واکسن تا 41 درجه سانتیگراد قدرت رشد دارد .

مقاومت ویروس : ویروس آبله بسیار پایدار بوده و پس از مرگ بیمار تا مدتی طولانی زنده میماند . این ویروس تحت شرائط اقلیمی می تواند زندگی کند . اطراف بستر بیمار و محیط به آسانی توسط قطرات ترشحی حلق و کبره آلوده می شود . ویروس در حرارت مرطوب 60 درجه سانتیگراد در عرض 10 دقیقه از بین می رود ولی نسبت به حرارت خشک مقاوم تر بوده و مدت 5 الی 10 دقیقه در حرارت 100 درجه را تحمل می کند . لذا باید نکات فوق را در استریل کردن بیمار در نظر گرفت . ویروس نسبت به بسیاری از ضد عفونی کننده های معمولی (نظیر فنل ) مقاوم است اما نسبت به عوامل اکسید کننده نظیر پر منگنات پتاسیم حساس می باشد .

آلوده کنندگی Infectivity  :

در طی مرحله کمون بیماری ، ویروس در اعضاء داخلی بدن و دور از سطح تکثیر می یابد لذا در این مرحله بیمار آلوده کننده نیست . بر خلاف ، در مرحله مقدماتی بیماری ویروس وارد جریان خون شده و از طریق عروق خونی به پوست و زیر مخاط رسیده و به سلولهای اپیدرم و اپی تلیال حمله میبرد . از طریق این سلولهای سطحی و بخصوص سلولهای مخاط دستگاه تنفس فوقانی ، ویروس در فضای اطراف بیمار پخش می گردد .ویروس از شستشوی دهان بیماران دو روز پس از آغاز بیماری جدا شده و در فاطله روز ششم تا نهم به حداکثر شدت خود می رسد . بعد از آن بتدریج تعداد ویروسها کم شده و بعد از روز دوازدهم بندرت دیده می شود .

شدت واگیری هر بیمکار بستگی به مقدار ویروسی دارد که از بدن او دفع می شود . در زمانیکه راش جلدی پراکنده و کم در بیمار وجود دارد ، تعداد کمی ویروس از طریق تنفس خارج شده و تنها از طریق تماس بسیار نزدیک موجب ابتلای دیگران می شود . در آبله هموراژیک علیرغم ویرمی شدید ، تا زمانی که اپی تلیوم مخاط تنفس ضایعه پیدا کند ، ویروس آزاد نمی شود و این مسئله درست قبل از بروز راشهای واقعی جلدی اتفاق می افتد . در تعدادی از موارد ، بیمار قبل از وقوع چنین حالتی فوت کرده است .

اپیدمیولوژی

آبله یک بیماری با انتشار جهانی است اما بدنیال واکسیناسیون وسیع و همگانی در سالهای اخیر ، در دنیا ریشه کن شده است . علت موفقیت در این امر ، دو فاکتور اپیدمیولوژیک ، یعنی فقدان مخزن غیر انسانی ویروس و دیگری فقدان حاملین بدون علامت در بیماری آبله می باشد .

علیرغم ریشه کن شدن بیماری ، باید در تشخیص افتراقی بیماریهای بثوری حاد و هموراژیک ، آبله در نظر گرفته شود . هنوز هم امکان بروز بیماری در برخی از مناطق ایزوله دنیا وجود دارد . قدرت ویروس در زندگی در شرایط خشک و سهولت رشد آن در محیط های مناسب ، در هر زمانی موجب بروز همه گیری می کردد .

انسیدانس آبله بستگی به احتمال تماس افراد حساس با بیماران دارد لذا مسئله شیوع سنی و جنسی بیشتر در ارتباط با مسائل فرهنگی و اجتماعی و میزان افراد واکسینه در هر گروه می باشد . در مناطق آندمیک اکثر در بین افراد غیر واکسینه ، انسیدانس بیماری در سنین 5 تا 14 سالگی ( گروهی که تحرک زیاد دارند ) در جنس مذکر بیشترین است . در مناطق غیر آندمیک ، بیمارستان منبع انتشار عفونت می باشد .

میزان مرگ و میر بر حسب منطقه جغرافیایی متفاوت است . در آسیا ، یعنی منطقه ای که عامل بیماری است 30 تا 50 در صد افراد غیر واکسینه از بین می رفتند و در برزیل که سوش عامل یا آلاستریم است مرگ و میر بین 1 تا 5/1% بود.

پاتولوژی

ویروس پس از ورود به بدن از طریق غشاء مخاطی مجاری تنفسی فوقانی ، وارد سلولهای رتیکولوآندوتلیال در بسیاری از اعضاء می گردد و این نقاط محتملا مکان تکثر در زمان نهفتگی بیماری می باشد . در پایان این دوره ، ویروسها بداخل جریان خون راه یافته و ویرمی ایجاد می کنند که حداقل عامل قسمتی از نشانه های مقدماتی بیماری می باشد. بعد از این ویروس به سرعت از خون ناپدید شده و به جز در موارد شدید بعد از روز دوم دیگر در خون دیده نمی شود. ویروس سپس به پوست و مخاط راه یافته و در این نقاط ضایعات مشخص بیماری را ایجاد می کند و البته همزمان با این در بیشتر نسوج بدن موجب تغییراتی می گردد.

پوست : به نظر می رسد ضایعه اساسی پرخونی عروق خونی توام با تورم سلولهای آندوتلیال ، انفیلتراسیون دور عروقی و رتیکولر و دژنراسیون سلولهای اپی تلیال باشد. سلولهای اپی در لایه های میانی پوشاننده اپیدرم شروع به تورم کرده و این تورم موجب پیدایش بثورات ماکولوپاپولر می شود. با افزایش محتویات سلولها، هسته ناپدید و دیواره سلولی پاره می شود بطوریکه سلولهای مجاور به راه یافته و تشکیل وزیکول میدهند. با شروع بهبودی ، محتویات پوستول شروع به خشک شدن نموده و یک کبره ضخیم از سلولهای اپی تلیال مرده حاصل می شود. سلولهای اطراف ضایعه تکثیر یافته و تدریجا زیر کبره و در روی کوریوم تشکیل یک لایه جدید از سلولهای اپیدرمال می دهند و زمانیکه اپی تلیالیزاسیون کامل می شود،کروت ( کبره ) جدا می گردد.

در آبله هموراژیک ، پاتولوژی ضایعات در اصل یکی بوده ولی پرخونی عروق کوریوم وسیع و محدود به لایه زیر پاپیلر نمی باشد. خونریزی واضح در داخل کوریوم وجود دارد. اینها تغییراتی هستند که بصورت اریتم شدید و لکه های پورپوریک در روی پوست بیماران مشاهده میشوند. در اشکال هموراژیک خفیف تر بثورات ماکولوپاپولر، وزیکولر یا پوستولی در اپیدرم پیدا میشود. این عناصر ممکن است با خون یا گلبول سرخ انباشته باشند اما اکثرا خونریزی در لایه زیری آنها وجود داشته و چنین منظره ای پیدا می کنند.

سایر اعضاء بدن : در بسیاری از اعضاء بدن تغییراتی مشابه با آنچه در پوست پدیدار می شود ، وجود دارد. طحال بزرگ و سلولهای آندوتلیال پوشاننده سینوسها متورم و پرولیفراسیون سلولهای تک هسته ای در رتیکولوم موجود است. کبد نیز بزرگ و سلولهای آندوتلیال سینوزوئیدها متورم میباشند. در منطقه خارج هرمی کلیه ، پرخونی قابل توجهی همراه تورم سلولهای آندوتلیال نیز وجود دارد. در آبله هموراژیک علامت غالب در اعضای داخلی ، خونریزی می باشد.

ایمنی :

آنتی کورها : آنتی کورهای ممانعت کننده هماگلوتینین ، ثبوت مکمل ، خنثی کننده و در حوالی روز پنجم و هشتم بیماری در مبتلایان به آبله پیدا شده و با روشهای مخصوص آزمایشگاهی قابل اندازه گیری می باشد. این آنتی کورها بوسیله هر دو ویروس آبله و واکسن ایجاد می شوند لذا نتایج مثبت موجب تمایز بین این دو نخواهد شد.

نشانه های بالینی

دوره نهفتگی :  فاصله زمانی بین تماس با ویروس تا بروز اولین نشانه های مرحله ویرمی 12 روز و تا پیدایش اولین راشهای واقعی ماکولوپاپولر 14 روز می باشد. در موارد معدودی دوره کمون کمتر از 12 روز نیز گزارش شده است. مدت زمان قرنطینه افراد مشکوک برابر حداکثر دوره کمون در نظر گرفته شده که بر اساس نظر Ricketts این زمان برابر 17 روز است و از نظر ایمنی مورد قبول اکثریت می باشد.

مرحله شروع یا حمله : بیماری معمولا با احساس ضعف و بیحالی آغاز و به دنبال آن بیمار دچار سردرد شدید می گردد. درجه حرارت افزایش یافته و همراه احساس سرما و بندرت لرز می باشد. درد گردن و پشت گاهی وجود دارد. در روز دوم تب به بالاترین میزان خود میرسد ( اغلب 39 و گاهی 40 تا 5/40 درجه سانتیگراد ) . این درجه حرارت برای 4 تا 5 روز بالا بوده و یک تا 2 روز بعد از بروز راشهای جلدی به حد طبیعی بازگشت می کند. بطور کلی هیچ نکته ای خاص در مرحله مقدماتی وجود ندارد و چناچه شخص سابقه شناخت شده ای از تماس با بیمار آبله ای نداشته باشد ، تشخیص آن غیر ممکن خواهدبود. آنفلوانزا ، مننژیت و پنومونی و بطورکلی هر بیماری تب دار ممکن است در 2 تا 3 روز آغاز بیماری تا زمان بروز راشهای جلدی حقیقی با آن اشتباه شود.

اشکال بالینی

بیماری آبله ممکن است بصورت یکی از اشکال مختلف بالینی با پیش آگهی متفاوت تظاهر نماید.

1-                       شکل معمول Ordinary type  

2-                       آبله خونریز Hemorrhagic type  

3-                       آبله مسطح Flat type  

4-                       آبله تغییر شکل یافته Modified type  

5-                       آبله بدون بثورات Variola sine eruption

6-                       آبله صغیر یا Alastrim

عوارض

عوارض اکثرا در اثر عفونت ثانویه پوست و سپتی سمی حاصل از آن ایجاد می گردند. فورونکلوز ، پیدایش آبسه ، سلولیت و گانگرن از این جمله هستند . پنومونی از عوارض شایع دستگاه تنفس ، و ضمنا لارنژیت ، پلورزی و آمپیم نیز مشاهده می گردد. ضایعات ممکن است در ملتحمه و روی قرنیه چشم پیدا و .موجب کنژتکتیویت، کراتیت ، ایریتیس گاهی اوقات پان اوفتالمی گردد. در آفریقا و هندوستان نقائص بینائی و کوری در دنباله آبله نادر نیست. عوارض سیستم عصبی مرکزی نیز شایع نبوده و آنسفالیت در حدود یک در هزار گزارش شده است. تظاهرات بالینی آن مشابه سایر آنسفالیت های ویروسی است.

پیشگیری

ایمونیزاسیون فعال :    Jenner  نشان داد گروهی که قبلا به آبله گاوی مبتلا شده بودند نسبت به آبله مصون میباشند. واکسیناسیون نیز بر اساس تلقیح سوش ویروسی بالنسبه غیر بیماری زا به شخص می باشد که موجب ایجاد ایمنی نسبت به ویروس آبله کاملا بیماری زا که از نظر آنتی ژنیک مشابه قبلی است ، میگردد. ایمنی حاصل از واکسیناسیون بعد از چندین سال بتدریج کاهش یافته اما آلرژی به پروتئین ویروس بر جای می ماند. واکسیناسیون اولیه را در سن 3 تا 18 ماهگی به عمل می آورند. به دلیل کاهش عوارض کشنده بعد از یک سالگی ، توصیه شده است که واکسیناسیون اولیه در طی سال دوم زندگی طفل انجام گیرد. در افرادی که قبلا واکسینه شده اند ، باید در هر 5 تا 10 سال یکبار تکرار شود.

 

منابع فارسی

سیری بر بیماری آبله                                                 دکتر مرتضی شمشیری

بررسی آلودگیهای ویروس Pox  و شیوع واریول در مشهد

                                                       دکتر محمود پناهی ، دکتر هاشم رضائی مقدم

 

 



چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:آبله (بیماری), :: 13:30 ::  نويسنده : MOHSEN

این مقاله ارائه دهنده رهیافت جدید در ظرفیت بالای پنهان کردن اطلاعات آسیب ناپدیر دارد که براساس تبدیل امواج کوچک اصلی که ازا ین طریق ظرفیت بالای اطلاعات را به داخل سطح بیتها( ذره) غیر حساس ضرایب امواج وارد می کند. بویژه در این مقاله به سه مدل پنهان کردن اطلاعات آسیب پذیر با ظرفیت بالا با نام های C,B,A اشاره شده است مدل 8 یک تکنیک قدیمی پنهان کردن اطلاعات می باشد که قادر است بطور آسیب ناپذیری تصویر اصلی را عوض کند. این ظرفیت می تواند به 10/1 درصد از حجم اطلاعاتی که تصویر اصلی در بر می گیرد برسد و تغییر نمودار ستون بمنظور جلوگیری از جریان اطلاعات کم یا زیاد می باشد. مدل B تکنیک قدیمی پنهان کردن اطلاعات نمی باشد بلکه تنها قادر است تصویر پردازی شده را به جای تصویراصلی بدون آسیب پذیری درست کند.

 با این حال این ظرفیت می تواند به 3/1 درصد حجم مطالعاتی که تصویر اصلی در بر دارد برسد. ودر حیطه فضایی ازکیفیت دیداری بهتری به نسبت جایگزین کردن 4 سطح بیت جزئی برخورداراست. مدل C نه تنها دارای طرفیت بیشتری می باشد بلکه همچنین از کیفیت دیداری بهتری نسبت به مدل B هم برخوردار است. با این حال تنها قادر است که اطلاعات پنهان شده را پردازش کند. این 3 روش را در تمام 1096 مورد تصاویر در پایگاه داده های نقاشی کرنل مورد آزمایش قرار داند از این تفکیک ها می شود در سیستم اطلاعاتی دولتی، تجاری، پزشکی و سیستم اجرای قانون و سیستم نظامی استفاده کرد.

 

1-   مقدمه

با گسترش شبکه ها افراد می تواند بآسانی اطلاعات بسیاری را ازطریق شبکه ها مختل کنند که منجر به افزایش احتمالی افشای اطلاعات بشود. علاوه براین ضروری است که تحقیق در زمینه نقل و انتقالات شبکه از طریق تکنیک های پنهان کننده اطلاعات با ظرفیت بالا پیشرفت کند. این مقاله ارائه دهنده 3 مدل پنهان کردن اطلاعات با ظرفیت های بالا بعنوان مدل های C,B,A است که قادر هستند بطور آسیب ناپذیری تصاویر اصلی را پردازش کنند.

 خوئان و چند تن دیگراز چند سبب بند( باند جزئی فردی) امواج غیرحساس استفاده کننده اطلاعات را بداخل یک سطح بیت ضریب امواج وارد کنند دراین آزمایش از روش A اطلاعات وارد سطوح بیت های چند گانه شد و با پیشرفت های اخیر و خوب تر شدن تغییر نمودار ستونی و برنامه های حسابداری، کیفیت دیداری تصویر مشخص شده و ظرفیت واردکردن از طریق روش A  بسیارافزایش یافت. این ظرفیت می تواند به 10/1 درصد حجم اطلاعات که تصویراصلی اشغال کرده برسد. مدل B تکنیک قدیمی پنهان کردن اطلاعات آسیب ناپذیرنیست بلکه می تواند بطور آسیب پذیری تصویر پردازش شده را بجای تصویر اصلی درست کند. با این حال این ظرفیت قادر است بوسیله تصویر اصلی بخاطر استفاده از تصویر پردازش شده در ضرایب امواج ببه 2/1 دهم حجم اطلاعات برسد. در سطح 256 یک تصویر خاکستری رنگ ظرفیت اطلاعات پنهان شده قادر است به 4 bpp ( ذرا هر پیکسل( تصویر – دانه) برسد و از کیفیت دیداری بهتری به نسبت جایگزین کردن حداقل 4 سطوح بیت ها در حیطه فضایی برخورداراست مدل c تنها می تواند بطور آسیب ناپذیر اطلاعات پنهان شده را به جای تصویر اصلی یا تصویر از قبل پردازش شده کشف کند. با این حال نه تنها ازظرفیت بیشتر بلکه از کیفیت دیذداری تصویری به نسبت مدل b برخوردار است از این تکنیک های با ظرفیت بالای پنهان کردن اطلاعات می توان در سیستم اطلاعاتی حکومتیف نجاری،پزشکی، اجرای قانون و سیستم نظامی استفاده کرد ادامه مقایسه به شرح زیر می باشد: انتقال امواج اصلی و توزیع سطح بیت در بخش 2 و تغییر نمودار ستونی در بخش 3توضیح داده شده است. بعد از این مقدمات مدلهای با ظرفیت بالای پنهان کردن اطلاعات و نتایج آزمایشی در بخش 4 و چند نکته و خاتمه در بخش 5 و 6 به ترتیب ارائه شده است.

2-   انتقال امواج اصلی و توزیع سطوح بیت

1-2 انتقال امواج اصلی (IWT )

از آنجا که لازم است سیگنال اصلی بدون تغییر بازسازی شود ما از طرح ارتقای اصلی انتقال امواج استفاده می کنیم بویژه ماCDF(2,2) و سری های مشابه بکار برده در استاندارد IPE2000 را بکار گرفت.

 جدول زیر مربوط به انتقال وارونه و انتقال روبه جلوی امواج اصلیCDF (2و2) می باشد.

 

انتقال وارونه

ارتقای اولیه وارونه  

ارتقای دو طرف وارونه   

ادغام

انتقال امواج اصلی CDF (2و2) جدول 1

انتقال به سمت جلو

 انشعاب

:ارتقای دو طرفه

:ارتقای اولیه

2-2 توزیع سطوح بیت

توزیع سطوح بیت بمنظور واردکردن اطلاعات در  ساب بندها و در سطوح بیتهای قرینه انتقال امواج می باشد. مدل جایگزینی LSB در محیط امواج از محیط فضایی عمل می کند. زیرا که امواج به سیستم دیداری انسان(یا HVS ) نزدیکتر هستند. مدل HVS در بین ساب بند هابا سطح های متفاوت به غیر حساس های متفاوتی اشاره دارد. هرچقدر یک ساب بند به سطح پائین تری تعلق داشته باشد در سیستم دیداری انسان(HVS ) حساس تر است. درهمین طح ساب بند HH از کمترین حساسیت برخورداراست. LH,HL  در در جات بعدی هستند و LL از بیشترین حساسیت برخودار است. حساسیت بیشتر در HVS به معنای این است که می توان اطلاعات بیشتر را بدون ایجاد اشیاء مصنوعی، دیداری، برجسته وارد کرد.

3-   تغییر نمودار ستونی

1-3- اصول تغییر نمودار ستونی

در تصویر ارا ئه شده بعد از ورود اطلاعات به چند ضریبIWT ( انتقال امواج اصلی)  ممکن است جریان کم و زیاد شود به این معنی که بعد ازانتقال امواج وارونه مقدار میزان خاکستری چند  پیسکل در تصویر مشخص شده ممکن است مقدار برگشت قسمت های بالاتر با قسمت های پائین تر و یا هر دو بیشتر شود.( ر قسمت های بالاتر 255 برگشت برای 8 بیت قسمت خاکستری تصویر و در قسمت های پائین تر هیچ برگشتی برای 8 بی قسمت خاکستری تصویر بمنظور جلوگیریاز کم و زیاد شدن جریان ما ا زتغییر نمودار ستونی استفاده می کنیم که نمودار ستونی ازهر دوطرف همانطور که در تصویر نشان داده شده کوتاه تر می کند.

درکوتاه کردن یک نمودار ستونی به میزان لازم است که  اطلاعات تغییر نمودار ستونی به عنوان جزئی از اطلاعات وارد نشده ثبت می کنیم. اطلاعات وارد شده از 3 قسمت وارد می شود:1) از سیگنال ته نقش 2) از اطلاات حسابداری شده تغییر نمودار ستونی و3) از طریق JBIC که بطور آسیب ناپذیری اطلاعات را از سطوح بیت های اصلی بهم فشرده می کند. اگر اطلاعات در این 3 قسمت کمتر از ظرفیت سطوح بیت های اصلی باشد واردکردن اطلاعات بدون آسیب امکان دارد. اطلاعات به عبارت دیگر از فرکانس بال(HH,HL,LH ) به فرکانس پائین ت(LL ) وارد می شوند و از کمترین سطح بیت به بالاترین سطح بیت وارد می شوند. در این مسیر تصویر مشخص شده می تواند از بهترین کیفیت دیداری برخوردار باشد.

 2-3- یک مثا ل از تغییر نمودار ستونی ساده شده

بمنظورنشان دادن فرآین کوتاه کردن  مودار ستونی از یک مثال ساده استفاده می کنیم. که دراین مثال تصویر اصلی  با مقیاس خاکستری  می باشد همانطور که در شکل شماره 2 نشان میدهد.

 از جدول 2 و شکل 2 در می یابیم که میزان نمودار ستونی تغییر یافته در حال حاضر 6-1 به 7-0 تغییر یافته یعنی هیچ پیکسلی با میزان رنگ خاکستری 0 و 6 در نظر گرفته نشده است. بعد ازتغییر مقیاس رنگ خاکستری(1) در داخل رنگ خاکستری (2) ادغام می شود مقیاس خاکستری(0) به مقیاس خاکستری رنگ 1 تبدیل می شود.به همین شکل مقیاس زنگ خاکستری شماره 6 هم در 5 ادغام می شود مقیاس خاکستری شماره 7هم به مقیاس خاکستری شماره 6 تبدیل می شود.

 نمودارستونی قبل و بعد الز تغییر و خیره اطلاعات در جدول شماره 2 و 3 به ترتیب نشان داده می شود.

 

 

 

جدول شماره 3 اطلاعات نمودار ستونی قبل و بعد از تغییر

میزان خاکستری =

0

1

2

3

4

5

6

7

شماره ها قبل از تعیبر

3

2

4

7

10

5

1

4

شماره ها در حین تغییر

3

0

6

10

7

6

0

3

شمار ه ها بعد ازتغییر

0

3

6

10

7

6

3

0

جدول 3 ذخیره اطلاعات

برای تصویرنمودار ستونی درهر دو طرف به مقیاس 1 رنگ خاکستری کوتاه می شود.  طول بیتهای کامل 37 بیت است.

 =S طول هر بیت کامل 37 بیت(00100101) + ادغام فشرده مقیاس 2 رنگ خاکستری(010)+ اولین نمودار ستمنی از سمت چپ مقیاس 1 خاکستری (001)+ ثبت طول 6(0110) + مراتب اسکن(101101)+ اولین نمودار ستونی از سمت راست مقیاس 6 خاکستری(10)+ ثبت طول 6(0110) + مراتب اسکن( 11011)  

 بیت های ثبت شده سمت چپ با مقیاس خاکستری سمت چپ آن(101101) در جدول 3 نشان می دهد که هم دومین و هم پنجمین مقیاس 3 بوسیله اسکن در ت صویر2(d ) ددر اصل مقیاس ر1 در تصویر شماره 2 می باشند. همچنین بیتهای  ثبت شده سمت راست با مقیاس خاکستری سمت راست آن در جدول 3 نشان می دهد که سومین مقیاس 5 بوسیله اسکن در تصویر 2( d ) در اصل مقیاس 6 در تصویر(c ) 2 می باشد.

 4- روشهای با ظرفیت های بالای پنهان کردن اطلاعات

1-4- روش A ( پنهان کردن اطلاعات آسیب پذیر)

اصل این روش مشابه روش(1) می باشد به غیر از مواردی1) اطلاعات بداخل سطوح بیت جندگانه وارد می شود. 2) طرح های جدید برای تغییر نمودار ستونی و ذخیره سازی یک نمودار کلی در تصویر شماره 3 نشان داده شده است.

 تصویر مشخص شده                                                                      تصویر اصلی

       
 
   
 
 

انتقال امواج وارونه                                                                   تغییرنمودار ستونی

 

وارد کردن                                                                                 انتقال امواج کوچک

                                      سطوح بیت های سالم

کاتنیشین     جریان بیت                                            فشردگیJBIG بیتهای انتخاب شده                                                    اطلاعات ذخیره شده

ته نقش

تصویر 3 نمودار ورود اطلاعات

تصویر شماره 4 سه تصویر مشخص شده

 سختی های ظرفیت ورود در مقابل PSNR این سه تصور در تصویر 5 نشان داده شد ه است. اطلاعات پنهان شده از 2 ساختار رند ابعادی" مطلب" بدست آمده است. در مقاسه با روش های دیگر] 1،2 [ در شرایط ظرفیت و PSNR عملکرد این روش بسیار بالاست ه حدود شماره 3 مراجعه کنندید. توجه کنید که با همان PSNR (3G,5,Db ) ما از هر دو روش a و رورش" تیئین"(2) در Mpic که در تصویر شماره 4 نشان داده شده بکار گرفتیم. مدل A از ظرفیت بیشتری برای ورود اطلاعات به نسبت روشی تیئین] 2 [ که یکی جدیدترین و پیشرفته ترین طرح هایپنهان کردن اطلاعات است برخوردار است. در مقایسه با مدل قبلی]1 [ که و مدل A بسیار بهئتر عمل میکند. پردازش های از قبل روی ضرایب

(  امواج شامل 1) تغییر نمودار ستونی بمنظور جلوگیری از کم و زیادشدن جریان 2) انتقال امواج اصلی به سمت جلو 3) شفافیت سطوح بیت چندگانه حیطه امواج 4 ) وارونگی انتقال امواج اصلی در ینجا بجای تصویر اصلی تنها تصویر پردازش شد بدون آسیب پذیری قابل پردازش است. یک نمودار کلی از مدل B در تصویر 6 نشان داده شده است.

 4.3 مدل C

در تغییر نمودار ستونی گاهی اوقات نمودار ستونی باید تنها بمنظور کم و زیاد شدن جریان چندین پیکسل کوتاه شود. اگر اطلاعت این پیکسل 4 را بجای کوتاه کردن نمودار حفظ  کنیم می توانیم PSNR بالاتری بدست آوریم. در ورود اطلاعات دو مدل C طور بیت های سطوح بیت چندگانه را جایگزین می  کند. و محل آنها را بجای مشخص کرد ن تمام بیت های هر سطوح بیت به یاد می سپارند. مدل C می تواند اطلاعات پنهان شده ا بطور آسیب ناپذیر در حالی که تصویر اصلی در حال از بین رفتن است بازسازی کند.

4.4  3 منحنی از ظرفیت در مقابل PSNR در تصویر" لنا"

تصویر شماره 7 منحنی های ظرفیت وارد شده در مقابل  PSNR را با مدلهای C,B,Aبرای تصویر نشانشان میدهد. اطلاعات پنهان شده از شکل ساختار" رند" مطلبD .2 می باشد. دیده شده که مدل A PSNR بالا و نسبتاً ظرفیت کمتر ورود را حفظ م ی کند انتظار این امر می رفت چرا که مدل A می تواند تصویر مشخص شده را جایگزین تصویر اصلی آن بکند.  از آنجائیکه هم مدل A و هم مدل B می تواند از ظرفیت بالای ووردی اطلاعات برخوردار باسد ممدل C همانطور که انتظار آن می رفت به نسبت مدل B PSNR بیشتری بدست می آورد.

جدول شماره 5 مقایسه ای بین مدل C و مدل موجود در حقطه محیطی که اطلاعات از LSB به دومین LSB وارد می شود است که هر دو مدل از نظر ظرفیت ورود 109 bpp برخور

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:مدل پنهان کردن اطلاعات, :: 13:29 ::  نويسنده : MOHSEN


منظومه خورشیدی (شمسی) چیست؟

زمین یکی از سیاره ایست که دور خورشید می چرخد و این سیاره دها و قمرهایش منظومه خورشیدی را تشکیل می دهند. کلمه شمسی مفهوم مربوط به خورشید را در بر دارد. منظومه خورشیدی شامل هزاران سیاره کوچکتر نیز می باشد که سیارکها (اختروارها) و ستارگان دنباله دار بی شمار نامیده می شوند سیارات سیارکها و ستارگان دنباله دار همگی ضمن گردش پیرامون خورشید بوسیله گرانش یا نیروی کششی خورشید نگهداشته می شوند. هر روز آفتابی که به آسمان نگاه می کنید خورشید را می بینید خورشید گوی درخشانی از روشنایی است بقدری پرنور است که نمی توان مستقبما به آن چشم دوخت. با اینکه حدود 150 میلیون کیلومتر از زمین فاصله دارد آن را کاملا روشن می سازد. زمین به دور خورشید می گردد و این گردش یک سال طول می کشد. جهانی که به دور خورشید می چرخد سیاره نام دارد. زمین یک سیاره است. هشت دنیای دیگر نیز هست که به دور خورشید می چرخند. به این ترتیب خورشید روی هم نه سیاره دارد. مسیری که یک سیاره دور خورشید طی می کند، مدار سیاره نام دارد. خورشید در مرکز همه مدارهای این نه سیاره واقع شده است. به همین دلیل خورشید و تمام سیاراتی که گردش می چرخند مجموعه ای از اجرام آسمانی را تشکیل می دهند که به آن منظومه شمسی می گوییم.

خورشید به تمام سیارات نور و گرما می دهد. حرارت سطح خورشید 6000 درجه سانتی گراد است. لکه های تیره سطح خورشید لکه های خورشیدی نام دارند، دانشمندان گمان می کنند که این لکه ها توفانهایی چون گردباد باشند.

سیاره ها را نیروی جاذبه خورشیدی در مدارهایشان نگاه می دارد. همه اجسام دارای چنین نیروی کششی بر یکدیگر هستند. هر چه جسم بزرگتر باشد نیروی کشش بیشتری دارد.

زمین کره ای است که قطر آن حدود 13 هزار کیلومتر است. قطر خطی است که از مرکز کره می گذرد و دو نقطه از محیط آن را به هم وصل می کند. قطر خورشید حدود یک میلیون و 400 هزار کیلومتر است. خورشید بسیار پهناورتر از مجموع سیاره هایش است. به همین دلیل است که نیروی جاذبه اش حرکات این نه سیاره را تنظیم می کند. نزدیکترین سیاره به خورشید عطارد نام دارد. پس از آن زهره و زمین قرار دارند. جهان ما زمین، سومین سیاره نزدیک به خورشید است. سیاره های دیگر پس از زمین به ترتیب عبارتند از: مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون، نهمین و دورترین سیاره از خورشید است.

آیا پس از پلوتون، سیارات دیگری نیز وجود دارد؟ شاید ولی هیچکس تاکنون سیاره دیگری را مشاهده نکرده است. هر چه سیاره ای دورتر باشد، دیدنش هم برای ما دشوارتر است.

دهمین سیاره که طبعاً می باید آنسوی پلوتون قرار گرفته باشد فاصله اش از ما آنقدر زیاد است که براستی یافتن آن کار چندان ساده ای نمی تواند باشد. نیروی جاذبه در هر سیاره ای متفاوت است. هر چه نیروی جاذبه سیاره ای بیشتر باشد وزن شما در آن بیشتر است، 75 کیلوگرم وزن خواهید داشت.

نزدیکترین سیاره به زمین یعنی زهره کمتر از 45 میلیون کیلومتر به آن نزدیک نمی شود.

سیاره های منظومه خورشیدی تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند. مثلا یکی از تفاوت ها در اندازه های آنهاست. می توان گفت زمین با قطری حدود 13 هزار کیلومتر سیاره نسبتا بزرگی است. زهره با قطری حدود 12 هزار کیلومتر اندکی از مریخ بزرگتر است. قطر مریخ حدود 7 هزار کیلومتر است. پلوتون تقریباً به همان بزرگی مریخ است.

عطارد قطری حدود 5 هزار کیلومتر دارد و کوچکترین سیاره است. به نظر می رسد که عطارد، زهره، زمین و مریخ تماماً از سنگ و فلز تشکیل شده باشند. چهار سیاره دورتر از خورشید یعنی مشتری، زحل، اورانوس و نپتون هیکلی غول آسا دارند. این چهار سیاره بزرگتر از زمین هستند بزرگترینشان مشتری است که قطری حدود 140 هزار کیلومتر دارد.

سیاره مشتری یازده برابر زمین است. مقدار مواد تشکیل دهنده آن بسیار بیشتر از مجموع مواد تشکیل دهنده سیارات دیگر است. با اینهمه در مقایسه با خورشید بسیار کوچک است. این چهار سیاره غول پیکر از سنگ و فلز تشکیل شده است. قسمت اعظم آن ها را عناصری همچون هیدروژن و هلیوم تشکیل می دهند. نزدیکترین سیاره به خورشید گرمترین سیاره است. عطارد که فقط 60 میلیون کیلومتر با خورشید فاصله دارد در مجاورت آن بقدری داغ می گردد که سرب بر سطحش به آسانی ذوب می شود به عبارت دیگر پلوتون که 6000 میلیون کیلومتر از خورشید فاصله دارد بقدری سرد است که هوا در آن به سرعت یخ می بندد. زمین یک ماهواره یا قمر دارد که آن را ماه می نامند و هر 30 روز یکبار به دور زمین می چرخند. (واژه ماه برای ماههای سال از همین جا آمده است.) ماه از هر جسم آسمانی به زمین نزدیکتر است.

هر چه سیاره ای از خورشید دورتر باشد نیروی جاذبه خورشیدی کمتر بر آن اثر می گذارد و در نتیجه حرکت آن سیاره نیز کندتر می شود. هر چه سیاره از خورشید دورتر باشد مدار وسیعتری هم گرد خورشید می سازد.

سیاره ای که در مسافتی دور از خورشید قرار دارد به کندی در مداری وسیع و گسترده و منحنی می گردد، این مدار را مدار بیضی شکل می نامند. برای چنین سیاره ای زمانی بسیار طولانی سپری می شود تا بخواهد یک بار به دور خورشید بچرخند. یک سال طول می کشد تا زمین مدار خود را به دور خورشید کامل کند. سیاره های دورتر برای گردش به دور خورشید زمان بیشتری صرف می کنند. مریخ تقریباً دو سال، مشتری دوازده سال زحل بیست و نه سال، اورانوس هشتاد و چهار سال، نپتون 165 سال، دورترین سیاره یعنی پلوتون 248 سال طول می کشد تا یکبار به دور خورشید بچرخند. عطارد که نزدیکترین سیاره به خورشید است، فقط در عرض سه ماه دور خورشید می چرخند. زهره نیز در هفت ماه مدار خود را می پیماید. همانطور که سیاره های کوچک دور خورشید بزرگ می گردند، اجسام کوچکتری نیز به دور برخی از سیاره ها می گردند. این اجسام کوچکتر قمر یا ماهواره نام دارند. ستاره شناسان می دانند که در منظومه شمسی 32 ماهواره هست. این ماهواره ها خورشید و نه سیاره اش، در منظومه شمسی جای دارند. احتمالاً ماهواره های دیگری نیز وجود دارند اما بقدری کوچکند که هنوز کشف نشده اند.

راه شیری چیست؟

در شبهای صافی که ماه در آسمان نیست احتمالاً رگه مات و نامشخصی از نور ستاره را در آسمان دیده اید که به راه شیری معروفست و آن دسته بزرگی از ستارگان می باشد که خورشید ما نیز در شمار آنها قرار دارد. گروه هایی از ستارگان مثل راه شیری را کهکشانها گویند و میلیون ها از آنها در آسمان وجود دارند. راه شیری کهکشانی مارپیچی شکل است. از پهلو بصورت بشقابی مسطح و گردنده به نظر می آید.

اطلاعاتی در مورد کهکشان

راه شیری از افزون بر 100 میلیارد ستاره تشکیل شده که خورشید نیز فقط یکی از آنهاست. فاصله این لبه تا آن حاشیه راه شیری به اندازه ی 100000 سال نورست. نزدیکترین کهکشان به کهکشان ها، 175000 سال نوری فاصله دارد و ابرها ژلانی بزرگ نامیده می شود و از راه شیری خیلی کوچکتر است. سه نوع اصلی کهکشان وجود دارد. بعضی مارپیچی شکلند مانند راه شیری برخی دیگر بیضوی (تخم مرغی شکل) و یا دارای شکلی نامعین (نابرابر) می باشند.

بیش از صد میلیارد از اینگونه ستارگان کهکشان عظیم راه شیری را تشکیل می دهند. منظومه خورشیدی ما تنها بخش کوچکی از آن است. کهکشان راه شیری از هسته مرکزی ستارگان که گرداگردش را منحنی بازوهای مارپیچ احاطه کرده اند، تشکیل شده است. منظومه خورشیدی ما یکی از این بازوهای مارپیچ است که از مرکز کهکشان راه شیی بسیار دور است. در بیرون کهکشان راه شیری میلیونها میلیون کهکشان دیگر وجود دارند. منظومه شمسی ما بخشی از گروهی از ستارگاین است که کهکشان راه شیری نام دارد. این کهکشان همچون چرخ گردنده ای است کهکشان راه شیری میلیاردها ستاره دارد. به احتمال زیاد بعضی از این ستارگان در مرکز منظومه ای همچون منظومه شمسی ما قرار دارد. در فضای پیکران کیهانی محتملاً بیش از یک میلیارد کهکشان وجود دارد.



چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:منظومه ی شمسی, :: 13:15 ::  نويسنده : MOHSEN

ابيراهي در عدسي

.

در سیستمهای نوری هر انحرافی از تصویر کامل تحت عنوان ابیراهی مطرح می‌شود که این انحراف برای نور تکرنگ شامل ابیراهی کروی ، ابیراهی کما ، انحنای میدان ، اعوجاج و آستیگماتیسم می‌باشد. نور مرکب علاوه بر ابیراهیهای مذکور ابیراهی رنگی نیز خواهد داشت

در سيستمهاي نوري هر انحرافي از تصوير كامل تحت عنوان ابيراهي مطرح مي‌شود كه اين انحراف براي نور تكرنگ شامل ابيراهي كروي ، ابيراهي كما ، انحناي ميدان ، اعوجاج و آستيگماتيسم مي‌باشد. نور مركب علاوه بر ابيراهيهاي مذكور ابيراهي رنگي نيز خواهد داشت.

در سيستمهاي نوري مركزدار و عدسيها چنين فرض مي‌شود كه در تمام حالات از طرف جسم دسته باريكي اشعه كه شعاع اصلي آن عمود بر سطح عدسي باشد، مي‌تابد. همچنين ، جسم كوچك ، عمود بر محور اصلي و نور تابشي تك‌رنگ فرض مي‌شود، ولي در عمل شرايط فوق موجود نيست، در نتيجه تصويري كه توسط دستگاهي ، از يك جسم حاصل مي‌شود، با تصوير نظري يكسان نمي‌باشد، يعني در نتيجه عدم رعايت تقريب گاوس و بكار نبردن نور تك‌رنگ معايبي در تصوير حاصل مي‌شود و هر انحرافي از تصوير كامل تحت عنوان ابيراهي مطرح مي‌شود.



 

 

 

انواع ابيراهي

ابيراهي رنگي

هر جا كه تغيير ضريب شكست يا رنگ نور به حساب بيايد، ابيراهي رنگي مطرح مي‌شود، زيرا ضريب شكست مواد شفاف با رنگ نور تغيير مي‌كند. عدسي از جسم ، تنها يك تصوير نمي‌دهد بلكه از آن يك سري تصوير (به ازاي هر رنگ موجود در دسته شعاع يك تصوير) تشكيل مي‌دهد. مشابهت عدسي با منشور كه در لبه‌هاي آن مشهودتر است، موجب پاشندگي نور مي‌گردد. بزرگنمايي جانبي هم به دنبال تغيير فاصله كانوني با رنگ تغيير مي‌كند. خود ابيراهي رنگي به دو نوع ابيراهي رنگي محوري يا طولي و ابيراهي جانبي يا عرضي تقسيم مي‌شود.

ابيراهي تكفام

انحراف هر شعاع از مسير تعيين شده (ابيراهي آن) بوسيله فرمول گاوس برحسب پنج حاصل‌جمع موسوم به جمعهاي سيدل بيان مي‌شود. اگر تصوير حاصل بدون عيب مي‌بود، تمام اين حاصل‌جمعها صفر مي‌شد، اما هيچ دستگاه نوري نمي‌توان ساخت كه در آن تمام اين شرايط را يكجا داشته باشيم. صفر شدن هر يك از اين جمله‌ها متناظر با نبودن ابيراهي معيني است. اين ابيراهيها كه براي هر رنگ و ضريب شكست خاصي وجود دارد، تحت عنوان ابيراهي نور تكفام مطرح مي‌شوند.

انواع ابيراهي نور تكفام

ابيراهي كروي

هرگاه دهانه عدسي‌هاي كروي بيش از حد مجاز در تقريب گاوس باشد، تصاوير حاصل معايبي از خود نشان مي‌دهند كه ناشي از يكسان نبودن بزرگنمايي در مركز و لبه عدسي مي‌باشد. اين عيب و تغيير شكل تصاوير ، به نام ابيراهي كروي در عدسي خوانده مي‌شود كه تحت اين شرايط ميان كانون پرتو پيرامحوري و كانون پرتو كناري سطحي به عنوان سطح كمترين تاري ايجاد مي‌شود. خود ابيراهي كروي به دو نوع ابيراهي طولي كروي ، ابيراهي جانبي كروي تقسيم مي‌شود.



 

ابيراهي كما

اگر نقطه نوراني خارج از محور اصلي عدسي باشد و يك دسته اشعه با زاويه بزرگ به عدسي فرستاده شود، اشعه خروجي پس از خروج از عدسي در روي صفحه‌اي عمود بر محور فرعي تصوير غيرقرينه‌اي بدست خواهد داد. اين تصوير از نظر شكل و توزيع انرژي نامتقارن است، اين ابيراهي تصوير را ابيراهي كما مي‌نامند. در حقيقت ابيراهي كما همان ابيراهي كروي است كه از قرار گرفتن نقطه نوراني در خارج از محور اصلي حاصل مي‌شود. خود ابيراهي كما بر دو نوع كما مثبت و كما منفي تقسيم مي‌شود.

ابيراهي آستيگماتيسم

اين عيب تصوير موقعي روي مي‌دهد كه فاصله نقطه‌اي از جسم ، از محور آينه مقعر تا حدي زياد باشد و اشعه‌هاي تابشي چه باهم موازي باشند و چه باهم موازي نباشند، با آينه زاويه φ مي‌سازند. در مورد عدسي‌ها هم ابيراهي به همين شكل مطرح است، يعني عدسي از نقطه دور از محور نمي‌تواند تصوير نقطه‌اي بدهد. در اين صورت دچار ابيراهي آستيگماتيسم است و تصوير مبهم حاصل از آن آستيگماتيك نام دارد، زيرا خطوط شعاعي متفاوتي در كانون متفاوتي نسبت به خطوط عمودي متمركز مي‌شوند.

انحناي ميدان

اگر عيب دستگاه نوري از هر لحاظ اصلاح شده باشد، باز نقايصي در تصوير به علت انحناي ميدان ايجاد مي‌شود كه ميدان و تصوير در مركز واضح است و در كناره‌‌ها به كلي ناواضح است، زيرا اشعه آمده از هر يك از نقاط جسم محدود نيست. بطوري كه شعاعهاي ويژه نقاط مختلف جسم از نقاط مختلف عدسي عبور نمي‌كند.

ابيراهي اعوجاج يا واپيچش نور

ابيراهي مربوط به اعوجاج يا واپيچش در مورد اجسام مربعي بوجود مي‌آيد، بطوريكه تصوير يك شي مربعي ، ديگر مربع نباشد، زيرا بزرگنمايي جانبي در تمام جهات يكنواخت نيست، ممكن است اضلاع به درون خميده باشند كه واپيچش بالشي ايجاد كنند، يا اضلاع به بيرون خميده شوند و توليد واپيچش بشكه‌اي كنند.

كنترل و بهينه ‌سازي ابيراهي‌ها در دستگاههاي نوري

ابيراهي در عدسي به نوع شيشه عدسي كه نوع محيط عدسي نيز تعبير مي‌شود، ‌توان (فاصله كانوني) تك تك اجزاي نوري در صورتي كه توان اجزا مختلف عوض شوند، يكسري از ابيراهي‌ها تصحيح مي‌شوند كه در رفع كما و آستيگماتيسم عامل مهم است.

شكل عدسي (ميزان خميدگي عدسي) توان عدسي تغيير كند، شعاع سطوح عوض مي‌شود، آنچه بر ابيراهي‌ها اثرگذار است، شكل عدسي ، فاصله بين عدسي‌ها يا اجزاي نوري دستگاه كه اين فاصله بر ارتفاع پرتو و يا توان كل ذستگاه تاثير دارد. ضخامت عدسي‌ها محل دريچه در مورد ابيراهي آستيگماتيسم ، واپيچش ، انحناي ميدان ، رنگي عرضي و كما اين عامل اثر گذار است.


منبع :


 



سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:ابیراهی در عدسی, :: 14:12 ::  نويسنده : MOHSEN

احتراق

1-1 اصول و قواعد کلی احتراق

واکنش های احتراق

     احتراق به عنوان واکنش شیمیایی سریع اکسیژن در مقابل عناصر قابل اشتعالی از      سوخت تعریف می شود سه عنصر شیمیایی قابل اشتعال در زغال و نفت وجود      دارد که کربن هیدروژن و گوگرد می باشند.

 معادلات شیمیایی اصلی برای یک احتراق کامل به شرح زیر می باشد:

                                                                                                

(4-1 الف)

 

هنگامی که اکسیژن کافی موجود نباشد کربن بطور کامل نسوخته و به شکل مونوکسید کربن باقی می ماند.

به منظور سوختن کامل یک سوخت چهار شرط اساسی زیر باید باشند.

1-   مقدار کافی اکسیژن برای سوخت باید فراهم شود.

2-   اکسیژن و سوخت نباید کاملاً با هم ترکیب شوند.

3-   ترکیب سوخت و اکسیژن هوا باید در حدود یا بالاتر از دمای افروزش نگه داشته شود.

4-    حجم کوره باید به اندازه ای باشد که به ترکیب حاصل فرصت احتراق داده و شرایط آن را فراهم سازد.

مشعل کوره باید به اندازه ای باشد که به ترکیب حاصل فرصت احتراق داده و شرایط آن را فراهم سازد.

 مشعل کوره اکسیژن هوا را فراهم کرده و بمنظور فرایند احتراق عمل ترکیب انجام می گیرد. از آنجائیکه ترکیب کامل اکسیژن هوا و سوخت درواقع غیرممکن است به این منظور اکسیژن زیادی باید فراهم شود تا فرآیند احتراق کاملی رخ دهد. فرآیند ترکیب و میزان اکسیژن اضافی فراهم شده مشخص کننده این است که آیا گازهای مفر حاوی هر دو حاصل از احتراق کامل و غیر کامل برابر خواهند بود. محصولات حاصل از احتراق ناقص شامل سوخت مشتعل شنده(نسوخته) = مونوکسیدکربن و مقدارکمی از سوخت تر کیب شده با اکسیژن می باشد اکثر محصولات حاصل از احتراق ناقص آلاینده های جوی می باشند.

 میزان گرمای سوخت( گرمای احتراق)

میزان گرمای سوخت از لحاظ مقدار یا میزان گرمای استاندارد احتراق آن برابر می باشد البته با اثری معکوس همچنین خاطر نشان کردیم که میزان گرمای مازوت ممکن است بطوردقیف تری از گرمای احتراق اجزای تشکیل دهنده بدست آید البته این امر در صورتی امکانپذیر است که ترکیب شیمیایی مشخص می شود( به  جدول (3.1)مراجعه کنید. راههای برآورد میزان گرما از طریق علم مربوط به نوع مازوت یا گرانی( ثقل) ویژه آن مشخص شدند. میزان گرمای گاز طبیعی تقریباً از طریق گرمای ترکیبات شیمیایی آن مشخص می شود.

 در بخش 1,3 نشان دادیم که چگونه میزان گرمای تقریبی زغال ممکن است بر مبنای درجه آن بدست آید. هنگامی که تحلیل نهایی مشخص می شود میزان گرما برای احتراق کامل ممکن است به طور دقیق از طریق معادله دولانگ- برتلوت] معادله (1.9) [ بدست می آید بویژه در مسائلی از جمله احتراق ناقص زغال مطلوب است که میزان گرمای زغال مستقیماً از گرمای احتراق اجزای تشکیل دهنده آن بدست می آید. گرمای احتراق برای اجزای تشکیل دهنده اصلی زغال در جدول 1.4 نشن داده شده است. اگرچه گرمای آزادشده در حین سوخت کربن و تبدل آن به منوکسیدکربن(CO ) در جدول 1.4 نشان داده شده  اما براحتی و به واسطه تفاوت میان گرمای احتراق کربن و مونوکسیدکربن درج شده در جدول 1.4 قابل تشخیص می باشد.

 در محاسبه و بررسی سوخت خوجود برای احتراق از طریق تجریه نهایی زغال بطورکلی فرضیه حاصل می شود که تمام کربن و گوگرد به شکل عنصری و بمنظور احتراق موجود می باشد. با وجود این تمامی اکسیژن و نیتروژنی که ازتجزیه نهایی گزارش شده با هیدروژن ترکیب می شوند. کل هیدروژن موجود برای احتراق کمتر از میزان مورد نیاز جهت ترکیب با اکسیژن و نیتروژن موجود درذغال گرازش شده که به ترتیب و  می باشند با توجه به کلیه فرضیات و در صورتی که تمام کربن نسوخته و به مونوکسید کربن تبدیل شود از گرمای احتراق درج شد و در جدول 4-1 برای معرفی معادله ای  جدید که به فرمول دولانگ – برتلود بسیار نزدیک می باشد می توان استفاده نمود.

 برای 1 گرم(g) زغال حاودی کربن گرمای آزادشده و از طریق احتراق کربن در موقعیت استاندارد به شرح زیر می باشد.

به همین نحو برای گوگرد( هنگامی که  گوگرد w/o می باشد)

با وجود این چنانچه از هیدروژن  و اکسیژن  برخوردار باشیم هیدروژن موجود  می باشد بدینوسیله:

مقادیر و بواسطه وزن کربن، هیدروژن، اکسیژن و گوگرد درصدی می باشند.

 نسبت هوا به سوخت از لحاظ نظری

اکسیژن مربوط به منظور فرآینداحتراق بواسطه اکسیژن موجود در هوا برای مشعل فراهم می شود. با توجه به طرح کوره دیگ بخار، فراهم نمودن اکسیژن کافی برای احتراق کامل به انضمام اکسیژن اضافی بمنظور فرایند ناقص ترکیب جریانی عادی می باشد. برای هر سوخت مولهای هوای خشک که از لحاظ نظری برای احتراق کامل لازم می باشد از طریق مولهای اکسیژن مورد نیاز مشخص می شوند. برای سوختی که حاوی کربن، هیدروژن و گوگرد باشد ممکن است معادله شیمیایی متعادلی به شرح زیر ارائه شود:

                    

از آنجائیکه هوا حاوی  می باشد نسبت به مول های به مولهای  می باشد بدینوسیله درصورتی که سوخت درهوا مصرف شده و بسوزد نسبت زیر بدست میآید.                                

 

مشخص است که برای هرمول از کربن و گوگرد موجود در سوخت، 76/4 مول هوا مورد نیاز می باشد وبرای هر کیلوگرم اتم از هیدروژن موجود درسوخت 38/2=2/76/4 مول از هوا مورد نیاز می باشد. از آنجائیکه وزن مولکولی هوا  می باشد، جرم هوای مورد نیاز برای هر گرم کربن، به شرح ذیل می باشد.

به همین نحو 3/4 گرم هوا در ازای هر گرم ا گوگرئد و 4/34 گر هوا در ازای هر گرم ا هیدروژن موجود مورد نیاز می باشد

 بدینوسیله:                                     

هنگامی که  گرم هایی از هوای مورد نیاز برای حتراق کامل از 1 گرم سوخت را نشان می دهد رابطه فوق برقرار است( جرم هوا / جرم سوخت)

هنگامی که   گرم هایی از سوخت مورد نیاز برای احتراق کامل از 1 گرم سوخت را نشان می دهد رابطه فوق برقرار است( جرم هوا / جرم سوخت)

گسترده نسبت های هوا به سوخت برای ذغال از لحاظ نظری از 5/8 تا 5/12 می باشد نسبت نظری هوا به سوخت برای مایع با سوخت های گازی با استفاده از معادله(4.4) یا شکل دیگری که تعدادی از اتم های هرکدام از عناصر اشتعالی را در یک مول مایع یا گاز مورد استفاده قرار می دهد قابل محاسبه می باشد. به این معنی که....        

                                                

                          

اتم های S,H,C هوای مورد نیاز در ازای هر مول از سوخت مصرف شده

( سوخته) باید همیشه بر مبنای تحلیل هر کدام از فرآیند های احتراق مشخص شود هوای اضافی بیشتر از کمترین میزان نظری بمنظور دسترسی به احتراق کامل باید فراهم شود. هوای اضافی بعنوان درصدی یا بواسطه کاربرد استعمال ضریب رقیق سازی بیان می شود.

 درصد هوای اضافی فراهم شده در حین عملیات به شرح زیر می باشد.

و این در حالی است که d ضریب رقیق سازی به شرح ذیل می باشد.

 درصد هوای اضافی برای سیستم های کوره دیگ بخار با بالاترین میزان سود و کارایی بین 15 و 30% اختلاف دارد.

 مثال 1.4

 یک سوخت مایع حاوی ترکیبات شیمیاییبا 30% هوای اضافی می سوزد نسبت بکار رفته هوا به سوخت را مشخص کنید.

 راه حل: مبنای راه حل : 1 کیلوگرم مول از سوخت با درنظر گرفتن  و  می باشد.

بنابراین با توجه به معادله(6.4)رابطه زیر بر قرار است.

 

=وزن نظری هوای مورد نیاز

وزن سوخت مورد استفاده=

نسبت سوخت/هوا=

 

نسبت واقعی هوا به سوخت:

 شکل 4-1 نشان دهنده روندی محاسبه ای می باشد که بمنظور برقراری نسبت هوا به سوخت برای فرآیند احتراق مورد نظر توسط طرح و الگوساز مورد استفاده قرار می گیرد. نسبت واقعی بدست آمده پس از ساخت مشعل باید از طریق اندازه گیری های تجربی اجزای سازنده گازی گاز دودکش برآورد شود. بمنظور اجرای این اندازه گیری سه روش متفاوت وجود دارد.اما یکی از این روشها که به وفور مورد استفاده قرار می گیرد تجزیه گر ساده گاز ترابردی ارست می باشد. تجزیه گر گاز ارست بمنظو ر معین نمودن و تشخیص اجزای حجمی و مولی مونوکسید کربن، دی اکسید کربن، و اکسیژن در گاز مفر خشک مورد استفاده قرار می گیرد.

 در یک اندازه گیری ویژه و نمادین یک نمونه گاز دودکش 3 cm -100 از روی آب در موقعیت های فراگیر جمع آوری شده و از یک سری محلول های شیمیایی عبور داده می شود. معمولاً اینگونه فرض می شود که نمونه از بخار و 2 So آزاد می باشد زیرا هر بخار آبی در حین فرآیند جمع آوری تقطیر شده و 2 So نیز در کاز دودکش با آب موجود در محفظه جمع آوری فعل و انفعال انجام خواهد داد. از نمونه گاز دودکش برای دی اکسید کربن، مونوکسیدکربن، اکسیژن و نیتروژن تجزیه می شود. معمولاً شناسگر( معرف) های به کار رفته محلول KOH بمنظور جابجایی 2 CO محلول پایروگلول برای جابجایی 2 O و مخلوط کلریدکاپروس

(2 Cu Cl )برای جابجایی co می باشد آخرین گازی که جذب نشده باقی می ماند نیتروژن می باشد.

 برای سوخت مایع تجزیه های نهایی و تجزیه ارست بمنظور ارزیابی نسبت واقعی هوا به سوخت کافی می باشند. تجزیه زائدات باقیمانده به عنوان ارزیابی تجزیه میزان گرمای بالاتر از آنها محسوب می شود. نتایج این تجزیه در واحدهای انرژی هر واحد از  جرم زائد(KJ/kg ) گزارش می شوند. تجزیه زائدات بر این فرض می باشد که تمام کربن نسوخته و خاکستر در حفره خاکستر پایین کوره جمع می شود. همچنین این تجزیه زائدات بعنوان کسر جرمی ا زکربن زائد( کیلوگرم ها از کربن زائد شد ) یادرصدی از کربن اشتعالی که زائد شده است به حساب می آید در  صورتی که  بعنوان HHV ( میزان گرمای بالا) برای کربن خالص در نظر گرفته شده بنابراین کسر جرمی از کربن زائد شده (kg کربن/ kg زائده) به شرح ذیل می باشد.

 نسبت واقعی هوا به سوختدر فرآیند احتراق از طریق اطلاعات زائد حاصل و اطلاعات تجزیه نهایی و تجزیه ارست قابل محاسبه می باشد از تجزیه زائد حاصل  جرمی از کربن سوخته شده در ازای هر واحد جرم زغال بدست می آید.

 

 در صورتی که هیچ نیتروژنی درسوخت وجود نداشته باشد مول های 2 N موجود در هوا در ازای هر مول از کربن سوخته از طریق اجزای جمعی در تجزیه ارست حاصل می شود.بدین ترتیب رابطه زیر برقرار است.

 و این در صورتی است که  اجزای جمعی  موجود در گاز دودکش می باشند با وجود این، کسر جرمی نیتروژن موجود در زغال به خطای زیر در منجر می شود.

بنابراین:

 اجزای جمعی  موجود درگاز دودکش از طریق تجزیه ارست بدست می آیند همچنین  از طریق تجزیه زائد و  از طریق تجزیه نهایی سوخت حاصل می شوند میزان از طریق اطلاعات زائده و بواسطه محاسبات زیر بدست می آید.

و سرانجام به قرار زیر است.

 

 این ترفند به منظور مقایسه نسبت نظری هوا به سوخت در مقابل نسبت واقعی هوا به سوخت قابل استفاده می باشد.

 4-3 تعادل های جرم و انرژی

تعادل در جرم کوره

محاسبه تعادل و توازن مواد برای یک کوره شامل همان نظریات اساسی درمورد کوره  های گازی، زغالی، و نفت سوز می باشد. تعادل مواد در یک فرآیند احتراق ساده، جرم سوخت و هوای فراهم شده و برای کوره( با رطوبت موجود درهوا) و جرم خاکستر و فرآورده های حاصل از احتراق د رکوره را تشکیل می دهد. شکل 4.3 نشان دهنده روابط درونداد و برونداد برای تعادل و توازن جرم می باشد.

 تجزیه نهایی زمان ضروری نمی بتش اما یک تجزیه بمنظور مشخص نمودن محتوایات کربن رطوبت و خاکستر لازم بوده و باید اجرا شود. در صورتی که هدف از این تعادل نشان دادن شرایط کارکرد واقعی باشد در آن صورت تجزیه

( مثل تجزیه ارست) گاز دودکشی لازم و ضروری است. علاوه بر آن زائده حاصل از کوره باید برای خاکستر، کربن نسوخته و مواد دیگر تجزیه شود. هوایی که وارد کوره می شود احتمالاً از میانگین ترکیبات جوی و محتویات رطوبت بوده و یا اینکه فشار و رطوبت موجود ممکن است ارزیابی شوند.

 تعادل هر ماده ای مستلزم مبنا و اساسی برای محاسبه می باشد. این مبنا ممکن است جرم واحد سوخت یا جرم سوخت بکاررفته در یک چرخه از عملکردی مشخص مثل دوره ای 24ساعته باشد متناوباً ممکن است ما 1 کیلوگرم مول از سوخت در صورتی که ترکیبات آن شناخته شده می باشند یا 1 کیلوگرم مول از ترکیب ویژه ای را( برای مثال کربن) استفاده کنیم.

 شکل 3.4 (الف) اجزای تشکیل دهنده اصلی برای تعادل جرم کوره/ دیگ بخار؛ (ب) مثالی از یک تعادل جرمی ویژه

ابتدا بگذارید تعادل جرمی رااز نقطه نظر یک طراح بررسی کنیم.

 مثال 2.4

کوره ای را تصور کنید که گازی طبیعی در آن، حاوی 0/607 متان و0/707 اتان، 150% از هوای مورد نیاز برای احتراق کامل می سوزد. در این شرایط ما باید پخش و توزیع جرم فرآورد ه های حاصل از احتراق را مشخ

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:احتراق, :: 14:10 ::  نويسنده : MOHSEN

اختراع آينه

آينه چگونه اختراع شد؟ كدام مخترع انديشه ساخت آن را در سر پرورانيد؟ چه كسي براي اولين بار خود را در آينه ديد؟

 

اينها سوالاتي است كه شايد هرگز جواب واقعي و قاطع براي آنها نتوان يافت ، زيرا به دوراني از زندگي بشر بر مي گردد كه ثبت و ضبط وقايع امكان نداشته است ، يا اگر هم امكان داشته با گذشت زمان از ميان رفته است .

احتمال مي رود كه انسان براي اولين بار آينه را در طبيعت كشف كرده باشد . سطح يك آبگير آرام ، تصوير را همچون آينه منعكس مي كند و در زبان فارسي واژة «آبگينه» يا «آب‌گونه» كه ريشة آئينه و‌آينه است ، بخوبي دلالت بر اين معني دارد . كاوشهاي باستان شناسان نشان مي دهد كه در مصر باستان ، در عصري كه از پنج هزار سال پيش هم فراتر مي رود ، آينه وجود داشته و نمونه هايي از آن در قبور فراعنه به دست آمده است . در تمدن كهن جزيرة كرت ، معروف به تمدن «مينوسي» كه قدمتش از 4500 سال پيش در مي گذرد ، زنان چنان اهميتي براي آينه قائل بودند كه آن را در تابوت خود قرار مي دادند تا پس از مرگ هم به خيال خود از تماشاي نقش خويشتن

محروم نمانند!

در آن دوران كهن هنوز شيشه اختراع نشده بود و آينه ها از مس و مفرغ به صورت ورقه هاي كاملاً صيقلي ساخته مي شد و دسته هايي داشت كه با نقوش جالب و زيبا تزئين شده بود . از حفريات باستان شناسي در يونان و ايتاليا و نقاط مختلف خاورميانه نمونه هاي بسياري از اين آينه هاي فلزي كهن به دست آمده است كه نشانگر رواج عام آينه در آن عصر است .

 

از آينه هاي فلزي تا شيشه اي

از ميان اقوام كهن ، قوم «اتروسك» كه زماني در آسياي صغير مي زيستند و سپس به ايتاليا مهاجرت كردند ، در ساخت آينه هاي برنزي منقوش ، با دسته‌ها و قاب هاي نفيس و پرنقش و نگار ، چيره دستي خاصي داشتند و چنانكه از پژوهشهاي باستان شناسان بر مي آيد ، نزد زنان اين قوم آينه داراي ارزشي بيش از طلا و جواهر بود . برعكس در ميان قوم «مايا» كه قبل از كشف قارة آمريكا توسط كريستف كلمب تمدن كهنسالي در آمريكاي مركزي بنيان نهاده بودند ، داشتن آينه يك امتياز خاص مردان به شمار‌مي‌آمد و هر مرد «مايا» مي بايست همواره و همه جا آينه اي همراه خود داشته باشد.

در قرون وسطي آينه هاي فولادي كه صيقلي تر و شفاف تر از انواع مسي و مفرغ و برنزي آن بود رواج فراوان يافت و قرنها مورد استفاده قرار گرفت ، تا اينكه ناگهان تحولي پيش آمد و كاربرد شيشه در ساخت آينه كشف شد . زمان اين تحول در اروپا قرن 12 ميلادي است و اولين آينه هاي شيشه اي عبارت بودند از صفحه‌اي شيشه‌اي كه پشت آن با ورقة نازكي از سرب اندود شده بود اما ظاهراً اين تكنيك اختراع اروپائيان نيست و بايد زادگاه آن را در چين و هند و يا به احتمال قوي در خاورميانه جستجو كرد . در قرن دوازدهم علوم و صنايع در سرزمينهاي پهناور اسلامي به اوج ترقي رسيده بود . از آن جمله اخترشناسي ، پزشكي ، رياضيات ، كاغذسازي ، شيشه‌‌گري و بلورسازي . بنابراين اختراع آئينه شيشه اي هم مي تواند ابتدا در همين منطقه صورت گرفته و سپس به اروپا راه يافته باشد .

بهرحال در قرن بعد آينه باز هم جهش تازه اي به جلو برداشت و به جاي ورقة سرب كه در پشت شيشة آينه مي اندودند ، از مخلوط قلع و جيوه استفاده كردند كه به مراتب بر قدرت بازتاب و شفافيت آينه افزود و اين گونه آينه را مي توان جد آينه هاي كنوني به شمار‌آورد .

 

رقابت بر سر بازار آينه

در قرون بعد آينه سازي و شيشه گري و بلورسازي بتدريج به مراحل توليد صنعتي دست يافتند و كارگاههاي كوچك ساخت آنها به كارخانه هاي بزرگ مبدل شدند . شهر «نورنبرگ» در آلمان اولين مركزي بود كه در اروپا در ساخت آينه و شيشه تخصص و شهرت يافت و سپس شهر معروف «ونيز» در شمال ايتاليا در اين زمينه بلندآوازه شد .

در قرون 15 و 16 ميلادي ، كارگاهها و كارخانه هاي متعددي براي ساخت انواع آينه و شيشه و اشياء بلورين در «ونيز‌» به وجود آمد و صنعتگران چيره دست اين شهر ، با نوآوريها و ابتكارات جالبي كه در اين زمينه از خود نشان دادند ، شهرتي در سراسر اروپا بهم زدند و نه فقط بازارهاي اروپا را قبضه كردند ، بلكه صادرات محصولاتشان به ساير قاره ها و كشورهاي جهان نيز رونق يافت . حتي امروز هم صنايع كريستال سازي ونيز شهرت جهاني دارد .

لوئي چهاردهم ، پادشاه معروف فرانسه در قرن هفدهم درصدد مقابله با اين شهرت انحصاري «ونيز» برآمد و كارخانه «سن گوبن» را براي ساخت شيشه و آينه احداث كرد كه اگرچه موفقيتي يافت ، اما به اعتبار صنايع ونيزي لطمه‌اي نزد . در اين ميان يك انگليسي در سال 1751 موفق به نوآوري جالبي در صنايع‌آينه سازي شد و آن اينكه به جاي استفاده از مخلوط قلع و جيوه براي اندودن پشت شيشه آينه ، از مخلوط قلع و نقره بهره جست . اين تغيير از اين نظر اهميت داشت كه كاربرد جيوه به خاطر سمي بودن اين فلز مايع متضمن خطراتي بود ، در حاليكه استفاده از نقره احتمال هر گونه خطري را از ميان مي برد و اين تكنيك تازه به زودي در همه جا رواج يافت .

 

كاربردهاي علمي آينه

اختراع آينه و تحول و تكامل تدريجي آن نبايد در حد يك ابزار شخصي و تزئيني و به منظور ديدن چهره خود تلقي شود ، بلكه اين اختراع از قرنها پيش كاربرد علمي داشته و اكنون اين كاربرد بسيار گسترش يافته است .

دانشمندان يونان باستان به خواص آينه هاي كوژ و كاو (محدب و مقعر) آشنائي داشتند و نمونه هايي از اين گونه آينه ها كه با متمركز كردن نور خورشيد مي توانست موادي را به آتش بكشد ساخته بودند . مورخان متعدد رومي نقل كرده اند كه «ارشميدس» دانشمند و مخترع معروف باستاني در قرن سوم پيش از ميلاد ، شبكه‌اي از آينه هاي مخصوص اختراع كرده بود كه هنگام حملة كشتي هاي «مارسليوس» فرمانرواي مهاجم رومي به شهر «سيراكوز» (موطن ارشميدس) با متمركز كردن نور تشديد يافته خورشيد روي بادبانها و بدنة كشتي ها، آنها را به آتش مي كشيد و به قعر دريا روانه مي ساخت. همچنين اين دانشمند نابغه منجنيق هاي خاصي اختراع كرده بود كه سنگهاي عظيم را به سوي كشتيها پرتاب مي كردند و باعث غرق آنها مي شدند و بدين گونه شهر كوچك «سيراكوز» مدت سه سال در برابر تهاجم عظيم روميان پايداري كرد و سرانجام فرمانده رومي با يك حمله غافلگيرانه در شب موفق به تصرف اين بندر گرديد كه ضمن آن ارشميدس نيز به قتل رسيد.

اگرچه اين ماجرا به متحاوز از 2000 سال پيش مربوط است، اما همين تكنيك متمركز كردن نور خورشيد توسط آينه هاي كاو، امروزه در انواع اجاقها و كوره هاي آفتابي مورد استفاده قرار دارد و پيش بيني مي شود كه با توسعه و تكميل اين سيستم، در قرن بيست و يكم بخش عمده اي از انرژي مورد لزوم بشر، از اشعة خورشيد تأمين شود.

علاوه بر اين، در تكنيك هاي پيچيدة هواپيمائي در سيستم هاي رادار، انواع ميكروسكپ و در بسياري ديگر از وسايل و ابزارهاي پيشرفته كنوني، انواع آينه نقش حساسي به عهده دارند كه يكي از مهمترين آنها استفاده از آينه هاي

بسيار عظيم و دقيق در تلسكوپ هاي جديد است.

 

عظيم ترين آينه ها

براي اولين بار «اسحق نيوتن» دانشمند معروف انگليسي و كاشف قانون جاذبه، از آينه در ساخت تلسكوپ جديدي كه خود اختراع كرده بود، بهره جست و بدين گونه نسل جديدي از تلسكوپ ها را به وجود آورد كه در آنها آينه جايگزين عدسي شده است. اولين تلسكوپ آينه اي را نيوتن در سال 1671 به دست خود ساخت و از آن زمان تا كنون كه بيش از سه قرن مي گذرد اين نوع تلسكوپ موفق به پيشرفتهاي چشمگيري شده است.

آينه هاي اين تلسكوپ ها در حال حاضر ابعاد عظيم و غير قابل تصوري دارد و ساخت آنها بسيار پر هزينه و مستلزم دقت فراوان و تكنيك كاملاً پيچيده اي است. مثلاً آينه اصلي تلسكوپ عظيم رصدخانة كوه پالومار در كاليفرنيا 5 متر و 8 ميلي متر قطر و 20 تن وزن دارد و عمليات ساخت و نصب آن سالها به دزارا كشيد و هزينه بسيار سنگيني در بر داشت.

آينه هاي اينگونه تلسكوپها در واقع عظيم ترين و در عين حال دقيق ترين آينه‌هايي است كه تا كنون بدست بشر ساخته شده است و به وسيله آنها مي‌توان نگاه انسان را تا اعماق فضا به پرواز در آورد و ستارگان و كهكشان‌هايي را مورد پژوهش قرار داد كه چشم طبيعي هرگز قادر به مشاهدة آنها نيست. اين اجرام دور دست آسماني ميلياردها سال نوري از كرة خاكي ما فاصله دارند و با اين همه تكنيك پيشرفتة آينه هاي تلسكوپي به صورتي است كه نور ضعيف آن اجرام را دريافت و منعكس مي كند و شناخت كيهاني و رازهاي پنهان آن را براي اخترشناسان امكان پذير مي سازد.

آري، انسان با اختراع آينه راه درازي را پيموده است: از نگرش خويشتن تا شناخت كيهان.

 

 



سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 14:10 ::  نويسنده : MOHSEN

توسط باکتریهای موجود در دوره تخمیر شده و حاصل تخمیر اسیدهای چرب کوتاه زنجیره شامل اسید استیک، پروپیونیک و بوتیویک می باشد. استیک و پروپیونیک سریع جذب می شوند و به کبد می روند و با مکانیسم ناشناخته ای باعث کاهش خون می شود.  بوتیریک توسط سلول های روده بعنوان منبع انرژی مورد استفاده قرار می گیرد. در صورت عدم وجود گلوکز و گیوآمیز استفاده می شود در  صورتی که از اسیدبرتیریک استفاده کنند هم باعث حفظ سلامت سلولهای روده می شود و تکثیر آنها می شود.

هم فیبرهای محلول و هم نامحلول باعث حجم مدفوع می شوند. سلولها چون تجزیه نمی شوند باعث حجم مدفوع می شوند با جذب ولی توان حاصل از فیبر محلول باعث باکتریهای روده و  و حجم مدفوع می شود سلولها از طریق  تکثیر باکتر یها موجود در روده باعث حجم مدفوع و حرکات بریلیت لپتیک کولون را داده در نتیجه مواد  زائد را از کولون تسریع می کند در نتیجه اثر مثبت آن باعث می شود که مواد زائدرا که به  کولون رسیده اند مواد سمی مواد غذایی اسیدی صفراوی و موادی را که هضم نشده اند این مواد سبب  سرطان کولون می شوند(ا سیدهای صفراوی) و مواد سمی داخل مدفوع اگر به مدت طولانی درم هارت سلولها قرار بگیرد احتمال ابتلا به سرطان را  می دهد.

پس چون زمان عبور مواد در کولون کاهش می یابدند مجاورت مواد با سلول ها کمتر و دقع صفرا سریعتر از مجاری ماود سمی با سلول ها جلوگیری و احتمال سرطان را کاهش می دهد و در رژیم گیاهخواران.

 

 سرطان معده

نیتراتها باعث سرطان معده می شوند نیتراتها و نیتریتها و نیتروآمینها، نتیرات و نیتریت براحتی با آمینها ترکیب و تولید نیتروز آمین می کند که نیتروآمینها سبب ایجاد سرطان می شود. در هویج، چغندر قند، نیتراتها و نیتریتها زیاد می باشند.

 در رژیم گیاهخواری + رژیم عادی مواد نگهدارنده = نیتروزآمینها

                                              جلوگیری

ویتامین C از تبدیل نیترات         نيتريت            نيروزآمین.  اگر V.C بسار مصرف مي شود نقش محافظت کنندگی در ایجاد سرطان معده دارد.

 باکتریی هلیکوباکتریبلوری یک عامل ناشناخته شده برای زخم معده و سرطان معده می باشند. V.C باعث  كاهش هليكوباكتر مي شود به اين ترتيب از ابتلاء سرطان  معده جلوگیری می کند.

 سایر سرطانها

سرطان ریه در گیاهخواران کمتر از بقیه دیده می شود کسانی که روزانه بیشتر از 1 واحد میوه مصرف می کنند در مقایسه با کسانیکه کمتر از 3 واحد میوه در هفته مصرف می کنند امکان احتمال سرطان ریه75%  کاهش می یابد.

عوامل موجود در ایجاد سرطان ریه  کاروتن و E

 در دروه های IU روزانه تجویر کردند کسانیکه سیگاری هستند وقتی می خورند بیشتر مبتلا می شوند حیوانات آزمایشگاهی مواد موجود دود سیگار با ممکن باعث ایجاد مواد سمی می شود که باعث سرطان ریه می شود. بنابراین مکمل بتاکاروتن را برای او

+

 
توصیه نمی  کنند. غیر سیگاری            است.

                                             (    سرطان)              

 در رژیم گیاهی W3 بصورت   لينوليك مي باشد با سرطان پروستات ارتباط مستقیم و FPA,DNA باعث ارتباط غير مستقيم دارد. ( کاهش سرطان) .

سبزیجات و میوه جات و کشمش و میوه های خشک با سرطان پروستات ارتباط عکس دارد.  مصرف سویا بخطر ایزوفلادونوئید نقش محافظت کننده ای دارد و ایروفلاونوئیده چون خاصیت فیتواستروژنی درند با عث کاهش می شوند و حاوی فیتوتسترون هم می باشند که از ابتلا به سرطان پروستات جلوگیری می کنند.

 سرطان پانکراس

ابتلا به سرطان پانکراس در گیاهخواران 80% درصد در مقایسه با غیر کمتر می باشد. با میوه های خشک مثل  خرما و کشمش ارتباط معکوس دارد( پیشگیری کننده ها)

سرطان مثانه

مصرف گوشت قرمز 2 برابر به احتمال ابتدا به سرطان مثانه را می دهد و مصرف گوشت کم و آنتی اکسیدانها زیراد در رژیم غذای گیاهخوار می باشند.

 سرطان سنیه

مصرف چربیها، وزن بدن، تغییرات هورمونی به سرطان پستان مربوط است. هورموون استروژن با سرطان پستان در ارتاباط است. رژیم گیاهخواری باعث ترشح استروژن وطولان یبودن سیکلهای قاعدگی C بلوغ  دیرتر روی میدهد. هرچه بلوغ زودتر روی دهد سرطان سینه و فقط استروژنهای رژیم غذایی گیاهخواری در سویا و ترکیبات مشابه که  گیرنده استروژن در بدن متصل می شود ولی فعالیت کمی نسبتاً به استروژن دارد و از ابتلا به سرطان سینه و رحم جلوگیری می کند.

+

 
 مصرف شیر با سرطان سینه ارتباط            چون یکی از منابع عدددی که استروژن در آن زیاد می باشد شیر می باشد چو به گاوات تزریق میباشد که تولید شیر        و بین این حالت استروژن که وارد ریشه می شود با سرطان سینه ارتباط مستقیم وجود دارد.

بیماریهای کلیه:

 اگر مقدار دریافت pro     زیاد باشد( رژیم پروتئین) ارتباط بای بیماریهای کلیه دارد گیاهخواری چون pro  ابتلا کم دفع اوره، مقدار فسفر و  پتاسیم در رژیم غذای بیماریهای کلیه می بایتسی مورد نظر قرار گرد. در رابطه با اوره در بیماران کلیوی پروتئین می دهیم که بارکیته را زیاد نکنند.       موجود در pro گیاهی مشابه حیوانی نیست و مقدار زیادی      گیاهی استفاده می شود  برای تولید انرژی و دفع اوره را می دنتهند. سپس پروتئین حیوانی میدهیم. گیاهی هم استفاده می شد و بعد آن را تکمیل می کنیم و الگوی مشابه حیوانی می کنیم و تولید را به حداقل می رسانیم PRO  گیاهی مشابه الگوحیوانی نسبت پس در پی PRO ساز بکار نمی روند و دفع آنها بالا می باشد اوره آنها.

 عموماض 70 درصد ارزش بیولوژیکی بالا مب باشد و 30 درصد آن ارزش بیولوژیکی پائین میباشد.

-  در رژیم گیاهخواری Kزیاد دارد اگر بیمار کلیوی هیپرکالمی بود باید رژیم گیاهخوای و صنایع گیاهی را محدود کنیم. در بیماران کلیوی مقدار K بسيار بايد محدود گردد.

-    فسفر، پنیر و لبنیات و پروتئینهای حیوانی مقدار زیادی فسفر دارند. حبوبات و مغزها و دانه های روغنی Pزیاد دارند. اسید فیتیک 3 گروه فسفات دارد و حاوی مقدار زیادی فسفر  می باشد. پس صنایع گیاهی را به دلیل مقدار زیاد فسفر محدود می کنیم گوشت می دهیم که هم pro تأمین کند + تا حدودی p .

-    مصرف سویا باعث کاهش  دفع آلبومین در افراد آلبومین اوره می شود کسانیکه در هقته اول ننزوپاتی هستند و دیابتی فسفر باعیث کاهش دفع pro از ادرار می شود.

-        بیماران کلیوی اوره دفع پروتئین

-  K را چون سریع دارد آب می شود وارد آب پخت شد آب را دور می ریزیم + و k سویا  چون ارزش آنها بالاست + p را می توانیم محدود کنیم و با خیساندن آن را به مقدار کمی خارج کنیم.

-        روزانه g 28 سويا فسفر آن باز هم درصد مجاز می باشد.

-   فیتات بیشتر دفع می شود و جذب آن کم است ولی اگر تخمیر شده باشد p آن باز شده و در دسترس قرار می گیرد و جذب می شود.

 

 

 

 

 تغذیه ورزشکاران

مواردی که در فیزیولوژی ورزش مهم می باشد:

-       قدرت عضله

-       توان عضله

-       تحمل عضله

 قدرت عضله: برابر با سطح مقدار عضله می باشد که هرچه حجم در سطح قطعه عضله بیشتری باشد صدرت بیشتر است بازای هر سطح ه بيشتر باشد قدرت بیشتر است بازای هر  سطح عضله بیشتر باشد قدرت عضله را نیز پس می دهد و قدرت عضله

 4-3   کیلوگرم می باشد.

 توان و فشاری که عضله می تواند تحمل کند.

 قدرت           

X=                    150

 مثلاَ يك عضله kg 525 فشار را  می تواند تحمل کند ولی تاندونها نمی توانند.

          

توان عضله عبارت است از kg 1 متر بر دقیقه می باشد یعنی در min 1 يك جسم وزن kg 1 را به فاصله متر 1 در مدت 1دقیقه جابجا می کند. توان عضله به عواملی بستگی دارند که عبارتند از:

 1) قدرت عضله

2) به تعداد دفعاتی ه عضله در هر دقیقه منقبض می شود.

 3) هرچه قدرت یا فعالیت بدنی طولانی بلاشد توان متر می شود و توان برحسب زمان تغییر می کند در 5 تا 8 ثانیه اول توانعضله در یک ورزشکار حرفه ای  مي باشد و در یک دقیقه بعد این توان به کاهش می یابد و اگر برای نیم ساعت ادامه یابد توان می شود.

 ورزشی که 5 تا 8 ثانیه طول بکشد پرتاب نیزه، دو سرعت 50 متر حدوداً 5 ثانیه زمان می برد ک برای آن توان فرد 7000 می باشد و برای دوماراتون توان فرد 1700 می باشد.

 آیا توان ورزشکار با سرعت دویدن ورزشکار ارتباطی دارد یا نه؟ در دو ماراتون سرعت از  دو سرعت کمتر است و در دو سرعت اگر  بدوند و دو ماراتون با سرعت تقریباً  می باشد ولی توان  می باشد چرا سرعت فرد نصف شده ولی توان وی  سرعت چون توان تبدیل به سرعت می شود.

 تمام توان اگر  به كار فيزیکی تبدل می شو انتظار می رفت توان با سرعت   ولی کارآیی تبدیل توان به کار فیزیکی صددرصد نیست. وقتی توان بالاتر می باشد راندمان آن یا بیشتر است نسبت به وقتی که توان کمتر است.

 برآیند توان=                         

برایند توان=                           

وقتی سرعت زیاد است هدر رفتن انرژی بیشتر است.

 تحمل عضله عبارت است از: هرچه انرژی که دردسترس عضله قرار می گیرد تحمل عضله است که تحمل عضله را براساس مقدار کلیگوژن اندازه گیری می کنند. هرجهGiy چون سفت ترجیحی عضله است پس عضله بیشتر می تواند باری که به آن وارد شده است را تحمل کند. به منبع انرژی در دسترس عضله مربوط است. جایی که می توانیم در رابطه با تغذیه بیشتر روی آن کار کنیم.

 مدت زمانیکه بتواند یک باری را تحمل کند.

 عواملی که روی     سطح مقطع عضله نقش دارد: قطر عضله

برای   قدرت و توان عضله که اگر بتوانیم قطر عضله را   دهیم قدرت عضله    می یابد.

 1) تمرین ورزشی

2) تغذیه

3) تستوسترون

4) ارث

تمرین

 اگر تمرین ورزشی باعث شود که عضله در حداکثر میزانی که منقبض شود این انقباضات باعث    قطر عضله می شوند. ولی اگر باعث حداکثر میزان انقباض عضله شود قطر عضله   نمی یابد.

 پس در تمرین حداکثر میزان انقباض هم می باشد.

 تسترسترون:

 باعث     قطر عضله و حجم سلول

ژنتیک هم عاملی است که در آن    قطر عضله مؤثر می باشد.

 عاملی که باعث قطر عضله می شود:

  در حالت ایجاد میشود:

 1) قطر فیبر افزایش یابد.

2) تعداد فیبر افزایش یابد.

 اولین اتفاقی که رخ می دهد قطر فیبر زیاد می شود وقتی قطر فیبر به  حد خاصی می رسید به 2 میوفیبر تغییر می شود که سبب     تعداد فیبر می باشد.

 فیبر ها در عضله یکسان نیستند. عضله از واحدهای مضرابی تشکیل شده که هرکدام از  مضربی دیگر در    آنها و فیبر ها هستند. فیبرهای عضلانی دو دسته هستند:

 1) فیبرها با تدیچ سریع( انقباضات سریع) فسفاژن بی هوازی  انرژی سریعاً آزاد

2) فیبرها با تدیچ آهسته(  انقباضات کند) سیسم هوازی        انرژی کند

یکسری از فیبرها سریع چرخش پیدا می کنند و سریع منقبض می شوند و دیگری برعکس. این دو فیبرها از لحاظ فیزیولوژی متفاوت هستند و ساختمان مشابه ندارند. فیبرهای سریع منبع سوخت آنها سیستم فسفاژن می باشد و سوخت فرد از سیستم بی هوازیتأمین می کنند. تریچ آهسته منبع انرژی آنها بیشتر سیستم هوازی می باشد.

 در آهسته میتوکندری بیشتر به میوگلوبین بیشتر و عروق خونی بیشتری دارد و در سریع کمتر است. در جائی که فیبر تریچ سریع قطر آن دو بربر از آهسته می باشد  نسبت تریج سریع و آهسته د ر همه افراد یکسان می باشد و تمرینات ورزشی باعث تغییرات آنها می باشد.

 آهسته

سریع

ورزشکارانی که دو ماراتون

تمرین ورزشی سبب می شود که نسبت آهسته و سریع به یک نسبت افزایش یابد دریک فرد ورزشکارانی که ورزش دو سرعت انجام می دهند تریچ سریع بیشتری نسبت به افراد دیگر دارند و         می یابد ولی نسبت آنها در یک فرد یکسان است کسی که دور ماراتون انجام می دهد بطور ارثی آهسته بیشتری در مقایسه با سایر افراد دارد چون بطور ارثی این توانایی را داشته وارد ورزشی شده نه اینکه ورزش باعث آن شده است.

                          18%                                                     63%

دوماراتون                                          دو سرعتی

                      82%                                                         37%

55% سریع

45%  آهسته

این افراد بطور ژنتیکی استعداد ورزشی خاصی را داشته اند. در صورت عدم وجود استعداد فرد یک قدر توانایی پیدا می کند تا به حد نفر اولی که ژنتیکی استعداد دارند نمی رسند.

 منابع انرژی فسفاژن: بی هوازی و هوازی

سیستم فسسفاژن در کل این سیستم تأمین کننده10-8 ثانیه از انرژی مورد نیاز       سلولی می باشد.

 ATP  در درون سلولی مقداری ذخیره می شود اگر فرد بخواهد یک ورزش سریع انجام دهد که 2 تا 3  ثانیه طول بکشد مقدار ATP می تواند به مدت 3-2 ثانیه انرژی مورد نیاز برای انقباضات سلولی را فراهم می کند.

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : MOHSEN

اشعة ايكس وتهية آن

 

اشعةايكس درسال1895  توسط رونتگنRontgon   كشف شد . اين دانشمندضمن آزمايش هايي كه دربارة  فلورسانس انجام مي داد ، مشاهده نمودكه اگر جدارة  لولة كروكس  را با كاغذ  سياهي  بپوشاند ، تشعشع  حاصل  به هنگام تخلية  الكتريكي در داخل  لولة كروكس ، صفحه و فيلم  عكاسي موجود درخارج لولة كروكس پوشانده شده با كاغذ سياه را متأثر مي سازد . يعني دراثر بمباران  ماده  توسط  الكترون ، اشعه اي حاصل مي شود كه  از اجسام كدر عبور مي نمايد. چون در ابتداي امر طبيعت اين اشعه مجهول بود آن را اشعة ايكس  ناميد . امروزه اشعة ايكس را مي توان توسط لامپ هاي يوني و لامپ هاي الكتروني تهيه نمود .

1ـ لامپ هاي يوني: لامپ هاي يوني ازحباب شيشه اي كه داراي دوالكترود  مي باشد و فشار هواي  داخل  آن در حدود  0.5  ميليمتر  جيوه مي باشد درست شده است . به طوريكه در صورت ايجاد اختلاف  پتانسيل نسبتا‏‎ً  زياد بين دو الكترود يا دو قطب  اشعة كاتوديك حاصل شده و در اثر برخورد اين اشعة كاتوديك بر آند ،كه آن را آنتي كاتد مي ناميم ،اشعة ايكس توليد مي ـ شود . چون  قسمت اعظم  انرژي الكترون ها  به صورت حرارت درآنتي كاتد ظاهر مي شود ، لذا  براي جلوگيري از ذوب آنتي كاتد  آن را از فلزات ديرگداز مانند  پلاتين و يا  تنگستن مي سازند در شكل زير نمونه اي از يك لامپ يوني را مشاهده مي كنيد .

 

 

 

2ـ لامپ هاي الكتروني يا لامپ هاي كوليج  Coolidge  :

اين لامپ  در   1912توسط كوليج  ساخته  شده است .  مكانيسم  اين لامپ مانند يك لامپ دو قطبي مي باشد بدين ترتيب كه يك فيلمان يا رشته سيم ازجنس تنگستن بااستفاده ازولتاژ  6.3ولت گرم شده و فلز دهندة الكترون را طبق پديدة  ترمويونيك گرم مي نمايد . الكترون هاي به وجود آمده تحت تاُثير پتانسيل DC  بالا كه بين  همين  فلز دهندة  الكترون (كاتد) و فلز آند (آنتي كاتد) الكترون ها سرعت نزديك  به ثلث تا نصف سرعت نور به خود اختصاص مي دهد ،كه ضمن برخورد با آنتي كاتد نيز متوقف  شده و در نتيجه  تمام  انرژي آن  به حرارت  تبديل  مي شود  لذا  ضمن اين كه آنتي كاتد از فلزات دير گداز  نظير مس ـ آهن ـ كبالت ـ كُرم  ـ موليبدن  ـ  تنگستن و نقره مي سازند و آن را توسط جريان هوا يا آب خنك مي نمايند .لامپ هاي مولد اشعة ايكس كه براساس لامپ كوليج شناخته شده بر دو نوع :

الف ـ تيوپ بسته

ب ـ تيوپ هاي جدا شدني

مي باشد كه هر دو در خلأ كار مي كنند و بازده اين  نوع لامپ ها از رابطة زير به دست مي آيند :

                         z   V     10-9   × 1.1 h =                           

كه درآن  z  عدد اتمي آنتي كاتد و  Vاختلاف پتانسيلي است كه بين آند و كاتد بسته مي شود مثلاّ  بازده لامپ  اشعة ايكس تنگستني كه با 100kv كار مي كند برابر  0.8  درصد و لامپ  اشعة ايكس  مسي كه با 30kv كار مي كند برابر  0.2 درصد مي باشد .

در زير ، شكل و اجزاي  تشكيل دهندة  تيوپ هاي بستة  مولد اشعة ايكس را ملاحظه مي كنيد كه متشكل از يك محفظة  شيشه اي با  فشار داخلي 105  ميليمتر جيوه ، يك كاتد و يك  آند مي باشد . نيمي  از يك  محفظة   شيشه اي دريك غلاف فلزي قرار دارد كه جنس آن از آلياژ كووار covar (مس ، فولاد ، كُرم و موليبدن ) است البته جنس شيشه طوري است كه مانع عبور اشعة ايكس مي باشد . دراين لامپ فيلمان يا رشته سيم توليدكنندة گرما والكترون  با  استفاده از پديدة  ترمويونيك از جنس  تنگستن انتخاب  شده و به عنوان كاتد استفاده  مي شود ، شيشة جوش خورده و انتهايش به طرف ولتاژ كم AC هدايت مي شود . اطراف رشته سيم توليد كنندة گرما را محفظة فلزي احاطه كرده كه توليد كننده و متمركزكنندة الكترون هاي خروجي در اثر پديدة  ترمويونيك  بر روي سطح  آنتي كاتد است اگر پتانسيل لازم بين كاتد و آنتي كاتد  برقرار  باشد . بنا بر اين سطحي كه محل  برخورد الكترون ها  با  آنتي كاتد است كوچك  مي باشد . اين سطح را « سطح كانوني » نامند . با تغيير  شدت  جريان گذرنده از رشته سيم تعداد الكترون هاي آزاد شده و همچنين شدت اشعة ايكس را تغيير داد . البته چون الكترون هايي كه به آنتي كاتد  برخورد مي كنند  توسط آنتي كاتد  متوقف مي شوند و در واقع انرژي جنبشي خود را از دست داده و تبديل  به حرارت مي شود براي جلوگيري  از ذوب  شدن آنتي كاتد آن را با جريان هوا يا آب خنك مي كنند .

اشعة ايكس توليد  شده از دريچه هايي كه روي بدنة لامپ تعبيه شده است ، خارج مي شود ، ايجاد اين دريچه ها از نظر مكاني  و از  نظر جنس  يكي از كارهاي اساسي سازندگان مولد اشعة ايكس است .

ازآن جايي كه شيشه هاي معمولي مانع عبور اشعة ايكس بخصوص اشعة ايكس حاصل از آنتي كاتد  مس و كُرم هستند ، به جاي  شيشة معمولي ، ابتدا از شيشة « لن دومان » ـ كه از عناصر سبك  نظير ليتيوم و بُر ساخته مي شود ـ استفاده مي كردند . ولي به خاطر جذب اشعة ايكس از آنتي كُرم و جذب رطوبت زود از بين مي رفت ، درلامپ هاي جديد از ورقه هاي  نازك  فلز برليوم كه بسيار محكم  و در عين  حال  جاذب  اشعة ايكس نيست ، استفاده مي كنند كه غالباً  همراه با ورقة نازكي از ميكا  به كاربرده مي شود .

شكل و ابعاد سطح كانوني لامپ اشعة ايكس

مولدهاي  اشعة ايكس  بر اساس قدرت  تشعشعي كه  دارند ، دسته بندي  مي شوند ، اين قدرت تشعشعي برحسب جنس آنتي كاتد و ساختمان سطح كانوني آن بستگي  دارد  ، طبق  تعريف  و قرار  داد ، سطح كانوني مساحتي از آنتي كاتد است كه درمعرض  برخورد الكترون ها قرار مي گيرد ، بنابراين مي توان گفت كه قدرت تشعشعي يك مولد اشعة ايكس به قدرت  تحمل  سطح كانوني آن  بستگي دارد .  معمولاً مساحت  سطح كانوني از مساحت مورد نياز بيشتر است . با وجود آن ارزش لامپ هاي مولد اشعة ايكس به دو عامل اساسي بستگي دارد :

1ـ سطح كانوني

در شكل زير ( الف )  سطح كانوني حقيقي و  سطوح كانوني ظاهري  را  در دو امتداد عمود برهم مشاهده مي كنيدكه سطح كانون حقيقي لامپ مولد اشعة ايكس تجارتي مربع مستطيل به ابعاد 1× 10‍ ميليمتر و سطح كانوني ظاهري

خطي آن  به  شكل مربع  مستطيل به  ابعاد 0.1 × 10 ميليمتر و سطح كانوني ظاهري نقطة آن  به  شكل مربع  به  ابعاد1 ×1 ميليمتر مي باشد .

2ـ نحوة پخش بار الكتروني در روي سطح كانوني

اين پخش بايد تا حدّ ممكن  يكنواخت باشد . كه نحوة توزيع بار الكتروني  در روي سطح كانوني درلامپ هاي بسته از مشخصات اصلي لامپ است . و تنها عاملي كه تا حدودي در اختيار است  زاوية  شعاع هاي خروجي با  سطح آنتي كاتد است .

پرتوهايي كه به وسيلة  آنتي كاتد فرستاده مي شوند ، درتمام جهات ، داراي شدت مساوي هستند . اگر a  زاوية ميانگين پرتوهاي خروجي از دريچة S   با سطح آنتي كاتد باشد (شكل ب صفحه قبل ) ، طبق تعريف سطح  مفيد  سطح كانوني  برابر  S /Sin a  خواهد بود .

با توجه به اين كه مولد اشعة ايكس مانند يك منبع نوراني نيست و تغيير زاوية  منبع  نسبت به سطح  ورودي  دريافت كننده ، سبب  تغيير انرژي دسته اشعة ايكس نمي شود . يعني درخشندگي منبع مقدار ثابت بوده  و به امتداد تابش بستگي ندارد « قانون لامبر » ، لذا زاوية a  را چه  براي  ازدياد انرژي و چه براي ازدياد سطح ظاهري كانون «S/Sin a  » بايد كوچك كرد  ولي چون ناهمواري سطح آنتي كاتد حتي در سطح ميكروسكپي باعث  جذب  شعاع هاي مماسي مي شود ، تقليل   aداراي حدي است .

زاوية a در بهترين تيوپ هاي بسته1.5   درجه است ، واضح است كه در چنين مولد هايي سطح آنتي كاتد بايد كاملاً  صيقلي شده باشد .

معمولاً  a درلامپ هاي تجارتي بين 4  تا 6  درجه تغيير مي كند. دراين نوع لامپ ها به جاي دو دريچه ، دو جفت دريچه درست مي كنند ، به طوريكه محور هرجفت دريچه بر محورجفت دريچة ديگر عمود باشد . البته مولدهايي نيز مي توان يافت كه سطوح كانوني آن ها دوايري به قطريك ميليمتراست . بهترين مولد اشعة ايكس آن هايي هستند كه توزيع و نحوة  پخش الكترون روي آنتي كاتد آن ها يكنواخت باشد براي اين كار  به  هنگام تنظيم دستگاه يكي از دو آزمايش زير را انجام مي دهند :

صفحة سوراخ داري كه حائل  پرتو ايكس است  و ابعاد سوراخ آن  به مراتب از ابعاد سطح كانوني كوچكتر است ( 0.02 ميليمتر ) در مسير دسته اشعة ايكس قرار مي دهند تا  تصوير دايره اي  شكل روي  قطعه  فيلم مستقر در پشت  صفحة  سوراخ دار كه  به نسبت  P /  S   بزرگ  شده است ، به دست آيد البته مي توان به جاي سوراخ دايره اي  شكل يك شكاف  مربع  مستطيل قرار داد و تصوير سطح كانوني را در دو امتداد تهيه  نمود و نحوة  توزيع  شدت تشعشع پرتو ايكس را دردو امتداد طولي وعرضي بررسي واصلاح هاي لازم  را جهت  توزيع  يكنواخت روي  آنتي كاتد  انجام  داد . در مولدهاي تجارتي ، كمتر مي توان يك چنين مولدهاي اصلاح  شده را  به دست آورد . لازم  به تذكر است كه سطح كانوني ، به مرور كاركرد مولد  شكل خود را از دست مي دهد ، و بدين ترتيب ازارزش مولد كاسته مي شود .

       تهية تصوير از سطح كانوني توسط سوراخ دايره اي شكل و شكاف مستطيل شكل

                     نمونه اي از تصاوير سطح كانوني يك تيوپ بسته

                      الف سطح كانوني با وضعيت بد

                      ب- سطح كانوني مطلوب به ابعاد 0.6×1 ميليمتر

                      ج سطح كانوني مطلوب ريز به ابعاد 0.05 ×0.5 ميليمتر

مكانيسم توليد اشعة ايكس

در پديدة فتوالكتريك دراثر تابش نور به سطح يك فلز ، فوتون نور تمام  انرژي الكترومغناطيسي خود را به الكترون فلز منتقل مي سازد . قسمتي از اين انرژي  براي مقابله  با پيوند اتصالي الكترون به هسته  صرف مي شود و قسمتي ديگر به صورت انرژي جنبشي درالكترون ظاهرمي شود . عكس اين پديده درتوليد اشعة ايكس اتفاق مي افتد . درلامپ اشعة ايكس الكترون هاي آزاد شده در فيلمان و اطراف در اثر پتانسيل موجود بين آند وكاتد با سرعت نزديك به سرعت  نور به طرف آنتي كاتد كشيده شده و به آن  برخورد نموده و در آن نفوذ كرده تا اين كه انرژي خود را از دست بدهد .

براي الكتروني كه در داخل آنتي كاتد نفوذ كرده دو اتفاق مي افتد :

  به علت عبور از كنار هستة اتم كه بار مثبت  دارد ، از مسير خود منحرف مي شود (طبق شكل زير ) با وجود اين كه الكترون داراي سرعت ثابت است  ولي دراثر اين انحراف  شتابي به خود مي گيرد . طبق نظرية الكترومانيتيك  هر ذرة  بارداري كه داراي  شتاب  باشد تشعشع الكترومانيتيك از خود ساطع مي كند كه به صورت فوتون ظاهر مي شود .


 فركانس اين فوتون n خواهد بود به طوريكه اگر انرژي جنبشي الكترون  قبل از عبور از كنار هستة  اتم K1  و  بعد از عبور K2  باشد طبق اصل بقاي انرژي مي توان نوشت :

       

                                             K1- K2 = hn

 

كه درآن  h  ثابت پلانك برابر 10-34  j.s×  6.6262  مي باشد . ازآن جايي كه الكترون ها حين نفوذ از فواصل متفاوت هسته عبور مي كنند و به يك اندازه نقصان انرژي پيدا نمي نمايند لذا اشعة ايكس توليد شده يكرنگ نخواهد بود  بلكه  تشكيل طيف متصلي را مي دهد .

اگر بار الكترون e  و اختلاف پتانسيل بين آند

وكاتد V  باشد ، ماكزيمم انرژي كه الكترون

مي تواند آزاد  سازد هنگامي  است كه در اثر 

برخورد برهستة اتم توسط هستة اتم متوقف

شود دراين حال انرژي آزاد شده مساوي eV

خواهد بود ، بنا بر اين :

eV = hn              و  يا   eV = hc / l

خواهد بود واضح است كه فركانس چنين اشعه اي ماكزيمم و طول  موج آن مينيمم مي باشد يعني :

                      nmax = eV / h           و       lmin = hc / eV

لذا اشعة ايكس  توليد شده  از طرف  طول موج هاي كوتاه محدود  به                  lminو از طرف طول موجهاي بلند محدوديتي نخواهد داشت .

  زماني كه آنتي كاتد  به وسيلة الكترون هاي سريع بمباران مي شود تعدادي از اين الكترون ها به علت سرعت  زيادي كه  دارند . داخل ساختمان اتمي شده و برخورد با الكترون هاي لايه هاي  … , M , L , K نموده و با خارج راندن الكتروني از اين لايه ها به خارج لاية مذكور اتم يونيزه شده و واضح است كه به محض خارج شدن يك الكترون از لاية داخلي الكترون  ديگري از لايه هاي  بالاتر فوراً  سقوط كرده و حفرة موجود را پر مي نمايد . چون هرچه الكترون در لايه هاي دورتر از هسته باشد ، داراي انرژي بيشتري است ، لذا سقوط يك الكترون از قشر بالاتر به قشر پايين تر مقدار انرژي آزاد مي سازد واين انرژي نيز به صورت فوتون ايكس ولي يكرنگ ظاهرمي شود. از اين نظر درطيف اشعة ايكس علاوه  بر يك طيف متصل كه به طول موج  lmin  محدود است چند تشعشع يكرنگ  نيز كه از خطوط مشخصة عنصر يا عناصر تشكيل دهندة آنتي كاتد خواهد  بود ، ديده مي شود .  در شكل  زير طيف هاي پيوستة فلز موليبدن را برحسب  ولتاژهاي مختلف اعمال شده بين آند و كاتد و همچنين خطوط مشخصة آن  را كه مربوط به لاية K  مي باشد

ملاحظه مي كنيد .

اگر پتانسيل بين آند وكاتد را تغيير دهيم حدّ

طول موج  lmin  تغيير مي نمايد ولي طول

موج خطوط مشخصة آنتي كاتد  ثابت مي ـ



سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:اشعه ی ایکس و تهیه ی آن, :: 14:5 ::  نويسنده : MOHSEN

 

 

موضوع تحقيق: الكتريسيته و مغناطيس

 

 

برگرفته شده از:

كتاب فيزيك پايه

و

الكتريسيته


مدار جاري و لامپ روشن ميشود. لازم نيست كه چند دقيقه، يا حتي چند ثانيه صبر كنيم تا آثار جريان را در مدار مشاهده كنيم. ضمناُ به نظر ميرسد كه فاصلة بين كليد و لامپ، كه معمولاً خيلي بيشتر از cm10 است، بر زمان بروز آثار الكتريكي تأثير محسوسي ندارد.

نكته آن است كه براي اينكه فيلامان به جريان پاسخ دهد، لازم نيست صبر كنيد تا يك الكترون معين از سر باتري به لامپ برسد. وقتي كه كليد را ميبنديم، همة توزيع بار درون رسانات، تقريباً بلافاصله، به حركت درميآيد؛ اين موضوع شبيه ان است كه آب درون يك لولة دراز بلافاصله پس از بازكردن شير جاري ميشود.

20-3 مقاومت و مقاومت ويژه

اگر سيمي بين دو قطب باتري ببنديم، بارهاي مثبت از داخل اين مدار خارجي جاري ميشوند و از قطب مثبت به قطب منفي، يعني، مطابق شكل20-7، از نقطة با پتانسيل بيشتر به نقطة با پتانسيل كمتر ميروند. در داخل باتري جريانبارهاي مثبت از قطب منفي به قطب مثبت، يعني در خلاف جهت ميدان الكتريكي، است؛ در داخل باتري، عامل حركت بارها ميدان الكترواستاتيكي نيست بلكه واكنش شيميايي باتري است. در مدار خارجي، عامل حركت بارها مبدان E است. به عنوان نمونهاي مشابه با جريان بار در مدارهاي الكتريكي ميتوان از جريان آب در سيستمهاي هيدروليكي نام برد. آب در ميدان گرانشي هميشه به پايين جاري ميشود؛ اما ابزارهايي – مثل تلمبه – وجود دارد كه با گرفتن انرژي از ساير منبعها، آب را به بالا ميرانند.

اگر سيم بين قطبهاي باتري، يك رساناي كامل و ايدهآل باشد كه بر بارهاي متحرك آن هيچ نيرويي جز نيروي الكتروستاتيكي خارج وارد نميآيد، اين بارها بر اثر ميدان E به طور يكنواخت شتاب ميگيرند. درنتيجه، سرعت متوسط حاملهاي بار در طول زمان به طور پيوسته زياد ميشود، و به همين ترتيب، جريان نيز افزايش مييابد. اما عملاً چنين نيست. جريان به سرعت به مقداري ثابت ميرسد كه متناسب با اختلاف پتانسيل دو سر سيم است. علت اين امر آن است كه سيم در برابر حركت حاملهاي بار مقاومت ميكند و درنتيجه حالت پايا دست ميدهد.

بنابر تعريف، مقاومت سيم عبارت است از نسبت ولتاژ به جريان؛ يعني:

(20-5)                    

كه R مقاومت، I جرياني كه از اين مقاومت ميگذرد، و V افت پتانسيل در طول اين مقاومت است؛ يعني V اختلاف پتانسيل دو سر عنصر مقاومتي در شرايطي است كه جريان I از آن ميگذرد. واحد مقاومت اهم ، به نام گئورك سيمون اهم (1787-1854) است. هر اهم برابر است با يك ولت بر آمپر. هر عنصر مداري را كه فقط مقاومت وارد مدار كند، مقاومت (خالص) مينامند.

در اكثر موارد، مقاومت عناصر مداري، دست كم در گسترهاي وسيع از جريان، از جريان داخل آن مستقل است. معادلة (20-5) يا رابطة معادل آن.

(20-6)                

را كه R ثابت فرض ميشود، قانون اهم مينامند.

مثال 20-2 يك مقاومت  را به قطبهاي يك باتري V10 بستهاند. جريان در اين مقاومت چه قدر است؟

حل: از معادلة تعريف كنندة R، يعني معادلة (20-5)، داريم

بدينسان:

قانوه اهم، برخلاف قوانين حركت نيوتون، قانون دوم ترموديناميك، يا قوانين پايستگي انرژي و اندازة حركت، از جملة قوانين بنيادي طبعت محسوب نميشود. بسياري از سيستمهاي مقاومتي از قانون اهم پيروي نميكنند. اين سيستمها در الكترونيك حالت جامد نقشي كليدي بازي ميكنند. اما قانون اهم براي اكثر عناصر سادة مداري، مانند سيم، گرمكن برقي و مانند آن، يا صادق است، يا دست كم تقريبي خوب به شمار ميايد.

مقاومت رساناها به طول، l ، مساحت سطح مقطع، A، و يك خاصيت ذاتي مادة رسانا، يعني مقاومت ويژه، بستگي دارد. رابطة بين مقاومت، R، و مقاومت ويژه، l، به اين قرار است

(20-7)                    

واحد مقاومت ويژه اهم متر است.

گسترة مقدار مقاومت ويژة مواد در دماي اتاق وسيع است؛ از مقادير كم براي فلزات بسيار خالص، مثل مس و نقره، گرفته تا مقادير بسيار بزرگ براي نارساناهاي خوب، مانند شيشه، تفلون، و ميلار. مقاومت ويژة چند فلز خالص، آلياژ، نيمرسانا و نارسانا در دماي ، در جدول 20-1 درج شدهاند. گسترة اين مقادير 25 دهه (مرتبه بزرگي) است.


جدول 20-1 مقاومت ويژه و ضريب دمايي مقاومت ويژه در

ماده

مقاومت ويژه ،

ضريب دمايي ،

 يا

مس

8-10×69/1

3-10×9/3

نقره

8-10×59/1

3-10×8/3

طلا

8-10×44/2

3-10×4/3

آلومينيوم

8-10×83/2

3-10×0/4

تنگستن

8-10×33/5

3-10×6/4

پلاتين

8-10×4/10

3-10×9/3

منگاتين

8-10×2/48

0

كنستانتان

8-10×9/48

6-10×2

نيكروم

8-10×100

2-10×4

كربن

5-10×5/3

4-10×5-

ژرمانيم

5/0~

2-10×5- ~

سيليسيم

1000~

2-10×7- ~

چوب

1014-108

-

شيشه

1014-1010

-

كوارتز بيشكل (شيشه كوارتز)

17-10×5

-

 

 

نارسانا در دماي ، در جدول 20-1 درج شدهاند. گسترة اين مقادير 25 دهه (مرتبة بزرگي) است.

علت بروز مقاومت در برابر جريان بار در رساناها اين است كه حاملهاي بار به موانع گوناگوني برخورد ميكنند كه ميخواهند جلوي حركت آنها را بگيرند. حاملهاي باربر اثر برخورد با اين موانع انرژي و اندازه حركتي را كه، از برخورد قبلي تا حال، از ميدان الكتريكي گرفته بودند، از دست مي دهند. چنان كه به زودي خواهيم ديد، از دست رفتن انرژي باعث ميشود كه مقاومتي كه جريان از داخل آن ميگذرد گرم شود.

موانعي كه الكترونهاي رسانش را پراكنده ميكنند، ممكن است ناخالصيهاي موجود در فلزات خالص باشند، زيرا دستيابي به فلز مطلقاً خالص ناممكن است. حتي بلور فلزات مطلقاً خالص (جز ابررساناها در دماي به حد كافي پايين) مقاومتي ماصفر دارد، زيرا حركت گرمايي اتمهاي بلور فلز، الكترونهاي آزاد را پراكنده ميكند. چون دامنة اين حركت ارتعاشي در بلور با افزايش دما زياد ميشود، بايد انتظار داشت كه پراكنش الكترونهاي آزاد، و درنتيجه مقاومت ويژة رساناهاي فلزي، نيز با افزايش دما زياد شود. در واقع همين پديده را هم مشاهده ميكنيم.

ضريب دمايي مقاومت ويژه را مانند ضريب انبساط گرمايي تعريف ميكنند:

(20-8)           

مقادير  براي چند فلز خالص، آلياژ، و كربن، كه رسانايي غيرفلزي است، در جدول 20-1 درج شدهاند.

امكان پيشبيني و توصيف مقاومت ويژه نيمرساناها خيلي كمتر است. اين مقاومت ويژه به شدت تابع دما و نيز غلظت ناخالصيهاي موجود در مادة ميزبان است (فصل 30).

20-10 رسانش عصبي

مغز را غالباً به كامپيوتر تشبيه ميكنند، و اين تشبيه معقول به نظر ميآيد. مغز نيز، مانند كامپيوتر، مي تواند اطلاعات را دريافت، پردازش، و در حافظه ذخيره كند، و نيز مي تواند دستوراتي به واحدهاي محيطي بدهد. به علاوه، در اينجا هم مانند كامپيوتر، هركدام از اين اعمال شامل انتقال تكانههاي الكتريكي است.

اصطلاح «سيستم عصبي» شامل مغز، نخاع، و نورونهاي محيطي است. عصبشناسان به نورونهاي حسي، كه سيگنالهايي از اندامهاي حسي مانند چشم و گوش به مغز ميفرستند، فرق ميگذارند. بدن انسان ميليونها نورون دارد، وگرچه جزئيات اين نورونها با هم متفاوت است، برخي مشخصههاي آنها مشترك است.

نورون از پيكرة سلولي، شامل هستة سلول، تعدادي زائدة منشعب يعني دندريتها، و دنبالهاي دراز، موسوم به تار عصبي يا اكسون، تشكيل ميشود. اكسون مانند خط انتقالي از پيكرة سلولي به سرهاي دور از پيكرة سلولي است.

الکتریسیته و مغناطیس,

:: 14:4 ::  نويسنده : MOHSEN

عنوان نقاشي

عنوان Mana lisa از بيوگرافي Giorgic vasavi لئوناردوداوينچي مي آيد كه 31 سال بعد از مرگ لئوناردو، چاپ گشت. در آن،‌او خانمي به نام lisa كه همسر بازرگان ثروتمند Florentine در نام Francesco del Giocordo مي‌باشد را مشخص كرد. Mana اختصار ايتاليايي كلمه Madnna به معني خانم من معادل كلمه انگليسي Madox ميباشد از اينرو كلمه به معني lisa Madam مي‌باشد. در ايتاليايي جديد فرم كوتاه Madonna معمولا به صورت Manna ديكته ميشود.

همچنني عنوان GioCorda La زن Gando مي‌باشد. در ايتاليا giocola به معني قلب روشن معادل jocad در انگليسي مي‌باشد بنابراين giocanda به مغني زن خوش قلب مي‌باشد. بدليل لبخند او اين روش از موضوع معني دوگانه را دارد بطوريكه La joconde فرانسوي مي‌شود.

هر دو نام La Giocda , Mana lisa به عنوان نام نقاشي در قرن نوزدهم انتخاب شد. قبل از اين  اسم انتخاب شود نقاشي با عبارتهاي توصيفي گوناگون مثل يك زن رسمي Florecntine و فاحشه اي در حجاب توري نام گذاري شده بود.

 

تاريخچه

احتمالا لئوناردو نقاشي mana lisa را در سال 1503 شروع كرد وطبق vadwri آن را 4 سال بعد كامل كرد لئوناردو نقاشي را در سال 1516 از ايتاليا به فرانسه برد هنگامي كه پادشاه francios اول نقاشي را براي كار lue jose نزديك قصر پادشاهي در Ambaoie دعوت كرد. پادشاه نقاشي را 4000 cuoخريد.

بعداز مرگ لئوناردو نقاشي با داشتن قسمتهايي قاب گذاري در دو قسمت پرگشته شكسته شد اصولا دو ستون درد و طرف فيگور كه ما از آن كپي اوليه را داريم وجود داشت لبه هاي تيز شكستگي هنوز هم ديده مي‌شود.

نقاشي در ابتدا در Fontcineble گذارده شد و بعدا در قصر versialles به نمايش درآمد. بعد از انقلاب فرانسه آن به lowvre  منتقل شد. ناپلئون اول آن را در اتاق خواب خود در قصر Turilerie قرار دارد و بعدا آن دوباره به loureve بازگشت در طي جنگ France-prvssinal 1870-1871  آن از louvre به جايگاه پنهاني در قسمتي از اروپا منتقل شد تابلوتا اواسط قرن نوزدهم تا اين ميزان معروف نبود تا وقتي كه هنرمندان پياژه حركت سمبوليست آن را مشاهده كردند و آن را با نظرات در مورد زن تطابق دادند.كارشناس walter pater در كارشناسي 1876 خود بر اثر لئوناردو اين منظره را براي ما توصيف فيگور تابلو به عنوان گونه اي از تجسم افسانه اي ادي قرن كه پيرتر از صخره هايي استكه در بين آنها نشسته وكسي كه خيلي وقت است كه مرده ورازهاي قبر را دانسته توصيف كرد.

تابلوشهرت بيشتري يافت وقتي كه در 21 آگوست سال 1911 دزديده شد.

روز بعد Louis Broude به lourve رفت و به salon carre جايي كه Mona Lisa قرار داشت رفت. او در جايگاهي كه Mona lisa مي بايست قرارداشت يعني بينTitions Alegrory of Alfone di , valso Genggoies Mystical marrig اوچهار ميخ آهني يافت. Beroud با رئيس پليس تماس گرفت وسپس فكر كرد كه شايد تابلو براي عكس گرفتن برداشته شده است. اما Mona lisa دست عكاسان نبود. Lourveبراي يك هفته براي كمك در مورد رسيدگي بر دزدي انجام شده بسته شده بود در 6 سپتامبر شاعر اهل هنر فرانسه كسي كه يكبار به عنان عامل ايجاد آتش سوزي lourveمضمون شناخته شده بود در دزدي mona lisa مورد بازجويي قرار گرفت. همچنين دوست او publo picaso هم براي جواب به سوالاتي فرد پليس آمد و پي هر دو بعد ازمدتي آزاد گشتند.در اين زمان تصور مي شد نقاشي براي هميشه گم شده است. اما دزد كسي نبود vincenzo pengo يكي از كاركنان موزه خيلي راحت با داخل شدن به ساختمان در وقت قانوني تابلورا خيلي راحت درروكشي پنهان كرد و وقتي موزه بسته شد رفت.Edllando de valfirer  رئيس نقشه كسي دزدي كپي هاي از نقاشي را به عنوان تابلو اصلي فروخت. و به دليل اينكه براي گولزدن احتياج به اصل تابلو نداشت ديگر با peruggia بعد از جنايت تماس نگرفت. بعد از اينكه تابلو را به در آپارتمان خود براي دوسال نگه داشت صبر peruggia لبريز گشت ووقتي كه قصد فروختن آن را داشت دستگير شد در برد اشتن آن در سراسر ايتاليا ممنوع گشت در 1913 دوباره به lourve برگشت.

در طي جنگ جهاني دوم نقاشي دوباره lourialبرداشته و به جاي مطمئن ابتدا در chatear Ambaise سپس دردير Dieu Loc- و نهايتا در موزه Ingres واقع در Mantauban قرار گرفت. در سال 1965 قسمت پاييني تابلو كاملا خسارت يافت در زماني كه كسي آن را با اسيدي خيس كرد در 30 دسپامبر همان سال ugo ungaze villegas يك بليويني نقاشي را با پرتاب كردن سنگ به آن مورد صدمه وخسارت قرار داد. نتيجه آن وجود رنگدانه هايي در آرنج چپ mana lisa شد.نقاشي حالا با شيشه هاي حفاظتي ضد گلوله پوشانده شده است.

از 14 دسامبر 1962 تا مارس 1963 دولت فرانسه آن را براي نمايش در نيويورك وواشنگتن به آمريكا فرستاد. در 1974 از نمايش نقاشي در توكيو ومسكو قبل از بازگشت به loureve جلوگيري شد.

از 6301962 تابلو به قيمت 100 ميليون دلار ارزش گذا ري شد. مطابق mona lisa ..guness Book of Records به عنوان باارزش ترين نقاشي كشيده مطرح شدبه عنوان يك تابلوي گران Gracon a la pipe پيكاسو بهتر شد و 1/104 ميليون دلار در 4 مي 2004 فروخته شد. اگر چه آن با تورم تغيير قيمت نداشت. 100 ميليون دلار در 1962 تقريبا برابر 608 ميليون دلار در 2004 مي‌باشد. در 6 آپريل 2005 نقاشي از lourve به جايگاه جديدي د رموزه salle des ftats منتقل شد. آن در يك ساختمان حفاظتي آب وهواي كنترل شده محوطه پشت حفاظ شيشه اي وشيشه هاي ضد گلوله نمايش داده ميشود.

تشخيص مول

Vasari موضوع را همسر قانوني بازرگان Franceco del Goconda تشخيص داد. مشخص شده كه del Goconda يك بازرگان ثروتمند ابريشه و يك چهره برجسته دولتي بوده است تا دوره هاي اخير اطلاعات كمي از زندگي او شناخت شد از gheraine lisa انتظار مي رود كه در سال 1479 دنيا آمده و در خانواده villa vignamaggio در tuscony بزرگ شد و در سال  1495 del Giocondaاز دواج كرد.از نيرو درسال 2004 يك محقق ايتاليايي به نام Giyeppe pallenti اثري mona lisa را تحت نام malier Ingema را چاپ كرد كتابي كه او از مدرك موجود در حمايت سنت مشخص مدل Ghrardini lisa جمع آوري كرد. طبق نظر pallcauti مورث مي گويد كه پدر لئوناردو دولت همسر lisa بود. تصوير mona lisa وقتي كشيده شد كه او 24 سال داشت  واحتمالا دستور پدر لئوناردو و براي تقديم دوستش كشيده شد. Pallanti دريافت كه lisa franess فرزند داشتند و lisa جدا از همسرش زندگي مي كرد. او حداقل به مدت 60 سال تنها زندگي مي كرد و اطلاعات مرگ او مشخص نيست.

ديگرپيشنهادات

برخلاف اين تئوري تناوبهاي متفاوتي در جايگاه سنتي پيشنهاد شده است. در طي‌آخرين سالهاي زندگي او لئونارد وتصوير در يك بانوي flerentine را از زندگي در نياز تجليل از Gindina de medio ايجاد كرد. هيچ مدركي كه نشان دهنده خط ارتباطي Giuliano de Medici , lisa Gherudini باشد وجود ندارد اماسپس تعبيري وتفسير مي تواند جايگزين يكي از دو تصوير ديگر زنان da vinic شود. جمله اختصاري ديگري ايجاد پيچيدگي كرد وقتي كه mona lisa را به تصوير Franeeco de Gioronde ارتباط مي دارد. دكتر lillian schwart2 از Bell  labs اظهار داردكه mona lisa دقيقا يك تابلو اختصاصي است. او اين تئوري را گفتن از نتايج تحليل ديجيتالي خصوصيتهاي چهره اي چهره لئوناردو و آن تابلوي مشهور مورد حمايت قرار مي دهد. وقتي كه يك تابلو اختصاصي توسط لئوناردو به تصوير در آمد وسپس با تصور monalisa تركيب شد خصوصيات چهره كاملا مشخص شد.اين تصور ايجاد شده استكه لئوناردو مايل به جنس خود بوده است وخواستار اين بوده است كه چهره خودش را در قالب يك زن بكشد. كارشناسان اين تئوري اظهار دارند كه بين دو تابلويي كه توسط يك فرد و با استفاده از سبكهاي مشابه ترسيم شده است وجود دارد. Maike vogt-luerssen  اظهار دارد كه زني كه بر فراسوي لبخند مشهور مي‌باشد isabella Aragon از duchessmilan مي‌باشد.لئوناردو نقاشي قاضي براي duke milan بعد از يازده سال بود. در الگوي لباس سبز تيره vogt-luerssen monal lisa معتقد است كه اين موضوع نشان دهنده اين است كه lisa عضو خانواده viconti-sforz بود.تئوري او اين استكه moan lisa اولين تابلوي رسمي duchess milan  جديد بوده است كه در بهار تابستان سال 1489 ترسيم شده است.

Mona lisa براي لبخند وچشمان زيبا بشر مشهور مي‌باشد. تابلو موقعيتي را نيمه بالايي وفاصله كه به چشم انداز قابل رويت بعنوان پرده پشت صحنه را دارد ارائه ميدهد لئونارد و از طراحي هرمي شكل براي جاي دادن زن بصورتي ساده وآرام در فضاي نقاشي استفاده كرده است. دستهاي گره خورده او از گوشه جلويي هرم مي‌باشد. سينه، گردن وصورت او در نور يكساني كه دستان او را بصورت ظريفي مدرن دمي كرده تابيده شده است. نور ستوه زنده متفاوتي از هندسه اصولي دايره ها محيطها كه شامل كماني از خنده معروف او مي‌باشد را ايجاد كرده است sigmund freud گفته است كه اون خنده از توجه عشق لئوناردو به مادرش بوده است ديگران آن خنده را بعنوان عامل پاكي و معلوم بودن توصيف كرده اند. گفته مي‌شود كه بعضي كه تابلو را در قلب مركز دهي مي كنند همانطور كه در روشن ديده مي‌شود. بسياري از محققان سعي كرده اند كه علت اينكه خنده بر ديد هر فردي با خردديگر متفاوت است را توجيه كنند. حدود اظهارات از تئوريهاي قابل توجه در مورد ديد انساني در حالتي كنجكاوانه در مورد تشخيص احاسس mona lisa مي‌باشد. پروفسور margarethiving stone از دانشگاه هاروارد اظهار دارد كه لبخندعموما در تشنج پايين تكراري ترسيم شده است و مي تواند به بهترين نحوممكن توسط ديد عمومي فرد مشاهده شود kontsevich leonid , christophertgler از موسسه smith-Kette wer در sin fransisico معتقد است كه طبيعت تغيير يافته لبخند توسط صداهاي تصادفي متغير در سيستم ديداري انسانها مي‌باشد Dina goldin بعنوان پروفسور را زددانشگاه Brown  اعتقاد دارد كه رازي در موقعيت بودن ايستايي ماهيچه هاي صورت monalisa نتيجه يك پويايي غيرعادي در چهره اي كه دقت حسي قوي را در بينندگان تابلو در خاست مي كرد بود.قابل توجه است كه mona lisa هيچ موي كه شامل ابرويا مژگان مي‌باشد را در ساختار چهره اي ش نداشت.اين موضوع احتمالا به اين دليل است كه درآن زمان بين زنان نجيب واصيل رسم بوده است كه موهاي خود را مي تراشيدند. براي بينندگان مدرن اين به سراسر كيفيت جذب چهره اضافه مي‌شود در اواخر سال 2005 محققان dutch از دانشگاه Amsterdan تصور تابلو را از طريق نرم افزاري كامپيوتر تشخيص دهنده حسي راهكاري دانشگاه Illinois واقع در vrbana-champanis مشخص كردند. نرم افزار دريافت كه لبخند 83% از روي خوشحالي %9 از روي نفرت 6 درصد از روي ترس 0/2 از روي عصبانيت كمتر از %1 درصد به صورت طبيعي و اصلا از روي تعجب وغافلگيري نبوده است. اضافه بر يك تجزيه آزمايش بيشتر نشان دهنده يك تكنولوژي جديد بود. صورت ده زن از سلسله mediternean براي ايجاد و تصور تركيب يافته از يك بيان طبيعي استفاده شد.محققان سپس تصور تركيب يافته را به صورت تابلو مقايسه كردند. آنها از وسيله اي براي صداكردن لبخند به دوبخش كوچك استفاده كردند وسپس آن را براي 6 حس از قبيل خوشحالي، شگفت زدگي، عصبانيت، نفرت، ترس وناراحتي مورد آزمايش قرار دادند. اگر چه استفاده اينك فرمول ساده تصوري براي نقاشي چهره وشخصيت بكار برده شد حس قوي را كه لئوناردو بين جايگاه قرارگيري زن و منظره پشت او به آن دست يافته در اصل سبب مشهور بودن ومورد توجه قرارگرفتن نقاشي در تمام زمان ها شده است. منحني حسي موها ولباس زن در چاله هاي موج دار و رودخانه پشت سراو  پژواك يافته است اين حس سراسر از هورمني يافت شده د رتابلو مخصوصا با وجود لبخند ملايم زن عقيده كيهاني لئوناردو كه به ارتباط انسان وطبيعت مرتبط مي‌شود اين تابلو را نشانه ثبت شده از عقيده واستعداد لئوناردو مي داند. اين زن مهم در جايگاهي مجسم شده كه به نظر مي آيد يك ايوان سرپوشيده از ستون هاي سياه در هر طرفش مي‌باشد. پشت او منظره بزرگي از دور نماي كوهستانهاي يخي مي‌باشد. عبور با دو فاصله فيگورهاي مطلوب تضادهاي ديناميكي روشني وتيرگي وبالاتر از همه حس آرامي وملايمت از ويژگي هاي سبك لئوناردو است.

تابلو يكي از تصاوير اوليه است كه زن را جلوتر از منظره خيالي نشان مي دهد يكي از خصوصياتهاي جالب منظره اين است كه غيرحقيقي است. منظره پشت فيگور سمت چپ به نظر كمتر از منظره سمت راست قابل توجه است اين موضوع شب شده كه بعضي كارشناسان بگويند اين منظره بعدا اضافه شده است تابلو چندين بار تعمير شده آزمايش x,ray نشان داده شده است.تابلو mona lisa در پشت يك روشن از آن پنهان شده است. سپيدار باريك پشت شروع به نشاندن نشانه هايي از زوال در يك ديد بعد از تفكر قبلي مي‌باشد.

نش در فرهنگ شهرت يافته و سبك وطريقه هنري

Mona lisa از حالتهاي آيكوني در فرهنگ شهرت يافته بدست آمده است.

در سال 1963 هنرمند پاپ anoly worhd به ايجاد پرينهاي سريگرافي زندگي از mana lisa شروع كرد. Warhel او را به عنوان ايكون جديدي مثل Marilyn monroe يا Elvis presely خاص ومنحصر كرد. در اين زمان استفاده او از پردازش اسنسيل كارشناسي مجازي از تنزل ارزشهاي زيبايي در جامعه اي از توليد انبوه وزوال انبوه ايجاد مي‌كند. امروزه mona lisa مكررا دوباره تكثير شده است. به عنوان يك تابلوي فرهنگي mona lisa از رجوعات بي شمار در فرهنگ شهرت يافته و سبك وطريقه هنري لذت بر دو است. آن موضوع بسياري از آمازها شده است كه شامل:

تضعيف رومانتيك mona lisa توسط Nat kingcole در قياس عشق او به نقاشي Billbeard pop تنها براي 8 هفته بود و سه ميليون كپي از روي آن گرفته شد. آهنگ توسط Ray Evans , Jay living ston براي فيلم كاپيتان cary امريكا نوشته شد و برنده اسكار شد. آن بعدا در فيلم mona lisa در سال 1986 بكار برده شد پوشش تضعيف در آلبوم (Take a Break )Gimme Gimme, Me finot ايجاد شده است. Conway Twitty رو نوشتي از گروه وقسمتهاي منحصرست در سال 1959 وارد كرد.

آهنگ visions of johanna از Bab Dylan كه شامل درخشش هايي ميباشد اما mona lisa بايد آسمان هاي بالاتر داشته باشد شما اين را مي توانيد از لبخند او بگوييد.

Monalisa , mad Hattens آهنگي از آلبوم 1972 Manky chateau Eltoon john آن Billboard music chart اجرا شد.

Mona lisa اولين راه كشوري از آلبو 1981 خواننده willie Nelson به اسم souwhere over the rainlow آلبوم در Bilboud top country Albums chars اجرا شد.

Mona lisa آهنگي از آلبوم 1988 slick Rick به اسم the Greut pduncure of slick Rick آلبوم در Hiphop Alboms charts Billbal top اجرا شد.

Mana lisa اولين مسير در آلبوم 2004 گروهي cose malin به اسم Heat بود.

A mona lisa يك آهنگ وارد شده با گروه مشهور counting Grows  بود. آن توسط رهبر خوانندگان Adau Durtiz  نوشته شد و در سال 1992 ثبت شد.

Mona lisa آهنگي توسط گروه الكتريكي آسمان خنده او را نتيجه دستان خواننده در زير دادن اومي دارند.

Mona lisa آهنگ ملايمي با صداي Brinty speats آهنگ افسانه زبي است كه mona lisa ناميده مي‌شود و كسي است كه از زيبايي وظرافت خارج مي‌شود خيلي راحت با ابهام وسري درست مثل تابلو به خاطر مي آيد. تفسيرات lyrics به مقايسه بين mona lisa و شخصيت spears مربوط مي‌شود.

آهنگ تحريك آميز smooth در سال 1999 توسط Rob thomas به

 عنوان spnish Harle Monalisa my  و smooth my munequita  آهنگي است كه توسط thomas درباره زندگي با مسابقه marisol maldonade  نوشته شده است. فيلم هاي زيادي هستند كه با تابلويي از روش هاي عنوان يافته la Gioconda , Monalisa  بكار برده شده اند. بعضي از اينها در مورد خود تابلوست در حاليكه ساير آنها مثل كمدي درام 1986 mona lisa يا درام فمنيستي به نام mona lisa Dmile هنرمندي julia Roberts كه در مورد زني كه خصوصيتهاي آن از تابلو سرچشمه مي گرفت ساخته شد.

جهان هنري همچنين ياداشتهاي انكار ناپذير حقيقت مهشوريت mona lisa را دربرگرفت. به دليل شهرت  پوشش يافته تابلو surrealistes , Dadaistsاغلب تغيير وتحولاتي را ايجاد مي كنند. در سال 1919 Marcel Ducham  يكي از تاثير گذارترين اعضاي Dadousts تابلوي Mona lida  يكي از تاثيرگذارترين اعضاي Dadosts تابلوي mona lisa را با اضافه كردن سبيل و بيش زي به آن مورد در كتيبه L.H.0.0 مورد تمسخر قرار داد اين كار به معني جكي Freudiam در وجود علاقه لئوناردو به خودش بود . طبق بررسي Rhonda R.sh eare كپي هاي فراواني از اين نمونه در صورت Duchmp وجود دارد.

Salvador Dalioكسي كه براي كارسئوياليستي خود پيش قدم بود تصوير از خود تابلوي mona lisa در سال 1954 ترسيم كرد.

بسياري از پيش كسوتان در اين زمينه تمسخري را در تاريخچه مرموز وجدال آميز mona lisa ايجاد كرده اند. تئوري هاي والا وتوطئه ها اغلب توسط خيال پردازان ايجاد مي شد. در سال 1952 داستان نويس داستانهاي خيالي Ray Bradbury داستان كوتاهي به نام the mileكه با واكنش زياد مردم در درخواست دوباره mana lisa روبرو شد رامنشتر كرد داستان تابلو را در پرده هاي نقاشي گذاشت در حاليكه كه نقاشي اصلي در سپيدار چوبي بود.

داستان همراه ظفر Bob show به نام The Giaenda coper كه در مجموعه مجله هاي او به نام cosmis kaleidos cope منتشر شد. نشان دادن كه تابلو قسمتي از رشته اي مي‌باشد كه با هم ديگر يك انيميشن را تشكيل مي دهد.

در سال 1979 سريال city of Death جز داستان هاي خيالي تلويزيوني از سري داستانهاي Doctor كه توسط da vinic ساخته شده بود كپي هايي از mona-lisa بود. داستان نشان مي دارد كه نقاشي حاضر در lourve در بالاي پيغام نوشته شده this is fake قرار دارد.

يك انيميشن كوتاه lupin III به نام mona lisa smiles thnice در سال 1979 سبب شد lupin و گروهش تصميم به وزيدن monalisa بگيرند. بعد از اينكه خيلي از هدفها انجام نشد او نهايتا در آخر داستان موفق شد تنها نگهباني lourve را براي حفاظت تابلوي اصل پيدا كند وتابلوهاي المثني را براي گردش در جاهاي مختلف و نمايش دادن ببرد. بهرحال نگهبان به قدري طبيعي تابلو را نقاشي كرده بود كه او هم نفهميد كداميك تابلو اصلي وكداميك كسي شده آن است.

در سال 1984 داستان كوتاه The Advenure of sherlak bus چهره دوست



دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:لئوناردو داوینچی و زندگی نامه, :: 14:27 ::  نويسنده : MOHSEN

زندگاني پروين:

پروين رخشنده معروف به پروين اعتصامي متولد 1385 خورشيدي در شهر تبريز به دنيا آمد كه پروين اعتصامي دختر ميرزا يوسف خان اعتصامي آشتياني معروف به «اعتصام الملك» كه خود از دانشمندان معروف است.

پروين ادبيات فارسي و عربي را نزد پدر دانشمند خود و معلمان خصوصي و خانوادگي فرا گرفت پس از اتمام دوره در مدرسه دختران امريكايي در تهران به تحصيل زبان پرداخت و دور دانشجويي رت سپري كرد. پروين رخشنده فقط سي و چهار سال در اين دنياي فاني زندگي كرد، در تاريخ 16 فروردين ماه 1320 شمسي برابر با 1360 قمري در تهران وفات كرد و در شهر مقدس قم در صحن مطهر حضرت معصومه در كنار مزار خانوادگي و در كنار مزار پدرش بخاك سپرده شد و قطعه كوچك  شعر در مورد خود مي سرايد

 ايدل اول قدم نيكدلان      با بد و نيك جهان ساختن است

دل ديوانه عمارت كردن      خوشتر از كاخ بر افراختن است

پروين اعتصامي در دوراني به كمال قدرت سخن خويش و ديد كه پردة سياه ديكتاتوري بر سر ايران كشيده شده بود حكيمه سنگين ديكتاتوري و دژخيمان هرزه اش بر سينه هاي مردم فشار وارد مي آورد، مسلم است كه اين وضع رسوا نمي توانست در روح شاعر و در سخن نغز او تأثير نكند بر عكس مي توان گفت كه فشار ظلم و ستم بحدي كه بر مردم ايران وارد مي شد. پروين را خرد كرده و نگاه او را از زندگي از شادي شگفتي آفرينش منصرف ساخته بود. دوران ديكتاتوري رضاخان در آثار پروين بخوبي نمايان و مشهود است در گرايش او بطرف تصورات عرفاني بي تأثير نبوده است اين دوره شكل منفي در آثار او بروز كرده است اين تنها عامل نبوده بلكه پروين زن بود و بعلت وضع خاص زنان در اجتماع آن روز ايران امكان هيچگونه فعاليت سياسي و اجتماعي را نداشته است و دنيا و مسائل روزمره زندگي را نه از راه يك مشاهده عيني بلكه تنها از خلال كتابها بيشتر از راه مطالعه كتابهاي عرفاني مشاهده كرد.

رندگي پروين: در اثر مطالعه كتب و آثار گذشته ايران، پروين بطرف عرفان و تصوف كشيده شده در نظر پروين همه چيز نشاني از يك قدرت ارلي و ابدي است و تعبيرات عرفاني در تمام ديوان پروين و بخصوص در قصائدش به خوبي نمودار اصلي و محتوا و مفهوم اين قصائد بي اعتباري دنيا، حكومت قضا و قدر، كوري سرنوشت و وجود تقدير ازلي و ابدي است پايان زندگي پروين روح افسرده اين شاعر ناكام نمي توانست در اين چهار ديوار قيود و شرايط كه جنبة ريا و نفع پرستي آن بيش از همه جنبه ديگر است محصور بماند.

خصوصيات پروين:

از خصوصيات پروين اين بوده پروين خانم از همان اول از ذوق و شوق و قريحه شاعري بهره اي تمام داشته و از نه سالگي شعر ميسرود، پروين از نوادر بلكه از نوابغ روزگار بود. پروين خانم تفكرات خود را جامة عمل پوشانده و در گفته هايش پر از نورد ساده گفتن است. و از ديگر خصوصيات پروين خانم مي توانست با اسلوب و شخصيت و آراء فلسفي و كلمات اخلاقي خويش از سايرين متمايز باشد.

آري پروين در كارگاه سخن سرائي و مفهوم لطيفه و صفاي تخيل و ذوق ابداع پرنياني بافته چنان ظريف و رنگين و زيبا كه به جرأت ميتوان گفت:«از نوادر و نوابغ تقليد ناپذير است.

ايدآليسم پروين يكي از خصوصيات و يك نوع ايدآليسم اخلاقي است آرزوي زندگي خوب كه در آن ظلم و ستم و دشمني كينه نباشد به آرزوي يك اجتماع سراسر دوستي و پاكي، پروين دوستدار انسان و بخصوص كساني است كه نظام اجتماعي آنها را بدبخت كرده است دوستدار کارگران و زجركشيدگان است.

پروين در هر كجا به سلطنت و پادشاهي اشاره مي كند آنرا مي گويد و فشار اين دستگاه را نشان مي دهد و آن را بعنوان مظهر ظلم و پستي معرفي مي نمايد.

 

خصوصيات اشعار پروين:

شعرهاي پروين شعر اوقات و اشخاص و افراد نيست، بلكه شعر تعليم تربيت و تهذيب و اصلاح اخلاق كريم است. شعرهاي پروین بسيار پخته و مردانه است مخصوصاً كه هنگامي به پند و اندرز عارفانه و حكيمانه مي گفت. در اين هنگام بسيار متين و دلپذير ميسرايد و خواننده تصور مي كند كه سراينده اين اشعار حكيم ناصر خسرو يا سنائي غزنوي است. ديوان پروين در حدود 5600 بيت شامل خصائه مثنويات و قطعات اخلاقي و اجتماعي است.

يكي از خصائص اشعار پروين تشخيص است: تشخيص يعني اينكه گوينده براي تصوير معاني مجرده اشخاصي تصور كرده و گفتار زندگاني را به آنان منسوب دارد شاعر و نويسنده بزرگ كسي است كه در توصيف و وصف راز و خلق و خوي انسانها ماهر بوده و تخيلات و افكار را بطرز خوش آيند نغز بدنبال بگذارد. از متمايزات شعرهاي پروين اين است كه شعر پروين شعر اوقات و اشخاصي نيست شعر تربيت و تهذيب و تعليم اخلاق كريمه است و ديگر متمايز شعر پروين اين است كه بكلي از تصنع لفظي و معنوي دور است و مطلقاً با ساختگيها و تصورهايي كه در نظرها و منظومات و پيشنهادهاي ديگران ديده مي شود آشنا نيست و از گفتن صريح عقيده خويش در مظهرها عقايد مختلف بيم نداشت. ترانه روح افزاي مهر و عاطفت و فضيلت است نغمة جذاب سعي و عمل و همت و اقدام است خرد، بيداري و پرهيزگاري است. و از ديگر خصوصيات قصائد و قصه هايش مقلد سبك و اسلوب ناصر خسرو با آن توانايي و استواري و شيوائي است كه اگر گوينده را نام نبرند تشخيص براي خوانده و گوش كننده مشكل است كه اين شعر از كيست. شعرهاي پروين در نهايت رواني و استحكام است.

 

بررسي شعرهاي و قصائد پروين شعراء

هر خواننده با ذوق و اديب دانشمند براي اولين بار خواندن شعرهاي پروين سريع مي فهمد كه اين سخنان لطيفه مولود فكريست آزاد و حساس و روحي لطيف و ساخته سرمشقي مستقل مبتكر  كه از خوش آمدگوئي گريزان است و پاكي نفس بحدي است كه حتي از درخت جهان سايبان نمي طلبد. در ميان شعراي معاصر كمتر كسي مانند پروين توانسته است در دلي رسوخ كند و باز كمتر كسي توانسته است بقدر او مقبوليت عامه داشته باشد. در مورد اين شاعرة بزرگ خوانندگان عقايدي كم و بيش در حدود هم دارند و نظر مشترك آنان اين است كه پروين شاعري بلند پايه، حساس و بشر دوست است به جرأت مي توان گفت كه پروين اعتصامي در ميان طبقه نسوان بزرگترين شاعرة ايراني است وقتي در ميان مردان هم از شعراي صد و پنجاه ساله اخير دست كمي ندارد.

سبكهاي شعر و قصائد پروين:

از سبكهاي اين شاعر توانا خراساني و به پيرو ناصر خسرو قبادياني است. هيچ شعر و قطعه اي درديوان پروين نيست مگر اينكه با اسلوبي بديع و فكري نو سروده شده است هر يك از حكايتهاي پند آموز نظر كنيم مي بينيم مملو از گوهرهاي گرانبهاي پند و اندرز كه همه بدون استثنا از منتهاي درجه شيوايي و رسائي است و بدون مبالغه اغراق بايد گفت كه اين زبان سعدي و حافظ و سنائي و ناصرخسرو است و آنكه گفته درين كهنه زمين گاه سعدي و گاه پروين بوجود مي آيد. در مثنويات پروين قوه بيان عرفاني مولانا جلال الدين پيداست و قطعاتش اسلوب سنائي و نظامي و سعدي آشكار است- پروين موفق شده كه سبك استاداني مانند سنائي و ناصرخسرو را با چنان مهراتي پيروي كند كه گاه از اصل نيز بهتر از كار درآيد.

 ديوان پروين تركيبي است از دو سبك و شيوة لفظي و معنوي و آن دو يكي شيوه شعراي خراساني خاصه ناصر خسرو است و ديگري شيوة شعراي عراق و فارسي بويژه شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي و از حيث معاني نيز بين افكار و خيالات كلي و عرفاست.

قصائدش بوئي از قصائد ناصر خسرو دارد و در ضمن آنها ابياتي كه زبان شيرين سعدي و حافظ را بياد مي آورد بسيار است و در قصائد طرز گفتارش به طوري است . در قطعات طوري ديگر است و بيشتر قطعاتش بطرز سؤال جوابي و يا مناظره سروده شده است.

 

نيم نگاهي به شعر پروين اعتصامي

بي ترديد پروين اعتصامي از مشهور ترين شاعران معاصر و ديوان او از بهترين كتاب هاي شعر چند دهه اخير است. لكن فرصت كوتاه اين نوشتار، مجال آن را نمي دهد كه به تفضيل از تمامي خصوصيات شعر پروين سخن بگوييم و از زمانة او گفتگو كنيم و معاصرانش را با او بسنجيم، تنها مي توانيم به اختصار از ويژگيهاي مهم شعر او صحبت كنيم و خوانندگان ديوانش را براي تأمل و تعمیق بيشتر در اين زمينه، به شوق آوريم.

انديشه

شعر پروين، شعر تعليمي است. شعر تعليمي شعري است كه براي آموزش سروده مي شود مثلاً براي آموزش اخلاق، مذهب يا عقيده اي خاص. بديهي است كه چنين شعري بيش از هر چيز، پيوندي عميق با انديشه دارد و تصور شعر تعليمي عاري از انديشه ممكن نيست، از اين رو در شعر پروين نيز نخست بايد از انديشة او سراغ گرفت.

بخش عمدة شعر پروين به انديشه هاي اخلاقي او اختصاص دارد و شاعر به شيوة سعدي پند و اندرز مي دهد و به نصايح اخلاقي مي پردازد. به هر كجاي ديوان او مي نگريم، اثري از اين نظام اخلاقي مي بينيم.

سرانجام كردار بد، نيك نيست

جز اين سهمگين جاي تاريك نيست

چنين است فرجام خون ريختن

و سوختنه از فتنه انگيختن

***

اي خوش اندر گنج دل زر معاني داشتن

نيست گشتن، ليك عمر جاوداني داشتن

عقل را ديباجة اوراق هستي ساختن

علم را سرماية بازارگاني داشتن

در اين نظام اخلاقي، تقديرگرايي از مهمترين اصول است و رنگ خويش را به سراپاي شاعر داده است. تقدير لاله را خونين و نركس را مخمور كرده است. دست تقدير است كه گل را پژمرده و غنچه را خندان مي كند. اوست كه در چهرة اميد مي خندد و با چشم نوميدي مي گريد، و اوست كه عدس و ماش را بي هيچ تمايزي در ديگ مي‌پزد. دست اوست كه خواه ناخواه موي سپيد را در كنار موي سياه مي نشاند و...

اگر ديوان پروين رنگ ملايمي از اندوه دارد، تا حدودي در گرو همين نگاه شاعر است، با اين همه او صرفاً پذيرندة حوادث و وقايع نيست و در برابر آنچه ناخوش مي دارد، زبان به اعتراض مي گشايد. شتيز پروين با زاهدان ريايي و گندم نمايان جو فروش از اينگونه اعتراض ها است. پروين از هر فرصتي براي دريدن حجاب تزوير مقدس مآبان دنيا مدار استفاده مي كند.

ديده هاي عقل گر بينا شوند

خود فروشان زودتر رسوا شوند

دزد زر بستند و دزد دين رهيد

شحنه ما را ديد و قاضي را نديد

خيال

همانطور كه پيش از اين ياد شد، نصايح اخلاقي حجم زيادي از ديوان پروين را اشغال مي كند، و به همين دليل در شعر او به وفور با مستقيم گويي مواجه مي شويم. به گونه اي كه ملك الشعراي بهار نيز در مقدمه اش بر چاپ اول ديوان پروين، در ميان تعاريف آميخته با تعارفتلويحاً اين بخش از ديوان او را خسته كننده مي خواند.

اما مثنويها و قطعات به دليل به كارگيري تمثيل، از اين مستقيم گويي فاصله گرفته اند. مهمترين تلاش پروين براي به كارگيري صور خيال، در استفاده از تميثيل متمركز شده است و به طور كلي خيال  در ديوان پروين كمتر از عناصر ديگر شعر نمود دارد.

 

عاطفه

شايد بتوان گفت كه مهمترين عامل تأثير گذاري شعر پروين، عاطفة آن است. تأثير عاطفه در اين شعرها به حدي است كه گاه مستقيم گويي هاي شاعر را نيز تحت الشعاع قرار مي دهد. در اين ميان نكتة قابل توجه، رنگ زنانة صور عواطف در شعر پروين است شخصيت هايي مانند«پيرزن» ، «يتيم»، «مادر»، «فرزند» بيش از ديگر شخصيت ها در تمثيل هاي پروين حضور دارند.

دختري خرد شكايت سركرد 

كه مرا حادثه بي مادر كرد

بر سر خاك پدر، دختركي

صورت و سينه به ناخن مي شكست

حتي جايي كه پروين حكام ستمگر و زاهدان عوام فريب را زير تازيانة شعر خويش مي گيرد، عاطفة خواننده را با استفاده از چنين عناصري تحريك مي كند.

دست من بستي براي يك گليم

                  خود گرفتي خانه از دست يتيم

آهنگ

شعر پروين از نظر آهنگ، ويژگي و برجستگي خاصي ندارد. با وجود اين براي آنكه از آهنگ و موسيقي شعر او نيز به اجمال سخني گفته باشيم در چند جمله به اين عنصر شعر پروين اشاره مي كنيم. پروين نيز مانند همة وفاداران به قالب هاي شعرها كهن فارسي، از موسيقي اوزان عروضي بهره مي گيرد وزن اغلب شعرهاي پروين روان و بي دست انداز است، حتي در قصايد، علي رغم اينكه پروين در سرودن قصايد، به قصيده هاي ناصر خسرو نظر داشته است، شيوة كاربرد وزن در شعر او با ناصر خسرو تفاوت دارد.

شعر پروين از عوامل ديگري كه به آهنگ و موسيقي شعر كمك مي كند در حدي محمول و نه چندان خاص، بهره گرفته است، از آن جمله است هماوايي و هم حروفي كلمات و قوافي دروني ابيات. به كارگيري هيچ يك از اين عوامل در شعر او شكلي ويژه ندارد.

شكل:

پروين هيچ ميلي به نوآوري و نوگرايي در قالب شعر نداشته است و تنها از قوالبي استفاده كرده است كه پيش از او سابقه داشته اند. قصيده، غزل، مثنوي، و قطعه قالب‌هاي شعر اويند.  نهايت نوجويي (در قالب شعر) سرودن چند مسمط به شيوه اي نسبتاً تازه است كه آن شيوه نيز پيش از پروين سابقه داشته است.

توفيق پروين در همة قالب هايي كه به كار گرفته، يك سان نبوده است، آشكار است كه او در قصيده چندان توفيقي ندارد. بيش از اين به مستقيم گويي هاي قصايد او اشاره كرديم. به علاوه او از قصيده، همچون قطعه براي پند و اندرز استفاده كرده است.

در ديوان پروين به ندرت به قصايدي بر مي خوريم كه با تغزل شروع شده باشد اين موارد نادر، به اسلوب قصيده نزديك ترند و نسبت به ديگر قصايد شاعر، توفيق بيشتري دارند.

شبا هنگام كاين فيروزه گلشن        زانوار كواكب گشت روشن

پروين بيش از هر قالب ديگر، قطعه را به كار بسته است. در تايخ شعر فارسي، پروين از محدود شاعراني است كه توجه خاصي به قطعه داشته اند. در ميان شاعران پيشين، انوري و ابن يمين نيز تعلق خاطر زيادي به قطعه نشان داده اند. قطعه از قالب هايي است كه از قديم با ادبيات تعليمي پيوند خورده و براي پند و اندرز مناسب است. به همين دليل پروين در استفاده از طرفيت قطعه براي شعر تعليمي، پروين از پيشينيان خود، پيشي گرفته است.

پروين در به كارگيري مثنوي نيز موفق است. او در اين قالب با رواني و همواري سخن مي گويد و از ظرفيت آن براي شعر تعليمي به خوبي استفاده مي كند. بعضي از مثنوي‌هاي پروين از بهترين شعرهاي او محسوب مي شوند.

اگر از بحث قالب هاي شعري بگذريم و قدري از شيوة بياني شاعر بگوييم، بايد اشاره كنيم كه شكل روايت و تمثيل و داستان پردازي، مهمترين شيوة بياني پروين است.

 

پروين و شعر امروز

پروين اعتصامي در روزگاري مي زيست كه مهمترين تحولات ادبي سرزمين ما در آن شكل گرفت و به ثمر نشست. با اين همه او از اين تحولات بنيادين، كمترين تأثير را پذيرفت. شعر او شعري است تعليمي و انديشة او از نظامي اخلاقي سخن مي گويد كه سابقه اي ديرين در ادبيات سرزمين ما دارد. آن دسته از وجوه انديشة پروين كه تأكيد خاصي بر آنها دارد (همچون درگيري با زهد دروغين و ريا و تزوير، تقدير گرايي، بيداد ستيزي و...) هيچ يك بي سابقه نيست.

عمق تحولات ادبي آن زمان، به خصوص انقلاب ژرف و شگرف نيما يوشيج، به حدي بود كه حتي ملك الشعراي بهار، سرآمد كلاسيك هاي معاصر نتوانست از حوزة تأثير نيما بر كنار بماند. اما پروين هرگر تحت تأثير نيما قرار نگرفت.

بس با اين همه چه چيز باعث شده است كه پروين اعتصامي به چنين شهرتي دست يابد؟ بس يك بار ديگر فهرست وار مهمترين امتيازات شعر پروين را مرور مي كنيم.

زبان پروين، زباني است فصيح، سليس، روان، معاصر و گيراست. او در استفاده از قالب ديرسال قطعه، توفيقي فراوان داشته و از ظرفيت هاي آن براي شعر تعليمي به خوبي استفاده كرده است، در كاربرد تمثيل و داستان پردازي نيز از خويش توانايي نشان داده است. گفتگو و مناظره را هم با قوتي خاص در شعر خويش به كار گرفته است.

اما بايد پذيرفت كه هيچ يك از اين عوامل، عامل اساسي توفيق و اعتبار پروين نيست، عامل اساسي اسن شهرت و قبول عام «زن بودن» شاعر است.

پروين در روزگار محدوديت شديد زنان مي زيست. در آن زمان نه تنها زنان از عرصة فعاليت هاي اجتماعي دور بودند، بلكه فرصتي براي كسب علوم و هنرها نيز در اختيارشان نبوده زمانة پروين، زمانة فقر فرهنگي زنان و انزواي كامل اين نيمة جامعه بود. در چنين زماني سر بر آوردن زني شاعر، آن هم شاعري كه شعرش واجد امتيازات قابل توجهي نيز بود، شگفت انگيز مي نمود. و به همين دليل در آن برهه از زمان «زن بودن شاعر» امتيازي بزرگ از ديگر امتيازات شعري محسوب شد و اين امتياز شعر پروين، اثر شعر خويش را تا زمان ما حفظ كرده است.



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه پروین اعتصامی, :: 13:9 ::  نويسنده : MOHSEN

مقدمه

هنر اين سخنگوي روح انساني از بدو تولد انسان تا آخرين دم اسرار دروني و عواطف واحساسات ما را بيان مي كند . بشر از همان ابتداي خلقت در پي آفرينش وخلق زيبائي بوده چرا كه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: « از روح خود در انسان دميديم » و اين روح آفرينش وزيبا آفريني خداوند است كه در ضمير همه انسانها وجود داشته وانسان را از همان ابتداي كودكي به آفرينش زيبايي رهنمون مي سازد از آنجا كه خداوند انسانها را از يك جنس ولي متفاوت از هم آفريده اين حس زيبايي آفريني در برخي بيشتر ودر برخي كمتر، و گاهي به صورت موسيقي و شعر وگاهي به صورت نقاشي وتصوير بروزمي كند .

نقاشي يكي از اولين هنرهايي بود كه انسان به آن گرايش پيدا كرد . آنچه عوام از نقاشي مي دانيم كشيدن تصاويري است كه ديد انساني از مناظر دارد وهر چند اين تصوير واقعي تر وبه اصل نزديكتر باشد نقاش چيره دست تر و متبهر تر به نظر مي رسد . سالها تفكر مردم از نقاشي چنين بود شايد هنوز هم بسياري با اين فكر زندگي مي كنند اما در سال 1881 هنرمندي به دنيا آمد كه تمام بافته هاي ذهن انسانها ودنياي غرب را از نقاشي تغيير داد . او كه با نقاشي وهنر به دنيا آمد و پايه گذار بزرگترين انقلاب در عرصه هنر جهان شد كسي نبرد جز پابلو پيكاسو .

پيكاسو نمونه كامل وبارز يك انسان خلاق و نو آور بود . او شايد يكي از غير منتظره ترين وغير قابل پيش بيني ترين هنرمندان عرصه گيتي بود . او با عرضه كبويسم به دنياي نقاشي به حكومت سرد و طولاني رنسانس بر اين هنر پايان داد . رنسانسي كه نقاش ، محكوم و مجبور به كشيدن توهمات ديد انساني مي كرد و نقاش مانند دوربين عكاسي فقط به ثبت مناظر مانند آنچه مي ديد مي كرد . اما پيكاسو با نو آوري خود اين آزادي را به نقاشي داد تا مانند شاعر تر اوشات ذهن و روح خود را بر بوم طراحي كند واز آنچه خداوند در نها د او گذاشته واز عشقي كه در وجودش دارد با بيننده سخن بگويد اين بهترين وعاليترين مرحله پيشرفت در نقاشي از ابتداي خلقت اين هنر زيبا بود .

شايد هيچ هنرمندي به اندازه پيكاسو با اين همه رسانه متنوع كار نكرده باشد از نقاشي رنگ روغن گرفته تا طراحي ، مجسمه سازي ، گرافيك ، سراميك واز آنجا كار با ابزارهايي چون گرايش ، پاستل ، مداد رنگي و آفريدن ليتو گرافي‌ها ، چوبكاري ها ، پيكره هايي از كچ و چوب ، ساختواره هايي از آهن و مفتول ، چوب يا ورقه هاي فلزي ، عكسها و طرحهايي براي لباس و پرده هاي پيش صحنه و پس صحنه تاتر و باله وسرانجام شعرونمايش نامه نويسي .

هيچ هنرمندي با اين همه سبك و شيوه گوناگون وگاه متضاد كا رنكرده است . از امپرسيونيسم مانه بزرگ تا اكسپرسيونيسم ون گوك ، از غرابت نمادين گوگن تا شاد گونگي امپرسيونيسي تولوز لوترك ، از منريسم الگور كوك وهنرمندان بادوك تا كلاسي سيم استادان قديم ، از سورژناليسم و كانتراكتيويسم وهنر سياه واره تاكوبيسم كه خود بنيان گزارش بود .

به تحقيق درباره هيچ هنرمندي ، دست كم در زمان حياتش به اندازه پابلو پيكاسو مقاله ، كتاب ، رساله ، تغيير نقد و ياد داشت نوشته نشده است . شمار كتابها و نوشتارهايي كه درباره پيكاسو انتشار يافته سر به صدها مي زند و سيل انتشار اين نوشته ها همچنان ادامه دارد .

اين رساله نيز تلاشي در جهت معرفي و آشنايي بيشتر با اين هنرمند بزرگ و نقد وبررسي آثارش مي باشد . نظر من در اين پايان نامه بيشتر بر بيوگرافي وزندگي نامه پيكاسو بوده ودر ادامه به بررسي دوره هاي نقاشي در كار او و سپس مراحل تكامل آثار وي پرداخته ام ودر نهايت مروري كوتاه بر كوبيسم وتجزيه و تحليل اين سبك كه پيكاسو بنيان گزار آن بود پرداخته‌ام. اميد است با وجود ، كاستي ها و ايرادات موجود گاهي كوچك در جهت آشنايي خوانندگان عزيز با اين هنرمند ودوره زندگي و آثار او برداشته باشم .

الهه گنجي

 


 
 
 
 
فصل اول
بيوگرافي و زندگي‌نامه پيكاسو 
 
 

در ساعت نه وسي دقيقه ، شب بيست و پنجم اكتبر سال 1881 در خانه شماره سي و شش در ميدان مرسد ، در شهر مالاگا كودكي به دنيا آمد كه بعدها از بزرگترين هنرمندان تاريخ جهان شد . اين كودك را پابلوپيكاسو ناميدند . وي نخستين فرزند پدر ومادرش بود . پدرش خوزه روئيز بلاسكو از نسل كاستيلي هاي جديد بود . او استاد طراحي در مدرسه ايالتي حرفه و فن و معلم هنر در مدرسه سان تلمو در مالاگا بود . مادرش ماريا پيكاسو از نژاد اندلسي ها بود و خون عربي در رگهاي خود داشت . آنها كودك را در كليساي مجاور منزلشان نامگذاري كردند واو را پابلو ، ديه گوما خوزي سافرانسيسكو، دپاال ، خوان ، نپرموسنو ، كريسپيانودلانستيسما ترينيداد ناميدند . اما پسر جوان چنانچه در ميان اسپانياييها رسم است هم نام پدر وهم نام مادر را پذيرفت وتابلوهاي خود روئيز پيكاسو ، وبعدها با اسم پيكاسو امضاء مي كرد . بسياري از نياكان وي هم از طرف پدري وهم از طرف مادري استعداد هنري داشتند . انگار تمام استعداد ومهارتهاي هنري خانواده ذخيره شده بود تا سرانجام پسردون خوزه بياني نيرومند ومتمركز را بدان بخشد . دون خوزه علاوه بر پابلو پيكاسو داراي دو فرزند ديگر نيز بود يكي لولا وديگري كونچيتا.

پيكاسو كودكي خود را بندري مديترانه اي مالاگا ، در شهري كه به آن شهر آفتاب سوزان وسايه هاي زمهرير معروف بود گذراند . وي از همان كودكي به دنيا آ‎مده بود تا نقاشي كند درست مثل موتزارت كه براي موسيقي به دنيا آمده بود . او مستقيم به سمت هدف خود مي رفت حتي نقل است كه دركودكي كه هنوز بدرستي توان سخن گفتن نداشت كلمه ( پير ) رامرتب به زبان مي آورد اين كلمه در زبان اسپانيايي به معني قلمو مي باشد . او ابتدا به نقاشي از كبوترها و مگسها توجه مي كرد وكمتر به درس ومشق مي پرداخت وهمه چيز را با دقت وتوجه مي نگريست ونقاشي مي كرد .

در سال 1891 او به همراه خانواده اش به شهر كورونا مسافرت كرد . در كورونا آنها زندگي سختي را شروع كردند چرا كه پابلو وپدرش كه در مالاگا سرشناس بوده وهميشه به مسابقات گاوبازي مي رفتند در كورونانه دوستي داشتند . نه خبري از گاو وگاو بازي بود به همين دليل پدر كم كم افسرده و بي‌رمق شد ؛ طوري كه حتي نمي توانست تصوير كبوتري را در ذهن تصور كرده ونقاشي كند ، به همين دليل بعد از چند سال پابلو استعداد خود را بروز داد ونخستين پرده رنگ روغن خود را درنه سالگي ترسيم كرد ومهم آنكه اين يك تصوير از صحنه گاو بازي را نشان مي داد وبعد از آن تشويقهاي والدينش او را به سمت نقاشي سوق داد . او تكاليف مدرسه را به زور انجام مي داد . بعد از آن در سال 1894 پدرش تخته رنگ وقلموهايش را به پابلو داد وفهميده بود كه بعد از پدر مسئوليت سنگيني را بر دوش دارد . در اين زمان او 14 سال داشت در ژوئيه 1895 آنها به مالاگا بازگشتند تا تعطيلات را در وطن بگذرانند . در پايان سپتامبر آنها به بارسلون رفتند . در آنجا دون خوزه به معلمي هنر در مدرسه هنري « لالونخا » گماشته شد اما باز هم لذتي از كار نمي‌برد . تك چهره هايي كه پابلوي جوان از او كشيده تنها اين نكته را به وضوح نشان مي دهد كه اين مرد هيچ سرسازگاري با جهان ندارد .

پابلو براي ورود به لولانخابه رقابت پرداخت ، او تكليفي را كه براي امتحان ورودي بايد ظرف يك ماه انجام مي داد يك روزه تمام كرد وباعث شگفتي معلم ها شد . به اين ترتيب او در سال 1896 وارد مدرسه لولانخاشد . در تابلويي كه وي براي امتحان ورودي كشيد يك مرد برهنه ديده مي شد كه پابلو بدون آنكه هيچ تغييري در آن بدهد دقيقاً همان تصويري را كه ديده بود كشيد . در همان سالها پابلو تصوير آبرنگي از پدر را كشيد كه او را در حالي كه سرش را به دست را ستش تكيه داده بود نشان مي داد . همچنين تصوير ديگري در موزه شهر مالاگا وجود دارد كه با آبزنگ در 1895 توسط وي ترسيم شده در اين تصوير نيز نيم رخ از دون خوزه در حالي كه پتوئي به خود كشيده وشب كلاهي بر سر گذاشته ديده مي شود .

در همان سال پسر جوان با پاستل به نيم رخي از مادرش پرداخت كه مادر ، در آن بلوز سفيد پوشيده است و پدرش كار گاهي شامل يك اطاقي زير شيرواني در كوچه لاپلاتا براي پيكاسوي 15 ساله اجاره كرد .

تصوير علم ونيكوكاري در همين جا نقاشي شد واين عنوان را پدر بر روي تابلوي پابكو گذاشت . اين تصوير پزشك وراحبه‌اي را در كنار يك بيمار عليل نشان مي دهد . پابلو با اين تصوير نخستين شناسائي همگاني را بدست آورد ودر نمايشگاه هنرهاي زيباي مادريد در 1897 نشان شايسته اي دريافت كرد . درهمان سال درماه اكتبر او به تنهايي به مادريد مسافرت كرد . و چيزي نگذشت كه در آكادمي سلطنتي سن فرناندو پذيرفته شد . اما چيزي نگذشت كه از آكادمي و آموزشهاي خشك و ملال آور آنجا خسته شد او بيشتر وقتها به موزه پراد و مي رفت او پس از چندي به علت بيماري به نزد خانواده بازگشت. او كه پيش از اين مزه آزادي را چشيده بود ، كوشش خانواده براي جا انداختن فكر ازدواج با دختر عمويي به سن وسال خود او بي ثمر ماند . پابلو چندان در بارسلون نماند وبه همراه بادوستش پالارس به ارتاد سن خوان در كاتولونيا رفت و بار ديگر سلامتي خود را باز يافت .

در آوريل سال 1898 پيكاسو به بارسلون بازگشت . در آنجا شور و شوق تاثيرهاي نو را جذب كرد و بعد در 15 سالگي به مطالعه بر روي سنتها و نقاشي هاي كشورهاي مختلف پرداخت پيكاسو هر سفارش را بي درنگ قبول مي كرد وتصوير گيري مجلات را به عهده داشت ونخستين طرحهايش در سال 1900 در نشريه Javentut به چاپ رسيد .

او در سال 1904 دوره آبي را به وجود آورد در اين سال به پاريس سفر كرد . بعد از سفر خود با سباستيان خونير هم سفر بود وهمين سفر به ماندگاري هميشگي پيكاسو در پاريس انجاميد .

پيكاسو در پاريس به كارگاهي در خيابان راوين يون كه بعداً به ميدان امل گودوشهرت يافت نقل امكان كرد اين كارگاه كه همه چيز آن زهوار دررفته ونخ نما بود ، قبلاً در اختيار پاكودوريو بود او در آن منزل با فرناند والويه آشنا شد كه بعدها از او در نقاشيهايش استفاده كرد و كارهاي خود را در نمايشگاهها به فروش مي رساند ، سپس با ماكس ژاكوب ، آشنا شد .

پيكاسو در دوره آبيش از گوگن تاثير گرفته و بعد از آثار گوگن در سالن پائيز وهمچنين كارهاي سزان  در سال 1904 وكارهاي ماتيس ودرن بهره فراوان برده وشيوه نقاشي خود را اصلاح كرد .

پيكاسو در سال 1904 با تغييري در كارهاي خود مواجه شد كه بعد از آن در همين سال با پرده دوشيزگان آوينيون توسعه اي بيشتري به اين تغيير داد.

در اواخر 1906 وي پرده دوشيزگان آوينيون را كه از اهميت خاصي در آثار روي برخوردار است به تصوير كشيد . اهميت عمده اين اثر در انحراف وتفاوت كلي وشديد آن نسبت به نقاشي آن زمان است . پيكاسو با ساده سازيهاي خود وبا رفتار هاي كاملاً تازه اش بافضا كه بدون منطق پرسپكتيوي يا رنگي القاء مي شد حتي از سزان وگوگن هم فراتر رفت . در اينجا پيكاسو براي نخستين بار نمايش عيني [1] را رها كرده وبه نمايش ذهني روي آورد . او در اين سالها با براك ، گوگن وماتيس آشنا شد براك وپيكاسو هم گام ودوش به دوش هم كار مي كردن ، ولي وقتي كه براك تابلوي دوشيزگان آوينيون را ديد روي خوشي نشان نداد ودر نقاشيهاي خود به مناظر رو كرد وهمچنين به ساده كردن تصوير اجسام پرداخت به طور مثال : يكي از كارهاي او به نام « خانه ها در لوستاك » مي باشد ، كه در اين كارخانه ها از همه جزئيات حتي درها وپنجره ها پاك شده ، تنه درختان به شكل استوانه هاي ساده و شاخ وبرگها از سطوح بند وصافي تشكيل شده ودرجنب خانه ها سطوح خنثي ومحو هستند .

در سال 1908 ضيافت مشهور پيكاسو به افتخار دنيا بر پاشيد . در سال 1909 او به كارگاه جديدي نقل مكان كرد. در اين سال نخستين نمايشگاه او در آلمان درگالري تا ون ها ورز در شهرمونيخ برگزار شد .

درسال 1910 پيكاسو تك چهره هاي كوبستي كن وايلر  اودوولار را نقاشي كرد . به گفته خود پيكاسو در زمينه كوبيسم مي گويد : كوبيسم همواره در درون مرزهاي نقاشي باقي مي ماند . طراحي با كمپوزسيون ورنگ در كوبيسم به همان معنا وشيوه اي دريافته شده اند كه در هر مكتب نقاشي ديگر آمده و كوبيسم يك نوع هنر انتقالي و آزموني است كه وقتي به بلوغ رسيد نتايج متفاوتي به بار آورد و كوبيسم نه يك بذر ونه يك جنين بلكه پيش از هر چيز هنري است كه بافرم سروكار دارد و همين كه فرم آفريده شد آنگاه ديگر هستي دارد و باسستي خود زندگي مي كند .

پيكاسو در 1909 و 1910 را با فرناند در اسپانيا گذراند .

در سال 1911 اولين نمايشگاه خود را در ايالت متحده آمريكا در گالري فتوسي سشن در نيويورك بر گذار كرد . او در سال 1912 با مارسل امبرت (‌كه بعدها به نام اوا معروف شد ) آشنا شد .آمبرت دوست فرناند وهم دم ماركوسيس مجسمه ساز بود . پيكاسو در همان نخستين نگاه به او دل باخت ودر موقعيتهاي مختلف با آوردن حروف نام اوا گنجاندن عبارت JoaimEva[2] در تابلوهاي نقاشي خود را ابراز كرد .[3]

( در سال 1912-1911 پيكاسو به همراه براك دو اثر را ابداع كرد واين تصاوير را هر كدام از پدرانشان به ارث برده بودند كه پدربراك از نقاشان تزئيني خانه ها بود واز اين روبراك كه نزد پدرفنون نقاشي به شيوه چشم‌فريب[4] از روي سطوح مرمر ، چوب تراش خورده با پارچه آموخته بود اكنون از اين شيوه در كار خود فرا گرفته بود . پيكاسو از تقليد هاي نقاشي شده براك ميان برزد وطرز كاري را پيش گرفت كه از پدر خود فرا گرفته بود. دون خوزه اقدام موقتي بريده هاي كاغذ را روي يك پرده نقاشي در حال كار چسباند تا جلوه هاي تركيبات گوناگون رنگ وفرم را بيازمايد . پيكاسو نيز بريده ها را بر نمي داشت .

بلكه مي گذاشت تا به عنوان اجزاي لاينفك كار باقي بماند . بعد از آن به سرعت فكر استفاده از روزنامه كاغذ ديواري يا هر ماده حاضر و ‎آماده كه مي توانست در خدمت هدف دو گانه تبديل شدن به جزيي از كمپوزسيون وافزودن واقعيت خاص خود به تصوير به كار آيد پيدا شد . در دوره رنسان نقاشان لعاب هايي را كه در سده هاي ميانه بر نقش برجسته هاي زراند ور كشيده مي شد ترك گفته وبر وحدت مواد در سراسر تصوير پاي فشرده بودند تكنيك جديد چسب وكاغذ[5] ثابت كرد كه كشف مهمي است اين شكرد به پيكاسو مدد كرد تا با سرعت بسيار بيشتري كار كند ، گاه تكه هايي از كاغذ‌هاي رنگي يا طرح دار به كارهايش مي چسباند وهر طور كه دلش مي‌خواست جاي آنها را عوض مي كرد در موضوع طبيعت بي جان صندلي حصيري در سالهاي 1912 1911 نخستين تصويري است كه پيكاسو اين شگرد تازه را در آن به كار گرفت . )[6]

در سال 1913 جلوه هاي تك رنگ كوبيسم آغازين به كناري نهاده شد و رنگ وظيفه تازه اي بر عهده گرفت رنگ در مناطق تخت به طور يكنواخت پخش شده وبه روشني مشخص شده و مي‌درخشيد ورابطه اي با امپرسيونيستي نداشت . در خلال سالهاي آغازين كوبيسم پيكاسو خود را يكسره وقف كشفياتي كرد كه به انتزاع انجاميد اما در 1915 از نوع طرحها ونقاشيهاي ابداع كرد كه در آ‎نها بار ديگر استعداد خود را براي بازنهايي قرار دادي نشان داد . در همان زمان آهسته ، آهسته كوبيسم هواخواهاني پيدا كرد از جمله گريس كه او هم در زمينه نقاشي مهارت پيدا كرد و آثاري از خود به جا گذاشت ، كه او بي چون وچرا به جنبش كوبيستي پيوست ودر تكوين وسامان بخشي به كوبيسم تركيبي همراه با پيكاسو وبراك بود .

تابستان 1912 در زندگي پيكاسو به معني يك چرخشگاه بزرگ بود كه تغييرات مهمي را در زندگي وي وارد كرد او از كارگاهش در مونمارتر به كارگاه جديدي در مونپارناس نقل مكان كرد واز فرناند دو رشد وبه گفته خودش ( زيبائي فوق العاده فرناند من را به سوي او مي كشيد ، ولي رفتارش موجب بيزاريم مي شد )[7] . پيكاسو دلباخته مارسل اومبرت بود واين عشق را در دور تابلو در سال 1912 با قرار دادن كلمه JamEva ابراز كرده بود . در دوراني كه او با مارسل زندگي كرد مجموعه اي از تابلوهاي زيبا با كمپزيسيون هماهنگ خلق كرد كه همگي كلمات majolie ( خوشگل من ) را با خود دارند ونشانگر خوشبختي نقاش هستند .

پيكاسو ناگهان از زندگي آزاد و آ‎سوده بوهمي وار احساس بيزاري كرد دلش هواي تنهايي كرده بود و مي خواست با زني كه دوست مي داشت خلوت كند دوستانش بسيار كم اورا مي ديدند . به همين دليل به آوينيون رفتند اما آنجا نيزراحت نبود اين شد كه به سوي سرت رفتند كه براك در آنجا نقاشي مي كرد . براك آرام وكم حرف بود . پيكاسو يك ماهي را آنجا ماند و آنگاه به سرك سور لدوز رفتند وتا اكتبر در آنجا ماندند . در بازگشت به پاريس به منزل جديدي رفتند . يكسال در آنجا ماندند وتصاوير خاكي رنگي نقاشي كرد كه در آنها تكه پاره هايي از مواد به كار گرفت . بيشتر وقتها شن يا خاك اره را با رنگ در مي آميخت تا به يك بافت تجسمي خشن دست يابد ، او بعدها به فرم هاي خود استحكام بيشتري بخشيد . همچنين در طول اين مدت پيكاسو تجربه كسب مي كرد وبه جستجوي راههاي تازه وفرمهاي بياني نو بر مي آمد به همين دليل شيوه نقاشي وي در آن سالها بارها و بارها تغيير كرد .

تا اينجا شيوه هاي سبك مندانه پيكاسو توالي منطقي پيموده بود ومسير پيشرفت او روشن بود اما ناگهان كه تك چهره هاي رئاليستي از ماكس ژاكوب و آمبرو از دلار را در 1915 در ميانه آزمون گريهاي كوبيستي خود نقاشي كرد آن هم درست اندكي پس از آن كه همان مضمون ها را به شيوه هندسي ناب كشيده بود حتي هواخواهان سينه چاك كوبيستي خود را نيز به وحشت انداخت.

او پس از نخستين نمايشگاههايش در آمريكا (نيويورك 1911 ) و انگلستان (لندن 1912) توجه همه را بر انگيخته بود در بهار 1914 پرده اكروبات بازي‌هاي اودر حراجگاه مشهور پاريس (هتل دروا) به مبلغ هنگفت 11500 فرانك به فروش رفت وبه اين ترتيب پيكاسو در 33 سالگي نقاشي مشهور پولساز بود . بسياري از نقاشان بعدها كوبيسم را كنار گذاشتند ، اما پيكاسو ، براك وگريس يا به كارگيري صورت تركيب كوبيسم را تكامل داده وبا بهره جويي دم افزون از رنگهاي روشن ومتنوع به جاي تك رنگهاي پيشين ، كوبيسم را وارد مرحله تازه اي كردند .

از سال 1913 دوره اي در زندگي پيكاسو آغاز شد كه دوره رنجهاي پيكاسو ناميده شد وبا مرگ پدرش در همان سال آغاز شد سپس در دوم اوت 1914 جنگ جهاني اول در گرفت وبا شروع جنگ حلقه بنيان گذاران كوبيسم متلاشي شد بسياري از دوستانش پراكنده شدند . از همه بدتر اينكه در زمستان 1915 اوا كه زن مورد علاقه پيكاسو بود وبه او عشق مي ورزيد به بستر بيماري افتاد و در گذشت وپيكاسو شايد به اين اميد كه جايي بيابد كه او را از خاطرات دردناكش برهاند ، آپارتمان مونپارناس را كه با اوا شريك بود ترك گفت وبه خانه كوچكي در مو نروژ در سه مايلي جنوب پاريس نقل مكان كرد . در همان سالها پيكاسو كه تنها ودرمانده بود شبها به كافه هاي مونپارناس مي رفت ودر بازگشت تا ديروقت در خيابانها پرسه مي زد او در اين پرسه هاي شبانه با اريك ساتي آشنا شد . او آهنگساز بود وبراي گذران زندگي در يك كاباره پيانو مي زد پيكاسو آهنگها وروحيه ساتي را با خود هماهنگ مي ديد به همين ترتيب واز طريق ساتي او با ژان كوكتو آشنا شد او جواني 27 ساله ، شوخ طبع ونكته بين بود وقريحه اي خاص براي نوشتن گفت وشنودهاي درخشان داشت وپيكاسو اورا نيز مانند ساتي هم ذوق وسليقه خود مي دانست . لوكتو چندي بعد پيكاسو را براي طراحي صحنه ولباسهاي باله نو برانگيخت تا با گروهش همكاري كند وبا اين كار بارديگر پيروان كوبيسم را بر آشفتند چرا كه كار كردن يك نقاش براي تاتر كاري ناشايست بود اما پيكاسو مثل هميشه وارسته از عقايد ديگران به طراحي نخستين پيش طرح آغا زكرد ودر فوريه 1917 همراه با كوكتو وساتي به رم رفت . در رم پيكاسو از طرفي به تحسين بازمانده بناهاي قديمي رم مي پرداخت وازطرفي جهان باله را پرجلوه وهيجان انگيز يافت وگذشته از دياگليف پويا وپر جنب وجوش وطراح رقص باله ، لئونيد مانيسن با ايگوراستراوينسكي آهنگساز نيز آشنا شد . او براي رهبري دو باله اي كه براساس موسيقي انقلابي خود او تنظيم شده بود در رم به سر مي برد . پيكاسو واستراوينسكي در رشته هنري خود انگيزه هاي نو ، پرجنب وجوش وزنده عصر خود را به نمايش مي‌گذاشتند . پيكاسو پس از گذشت يك تا دو سال وهمكاري با گروه باله واجراي نمايش جنجالي معركه براي اولين باربا الكا كوكلوا يكي از رقصنده هاي گروه آشنا شد اولگارقصنده خوبي نبود اما اصيل وتربيت يافته بود. او دختر يك ژنرال روسي ، زيبا ، بلند پرواز ، خوش فكر ، مبادي آداب وآشنا به سنتهاي زمانه بود .

در ژوئيه 1918 اولگا وپيكاسو ازدواج كردند . مراسم در كليسا انجام شد و دوستانش ماكس ژاكوب وگيوم اپو لينروژان كوكتر به عنوان شاهد در مراسم شركت كردند . همكاري پيكاسو با باله روسي تا 1924 به درازا كشيد اين همكاري وازدواج بااولگا شيوه زندگي اورا دگرگون كرد مرگ آپولينر دگرگوني را ژفتر كرد چرا كه فقدان آپولينر پيكاسو را از يكي از بهترين دوستي هايش محروم كرد از طرفي ژاكوب هم دست از يهوديت برداشت وبه خدمت صومعه پيوست براك هم با زخم بزرگي در سر ونابينائي موقتي از جنگ برگشته بود و پيكاسو را به علت وقت گذراني با تاتر واشرافيت ريشخند مي كرد . همه اينها باعث شد تا محفل قديمي آنها از هم بپاشند .

در 1920 پيش از همكاري با استراوينسكي در باله پولسينلا، پيكاسو سر خوشي از دينايي كه سرانجام روي صلح را ديده بود دست به نقاشي از عشق ديرينه خود دلقك ، وعشق تازه خود رقصنده زد . در همان سال كار او ثمره گردشهاي ژرف نگرانه در ويرانه هاي رم باستان را در سه سال قبل نشان داد . نئوكلاسيسمي آشكار و روشن از بسياري نقاشي هاي او از جمله زن نشسته (1920) .

در سال 1921 سبك كوبيستي پيكاسو با دو نقاشي بزرگ وهر دو نام سه موسيقي دان به اوج رسيد . هر دو اثر شش فوت بلندي دارند و پيكاسو در نهايت قدرت و چيره دستي هر دو اثر رادر طي تابستان با هم نقاشي كرد .

در فوريه 1921 پيكاسو واولگا صاحب پسري شدند كه نام او را پائو لو گذاشتند . پيكاسو با همه بچه ها مهربان بود او از اين رو تولد نخستين فرزندش او را بسيار شاد كرد . پيكاسو با بچه ها بازي مي كرد و ناگزير ، بچه به صورت مضموني دلخواه براي نقاشي وطراحي در آمد . پيكاسو پسرش را در حال غذا خوردن يا در آغوش مادرش ووقتي بزرگتر شد در هيات يك دلقك نشان مي دهد صفا و آرامش اين تصاوير تضاد جالب توجهي با تنهايي و نا اميدي مادرانه ودوره آبي و صورتي دارد .

در سراسر اين سالها پيكاسو تابستان را در كپ آنتيب (1923) ، ژو آن له پن (26-1924) ، كن (1927) ودينار (1928) گذراند . يك سلسله طبيعت بي‌جان عالي (ميزهايي انباشته از چيزهايي در برابر يك پنجره باز ) ، پرده هايي سرشار از شهر ديگري ، ظرافت وتكاپو آفريد كه صحنه آرايي براي باله مركور (1924) را نيز بايد بر آن افزود . پس از آن پيكاسو حال وهواهاي گوناگوني را از سر گذراند در تصاوير بزرگ در سال 1925 و 1924 به برخي از پيروزيهاي بزرگ خود دست يافت . در اين تصاوير شگردهاي كوبيستي به شيوه اي استادانه به كار گرفته نشده به طوري كه اشياء وسايه هايش در كومپوزسيون هاي هماهنگ بزرگ به هم گره خورده اند واز نظر رنگ وابداع شاعرانه درخشانتر تصوير مشهور سه نوازنده كه تكه هاي هندسي آن مي‌تواند يكي از مشخص  ترين آثار دوره كوبستي شمرده شود در سال 1921 به وجود آمد . بعد در سال 1923 به نظر رسيد كه پيكاسو ناگهان پيكره هاي دوره آبي خود را به ياد آورده در اين دوره دلقكهايي را نقاشي كرد كه به حالت نشسته كلاههايي پهن سه گوش بر سر داشتند .او استحاله هاي خشن اما منظم دوره كوبيستي را يكباره كنار گذاشت وبه جاي كمپوزيسيون هايي كه به دقت تمام با سطوح رنگين ساخته مي شد و پيكاسو در همان زمان آن را به عنوان راه حلي مطمئن پيشنهاد كرده بود اكنون تصاويرش با طراحي فشرده وموجر شناخته مي شد ، او به ناگاه نقاشي تصاويري را آغاز كرد كه ياد آور حال وهواي نخستين سالهاي كار خود وشگرد هاي ناتوراليستي بود از ميان اين كارها دلباختگان (1923) نمونه خوبي است . پيكاسو در همان شيوه با تاكيد مشخص بر طراحي از روي يك عكس تصوير پسرش پائولو را نقاشي كرد ، در اين تصوير رنگ فقط حكم تزئين را دارد اما تنها اندك زماني پيش از اين تصويرهايي چون قرائت (پاستل ) (1921) ، مادرو بچه (رنگ روغن) ، 1921 سه زن در چشمه ( رنگ روغن ) بهار (رنگ روغن) ودو زن در ساحل ( گواش روي چوب ) پيش طرح از پرده صحنه نمايش قطار آبي را كشيد . همه اين تصاوير به شيوه كلاسيك ودقيقاً در سازگاري با قواعد رنسانس تركيب بندي شده بودند .

در ژوئيه 1925 مجله لارو لوسيون سوررئاليست ( انقلاب سوررئاليستي ) به ويراستادي آندره برتون تصوير چند اثر از كارهاي پيكاسو را همراه با نقدي پر شور و حرارت به چاپ رساند يكي از اين تصاوير تابلوي سه رقصنده يكي از آخرين آثار پيكاسو در آن زمان بود . سه رقصنده سر مشق و تمريني به انديشه جوان سوررئاليسم عرضه كرد . در نقاشي هايي كه از سال 1929 به بعد انجام شد هيچ اثري از رويگرداني از خشونت شريرانه تصويرهاي سوررئاليستي خود به دست نمي دهد . شكلهاي در هم غريب كه در همان ساليان پديدار شد ورنگهاي درخشان و پرجلوه آنها نشانه تداوم آن تشنج و تداوم روحي است كه نخستين بار در سال 1927 خود را نشان داد .

زندگي با اولگاوپائولو از نظر رفاه مادي با كمتر مشكلي همراه بود . پيكاسو در كنار همسر خوشبوش خود چهره اي آ‎شنا د رشبهاي اول نمايشگاهها ، او پراها ، تاترها و مجلسهاي رقص خيال انگيز و مجلل بود .

چنانكه پيش بيني مي شد تازه ترين كاوشگريهاي پيكاسو در فرم او را به زمينه مجسمه رهنمود مي كرد دردوره نخستين خيزش سبك كوبيسم پيكاسو بار ديگر دستي در مجسمه سازي آموزيده بود يكي از مجسمه هاي آن زمان يك سرديس زن برنزي (1909) بود كه در آن سطوح با شدت وحدت به برهاي كوچك شكسته وخورده شده بودند .

در زمستان 1931 چهره وطرح صورت هوس انگيز زن جوان ناشناسي ناگهان از پرده هاي نقاشي پيكاسو بر آورد . مدل جديد ونيز معشوقه او دختر آلماني 21 ساله اي به نام ماري ترزوالتر بود ، او به كلي با اولگا تفاوت داشت. ورود ماري ترز به صحنه الهام بخش يك رشته كامل از نقاشيهايي شد كه ماري ترز موضوع آن بود همه رنگ ، طرح ونقاشي در اين تابلو ها به ستايش بي پرده از موي بور ، پوست روشن واندازه درشت بدن ماري ترز مي‌پردازند. تابلوي مورد علاقه پيكاسو ، دختر در برابر آينه مي باشد ، كه سرشار از پيچيده گيهاي ظريف است . بالاخره او در سال 1935 با ماري ترز ازدواج كرده واز او صاحب دختري شد به نام مايا .

پيكاسو تابستان 1932 را در كارگاههاي قلعه بو آژلوكه اتاقهاي سقف بلند آن به صورت كارگاههاي مجسمه سازي در آمده بود سخت كار كرد وماري ترز را به همه سه بعدي تنومند وگوشت آلودش مجسم كرد . چند قالب گچي از بدن ، سر وسينه وسر به تنهايي گرفت بسياري از سرها كارهاي حجيمي كه برخي از آنها شش فوت بلندي داشت بعداً در برنز قالب ريزي شد . سرهاي بعدي با پيشاني پس نشسته با بيني بر آمده وگران كشيده با سادگي كمتر اجرا شدند وتا حدي دگر ديسه اند در برخي ا زسرها چشمها چنان بيرون زده اند كه گوئي بعداً به آنها اضافه شده اند در برخي ديگر چشمها چنان فرور رفته اند كه شكل شكاف مانند دارند . با اين همه بزرگترين سريگانه عشق پيكاسو به مارترزيك رشته اچينگ به نام كارگاه مجسمه ساز پديدار شد.

سالها بود كه پيكاسو باولار قرار داد بسته بود كه براي او تصوير كتاب بكشد ، ولاراز مدتها پيش علاوه بر سوداگرانه آثار هنري به انتشار كتاب نيز مي پرداخت . در يك دوره ده ساله كه در سال 1937 پايان گرفت ، پيكاسو صد گراور ، واچينگ براي ولار فراهم آورد ، كه برخي تك كار وبرخي مجموعه بودند وهمه بر روي هم امروزه به «مجموعه ولار » مشهور است . چالشهاي خاص تكنيك اچينگ از ديگرهاي پيش پيكاسو را برانگيخته بود . چابكي وخطي كه اچينگ مي طلبيد از جواني او را مشغول مي داشت . ودر گذشته گاه گاهي به تجربه گري در اين ابزار بيان پرداخته بود . يك بار نيز در دوره صورتي يك مجموعه چهارده تايي اچينگ از دلقكها وديگر شخصيتهاي سيرك پرداخت . اين كار بيشتر براي چند فرانك پول انجام شده بود . اما حال در كمال كار هنري خود بر آن شد تا هنر ورابطه با ماري ترز را در يك رشته واحد تمثيلي تصوير كند وبراي اين منظور روشني وسادگي خط اچينگي را به كار گرفت ، چيزي نگذشت كه پيكاسو بر پايه همين دستمايه اچنيگ بزرگ نامعمولي به ابعاد 5/19 در 4/271 اينچ به نام Minotouromachy « نبرد مينوتورها » ساخت .

در تابستان 1935 پيكاسو در پاريس اقامت گرفت در عرض 30 سال اخير نخستين بار بود كه چنين كرد . او هفده سال نيز با او لگا زندگي كرده بود واز اين روبحث وجدل درباره جدائي دشوار نمي نمود .

دادخواست طلاقي تنظيم شد اما حكم هيچگاه به طور قطعي اجرا نشد . پيكاسو در سال 1935 براي هميشه اولگا را ترك گفت .اولگا هم پسرش پائولو را برداشت واو را در خانه اي در كوچه يواسي تنها گذاشت .

پيكاسو كه درتلخ ترين وبدترين مرحله زندگي قرار گرفته بود به نوشتن شعر پرداخت ، شايد با اين كار ميخواست به جستجوي شكل تازه اي از بيان بپردازد تا به تلاطمي كه در زندگي اش پيش آمده بود پاسخ دهد ، از اين رو دفترچه كوچكي كه در جيب خود داشت به سورودن اشعار سوررئاليستي پرداخت پيكاسو به طور تحمل ناپذيري تنها بود اين شد كه سرانجام به سابارتس نامه نوشت وا زاو خواست تا به پاريس آيد . سابارتس نه تنها آمد بلكه ساليان دراز در كنار پيكاسو زيست و ، با وفاداري تمام چون منشي ، نگهبان ، همراه ومتعهد او خدمت كرد .

پيكاسو شعرهايش رابه سارباتس نشان داد وبه تشويق او براي ديگران نيز خواند در ميان شنوندگان سوررئاليستها بيش از همه او را تعيد كردند . شعر پيكاسو خودانديخته وخود آگاهانه ازبند قواعد دستور زبان وشكل آزاد بود با اين حال سرشار را از خيال پرتازيهاي اصيل بود يكي از شعرها چنين آغاز مي شد :

رخمي بزن وبكش ، من راهم را مي گشايم ، بوسه اي سوزان مي زنم و  سبك بال از آغوشت گذر مي كنم وبنگر كه زنگها را با چه طنين بلندي به صدا در مي آورم .

چند تايي از شعرهاي پيكاسو در زمستان 1936- 1935 در مجله پورنفوذ « دفترهاي هنر »1در آمد در چنين وضعيتي نيز پيكاسو مشكلات خصوصي خانواده خود را فراموش نكرده وهر كاري كه انجام مي داد او را از مشكلات دور نمي كرد وحتي چيزي غريب بردو سال از رنگ وقلمو خبري نبود ، ماحتي به كار گاهش نيز نمي رفت تا اينكه با پل الوار شاعر سوررئاليست آشنا شد .

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه یپیکاسو ونقاشی, :: 13:8 ::  نويسنده : MOHSEN

توماس الوا اديسون

توماس الوا اديسون در اولين ساعات بامداد يازدهم فوريه سال 1847 در شهر كوچك و پرجمعيت ميلان واقع در ايالت اوهايو پا به جهان نهاد. خانة كوچك و قرمز رنگ پدرش روي تپه اي نزديك رودخانه هورن قرار داشت كه از درياچه‌ اري نيز چندان دور نبود. زمين پوشيده از برفي انبوه بود. تاريكي زمستان را نور ضعيف شمع و چرتغهاي نفتي تا حدودي روشن مي‌كرد. اما كودكي كه آن روز بدنيا آمد كسي بود كه بعدها با اختراع چراغ برق سراسر نقاط جهان را روشن نمود.

ساموئل اديسون با نگراني پشت در بسته اطاق همسرش قدم مي‌زد. همسر او نانسي از درگاه خداوند خواسته بود تا اين كودك را به وي عطا نمايد. زيرا از شش فرزندي كه داشت سه تاي آخري را در زمستانهاي سخت و طولاني از دست داده بود. دختر اولش ماريون بزودي ازدواج مي‌كرد. پيت اديسون تقريباً 15 ساله و هاريت آن كه او را تاني صدا مي‌زدند 13 ساله بود. توليد يك نوزاد مي‌توانست همه آنها را شادمان سازد.

نانسي اليوت اديسون عاشق بچه‌ها بود، همه جا بچه‌ها. او زني قوي و نيرومند با اندامي كوچك بود. خانواده‌اش از اسكاتلند به آمريكا آمده بودند و او قبل از اينكه با ساموئل اديسون، اهل اونتاريو كانادا ازدواج كند، معلم بود. وي در زمان ازدواج 18 سال داشت.

هنگاميكه ال اديسون كار فروشندگي در قطار را آغاز كرد، پسربچه‌اي با جثه متوسط بود، چشماين آبي درشت و موهاي قهوه‌اي رنگ و معمولا نامرتب داشت. چشماني آبي درشت و موهاي قهوه‌اي رنگ و معولا نامرتب داشت. لباسهايش نو يا مرتب نبودند و به نظر مي‌رسيد كه به ظاهرش اهميتي نمي‌دهد. يك دست لباس بسيار ارزان‌قيمت داشت و آنقدر آن را مي پوشيد تا پاره شود. هرگز پيش از پاره شدن لباسش لباس ديگري نمي‌خريد. مادرش او را مجبور مي‌كرد تا دست و صورتش را بشويد و پيراهن تميز بتن كند. اما به نظر نمي‌رسيد كه كسي بتواند او را وادار به واكس زدن كفشهايش بنمايد.

در آوريل سال 1862، ال در محوطه ايستگاه راه آهن ديترويت، مشاهده نمود گرون زيادي جلو تابلوئي كه اخبار مربوط به جنگ روي آن نوشته شده بود جمع شده‌اند. ال نيز به خواندن اين اخبار كه حاكي از كشته شدن عده زيادي از مردم در جنگ شيلوه بود، پرداخت.

هنگاميكه ال از جلو يك كليسا مي‌گذشت همه مردم از آنجا خارج شدند تا از ال روزنامه بخرند. هر يك پول بيشتري را نسبت به سايرين پيشنهاد مي‌كرد. بعضي‌ها يك دلار براي هر روزنامه مي‌پرداختند. به نظر نمي‌رسيد براي مردم چيزي مهمتر از خواندن اسامي افرادي كه در جنگ شيلوه كشته يا زخمي شده بودند باشد.

در پانزده سالگي، حادثه‌اي براي توماس اديسون روي داد كه باعث بوجود آمدن تغييراتي در زندگي وي شد. يك صبح بسيار گرم ماه اوت 1862 او در ايستگاه راه‌آهن مانت كلمنز ايستاده بود. در مقابل وي ترني كه مسافر و كالا حمل مي‌كرد در حال گرفتن آب و جابجا نمودن واگنها بود. در اين هنگام ال متوجه شد كه يك واگن بزرگ و سنگين شروع به حركت نمود. هيچكس در داخل واگن نبود كه آنرا هدايت كند و واگن هرلحظه سريعتر و سريعتر به ايستگاه نزديك مي‌شد.

ناگهان ال كودكي را ديد كه در اطراف خط آهن بازي مي‌كرد. اين پسر كوچك، فرزند مكنزي مدير راه‌آهن در ايستگاه مانت كلمنز بود و ترن بدون كنترل با سرعت هرچه تمامتر به كودك نزديك مي‌شد.

ال روزنامه‌هايش را به سوئي انداخت و با تمام نيرو به سمت كودك دويد. تنها چند لحظه مانده بود كه قطار به كودك برخورد نمايد كه ال او را گرفته و از سر راه ترن دور نمود.

ال پسرك را كه از ناراحتي مي‌لرزيد به سوي پدرش برد. مكنزي بخاطر اتفاقي كه نزديك بود براي پسرش رخ دهد چنان مشوش شده بود كه تقريباً نمي‌توانست حرف زند. سپس ضمن آرام كردن گريه پسرك سعي كرد از ال تشكر نمايد.

يكي از خوش‌ترين دوران زندگي اديسون زماني بود كه او در بوستون اقامت داشت. او و ميلتون آدامز با هم در يك خانه زندگي مي‌كردند و غذايشان را نيز اكثرا با هم در محلي واقع در يك مايلي منزلشان صرف مي‌كردند. آقاي ميليكن، رئيس اداره تلگراف شهر بوستون به تام علاقه داشت و به نظر مي‌رسيد كه مي‌داند تام يك فرد عادي نيست به همين علت كمتر از ديگران از شوخي‌ها‌ي اديسون ناراحت مي‌شد.

يكي از اين شوخي‌ها وصل كردن سيم برق به ظرفي بود كه ارفاد از آن آب مي‌نوشيدند. هركس ظرف را بلند مي‌كرد تا از آن آب بنوشد، بجاي آب جريان برق به وي وصل مي‌شد. اما با وجود اين تام بر سر كارش باقي ماند.

بوستون محل خوبي بريا زندگي كردن بود. همه مي‌توانستند از كتابهاي كتابخانه عمومي شهر استفاده نمايند و ناحيه شمالي شهر با ساختمانهاي شگفت‌انگيز و خيابانهاي پيچ در پيچش براي پسرك اهل ميشيگان جالب و ديدني بود. او و ميلتون در خيابانهاي شهر قديمي بوستون قدم مي‌زدند و به مغازه‌هائي كه كتابهاي مستعمل و و بسياري چيزهاي ديگر مي‌فروختند، نگاه مي‌كردند. يك روز تام كتابي خريدبه قلم مايكل فاراده دانشمند انگليسي كه آزمايشاتي در مورد الكتريسيته انجام داده بود. كتابهائي از اين قبيل، دنيائي كاملاً تازه را در مقابل ديدگان تام به نمايش درمي‌آورد. به نظر تام، فاراده يكي از بزرگترين مردان دنيا بود. وي مانند تان پسري تهيدست بود و نيز مانند او هرگز به مدرسه نرفته بود. فاراده دستگاههاي مهم بسياري .را اختراع نموده بود. مهمتر از همه دستگاه «دينام» بود كه بوسيله حركت خود برق توليد مي‌نمود.

فاراده اختراعات خود را بخاطر بدست‌ آوردن پول يا شهرت بوجود نياورده بود. او عاشق حقيقت بود. مطالعه و درك نوشته‌هايش به آساني امكان‌پذير بود زيرا وي قادر بود نظريات و اختراعات خود را بدون استفاده از ارقام مشكل و به نحوه‌ي ساده بيان نمايد.

اديسون در ساعت سه بعد از نيمه‌شب كتابهاي تازه‌اش را به خانه مي‌آورد و شروع به مطالعه مي‌نمود. هنگاميكه ميلت آدامز از خواب برمي‌خواست، تام هنوز در حال خواندن بود. تام به آدامز مي‌گفت: «آدامز، در حال حاضر 21 سال از عمر من گذشته است و من بايستي كارهاي بسياري را انجام دهم. زمان بسرعت مي‌گذرد، پس من بايد خيلي سريع كار كنم.» و در آن لحظه تام بسرعت به طرف محلي كه در آنجا غذا مي‌خوردند مي‌دويد.

در روز اول ژوئن سال 1869 تام اديسون اولين امتياز ثبت اختراع خود را از اداره ثبت اختراعات ايالات متحده دريافت نمود. اين امتيار مربوط به ماشين شمارش آراء مي‌شد كه براي ساخت آن، بعضي از خواص دستگاه تلگراف مورد استفاده قرار گرفته بود. تام تصور مي‌كرد كه ساخت اين دستگاه براي او موفقيت بزرگ و سريعي به همراه خواهد داشت. ليكن هيچ كس خواستار اين ماشين نبود و درنتيجه اين تلاش وي ناموفق ماند.

اين تجربه باعث شد كه تام تنها دست به اختراع وسائلي بزند كه مورد نياز مردم باشد. بعدها او گفت كه وي هرگز به ساختن وسيله‌اي نمي‌پرداخت مگر آنكه قبلاً مطمئن مي‌شد كه مردم به آن احتياج دارند. اگرچه اين اختراع اديسون به فروش نرسيد اما باعث به شهرت رسيدن او شد. پس از آن مردم بوستون او را يك مخترع واقعي مي‌دانستند.

يكي از مدارس بوستون از تام دعوت كرد تا براي دانش‌آموزانش در باره تلگراف سخنراني نمايد. اما در روز موعود تام فراموش كرده و در قسمت فوقاني خانه‌اش مشغول كاركردن با يك سيم تلگراف بود. در اين هنگام ميلت دوان‌دوان بسوي او آمده و به وي يادآوري نمود كه بايستي براي سخنراني به مدرسه برود.

اديسون دستگاهي را طراحي نمود، متشكل از يك استوانه كه دور تا دور آن خطوطي كنده شده بود. در هر يك از دو طرف اين استوانه، يك محفظه كوچك فلزي بود كه حاقه نازكي در داخل آن قرار داشت و در وسط هر يك از اين حلقه ها يك سوزن فلزي تعبيه شده بود. محفظه‌هاي فلزي طوري ساخته مي‌شد كه با حركت و يا ثابت ماندن آنها سوزنها با استوانه تماس پيدا نموده و يا از آن جدا مي‌شدند. استوانه نيز ميتوانست حول محور خود به چرخش درآيد.

اديسون طرح اين ماشين را به يكي از كارگرانش بنام جان كروسي داد و از او خواست تا چنين دستگاهي را بسازد. كروسي در مورد كار اين دستگاه از اديسون سؤال كرد. اديسون پاسخ داد: «اين دستگاهي است كه حرف مي‌زند درست مثل تو و من.» او گفت كه مي‌توان ماشيني ساخت كه صداي انسان را ضبط كند و پس از آن دوباره اين صدا را ايجاد نمايد. نام اين ماشين گرامافون بود. او بريا كروسي توضيح داد كه پس از آنكه اين ماشين ساخته شد، روس استوانه را با ورقه نازكي از يك فلز نرم ماند حلبي خواهد پوشاند. پس از آن در حاليكه استوانه در حال چرخش است، او در يكي از محفظه‌هاي فلزي صحبت خواهد كرد. حلقه فلزي بوسيله ارتشاعات صواي وي به لرزش درآمده و سوزن را به بالا و پائين حركت مي‌دهد و بالاخره حركت سوزن باعث بوجود آمدن خطوطي برروي حلبي مي‌گردد.

سپس سوزن دوم را روي خطي كه سوزن اول بوجود آمده است، قرار مي‌دهد. با چرخش استوانه، سوزن دوم روي خطوط به حركت درمي‌آيد و به همان شكل به بالا و پائين حركت مي‌كند. اين حركت باعث لرزش حلقه شده و صدائي كه سوزن اول را به حركت درآورده بود مجددا ايجاد مي‌گردد.

اديسون مانند ديگر مردم به اهميت اختراع جديدش واقف بود. ليكن او آن را تنها براي سرگرمي مورد استفاده قرار مي‌داد. در اين هنگام اديسون پدر يك دختربچه چهارساله بود كه ماريون استل اديسون نام داشت و پدرش او را «دات» صدا مي‌زد. اين كلمه در زبان تاگراف به معني صداي كوتاه است. اديسون مي‌خواست صداي گريه يك كودك را ضبط نمايد و تا آنجا كه به فكرش مي‌رسيد تلاش نمودذ تا او را بگرياند. ليكن او كودك شادي بود و در گرامافون گريه نمي‌كرد. پدر مخترعش روشهاي بسياري را آزمايش نمود. او كودك را تكان داد، سعي كرد او را بترساند، موي او را كشيد. اما كودك گربه نكرد. بالاخره پاي او را گرفت و مي‌خواست آن را به دندان بگيرد كه همسرش وارد اطاق شد.

مري فرياد زد: «توماس اويسون! چكار مي‌كني؟» در آن وقت بود كه او متوجه شد چه رفتار ناخوشايندي با دختر كوچكش داشته است.

چند هفته بعد مري اديسون كودك را به آزمايشگاه آورد تا پدرش را ببيند. صداي ماشينها باعث وحشت كودك شد و او را به گريه انداخت. اديسون فرياد زد: «ماشين‌ها را خاموش و گرامافون را روشن كنيد.» و بدين ترتيب او بالاخره توانست به مقصود خود كه ضبط نمودن گريه يك كودك بود دست يابد.

اديسون در تاريخ 19 فوريه 1878 حق امتياز گرامافون را بدست آورد. دفاتر اداره ثبت امتياز نشان مي‌داد كه تا آن زمان هنوز هيچكس در مورد ضبط صداي انسان تلاشي بعمل نياورده بود. ميليونها دلار پل و سالها وقت جهت تكميل گرامافون صرف شد. اديسون به اين نتيجه رسيد كه فلز، ماده مناسبي براي ضبط صدا نمي‌باشد. بنابراين بجاي استفاده از فلز نازك، سطح استوانه را با نوعي چربي حيواني بنام «استرين» پوشاند.

دستگاه گرامافون بقدري مورد توجه مردم سراسر جهان قرار گرفت كه آنها دسته دسته براي ديدن تام و اختراعاتش به پارك منلو مي‌آمدند و اين امر تا حدي از نيريو كار او مي‌كاست. اكنون ديگر او مشهور شده بود و نامه‌هاي بسياري دريافت مي‌كرد كه طي آنها از وي درخواست مي‌شد به نقاط گوناگوني رفته و كارهائي انجام دهد. هنگاميكه پرفسور جرج باركر نامه‌اي به او نوشت و از او خواست تا به كوهستان راكي واقع در غرب ايالات متحده برود، تام اين دعوت را پذيرفت. آنها مي‌خواستند به ديدن يك كسوف كلي كه قرار بود در جولاي 1978 روي دهد، بروند.

اشخاصي كه قرار بود تام همراه آنها به مسافرت برود، دانشمنداني از سه دانشگاه پنسيلوانيا، پرينستون و كلمبيا بودند كه آگاهي و علاقه بخصوصي در مورد آسمان و ستارگان داشتند. اديسون دستگاهي را اختراع كرده بود كه مي‌توانست تغييرات بسيار كوچك در حرارت و برودت اشياء را محاسبه نمايد. او در نظر داشت اين دستگاه را به كوهستان ببرد تا در آنجا آن را مورد آزمايش قرار دهد. در روز وقوع كسوف، يعني 29 جولاي، اديسون دستگاه خود را به مزرعه‌اي در دامنه كوهستان برد و آنرا نزديك مرغداني قرار داد. هنگاميكه كسوف بوقوع پيوست و هوا تاريك شد، جوجه ها براي خوابيدن به اتنه خود آمدند و درنتيجه مهمانان ناخوانده كوچكي در اطراف اديسون جمع شدند. سپس طوفاني برخاست و هر تكه از مرغداني به گوشه‌اس پرتاب شد. اديسون دستهايش را بدور يك تلسكوپ بزرگ و سنگين حلقه كرد تا از پرت شدن به اطراف درامان بماند و ضمنا سعي مي‌كرد دستگاههاي ديگر خود را نيز حفظ نمايد. در تمام اين مدت جوجه‌ها ديوانه‌وار به اين طرف و آن طرف مي‌ديودند و سر و صداي عجيبي براه انداخته بودند. اما با تمام اين احوال، خوشبختانه دستگاه گرماسنج اديسون بخوبي كار كرد.

اديسون مي‌خواست منابع نور بهتري براي استفاده مردم بوجود آورد. وسيله‌اي كه نور آن مانند كمان نور بيش از حد قوي نباشد، بلكه نوري مناسب و خوشايند مانند چراغ گاز داشته و در ضمن هيچيك از مشكلات آنرا نيز به همراه داشته باشد. او عقيده داشت، روزي سيستم هاي روشنائي برقي در بسياري از نقاط جهان مورد استفاده قرار خواهند گرفت و مردن سراسر دنيا مي‌توانند از نور آن بهره‌مند شوند.

آزمايشات والاس از نظر اديسون جالب بود، ليكن وي معتقد بود كه والاس از بهترين روشها استفاده نمي‌كند.

اديسون براي اختراع چراغ برق بيش از هر اختراع ديگري تلاش نمود و زحمات بسياري را متحمل شد. بنابر گفته خود وي، او براي انجام اين كار 3000 ايده مختلف را مورد آزمايش قرار داد و هر بار فكر مي‌كرد كه موفق خواهد شد ليكن عقيده ديگران برخلاف اين بود.

روزي اديسون اعلام نمود كه ظرف دو سال يك لامپ برق اختراع خواهد كرد كه شب را مانند روز روشن مي‌كند. همچنين گفت كه روشي براي توليد برق از طريق حرارت دادن آب ابداع خواهد نمود. در اين رابطه برخي از روزنامه‌ها نوشتند كه او احمقي است كه در باره بزرگي خود داد سخن داده است.

اديسون در جستجوي ماده‌اي بود كه بوسيله جريان برق آنقدر داغ شود كه روشنائي ايجاد نمايد بدون اينكه بسوزد و يا مقاومت خود را از دست بدهد. او مواد بسياري را مورد آزمايش قرار داد. به نظر مي‌رسيد كه بهترين ماده پلاتين باشد كه فلزي سنگين و كمياب بود و اغلب براي تهيه حلقه و انگشتري مورد استفاده قرار مي‌گرفت. او مقداري سيم از جنس پلاتين را در درون ظرفي شيشه‌اي قرار داده و جريان برق را از آن عبور داد. و سپس وسيله‌اي اختراع نمود كه هنگاميكه سيم روشن بيش از حد داغ مي‌شد، جريان برق را قطع مي‌كرد و پس از خنك شدن سيم، دوباره جريان برق را وصل مي‌نمود. درنتيجه، اين لامپ مدت كوتاهي روشن بود، سپس خاموش مي‌شد و بعد مجددا روشن مي‌گرديد، و بهمين علت چندان مفيد نبود.

اديسون تصميم گرفت هواي داخل لامپ را خالي كند، زيرا هوا باعث مي‌شد كه سيم سريعتر بسوزد. وي از لودويك بوهم، شيشه‌گري كه نزد او كار مي‌كرد، خواست تا لامپهائي با دهانة باريك بسازد. پس از آنكه بوهم لامپها را ساخت، اديسون يكي از آنها را برداشته و مقداري سيم پلاتيم حلقه شده درون آن قرار داد. سپس آن را به فرانسيس جل يكي ديگر از كارگرانش داد تا بوسيله دستگاه مخصوصي هواي داخل آن را خالي نمايد. پس از آنكه لامپ آماده شد، اديسون جريان برق را از ميان آن عبور داد. لامپ روشن شد و مدت زمان روشن ماندن آن بدون آنكه سيم بسوزد، پنج برابر زماني بود كه هوا داخل آن بود.

چشمهان اديسون بعلت خيره شدن بيش از حد به نورهاي شديد الكتريكي دچار درد و ناراحتي شده بود. او مي‌ترسيد بينائي خود را نيز مانند شنوائيش از دست بدهد. علاوه بر آن چندان پولي نيز برايش باقي نمانده بود. پير پونيت مورگان و عده ديگري از بانكداران، يك سهم از اختراع بعدي او را به مبلغ 50 هزار دلار خريده بودند اما اديسون پول‌ها را در راه انجام آزمايشاتش به مصرف رسانده بود و مبلغ ناچيزي برايش باقي مانده بود. بانكداران نيز گفته بودند كه پول بيشتري به او نخواهند پرداخت.

بالاخره در تاريخ 21 الي 22 اكتبر 1879، آنها موفق شدند تكه نخ سوخته‌اي را كه نشكسته بود درون محفظه‌اي شيشه‌اي جاي دهند و سپس هواي آن را خالي نمايند. اديسون جريان برق را از ميان نخ سوخته عبور داد. در اين وقت نخ چنان روشنائي ايجاد نمود كه شب را مانند روز روشن كرد.

اولين چراغ برق 45 ساعت دوام آورد. اديسون گفت اكنون كه اين لامپ 45 ساعت روشن ماند، مي‌توان آنرا وطري تنظيم نمود كه تا 100 ساعت نيز روشن بماند.

مردم سراسر دنيا همچنان از اديسون و اختراعش با بزرگي و عظمت ياد مي‌كردند، چراغ برق به نمايش درآمد و پنج بار به عنوان بهترين اختراع برگزيده شد. سال بعد نيز چراغ برق ساخت اديسون در نمايشگاه لندن با توجه و استقبال بي‌نظيري روبرو گرديد. در آنجا 213 عدد لامپ بصورت آويزان به نمايش گذاشته شده بود كه نور زيبا و خيره كننده‌اي را بوجود آورده بود.

در اكتبر سال 1880، اديسون اولين كارخانه سازنده چرتغ برق دنيا را تاسيس نمود. اين كارخانه در مسير آزمايشگاه وي واقع در پارك منلو قرار گرفته بود. كار توليد لامپ تنها با سرمايه‌اي به مبلغ 000/10 دلار آغاز گرديدت. مقداري از اين سرمايه متعلق به شركاء اديسون، يعني بچلورؤ جانسون و آپتون بود. ظرف مدت يك سال، تعداد كارگران كارخانه به 133 نفر رسيد كه روزانه هزار لامپ توليد مي‌نمودند.

براي تأسيس اين شركت اديسون مجبور بود بيشتر اموال خود را به فروش برساند. او تمام پولي را كه طي سالها كار و تلاش سخت بدست آورده بود در معرض خطر قرار مي‌داد. در طول اين زمستان او اغلب بين شهر نيويورك و پارك منلو در سفر بود و سعي مي‌كرد علاقه مردن را براي سرمايه‌گذاري در اين كار جلب نمايد. وي همچنين ساير اوقات خود را صرف ساختن لامپهاي برقي مي‌نمود.

در يك روز سرد ماه فوريه، او به اين نتيجه رسيد كه بهتر است پس از آن در نيويورك بماند. وي درحاليكه به مغازه‌هاي و ساختمانهاي پارك منلو نگاه مي‌كرد با خود گفت: «ديگر كار من در اينجا به پايان رسيده است.» و در اين حال اندوه عميقي در درون خود احساس مي‌نمود. مخترع مافوق بشر پارك منلو اكنون 34 ساله بود.

اديسون يك كارخانه ذوب فلز واقع در خيابان گرك شهر نيويورك خريداري نموده و در آنجا كارخانه ماشين‌سازي اديسون را جهت ساخت ماشينهاي مولد برق تاسيس نمود. زيگموند برگمن كه سابقا در نيويورك براي اديسون كار مي‌كرد كارخانه‌اي كه ماشين كوچك مورد نياز را مي‌ساخت، براه انداخت. جان كروسي به رياست شركت الكتريك تيوب واقع در خيابان واشنگتن رسيد. اديسون در ساختمان شماره 257 خيابان پرل اولين شركت سازنده مولدهاي نيروي برق به ميزان زياد را تاسيس نمود و دستگاههاي ساخته شده را براي خريداران و مصرف‌كنندگان ارسال مي‌نمود.

همه كارها و وسائل مورد نياز سيستم بايستي توسط اديسون و اشخاصي كه با او كار مي‌كردند طرح‌ريزي و ساخته مي‌شد و هيچ محلي نبود كه آنها بتوانند لوازم مورد نياز خود را از آنجا خريداري نمايند و نيز هيچكس نمي‌توانست آنچه را كه آنها احتياج داشتند برايشان بسازد. اديسون 360 حق امتياز جهت ساختن اختراعاتي كه براي تكميل سيستم نوري برق بدانها نياز داشت، دريافت نمود. بزودي جمعيتي بيش از دو هزار نفر براي وي كار مي‌كردند. ضمن انجام اين همه كارها، اديسون مجبور بود ادقامات بسياري انجام دهد تا اينكه مردن قبل از اثبات مفيد بودن لامپ‌هاي ساخت وي آنها را بدست فراموشي نسپارند. او همچنين مجبور بود با بي‌علاقگي كه بسياري از مردم در مقابل چيزهاي تازه از خود نشان مي‌دادند نيز مبارزه نمايد.

اديسون شخصا تمام كارها را رهبري مي‌نمود. به نظر مي‌رسيد كه در يك لحظه همه جا سركشي مي‌كرد. حتي گاهي او را در ميان گل و لاي مي‌يافتند كه در حال كمك براي نصب سيم‌ها و محفظه‌هاي آن در داخل زمين بود.

پيش از آن اديسون هرگز به فكر اختصاص دادن ساعات معيني براي خواب و استراحت نبود ولي اكنون ديگر او اكثر اوقات خواب را بكلي فراموش مي‌كرد. وي به ندرت مري اديسون و بچه‌هايش را مي‌ديد. او فقط چند دقيقه‌اي در نيمه‌هاي شب، در يك اطاق زيرزميني واقع در ايستگاه مخصوص سيستم برق در خيابان پرل، برروي محفظه‌هاي فلزي كابل‌هاي برق مي‌خوابيد.

در روز دوشنبه چهارم سپتامبر 1882، اديسون آماده بود به جهانيان نشان دهد كه سيستم ساخت او بخوبي قابل بهره‌برداري مي‌باشد. در آن تاريخ يكسال و نيم از آمدن اديسون به شهر نيويورك جهت ساختن اين سيستم عظيم مي‌گذشت تمام كابل‌ها، محفوظ در پوشش آهنين خود، در عمق زمين جاي داده شوده بودند و تمام سيم‌هاي رابط كه آنها را به سيم‌كشي هاي داخل ساختمانها متصل مي‌نمودند درست در محل خود قرار گرفته بودند. دستگاه عظيم مولد نيروي برق تكميل و آماده انجام كار خود بود. تنها كاري كه توماس اديسون مي‌بايستي انجام مي‌داد فشار دادن يك اهرم بود تا كل سيستم شروع به كار نمايد.

شركتهاي متعلق به اديسون پول زيادي را دريافت كرده و به مصرف رسانده بودند و قول داده بودند كه آنرا بازپس خواهند داد. كاركنان وي در اثر كار مداوم ضعيف شده بودند. خانواده‌اش قيافه او را تقريبا فراموش كرده بودند. اديسون مي‌دانست اگر سيستم ساخت وي موفقيت‌آميز نباشد، نتيجه يك عمر كار و تلاش او برباد خواهد رفت.

او يكشنبه شب را تا صبح بيدار ماند و به تمام قسمتهاي مختلف ماشين سركشي نمود. بعد از ظهر روز دوشنبه به خانه رفت و لباسهاي تازه و مجلل خود را پوشيد. او اين لباسها را از اين جهت خريداري نموده بود كه عقيده داشت بانكداران فقط كسي را كه مانند خودشان لباس بپوشد از نظر پول و سرمايه قابل اعتماد مي‌دانند.

اديسون بعدها گفت: «من تا حدي نگران بودم.» اما هنگاميكه ماشين‌ها به كار افتادند، در سراسر آن ناحيه از شهر نيويورك صدها چرتغ برق مانند ستاره شروع به درخشش نمودند. شهر براي اولين بار غرق در نوري ثابت و مداوم شده بود كه تاريكي را درهم مي‌شكست. كار سيستم موفقيت‌آميز بود.

در اوائل بامداد روز نهم اوت 1884 مري اديسون درگذشت در آن هنگام او فقط 29 سال داشت. توماس گريه‌كنان از اطاق خارج شد. او قادر نبود فرزندانش را از اين اتفاق ناگوار مطلع نمايد. اديسون پس از مرگ همسرش ديگر نم‌توانست در خانه‌اش واقع در پارك منلو بماند. او از اين محل كه موفقيتهاي بسياري برايش به همراه داشت متنفر شده بود. آزمايشگاهش در آنجا بدون استفاده ماند و بالاخره تبديل به محل نگهداري حيوانات مزرعه گرديد.

اديسون به علت نبوغ ذاتي، تلاش فراوان، و آمادگيش براي آزمايش نمودن روشها و مواد گوناگون بسيار، به منظور يافتن بهترين و مناسب‌ترين آنها، هميشه موفق بود. ليكن او نيز گاهي با شكست مواجه مي‌شد. او نيز اشتباه مي‌كرد و اغلب از ايده نادرست خود دست برنمي‌داشت.

يكي از مشكلات اديسون عدم توجه او به پول بود. با وجود آنكه او براي زندگي كردن، تهيه غذا، مسكن و لباس براي خانواده‌اش و همچنين براي جامه عمل پوشاندن به ايده‌ها و افكارش نياز به پول داشت، ليكن وي علاقه‌اي به مسائل مادي نشان نمي‌داد. اديسون دوست نداشت بجاي كار كردن برروي اختراعاتش به مسائل تجاري بپردازد. وي ترجيح مي‌داد ديگران كارهاي تجاري را بريا او انجام دهند تا او بتواند با اختراعاتش ادامه دهد.

اديسون هرگز صفحات مسطح و چرخ‌مانند گرامافون را دوست نداشت زيرا استوانه‌هاي وي صداها را بهتر ضبط مي‌كردند و اگرچه صفحات مسطح بهتر و نگهداري آنها نيز آسان‌تر بود، اديسون تغيير عقيده نداده و به ساختن استوانه‌هاي ضبط صدا ادامه مي‌داد.

در سال 1904 در سيلورليك نيوجرسي، اديسون شروع به ساختن باطريهايش براي فروش نمود. او براي ترغيب مردم به خريد آنها، مزيت‌هاي اين باطري‌ها را به اطلاع آنان مي‌رساند و مردم براي خريدن اتومبيل‌هاي برقي با باطري‌هاي خارق‌العاده مس‌شتافتند. پس از آن دردسرها آغاز شد. گاهي اوقات مواد شيميائي مايع در موقع حركت اتومبيل‌ها از داخل باطري به بيرون سرازير مي‌شد و گاهي نيز باطريها نيروي خود را از دست مي‌دادند. بطوريكه رانندگان نمي‌دانستند كه آيا اتومبيلشان دوباره به حركت درخواهد آمد يا خير، زيرا مواد رسوب شده بكلي آنها را متوقف مي‌نمود.

او به تلاش خود ادامه مي‌داد و سعي مي‌كرد كاركنانش را با وجود آنكه براي مدتي طولاني بدون موفقيت كار و تلاش كرده بودند، خوشحال و راضي نگهدارند. ليكن او خودش راضي و خوشحال نبود. در زمستان سال 1905، او به بيماري ماستوئيديتيس كه آسيب زيادي به گوشهايش وارد نمود، مبتلا گرديد. پس از اين بيماري، اديسون قادر نبود هيچ صدائي را بشنود.

پس از آنكه جنگ جهاني اول در سال 1914 در اروپا آغاز شد، از طرف دولت ايالات متحده از اديسون درخواست شد كه به همراه گروهي از دانشمندان مشهور آمريكائي عقايد خود را به منظور آماده كردن ايالات متحده براي جنگ، ابراز دارد. رياست اين گروه را اديسون به عهده داشت. بعد از آنكه اايلات متحده وارد جنگ شد، اديسون اكثر اوقات خود را صرف كاركردن برروي ماشيني مي‌نمود كه زيردريائي‌هاي دشمن را شناسائي مي‌كرد. وي در دوران جنگ جهاني اول، 45 اختراع براي نيروي دريائي ارسال نمود. او مي‌گفت كه اين اختراعات همه خوب بودند، ليكن نيروي دريائي آنها را مورد استفاده قرار نداد. اين مسئله، مخترع را كه هرگز كلمه «نه» را به عنوان پاسخ نمي‌پذيرفت به خشم آورد.

شكست باعث توقف و ركود اديسون نمي‌شد. هنگاميكه او هرآنچه را كه به فكرش مي‌رسيد براي به تحقق رساندن انديشه‌هايش مورد آزمايش قرار داده بود، يا زماني كه ديگران با او موافق نبودند، و يا هنگاميكه او تشخيص مي‌داد كه در اشتباه بوده است، وقتش را براي تاسف خوردن با حال خودش به هدر نمي‌داد و در عوض كار كردن برروي انديشه و ايده ديگري را آغاز مي‌نمود.

شخصي از اديسون پرسيد كه آيا اجازه مي‌دهد اين جوايز و افتخارنامه‌ها در معرض بازديد عموم قرار گيرد. اديسون پاسخ داد كه هركس بخواهد آنها را ببيند مي‌تواند بيايد و آنها را مشاهده نمايد، ليكن او نمي‌تواند دريابد كه به چه علت ممكن است كسي علاقمند به انجام اين كار باشد. در موعد مقرر اديسون فراموش كرده بود كه چگونه بايد در صندوقچه را باز نمود و مجبور شد كه شيشه را بشكند. هنگاميكه مردم در باره ماجراي مربوط به هر يك از جوايز از وي سئوال مي‌كردند، او نمي‌توانست چگونگي آن را به خاطر بياورد.

اديسون عقايد مخصوصي در مورد خوردن داشت و با وجود جثه بزرگ، غذايش كم بود. او عقيده داشت بيشتر بيماري‌ها از پرخوري ناشي مي‌شود و نيز معتقد بود كه بايستي غذاها بسيار متنوع باشند. اديسون مي‌گفت هيچوقت دوست دارد يك نوع غذا را دوبار بخورد و مي‌گفت دنيا پر از غذاهاي مختلف است و مردم بايد همه آنها را امتحان كنند. اديسون خودش همه نوع غذاها  مي‌خورد به استثناء كدو و مي‌گفت هرچيزي به راحتي كدو قابل خوردن باشد نمي‌تواند براي كسي فايده‌اي داشته باشد.

پس از آنكه اديسون به شهرت رسيد، مهمان‌ها و مراسم شام بسياري به افتخار وي برپا مي‌شد، او اغلب هنگام شركت در اين مهمان‌ها بجاي خوردن غذاهائي كه براي شام آماده شده بود، غذاي خود را در جعبه‌اي به همراه مي‌آورد. هريك از مهمانان از شش يا هشت نوع غذاهاي خوشمزه و متنوع آماده شده، ميل مي‌نمود. اما اديسون فقط مقدار كمي از غذاهائي كه دوست داشت مانند ماهي كنسور شده، ميوه، سبزيجات تازه، نان و شير مي‌خورد.

بين سالهاي 1869 و 1910 كه بزرگترين سالهاي اختراعات او بود، اديسون در 1328 مورد جداگانه براي اختراعات گوناگون خود حق امتياز درخواست نمود. وي همچنين اختراعات متعدد ديگري نيز داشت كه آنها را به ثبت نرساند و در اختيار عموم قرار داد. اديسون مرد ايده‌ها بود. ليكن وي عقيده نداشت كه توانائي او براي داشتن اينهمه ايده‌هاي جالب و خوب، امري غيرعادي باشد. وي مي‌گفت هركس ببيند، مطالعه كند، و تفكر نمايد، مي‌تواند از خود ايده‌هائي داشته باشد.

 

 

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه ی ادیسون واختراع برق, :: 13:8 ::  نويسنده : MOHSEN

مقدمه

روز بیست و پنجم شعبان سال 736 هجری قمری را در تاریخ بشری باید از روزهای شوم و نامبارک به حساب آورد ، زیرا در این روز در یکی از روستاهای شهر " کش " که امروز به شهر سبز معروف است و در جنوب سمرقند قرار دارد ، نوزادی پای به عرصه وجود گذاشت که سالها بعد اقدامات و ماجراجویی ها و جنگ و کشتارهایش ، صفحات هراس انگیز و خوف ناکی را در دفتر تاریخ رقم زد. روستاها و شهرهای بسیاری را ویران ساخت ، خانه ها و قلعه های مستحکم فراوانی را با خاک یکسان ساخت ، سر پادشاهان و امیران و فرماندهان نامداری را از بدن جدا کرد . خانمان ها را بر باد داد و خون صدها هزار مردم بی گناه را بر زمین جاری ساخت و از سر بی گناهان ، مناره ها بر پای کرد و وقتی مرد ، تاریخ نویسان و افسانه پردازان از زندگی شگفت انگیز او ، افسانه ها پرداختند و کتابها نوشتند.

این نوزاد که منشاء این همه خوف و هراس و قتل و غارت شد ، تیمور نام گرفت و به دنبال علل و ماجراهایی که در این کتاب از او خواهیم خواند در تاریخ به تیمور لنگ و امیر تیمور گورکان معروف گردید .

ما در این کتاب ، حیات این مرد سیاهکار را مطالعه میکنیم که نامش لرزه بر اندامها می افکند. مرد سیاهکاری که در قتل عام مردم سیستان در سال 785 هجری دو هزار انسان اسیر را زنده در دیواری جای داد و صد هزار اسیر هندی را در نزدیکی دهلی در سال 801 هجری سر برید . چهار هزار نفر ارمنی را در سال 803 هجری زنده به گور کرد ، بیست کله مناره در همان سال در نزدیک حلب و دمشق از سر مردم بر پا ساخت . هفتاد هزار نفر را در اصفهان قتل عام کرد و اینها فقط قسمت کمی از کشتارهای بسیار اوست .

مردی که در بیرحمی و قساوت دست کمی از چنگیز نداشت و در عین حال که عیاش و خوشگذران بود و زن های متعدد داشت ، ( هشت تن از زنان او را ( کلاویخو ) جهانگرد معروف ، در ساحل زرافشان به چشم خود دیده است ) و شراب به افراط مینوشید ، تظاهر به دینداری میکرد و قرآن را از حفظ داشت .

او در دوره پیری هم نشاط خود را از دست نداده بود و در خوراک و شراب افراط میکرد

(1)

و از بیرحم ترین افراد بشر بود .

در شرحی که ظاهراً خودش از زندگی خود نوشته ، میگوید که هیچ منظره های همچون فوران خون از رگهای گردن کسی که سرش به دست او بریده میشود ، به او لذت نمیداده  است . کلاویخو نوشته است که در فتح قلعه سبزوار دو هزار نفر را زنده لای چینه دیوار کرد ، و از اجساد آنها مناره ساخت . از این مناره های مرده انسان کلاویخو دوباره دیده است . و دیگران چند و چندین بار .

در فتح اصفهان ، تیمور به بهانه این که مردم از دادن مالیات امتناع کرده اند ، هفتاد هزار نفر را به خاک و خون کشید و از کله های آنها مناره ها ساخت ، او اساساً دوست داشت که با سرهای قربانیان خود مناره بسازد .

ابن عربشاه ، یکی از مورخین عهد تیموری نوشته است که تیمور بعد از تصرف بغداد به بیست هزار نفر از سپاهیان خود دستور داد تا هر یک دو سر را از تن مغلوبین ببرند .

برای شناختن تیمور ، بایستی نخست ، منشاء و ماهیت قدرت او را بشناسیم . این بسیار مهم است که بدانیم چگونه میشود که یک انسان این همه قدرت می یابد و در سایه این قدرت این همه مال و جان و آثار بشری را به دست نابودی میسپارد.؟

این قدرت به موجب چه عواملی بوجود می آید و تثبیت میشود ؟ قطعاً کسانی یا گروهها و طبقاتی در ایجاد و استحکام این قدرت ذی نفع هستند ، در غیر این صورت اگر نفع یک فرد به تنهایی در یک قدرت تامین شود هرگز نمیتواند موجب دوام آن قدرت شود .

در این کتاب ، ضمن شناختن تیمور ، زمینه های ایجاد و رشد این قدرت و افراد و طبقاتی را که از آن بهره مند بودند و لا جرم در حفظ و تحکیم آن میکوشند خواهیم شناخت .

برای این منظور لازم است محیط اجتماعی ایران را پیش از ظهور تیمور بشناسیم و بدانیم که کشور ما در چه وضعی قرار داشت و چه کسانی و با چه مشخصاتی سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه را در دست داشته اند .

 

اوضاع ایران در بامداد فتنه تیمور

مطالعه تاریخ ایران در دوره فترت بین مرگ سلطان ابو سعید ، آخرین پادشاه سلسله

(2)

ایلخانی و استیلای امیر تیمور گورکان ، متضمن هرج و مرج عجیبی است که در این ایام در ایران بر اثر قیام مدعیان عدیده سلطنت و کشمکش های دائمی ایشان پیش آمده بود ، و صدماتی که در آن دوره ، متعاقب آن وقایع به مردم و خرابی هایی که به آبادی ها رسیده ، چنان اوضاع را آشفته و مردم را پریشان کرده بود که در اواخر ، حتی صالح ترین افراد ، آمدن خونریز بی باکی مانند تیمور را به دعا و جان و دل از خدا میخواستند . شاعر بلند نظر شیراز ، حافظ ، پس از آنکه از مشاهده این اوضاع و احوال به تنگ آمده ، با کمال بی صبری میگوید :

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل       

                                                                  شاه ترکان فارغست از حال ما کو رستمی

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست

                                                                 عالمی دیگر بباید ساخت وز نو ، آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

                                                                 کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

 

 

تیمور و زندگی نامه او

نام صحیح تیمور چیست ؟

درباره نام تیمور ، هم مانند زندگی و دوران کودکی اش ، مطالب و نظریات گوناگون نوشته اند . او به طور کلی به نام تیمور مشهور است . ابن عربشاه که تاریخی معتبر به نام " عجایب المقدور فی اخبار تیمور " درباره زندگی او نوشته ، میگوید : چون لغات فارسی در زبان عربی ، به صورتهای گوناگون تغییر شکل میدهند ، لذا نام تیمور را نیز در کتب عربی ، گاه به شکل تمور ، و گاه به صورت تمر و گاه تمر لنگ نوشته اند .

تیمور ، در زبان ترکی به معنی آهن است .

تیمور ، در روز بیست و پنجم شعبان سال 736 هجری ، یعنی قریب پنج ماه بعد از مرگ سلطان ابو سعید بهادر ، آخرین ایلخان بزرگ مغول ، در روستای " خواجه ایلغار " در

(3)

حوالی شهر " کش " در جنوب سمرقند زاییده شده است .

شهر " کش " ، به شهر سبز نیز معروف است .

 

پدر تیمور که بود ؟

پدر تیمور " ترغای " نام داشته است . زندگی ترغای به درستی روشن نیست . بعضی گفته اند که کفشگری ناچیز بوده است . عده ای گفتهاند که پدر تیمور و خود او در آغاز شتر چرانان بیگانه از عقل و ایمان و در ردیف مردم پست و فرو مایه بوده اند که در ماوراءالنهر به سر میبرده اند و به تناسب فصل به گرمسیر و سردسیر و بالعکس کوچ میکرده اند . گروهی گفته اند که پدر تیمور در ردیف سپاهیان سلطان و فرمانده گروهی به تعداد یکصد نفر بوده و به چالاکی و شهامت در میان هم ردیفان خود شهرت داشته است .

تیمور در خاطراتی که منسوب به اوست ، می نویسد : پدرم جزو مالکان کم بضاعت شهر کش به حساب می آمد .

 

کودکی تیمور از زبان خود او

تنها مردم به پیروی از آنها ، تاریخ نویسان درباره تیمور به افسانه پردازی پرداخته اند بلکه ظاهراً خود او نیز کوشش دارد که تولد خود را به خواب نما و پیش گویی و غیره مربوط سازد .

به موجب کتابی که میگویند تیمور به قلم خود نوشته است ، گوشه هایی از دوران زندگی کودکی و نوجوانی خود را شرح داده است .

این کتاب را یک محقق فرانسوی به نام " مارسل بریون " گردآوری و تالیف کرده و در ایران تحت نام " منم تیمور جهانگشا "بوسیله آقای ذبیح الله منصوری ، مترجم معروف ، منتشر گردیده است .

در این کتاب ( که اگر نوشتن آن بوسیله تیمور صحت داشته باشد ) تیمور ماجرای تولد و خوابی را که پدرش یکسال قبل از تولد او دیده چنین شرح میدهد :

قبل از اینکه من متولد شوم ، پدرم خواب دید که مردی نیکو منظر ، مثل فرشته ، مقابلش

(4)

نمایان شد و شمشیری به دست پدرم داد . پدرم شمشیر را از آن مرد گرفت و از چهار سمت به حرکت در آورد و بعد از خواب بیدار شد و ظهر روز بعد ، که برای ادای نماز به مسجد رفت ، موضوع خواب خود را برای " شیخ زیدالدین " امام مسجد محله ، تعریف کرد .

شیخ به او گفت : تعبیر خواب تو این است که خداوند پسری به تو خواهد داد که با شمشیر خود جهان را خواهد گرفت و دین اسلام را در سراسر جهان توسعه میدهد .

زنهار که از تربیت او غفلت نکنی . باید که بعد از تولد این پسر را وادار کنی درس بخواند و خط بنویسد و قرآن را یاد بگیرد . تیمور میگوید : وقتی سال بعد ، من متولد شدم ، پدرم راجع به اسم من با امام مسجد ، مشورت کرد و امام مسجد گفت که اسم پسرت را "تیمور" بگذار که به معنی " آهن " است . تیمور میگوید : اولین چیزی که از دوره کودکی به یاد دارم ، صدای مادرم است که روزی به پدرم گفت :

این بچه چپ است و با دست چپ کار میکند .

لیکن به زودی معلوم شد که من نه چپ هستم و نه راست .بلکه با هر دو دست کار میکنم . و بعدها و قتی نزد آموزگار رفتم و شروع به درس خواندن کردم ، با هر دو دست می نوشتم ، و پس از اینکه به سن رشد رسیدم ، با هر دو دست شمشیر میزدم و تیر اندازی میکردم و امروز هم که هفتاد سال از عمر من میگذرد ، چپ و راست برایم فرقی ندارد .

وقتی مرا برای فرا گرفتن سواد ، نزد آموزگار فرستادند ، به قدری خردسال بودم که نمیتوانستم روی لوح چوبی خود موم بمالم .

 

دوره های نوجوانی و جوانی

تیمور در دوران جوانی به سبب تنگدستی و پریشانی دست به کار بیهوده ای زد که زیان آن به خودش بازگشت . این داستان را هم ابن عربشاه نوشته است .

ماجرا از این قرار بود که : روزی گوسفندی را دزدید و چوپان که موضوع را فهمیده بود ، او را تعقیب کرد و وقتی به او رسید ، ضربه ای بر کتف و ضربه ای بر ران او فرود آورد و

 

(5)

هر دو را از کار انداخت .( البته در کتابهای دیگر و همچنین تاریخ نویسان دیگر ، ضربات وارده به دست و پای او را ، در ضمن جنگها و نزاعهای دیگر ذکر کرده اند که در جای خود به آنها اشاره شده است ) .

به هر حال طبق نوشته ابن عربشاه ، این حادثه بر تیره روزی و بینوایی او افزود و آتش کینه و عنادش را تیز تر نمود .

تصمیم گرفت همدستانی فراهم کند . او چهل تن از افراد شرور و بی ایمان را با خود همدست ساخت .

 

خواهر سلطان ، همسر تیمور

از آن پس هر لحظه بر جاه و جلال او نزد سلطان افزوده میشد تا اینکه خواهر او را به زنی گرفت .

نام این زن " الجای ترکان اغا" و نام سلطان مذکور " امیر حسین قزغنی " فرمانروای ماوراء النهر است.

این وصلت و این آشنایی در واقع سرآغاز موفقیت های تیمور است که با ماجراها و حوادث بسیاری توام است و سرانجام با قتل ناجوانمردانه امیر حسین ، بوسیله تیمور خاتمه می یابد که ماجرای آنرا در این کتاب خواهیم خواند .

ابن عربشاه  ، نکته ای را تذکر میدهد که قابل توجه است . او میگوید : چون تیمور بر ممالک ماوراءالنهر دست یافت و سرآمد همگان گردید ، دختران پادشاه را به همسری میگرفت و لقب گورکان ، که در لغت مغول به معنی داماد است ، بر الغاب وی افزوده میشد . زیرا داماد ملوک و همواره با ایشان در سلوک بوده است .

 

ثروت تیمور

ثروت او به قدری زیاد است که میتواند سطح زمین را با سکه های طلا فرش کند و هر روز هزار مثقال طلا خرج آشپزخانه و شربت خانه خصوصی اوست .

شمار قصرهای او از دویست متجاوز است : در سمرقند ، هجده قصر، در کش بیست قصر،

(6)

 در بغداد پانزده قصر ، در اصفهان دوازده قصر ، در شیراز هفت قصر دارد .

روزی که به بغداد حمله کرد ، یک درخت طلا به دست آورد که برگهایش از جواهر بود و هیچ کس نتوانست قیمت آن درخت طلا و جواهر را تعیین کند . شمار اسبهای خود او که در ایلخیهای او می چرند ، بیست بار یکصد هزار اسب ( دو ملیون راس ) است . شمار شترهایش از حساب افزون می باشد.

در باره ثروت تیمور ، ابن عربشاه نیز مطالب حیرت آوری نوشته است . او میگوید : پیوسته برای او بارهای لعل از بدخشان و فیروزه از نیشابور ، یاغوت و الماس از هند و سند ، لؤلؤ از هرمز ، یشم و مشک از ختا و زر و سیم از دیگر شهرها به ارمغان میبردند .

 

حافظه عجیب تیمور

شاید در دنیا کسی بوجود نیامده باشد که حافظه ای قوی تر از حافظه تیمور داشته باشد و یکی از عوامل موفقیت این مرد ،نیروی حافظه اوست .اگر از بام تا شام ، یکصد نفر از امرا و افسران خود را ملاقات کند و برای هر یک از آنها دستوری صادر کند که با دستور دیگری فرق داشته باشد تمام آن دستورها را به یاد دارد و میداند که هر یک از اوامر وی در چه موقع باید اجرا شود و کسی که مامور اجرای امر شده ، اگر در موقع تعیین آن را به اجرا در نیاورد ، به قتل خواهد رسید .

همه اطرافیان تیمور میدانند و اطلاع دارند که اگر کاری را که قبول کرده اند به موقع به اتمام نرسانند ، مرگشان حتمی است . هنگامی که تیمور لنگ مشغول ساختن شهر کش بود ، دو نفر از معماران آن شهر را سر برید ، زیرا آنها نتوانستند در موقع مقرر عمارتی را که باید بسازند به اتمام برسانند .

 

در میدانهای جنگ

در جنگهای بزرگ و خطرناک ، خود تیمور ، بعد از اینکه جانشینی برای قشون خود تعیین کرد ، در صف اول ، مبادرت به جنگ میکند .

به دفعات اتفاق افتاده که زخمهای مهلک خورده و اطرافیانش او را از میدان جنگ خارج

(7)

کرده اند تا زیر سم ستوران به قتل نرسد . در میدان جنگ تهورش به قدریست که خون را در عروق افسران و سربازان وی به جوش می آورد و آنها را برای هر نوع فداکاری آماده میکند .

هنگامی که لباس رزم بر تن ندارد و مغفر بر سرش دیده نمیشود ، یک کلاه سفید بر سر میگذارد . در میدان جنگ خیمه اش با افسران قشونش تفاوتی ندارد اما وقتی در جایی سکونت میکند برای وی خیمه های گرانبها می افرازند یا " یورت " نصب میکنند . بهای هر یک از این خیمه های باشکوه و یورت های تیمور به اندازه خراج یک کشور است .

 

کباب کره اسب ، غذای محبوب تیمور

 آنگاه غذا آوردند و اگر من بخواهم بگویم چقدر غذا آورده شد باید صفحات بسیاری بنویسم .

چند نوع از غذاها عبارت بودند از : گوسفندهای بریان شده در پوست و کره اسب های بریان شده زیر آتش بوته های خشک بیابان ، کباب کره اسب یکی از بهترین غذاهای ساکنان صحرا نشین ماوراءالنهر است .

کره اسب را ذبح میکنند و پوستش را میکنند و آنگاه شکمش را میدرند و احشاء و امعاء کره اسب را میشویند . آنگاه ، احشاء و امعاء را در شکم کره اسب قرار میدهند و مقداری روغن و سبزی های معطر در آن میریزند و شکم را میدوزند و کره اسب را در پوست آن جای میدهند و پوست را هم میدوزند و کره اسب زیر آتش بوته های خشک بیابان قرار میگیرد و من از آن غذا خورده ام و بسیار لذیذ است . در آنروز بیش از دویست کره اسب و گوسفند را بریان کرده بودند که برای غذای یکسال هیئت سفارت کاستیل کافی بود .

 

آغاز جنگهای تیمور برای کسب قدرت

تیمور با فعالیت خستگی ناپذیری در پی جمع آوری قوا برای خود بود . او گروهی از افراد جنگجو و شرور و قدرت طلب را به دور خود جمع کرد . این افراد ، همان طور که قبلاً

 

(8)

اشاره شد ، ابتدا بلند پروازی ها و آرزوهای تیمور را برای جهانگشایی به مسخره میگرفتند ، ولی به تدریج که در سایه اوضاع آشفته محیط ، فتوحاتی در جنگها و یورشهای کوچک نصیب آنها شد وی را به فرماندهی پذیرفتند و به اطاعت او گردن نهادند.

آنها گاه با فئودالها و خوانین محلی برای انجام مقاصدشان همراه میشدند . مثلاً موقعی که تغلق تیمور خان ، امیر مغولستان ، سمرقند را فتح کرد ، تیمور جزو یاران تغلق تیمور بود و سمرقند در حقیقت وطن تیمور بود که با کمک او به دست این خان می افتاد . تیمور قبل از اینکه به خدمت تغلق تیمور در آید ، جزو قشون دستگاه امیر حاجی برلاس ، از امرای ماوراءالنهر بود. تغلق تیمور قصد تصرف ماوراءالنهر را داشت لذا در جنگی که بین حاجی برلاس و تغلق تیمور درگرفت ، حاجی برلاس شکست خورد و به خراسان گریخت ، تیمور نیز با او همراه بود . اما به زودی از وی جدا شده به تغلق تیمور پیوست . تغلق تیمور ، وی را نخست به ملازمت فرزندش الیاس خواجه ، که بوسیله پدر به سلطنت ماوراءالنهر برگزیده شده بود ، انتخاب کرد . و سپس به تیمور کمک کرد تا حاکم ناحیه کش شود .

 

محاصره سمرقند و فرار امیر حسین و تیمور

اما دوران دوستی و همکاری او با تغلق تیمور کوتاه بود . تیمور با امیر حسین ، حاکم بلخ که اینک خواهر او را به زنی گرفته بود پیوند دوستی برقرار کرد و علیه تغلق تیمور ، وارد جنگ شد . کوشش تیمور و امیر حسین در جنگ با تغلق تیمور به جایی نرسید و هر دو شکست خورده به سیستان گریختند .دوران این شکست کوتاه بود ، آنها ( امیر حسین و تیمور ) به زودی موفق شدند ماوراءالنهر را از چنگ تغلق تیمور رها سازند و حکومت خود را در آنجا مستقر سازند . اما هنوز به طور کامل استقرار نیافته بودند که خان دیگری از مغولان آهنگ تصرف ماوراءالنهر کرد . امیر حسین و تیمور که اینک در کنار هم برای تحصیل قدرت مبارزه میکردند با خان مغول به مبارزه برخاستند ولی خان مغول فائق شد و تیمور و امیر حسین شکست خوردند و در نتیجه این شکست ، سمرقند و شهر کش را به دست حوادث سپرده و خود به سوی بلخ گریختند . سپاهیان مغول روی به سمرقند آوردند ، در حالی که پادگان شهر از فرماندهان خود  ،  که تیمور و امیر حسین بودند ، خالی  

(9)

مانده بود .

 

تیمور در اسارت ترکمانان

تیمور و همسرش ، در محلی به نام " جوی فی " با ترکمانان مواجه شدند . ترکمانها سر راه آنها را گرفتند . تیمور ( اولجای ترکان اغا ) را در چاهی پنهان کرد تا به دست دشمن نیفتد و خور آماده جنگ با آنها شد . اما حاجی محمد نامی که از دوستان قدیم او بود ، تیمور را شناخت و ترکمانان را از جنگ با او منع کرد و اسبی به طرف او کشیده و سوارش کرد . اما ترکمانان ، آن شب مانع رفتن او شدند و در حقیقت او را توقیف کردند ، تیمور با پرداخت مبالغی رشوه به آنها از دستشان خلاص شد و با کمک حاجی محمد خود را به امیر حسین رسانید . آنها در محلی به نام " محمودی " به هم رسیدند و دوازده روز در آنجا توقف کردند .

 

سمرقند

اموال غارت شده از بلخ ، به سمرقند برده شد ، در آنجا به امر تیمور ، قلعه ها و حصارها و خانه های عالی ساختند . مهندسان و بنایان ، بر حسب دستور تیمور قصور عالی با زینت های خسروانه ساختند . در این کتاب ، در جای خود ، توضیحات کافی درباره سمرقند داده شده است .

 

مرگ جهانگیر ، فرزند تیمور

نظام الدین شامی در باب مرگ جهانگیر ، نقل میکند که : شبی تیمور ، شیخ برهان الدین قلیچ را در خواب دید .

با ادب و احترام به سویش رفت و از او خواست که : در حق پسرم جهانگیر ، دعا کن . شیخ به او گفت: با خدا باش . اما درباره جهانگیر هیچ نگفت . وقتی از خواب برخاست به شدت نگران شد و دبیر خاص خود " یول قتلغ " را فرستاد تا خبر سلامت جهانگیر بیاورد

(10)

و به او بگوید که :

مواظب خود باش و از خود محافظت نما .

پس از حرکت یول قتلغ ، باز او خواب پریشانی دید و نگرانی اش افزوده شد . تمام امرا و نوکران خود را جمع کرد و گفت :

گمان میبرم که از فرزند دلبر و میوه دل خودم ، جدا مانده ام شما را به خدا اگر از احوال او خبر دارید ، حقیقت را از من پنهان نکنید و مرا از آنچه گذشته است ، با خبر سازید .

آنها سوگندهای بسیار یاد کردند و گفتند که :

ما از حال او خبری نداریم .

تیمور ، ظاهراً این تصورات را از خود راند و برای جنگ با قمرالدین حرکت کرد و با او جنگید و دوباره او را گریزاند .یکی از فرماندهان تیمور به نام " اوج قرا " با تعدادی از افراد خود قمرالدین را تعقیب کرد ، ولی قمرالدین با افراد خود ، اوج قرا را محاصره کرد . در این محاصره ، تمام افراد اوج قرا نابود شدند . ولی خود او با اینکه اسبش نیز از پای درآمده بود ، توانست جان سالم به در برد . در بازگشت از جنگ قمرالدین ، خبر مرگ جهانگیر را به تیمور دادند . او جزع و فریاد بسیار کرد و لباس ماتم پوشید . ولی به زودی آن را فراموش کرد و دوباره به فکر قلع و قمع قمرالدین افتاد ، " عمر شیخ " ، فرزند دیگر خود را با جمعی از امرا ی لشکر به تعقیب او فرستاد . ولی آنها باز هم نتوانستند به قمرالدین دست یابند .

 

مقاومت در موصل

ملک عزالدین سلطان موصل نیز به تهدیدات تیمور وقعی ننهاد و حتی " شیخ " نامی  را که تحف و هدایای تیمور را که ( اموال غارت شده در بغداد برای فرزندان و همسران خود می فرستاد ) مصادره کرده بود ، پناه داد .

تیمور پس از عبور از دجله موصل را محاصره کرد و چند ساعت بعد ، لشکریان او شهر را غارت کردند و چند قلعه دیگر از حوالی آنجا را به یغما بردند و آنقدر اسب و گوسفند و اشتر گرفتند که سی کشتی ، مدت ده شبانه روز گوسفندان غارت شده را از آب دجله به

(11)

پشت منطقه جنگی انتقال میدادند.

پس از غارت موصل ، مجدداً متوجه ماردین شد و ساکنان شهر ، مقاومت بسیار کردند و در این میان گروه زیادی به هلاکت رسیدند . در همین کشاکش ، قاصدی خبر تولد فرزند شاهرخ را رسانید . و تیمور به شکرانه تولد نوه اش ، دست از اهالی ماردین برداشت . قلعه قراچه قیا که ساکنان آن به دفاع در برابر هجوم لشکریان تیمور ایستاده بودند ، نیز تیمور و سپاهیان او را با زحمت دچار کرد . حصارها و برجهای قلعه  قراچه قیا را که چهار هزار و سیصد سال از بنای آن میگذشت و با سنگهای ظریف تراشیده شده ، ساخته شده بود ، تا جایی که میتوانستند ، خراب کردند و خانه های آن را سوزاندند .

 

نقشه ترور تیمور

موضوع مهم و پرهیجان در آغاز جنگ دمشق ، ماجرای نقشه ای است که اهالی دمشق برای ترور و از میان برداشتن تیمور طراحی کرده اند . این نقشه ، گرچه با شکست مواجه شد اما در محتوای خود ، نمودار نفرت از تیمور و تجلی جانبازی مدافعان دمشق بود .

ماجرا آنچنان که نظام الدین شامی مورخ درباره تیمور نقل کرده از این قرار است که :

اهالی دمشق ، سه نفر مرد فدایی جان بر کف گرفته را به عنوان ایلچی نزد تیمور روانه کردند .

آنها مامور بودند که در فرصت مناسب و هنگام ادای پیام مردم دمشق ، به تیمور حمله کنند و کار او را بسازند .

یکی از آنها دشنه زهر آلودی در ساق موزه ( کفش ) خود پنهان داشت .

ظاهراً حالت روحی و قلق و اضطراب آنها ، توجه برخی از یاران تیمور را جلب کرد و آنان را نسبت به ایلچی های دمشق ، ظنین ساخت .

بنابراین فوراً آنها را بازداشت کردند و دشنه زهر آگین را در موزه یکی از آنها یافتند . تیمور که دچار وحشت شده بود ، پس از افشای نقشه ، سجده شکر بجا آورد و صدقه به مستحقان داد .

با اینکه کشتن ایلچی در یاسای چنگیزی و توزوک خود تیمور ممنوع بود ، یکی از

(12)

فدائیان را که دشنه به همراه داشت و در حقیقت مامور کشتن تیمور او بود ، به قتل رساندند و نعش او را در آتش سوزاندند. دو ایلچی دیگر را بازداشت کردند و بلافاصله حمله به دمشق را تدارک دیدند .

 

و مرگ آمد

در پایان خوب است که گزارش ماجراهای تیمور را در این آخرین منزلگاه هستی ، از قلم ابن عربشاه بخوانیم :

( ... و او ، اگر چه به ظاهر از سرما در ا

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:تیمور لنگ زندگی نامه, :: 13:8 ::  نويسنده : MOHSEN

مقدمه

 


نورالدّين عبد الرّحمن جامي (۲۳ شعبان ۸۱۷ – ۱۸ محرم ۸۹۸ ه‍ ق) (۱۸ اوت ۱۴۱۴ – ۱۹ نوامبر ۱۴۹۲م) ملقب به خاتم الشعرا شاعر و عارف بزرگ ايراني در خرجرد جام متولّد شد.

پدرش نظام‌الدّين احمد دشتي مردي فاضل از اهالي دشت اصفهان بود که به علّت ناآرام‌شدن آن منطقه به خراسان کوچ‌کرده و در قصبۀ خرجرد ولايت جام مقيم‌شده بود. جامي مقدّمات ادبيات فارسي و عربي را نزد پدرش آموخت و چون خانواده‌اش شهر هرات را براي اقامت خود برگزيدند، او نيز فرصت‌يافت تا در مدرسه نظاميه هرات که از مراکز علمي معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصيل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق،حکمت مشايي، حکمت اشراق، طبيعيات، رياضيات، فقه، اصول، حديث، قرائت، و تفسير به خوبي بياموزد و از محضر استاداني چون خواجه علي سمرقندي و محمّد جاجرمي استفاده‌کند.

در اين دوره بود که جامي با تصوّف آشنا و مجذوب آن شد بطوريکه در حلقه مريدان سعد الدين محمّد کاشغري نقشبندي درآمد و به تدريج چنان به مقام معنوي خود افزود که بعد از مرگ مرشدش (۸۶۰ ه‍ ق برابر با ۱۴۵۵ م) خليفه طريقت نقشبنديه گرديد. پس از گذشت چند سالي جامي راه سمرقند را در پيش گرفت که در سايه حمايت پادشاه علم دوست تيموري الغ بيگ به کانون تجمّع دانشمندان و دانشجويان تبديل شده بود. در سمرقند نيز نورالدّين توانست استادانش را شيفته ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جواني آغاز کرده و در آن شهرتي يافته بود، با تکيه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشيدن تعاليم عرفاني و صوفيانه به محبوبيتي عظيم در ميان اهل دانش و معرفت دست يافت.

جامي به افتادگي و گشاده رويي معروف بود و با اينکه زندگي‌اي بسيار ساده داشت و هيچ گاه مدح زورمندان را نمي‌گفت، شاهان و امرا همواره به او ارادت مي‌‌ورزيدند و خود را مريد او مي‌‌دانستند. جانشينان الغ بيگ خصوصا سلطان حسين بايقرا و امير او عليشير نوايي تا آخر عمر او را محترم مي‌‌داشتند و اوزون حسن آق قويونلو، سلطان محمّد فاتح پادشاه عثماني و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند.

جامي سرانجام در سن ۸۱ سالگي در شهر هرات درگذشت. آرامگاه او در حال حاضر معروف به تخت مزار است.

زندگي جامي:

 

 مولانا نورالدين عبدالرحمن بن نظام الدين احمدبن محمد جامي عارف و شاعر و دانشمند جامع و نام آور سده ي نهم هجري و بزرگ ترين استاد سخن پارسي پس از روزگار حافظ و به نظر جماعتي از نويسندگان خاتم شاعران بزرگ پارسي گوي . وي در خرجرد محله اي  از محلات جام که تابع هرات بود متولد شد - 23 شعبان 817 ه.ق و در 18 محرم 898 در هرات در گذشت .

دودمان او از " دشت " که آبادي کوچکي نزديک اصفهان است مي آيد . پدرش نظام الدين احمد بن شمس الدين محمد، آن آبادي را ترک کرد و نزديک هرات اقامت گزيد . در نتيجه براي مدتي در اشعار خود تخلص " دشتي " داشت تا اينکه سرانجام تخلص خود را به " جامي " مبدل ساخت . او خود گفته است که اين تخلص را به دوسبب برگزيده است" نخست براي آنکه زادگاه او جام بود ، دو ديگر آنکه رشحات خامه ي او از جرعه ي جام شيخ الاسلام احمد جام معروف به ژنده پيل سرچشمه دارد :

مولدم جام و رشحه ي قلمم/ جرعه ي جام شيخ الاسلامي است .

لاجرم در جريده ي اشعارم/ به دو معني تخلصم جامي است

با شروع معمولي مطالعات خود، جامي شوق سوزان خود را به عرفان و تصوف دريافت و بنابر اين سعدالدين کاشغري مريد و خليفه ي صوفي معروف بهاءالدين نقشبند را به عنوان رهبر روحاني خود برگزيد. دو تن از مترجمان جامي ؛ عبدالغفور لاري ( که شاگرد جامي بود و به سال 912 در کنار قبر جامي به خاک سپرده شد) و به ويژه وزير و دانشمند مشهور ميرعلي شيرنوايي در خمسة المتحيرين ( وفات 906ه.ق) حوادث او را ذکر کرده اند . گذشته از دو سفر به قصد زيارت يکي به مشهد امام رضا (ع) و ديگري به حجاز و زيارت حرمين(877- که تنها در اين سفر چهار ماهي نزديک بغداد اقامت کرد ؛ دو ماهي در دمشق و تبريز ) جامي بقيه ي عمر خود را به راحتي در هرات زيست و وقت خود را به مطالعات ، سرودن اشعار و رياضت گذرانيد . وي نزد غالب سلاطين زمان خود عزيز بود و در اشعاري که شاعر به نام اين ممدوحان سروده تملق و چاپلوسي نمي کند .

جامي از دانشمنداني است که تحصيلات کلاسيک مرتبي داشته است . نوشته اند وي مقدمات و صرف و نحو را نزد پدرش نظام الدين احمد فراگرفت ، آنگاه تلخيص و شرح مفتاح العلوم سکاکي ( وفات 626ه.ق) و مطول سعد تفتازاني ( وفات 793ه.ق) و حاشيه ي آن را از مولي جنيد اصولي که در فنون عربيت ماهر و مشهور بود فرا گرفت و سپس به درس خواجه علي سمرقندي از شاگردان مير سيد شريف جرجاني حاضر شد و در اندک زماني نزديک چهل روز از وي بي نياز گشت و آنگاه در زمره ي شاگردان مولي شهاب الدين محمد جاجرمي که از مباحثان فاضل زمان خود بود درآمد ، و از او نيز کسب فيض کرد .

پس از گذراندن اين مراحل ، جامي براي مدتي از هرات به سمرقند که در آن زمان به برکت وجود الغ بيگ ميرزا از مراکز علمي بود رفت و آنجا خدمت قاضي زاده ي رومي ( وفات 840 ه.ق) را دريافت .  آن استاد پس از اندک زماني چنان شيفته ي اين دانشجوي مستعد خود شده بود که مي گفت " تا بناي سمرقند است هرگز به جودت طبع و وقت تصرف اين جوان جامي کسي از آب آمويه نگذشته است " . بابر در خاطرات خود مي گويد " جامي در علوم ادبي و عقلي روزگار خويش نظير نداشت " . سلطان محمد ثاني ( وفات 1481م ) کوشيد تا او را به استانبول بکشاند ؛ سلطان بايزيد ثاني ( خلاف از 886تا 918ه.ق) نيز دو نامه براي او فرستاده است [ منشآت، فريدون بيگ،4/1- 361ترکيه ] و نيز تأثير او در ادبيات عثماني مورد بررسي قرار گرفته است [ گيب، شعر عثماني ، 2/صفحات 7 و مابعد]. دولتشاه مي گويد : جامي در اواخر عمر مشاعر خود را از دست داد ولي امير علي شير و ديگران در اين باره چيزي ننوشته اند و لذا بايد قول دولتشاه را با احتياط تلقي کرد .

جامي داماد سعدالدين کاشغري بود، سه تن از فرزندانش در طفوليت و چهارمي که مانند پدر فاضل و عارف بود، موسوم به ضياءالدين يوسف( وفاتت 823ه.ق) در دوران جواني در گذشتند . چنانکه گفتيم جامي سرانجام در هرات وفات يافت و بايقرا مراسم تشييع او را در غايت شکوه و جلال به جاي آورد .جامي نويسنده و دانشمندي پرکار بود و آثار متعددي به نظم و نثر دارد . وي نزد شيعه مطعون و به تسنن و تعصب در آن منسوب بوده است و به ويژه اعتقاد او به اينکه ابوطالب پدر حضرت علي (ع) کافر از دنيا رفت( در اين باب او از ابن عربي متأثر بوده است ) و همين امر سلاطين صفويه را به دشمني شديد با او وا داشت . چنانکه گويند شاه اسمعيل اول ، پس از تسخير هرات دستور داد که قبر او را نبش کردند ولي جر چند استخوان چيزي نيافتند ولي شاه دستور داد که هر جا نام جامي در کتابي ديده شود آن را به " خامي " مبدل کنند [ " مقاله " علامه ي مرحوم محمد قزويني در پايان کتاب جامي نوشته ي مرحوم استاد علي اصغر حکمت، 395- 407، انتشارات طوس 1363 ه.ش ]ديوانش مشتمل بر قصايد ، مثنويات، غزليات ، مقطعيات و رباعيات است و در اواخر عمر ظاهراً به تقليد از امير خسرو دهلوي آن را با آرايش جديدي در سه قسمت مدون کرد ( 896 ه.ق ) فاتحة الشباب ، واسطة العقد و خاتمة الحيوة که به ترتيب مشتمل بر اشعار دوران جواني ، ميانسالي و پايان زندگاني اوست .

اثر منظوم ديگر او هفت مثنوي معروف به هفت اورنگ است که عبارت است از " سلسلة الذهب " که آن را به سلطان حسين بايقرا تقديم کرده و جامي آن را در فاصله ي جلوس اين سلطان به تخت و سفر به حجاز خود سروده است ( 873-877 ه.ق ) ؛ "سلامان و ابسال" که به 885 به پايان برده و به يعقوب آق قويونلو تقديم داشته و آن افسانه اي رمزي است که به تعبير خواجه نصير " مراتب گوناگون عقل را تعريف مي کند" و فتيز جرالد و آربري به انگليسي ترجمه کرده اند .

" تحفة الاحرار " " سبحة الابرار" " يوسف و زليخا" " ليلي و مجنون" و " خردنامه ي اسکندري " . وي در سرودن مثنوي به سنايي و نظامي در قصيده  به ويژه به خاقاني و در مطالب عرفاني به عطار توجه داشته است . از آثار منثور او اشعة اللمعات، بهارستان، نفحات الانس ، شواهد النبوه ، لوايح و لوامع است . کتاب معروف در صرف عربي معروف به شرح جامي نيز از اوست .[ هدايت ، رياض العارفين ، 79-80، دايرةالمعارف اسلام( انگليسي ) 2/422 چاپ جديد مقاله ي هوارت - ماسه] .

جامي از باب قدرتي که در شرح معضلات و مشف مشکلات تصوف و عرفان به نظم دلپذير و روان و نثري عالمانه ، فصيح و غلطان داشت و عرفان ايراني - اسلامي را که در عهد وي به ضعف و ابتذال ميگراييد .

 پايه و اساسي عالمانه بخشيد ، و از اين راه توانست در صف بزرگ ترين مولفان و شاعران عرفان مسلک پارسي گوي جاي گيرد. اما با اين همه مراتب که در عرفان داشت هيچ گاه بساط ارشاد نگسترد.  بلکه از اين امر گريزان بود و پيوسته مي گفت " تحمل بار شيخي را ندارم " و لذا با ياران و دوستان خود به سادگي مي زيست و معتقد که از راه معاشرت و مجالست اصلاح حال ارباب طلب آسان ترميسر مي گردد" هيچ کرامتبه از آن نيست که فقيري را در صحبت دولتمندي (= عارف بالغي ) جذبه اي دست دهد و زماني از خود واردهد "[ حکمت، جامي ،155]جامي، در عرفان اگر چه نقشبندي است ، ولي در اصول نظري پيرو شيخ اکبر محيي الدين ابن عربي است و کتاب وي لوايح بياني از مذهب وحدت وجود است . وي در مقدمه بيان مي کند که اين مذهب نتيجه ي مواجيد صوفيانه چندين عارف بزرگ است ولي نقش او صرفاً نقش يک شارح و مفسر است زيرا هيچ گونه مواجيد صوفيانه نيافته و تجربه نکرده است .

 وي تنها آنچه را که ديگران تجربه کرده اند مستقيماً به عبارت در آورده است [ لوايح ، 5-6 ، هند ] .بيان او از اين نظريه با تعريف منطقي واژه ي " وجود" دنبال مي شود . وجود ( يا هستي ) گاهي به عنوان يک مفهوم کلي به کار مي رود که در منطق آن را " معقول ثاني" مي نامند و هيچ گونه تقرر عيني ممائل با آن مفهوم ندارد و تنها خود را در ذهن با ماهيت يک شيء پيوند مي کند . با در نظر گرفتن وجود در اين معني منتقدان چندي درباره ي بيان ابن عربي که مي گويد خدا وجود مطلق است اشکال وارد کرده اند . به نظر آنان ، وجود مجردي را که هيچ گونه واقعيت ( يا تقرر) عيني ندارد نمي توان گفت که منشأ واقعيت خارجي باشد . بنابراين ، جامي مي کوشد با گفتن اين نکته که وجود يا هستي معناي ديگري دارد ، از ابن عربي دفاع کند . زماني که وحدت وجوديان واژه ي " وجود " را به کار مي برند به واقعيت ( يا حقيقتي) اشاره مي کنند که ذاتاً وجود دارد و هستي موجودات ديگر مبتني بر وجود اوست . در حقيقت هيچ چيزي جز او وجود ندارد و همه ي موجودات عيني حالات او هستند . ولي به نظر جامي درستي اين بيان به اندازه اي که از طريق وجدان و اشراق تحقق مي يابد از طريق عقل نمي يابد . وجود مطلق خدا خوانده مي شود که منشأ موجودات و در همان حال برتر از هر گونه کثرت است . او از همه ي تجليات و مظاهر برتر است و ناشناختني .[ لوايح،13،14] .

 خدا باطن عالم است ، پيش از تجلي عالم خدا بود و هم او پس از تجلي با عالم ممائل است [ لايحه ي 25 ] " در واقع حقيقت يکي است و جنبه هاي دوگانه ي خدا و عالم تنها اره هاي نگرش ما به آن است " طبيعت اشياء در عالم در ارتباط با مطلق مانند حالاتي است که جامي به تبعيت از ابن عربي شؤون مي خواند که به خودي خود وجود و عينيت ندارند و تنها نعوت وجود واحدند . اين شؤون در مطلق منطوي اند همچنان که کيفيات در جوهري حلول مي کنند يا مانند لاحقي است از سابقي مانند نيم ، يک سوم ، يک چهارم و اعداد کسري ديگر که به عدد صحيح مربوط اند: اين اعداد کسري بالقوه در عدد صحيح داخل اند و تنها زماني که تکرار مي شوند صريح و کلي مي شوند . روشن است که مفهوم خلقت چنانکه عامه آن را در مي يابند نامربوط و خطاست . خلقت به معني کلامي آن فعليت پذيري قواي مکنونه ي خالق نيست، بلکه عبارت از تولد افرادي و اشيايي است که ، هر چند هستي خود را از اين مأخذ مي يابند با اين همه تا حدودي از عدم تعيين و اختيار برخوردارند . به نظر جامي خالق و مخلوقات دو جنبه از يک حقيقت است [ لايحه ي 19] اين تعيين ذهني ، از لحاظ جامي دو مرتبه دارد . در مرتبه ي نخستين که مرتبه ي علمي خوانده مي شود، اين موجودات در علم الهي به صورت اعيان ثابته ظاهر مي شوند . درمرتبه ي دوم که آن را مرتبه ي عين يا مرتبه ي جهان مادي مي خوانند ، موجودات صفات و خواص وجود عيني (= خارجي ) را کسب مي کنند. " حاصل آنکه ، در جهان خارجي جز يک حقيقت وجود ندارد که به حساب ملبس شدن به شؤون و صفات مختلف ، کثير و متعدد مي نمايد " . ذات صرف و بسيط هيچ گونه تعينات ندارد و برتر از تقسيمات اسماء و صفات و نسب است تنها زماني که ذات به مرحله ي تجلي مي آيد صفاتي مانند علم، نور، وجود ظهور مي يابند . ذات برتر از همه ي تعينات است ولي تنها زماني که خدا از طريق عقل محدود انساني لحاظ شود . گويند او داراي صفات است .

جامي به پيروي از ابن عربي نظريه ي صفات اشاعره را که بنا بر آن صفات در ذات خدا موجودند و با آن مساوق اند و در عين حال نه با او مماثلند و نه مخالف ، رد مي کند . در لايحه ي پانزدهم بيان مي دارد که صفات در ذهن غير از ذات است ، ولي در عين و عالم خارج با او مماثل است ( عين صفات ذات هستند) خدا به صفت علم عالم است ، به صفت قدرت قادر است . به صفت اراده فعال است و بر اين قياس . شکي نيست که چون صفات با توجه به محتواي آنها با همديگر اختلاف دارد همين طور با ذات نيز اختلاف دارند . ولي در عالم واقع همه با ذات مماثل اند بدين معني که در ذات اوهيچ گونه کثرت هستي وجود ندارد و حقيقت نهايي يعني خدا مأخذ همه چيز است . او چنان واحدي است که کثرت او را متأثر نمي تواند بکند . ولي چون او خود را در صور و شؤون کثرت متجلي مي سازد ، به نظر کثرت مي رسد . با اين همه اين تقسيمات واحد و کثير تنها ذهني است و خدا و عالم دو جنبه از يک حقيقت اند و " عالم ظهور خارجي خداست و خدا( حقيقت ) باطني عالم است . پيش از تجلي عالم خدا بود و خدا پس از تجلي با عالم مماثل است "[ لايحه ي 18 ]

حق ، به عنوان ذات در فراسوي همه ي معرفت ( بشري ) است ، نه وحي و نه عقل مي تواند کسي را در فهم آن ياري بکند . هيچ ولي عارف نمي تواند ادعا بکند که قادر است او را بدين صفت تجربه کند " برترين تعين او فقدان همه تعينات است و پايان همه ي معرفت درباره ي او حيراني است "[ لايحه  ي24 ] .

 نخستين مرتبه ي هبوط احديت است که يک واحد ساده و عاري از همه ي شؤون و روابط است . وقتي (وجود) با اين شؤون محدود و مشروط گشت آن را واحديت خوانند که در آنجا حق بوسيله ي تجلي و جز آن تعين مي يابد . در اين مرتبه است که او صفات خالق و حافظ به خود مي گيرد و با حيات ، علم و اراده مشخص مي گردد . نيز درست در همين مرتبه است که موجودات نخستين بار به عنوان اعيان علم الهي در ذهن او ظاهر مي شوند ، ولي مايه ي کثرت در واحد نمي شوند . در يک مرتبه ي بعدي اين اعيان علم الهي جامه ي هستي مي پوشند و تکثر مي يابند . همه ي آنها در مراتب مختلف برخي از اسماء و صفات را متجلي مي سازند . انسان هاي کامل مانند انبيا به تنهايي همه ي اين اسماء و صفات را منعکس مي سازند [ لايحه ي 17 نيز 24 ] ولي عليرغم همه ي اين تجليات و انشقاق هاي واحد در کثرت ، وحدت همچنان دست نخورده باقي مي ماند . اين امر در ذات يا صفات هيچ تغييري پديد نمي آورد " هر چند نور آفتاب در يک زمان، روشن و تيره هر دو را روشن مي گرداند با اين همه تغييري در صفاي نور آن پديد نمي آيد "[ لايحه ي 20]

اگر يک ذات در همه ي موجودات مندرج شده است ، حضور او در آنها به اين معني نيست که همه ي اشياء از اين نظر برابرند . زيرا بر پايه ي نيروي پذيرندگي هر يک از اين اشياء اختلافاتي در مراتب وجود دارد . شکي نيست که خدا و عالم دو جنبه از حق است . با اين همه خدا خداست و عالم عالَم " هر مرتبه اي از وجود بنابر منزلت آن تعين شده است . اگر اين اختلاف را ناديده بينگاري کافر شوي "[ لايحه ي 23 ]

جامي در اخلاق سنت مرسوم وحدت وجودي را دنبال مي کند و از مذهب جبرمطلق دفاع مي کند . چون خدا ذات يا جوهر همه ي اشياء و جنبه ي باطني عالم است همه ي افعالي که معمولاً به انسان نسبت داده مي شود در حقيقت بهتر است که به حق نسبت داده شود . ولي اگر انسان اين چنين مجبور است ، مسأله شر چه مي شود؟ جامي در اين جا بار ديگر از ابن عربي پيروي مي کند . او مي گويد اين درست است که همه ي افعال آدميان از آن خداست . با اين همه براي ما سزاوار نيست و گناه را به خدا نسبت دهيم ( گناه اگر چه نبود اختيار ما حافظ/ تو در طريق ادب باش و گو گناه من است ) زيرا وجود از آن حيث که وجود است خير مطلق است ، بنابراين به نظر او شر محتواي معلومي ندارد و امري عدمي است ( به تعبير حکماي اسلامي " الشرور اعدام " ) و تنها برخي چيزها را که بايد مي داشت فاقد است براي مثال ؛ سرما را در نظر بگيريد ، چيزي به عنوان شر در آن وجود ندارد ولي در ارتباط با ميوه ها که از رسيدن آنها جلوگيري مي کند شر به حساب مي آيد [ لايحه ي 7 و لايحه ي 8 ]

هدف نهايي انسان تنها نبايد فاقد فناء يعني به يک سو نهادن آگاهي باشد . بلکه فناي فناء بايد باشد ، يعني به يک سو نهادن شعور به اينکه به حال فنا رسيده است . در همين مرتبه ، فرد نه تنها شعور ذات ( خود آگاهي ) خويش را از دست مي دهد بلکه آگاهي از " ناخودآگاهي خود" را نيز از دست مي دهد . پس از اين نظر جامي ، ايمان ، دين ، عقيده يا کشف ( معرفت و مواجيد صوفيانه) همه بي معني مي شوند .

۩ عارفانه ها

۞ اي در اين کاخ اماني (= آرزوها، کنايه از دنياست ) به غم و شادي بند / بنده ي نفس خودي دعوي آزادي چند؟

۞ پيش دانا چه بود ملک همه دنيا؟ هيچ/لاف دانش چه زني اي که به هيچي خرسند

۞ سنگ آزار مزن بر دل ارباب صفا/ کآمد آسان شکن شيشه و مشکل پيوند

مي گويند شيخ نورالدين عبدالرحمن جامي روزي از شهري مي گذشت. مردي را ديد که در گوشه بازاري ايستاده و شعري از اشعار او را مي خواند.  خوشحال شد و ميان مردم ايستاد و شعر را تا آخر شنيد.  چون شعر به اتمام رسيد، جامي نزديک آن مرد رفت و پرسيد:  آيا مي داني شعري را که خواندي از کيست؟

مرد گفت:  البته که شعر از شيخ نورالدين عبدالرحمن جامي است.

جامي با قلب لبريز از شادي پرسيد :  آيا تو جامي را مي شناسي؟

مرد با طمطراق گفت:  چگونه خود را نمي شناسم؟  من خود شيخ نور الدين عبدالرحمن جامي هستم!

جامي متاثر شد، سکوت کرد، فورا از آن شهر رخت سفربست و با خود ميگفت: شعر دزدي بسيارديده بودم، شاعر دزدي نشنيده بودم. اين شهري است که در آن شاعر را نيزمي دزدند!

 

آثار جامي

از جامي ده‌ها کتاب و رساله از نظم و نثر به زبان‌هاي فارسي و عربي به يادگار مانده است

۱- آثار منظوم: جامي اشعار خود را در دو مجموعه بزرگ گردآوري کرده است:

·    ديوان‌هاي سه گانه شامل قصايد و غزليات و مقطعات و رباعيات

جامي ديوان خود را در اواخر عمر به تقليد از امير خسرو دهلوي در سه قسمت زير مدون نمود:

الف) فاتحة الشباب (دوران جواني)

ب) واسطة العقد (اواسط زندگي)

ج) خاتمة الحياة (اواخر حيات)

·                     هفت اورنگ که خود مشتمل بر هفت کتاب در غالب مثنوي است.

۲- آثار منثور: که برخي از آنان عبارت‌اند از: بهارستان، رساله وحدت وجود، شرح مثنوي


 

جلال آل احمد

( 1348- 1320 ) هـ  ش

 

جلال آل احمد

زندکینامه

نویسنده ایرانی که در خانواده ای روحانی در تهران به دنیا آمد .پس از آنکه  تحصیل در دبستان را به پایان رساند، پدرش او را به کسب و کار در بازار واداشت. پنهان از پدر، در کلاسهای شبانه دبیرستان دارالفنون تحصیل را ادامه داد. سپس، به دانشکده اربیات تهران راه یافت، دوره دانشکده را به پایان رساند و به کار معلمی پرداخت.

جلال آل احمد در جوانی با بعضی از آداب و رسومی که به نام مذهب رواج داشت به مخالفت برخاست. در دوران تحصیل در دانشکده ادبیات با عده ای از یاران خود گروهی به نام «انجمن اصلاح» تشکیل داد. از فعالیتهای این انجمن ترجمه و نشر کتاب بود. آل احمد از سال 1323 تا 1332 به فعالیتهای سیاسی پرداخت و با حزبها و جمعیتهای گوناگون همکاری داشت. در همین سالها چند داستان و مقاله نوشت و کتابهایی را از زبان فرانسوی به زبان فارسی ترجمه کرد. پس از آن، به شهرها و روستاهای بسیار سفر کرد و از دیده ها و شنیده ها و پژوهشهایش نوشته ها پدید آورد. در پی انتشار این نوشته ها بود که مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران  سرپرستی نشریه هایی در این زمینه را به عهده آل احمد گذاشت. کارهای او را در این دوره می توان هشدارهایی دانست درباره از میان رفتن سنتهای اصیل ایرانی و جایگزینی آداب و رسوم غربی، کتاب غرب زدگی را در همین زمان نوشت.

 

سفرهای او

آل احمد در سالهای 1341 تا 1344 به بعضی از کشورهای اروپای شوروی، عربستان سعودی، و امریکا سفر کرد. خاصل هریک از سفرهایش سفرنامه ای بود که بعضی از آنها انتشار یافت. کتاب خسی در میقات سفرنامه حج اوست.

آل احمد در زمینه های گوناگون به نویسندگی پرداخته است. داستانهای کوتاه و بلند و نقد ادبی نوسته است و چند کتاب ترجمه کرده است. ولی برجسته ترین کارش مقاله های او در زمینه مذهب، سیاست، زبان و ادبیات است.

آل احمد معمولاً اندیشه های خود را با شیوه ای بیان می کند که مخصوص اوست. نثرش ساده و نزدیک به زبان گفتاری است. در نوشته هایش طنز و کنایه نیز به کار می برد و تکیه کلامهای خاصی دارد که آنها را بسیار تکرار می کند. سفرنامه هایش هم سفرنامه است، هم پژوهشی در زمینه های اجتماعی، زبانشناسی، و مردمشناسی، نوشته هایش درباره روستاها آگاهیهایی است در زمینه زندگی روستانشینان، ساختمان خانه ها، خوراک و پوشاک، گویشها، افسانه ها، مثلها، و بازیهای کودکان آنها.

آل احمد در بیشتر نوشته هایش از نابسامانیهای کشور و فساد حکومت آن دوره انتقاد می کرد. به همین سبب، از انتشار بعضی از نوشته هایش جلوگیری می شد.

 

نمونه ای از نوشته های آل احمد

یک روز صبح، به مدرسه که رسیدم، ناظم هنوز نیامده بود. از این اتفاقها کم می افتاد و طبیعی بود که زنگ را هم نزده بودند. ده دقیقه ای از زنگ می گذشت و معلمها در دفتر گرم اختلاط بودند. خودم هم، وقتی معلم بودم، به این مرض دچار بودم. اما از وقتی مدیر شده بودم، تازه می فهمیدم که چه لذتی میبرند معلمها از اینکه پنج دقیقه- نه، فقط دو دقیقه، حتی یک دقیقه- دیرتر به کلاس بروند. چنان در این کار مصر بودند که انگار فقط به خاطر همین یکی دو دقیقه تأخیر ها معلم شده اند. حق هم داشتند. آدم وقتی مجبور باشد شکلکی را به صورت بگذارد که نه دیگران از آن می خندند و نه خود آدم لذتی می برد، پیداست که رفع تکلیف می کند. زنگ را گفتم زدند و بچه ها سر کلاس. دو تا از کلاسها بی معلم بود. کلاس چهارم، که معلمش لای گچ توی بیمارستان بود و معلمی هم که به جایش برایمان فرستاده بودند هنوز نتوانسته بود برنامه اش را با ساعتهای خالی ما جود کند، و کلاس سوم که معلم ترکه ایش یک ماهی بود  از ترس فرمانداری نظامی مخفی شده بود و کس دیگری را جای خودش می فرستاد، که آن روز نیامده بود. یکی از ششمیها را فرستادم سر کلاس سوم که بر ایشان دیکته بگوید و خودم رفتم سر کلا چهارم. مدیر هم باشی، باز باید تمرین کنی که مبادا فوت و فن معلمی از یادت برود.     (از کتاب مدیر مدرسه)

 

شادروان جلال آل احمد در كتاب اورازان نمونه اي از آن را نوشته است در كتاب «تات نشين هاي بلوك زهرا» تحقيقي نسبتاً مفصل راجع به آن آورده است و حوضه زباني آنها را از تاكستان (سيادهن) تا شاهرود (شهر شاهرود) مي داند. احمد كسروي در اثر «فرهنگ نام هاي آبادي ها» جاهايي را در آذربايجان و خلخال و تالش نام مي برد كه در حوزه كاربرد اين زبان قرار دارند. نيما يوشيج در مقدمه دوبيتي هاي «روجا» كه به زبان تبري سروده شده است، مي نويسد: «من شاعر زبان تاتي هستم».

خانم شيرين هانتر در كتاب مسلمانان جمهوري هاي شوروي مي نويسد: در قفقاز عده اي تات زندگي مي كنند كه اينان بازماندگان كساني هستند كه در روزگار ساسانيان به جهت نگهداري از دربندهاي قفقاز گسيل شده بودند.

مراسم ازدواج: براي شروع خواستگاري يك عدد كله قند و كشمش تزئين مي كنند و در يك سينيب قرار مي دهند مادر داماد به همراه پدر داماد به خانه عروس كه انتخاب كرده اند مي روند اين كله قند نشانه شيريني خواستگاري است. اگر كله قند را قبول كردند نشانه موافقت است. سپس مراسم شيريني خوران: اقوام درجه اول را دعوت مي كنند و چند ريش سفيد و بزرگ تر فاميل را جهت شيريني خوران به خانه عروس مي روند. جوان هاي خانواده داماد شروع به زدن دايره و دست و پايكوبي كه به اصطلاح محلي (شول) يعني فرياد شادي مي زنند كه خانواده عروس متوجه بشوند و سپس خانواده عروس اسپند گل پر دود مي كنند و خوشامد مي گويند. رقص هاي محلي مي كنند مانند: رقص قاسم آبادي و تنبان به تن كه  نمبان همان دامن هاي چين چين است كه خانم ها به تن كرده و به رنگ هاي مختلف است و اين رقص ها مخصوص خانم ها است. بعد از شيريني خوران بعد از چند ماه مراسم عقد بندون است و زماني كه مي خواهند عقد كنند باز از بزرگ ترهاي دو فاميل جمع مي شوند و بعد صحبت مهريه و شيربها و گوسفند و جهيزيه عروس را مشخص مي كنند و شيربها مبلغي را در نظر مي گيرند و يا پشت سند ازدواج زمين و يا گاو هديه به عروس مي دهند از طرف داماد و در سند قيد مي شود. بعد از چند ماه با هم قرار مي گذارند خانواده عروس و داماد كه چه روزي عروسي باشد كه معمولاً روزهاي تولد ائمه اطهار است.

(مانند تولد صاحب الزمان، تولد رسول اكرم (ص) و غيره ...)

مراسم عروسي به دين قرار است كه: روز عروسي از طرف خانوادة عروس ناهار مي دهند به تمام دعوت شدگان و شام نيز به عهدة داماد مي باشد و سپس بعد از ناهار عروس را سوار قاطري مي كنند كه پالانش تزئين شده با فرشهاي دستباف خود روستا و ساز و دهل عروس را حركت مي دهند و يكي از خانواده عروس كه نزديكان عرس مي باشد جلوي قاطر را مي گيرد و مي گويد: من نمي گذارم عروس را ببريد و اين رسم است كه بايد مبلغي پل از طرف داماد شيريني بدهند به همان نزديكان عروس و بعد كه شيريني داده شد اجازه مي دهد كه عروس را حركت بدهند. تمام اهالي ده زن و مرد و كوچك و بزرگ دست زنان و هلهله كنان دنبال عروس راهي مي شوند به سوي خانة داماد و نزديك خانة داماد يك جاي مسطحي عروس قرار مي گيرد و داماد بالاي تپه اي (نار) مي زند كه در اصطلاح روستا به اين معني مي باشد كه: كه مقداري قند و انار و سيب از بالاي عروس پرتاب مي كنند و تمام مهمانان پشت عروس در محوطه منتظر نار هستند كه هركس تلاش مي كند قند و انار و سيب را بگيرد و ببرد به داماد بدهد كه من اين نار را گرفته ام و بايد شيريني از داماد بگيرد. سپس عروس حركت داده مي شود به منزل داماد و بعد گوسفند جلوي پاي عروس قرباني مي كنند و اسپند دود مي كنند كه پا قدم عروس براي خانوادة داماد خوب باشد و رسم است كه يك پسربچه 2 يا 3 ساله را در دامن عروس مي نشانند كه عروس پسردار شود در آينده و داماد نيز دو ساقدوش دارد كه مواظب داماد هستند و داماد را جريمه مي كنند و 1 ليوان آب و شكر كه تا نصفه شكر است و به عنوان جريمه به داماد مي دهند تا بخورد و يا بايد بخورد و يا بايد شيريني آن را كه مبلغي پول است بدهد.

 يكي از رسوم ديگر اين است كه داماد به محض اينكه كفشهايش را از پا درآورد اگر ساقدوشهايش مواظب نباشند يك نفر از طرف خانوادة عروس در كمين كفشهاي او است كه بدزدند و سپس براي پس دادن آن مبلغي شيريني مي خواهد و روستا اين است كه قرباني كه جلوي عروس كرده اند تعدادي از جوانها از دست قصاب مي گيرند و كشان كشان از در خانة داماد بيرون برده و آخر شب گوشت را كباب كرده و دسته جمعي مي خورند.

جلال آل احمد آغازگر است. وي با تأسيس «دفتر موتوگرافي» (تك نگاري) در موسسات مطالعات و تحقيقات دانشكده ادبيات دانشگاه تهران سعي بر آن داشت كه آنچه در بطن اجتماع يعني روستاهاي طالقان مي گذشت را شناسايي نمايد و به مسائلي از قبيل آداب و رسوم روستايي، فولكلور، لهجه، قواعد و ملاكهاي ارزشهاي اجتماعي روستايي، نظام كار و مالكيت و غيره بپردازد و در اين راستا كتاب «اورزان» را در سال 1332 ه.ش به رشته تحرير درآورد. از ويژگيهاي عمده اين اثر نثر روان و زبان ساده آن است.

تلاش ديگري كه در اين زمينه صورت گرفته تأليف كتاب «فشندك» نوشته هوشنگ پورگريم است. اين اثر كه در سال 1341 با همكاري دفتر مونوگرافي وابسته به دانشگاه تهران، تحت نظر جلال احمد به انجام رسيده آخرين اثر در حوزه مذكور است. پس از اين تاريخ، ديگر تك نگاري علمي در باره روستاهاي طالقان به رشته تحرير درنيامده و اين سير مطالعاتي در منظقه طالقان استمرار نيافته است. البته نك نگاري «شهرك» توسط نبي الله عباسي و همچنين «زيدشت دروازه طالقان» به قلم «مصطفي حدادي» بعدها به انجام رسيد كه مختصر است. اما اين ويژگيها و خصوصيات تأليفات جلال آل احمد و هوشنگ پوركريم را دارا نيست و مؤلفين آنها نتوانسته اند مسائل، آداب و رسوم خاص اين روستاها را به نحو مطلوبي ارائه نمايند.

دسته ديگر از آثار مربوط به طالقان، رساله ها يا گزارش هاي مطالعاتي و تحقيقاتي نهادها و ادارات دولتي است. اين آثار بيشتر جنبه كاربردي دارد. همانطور كه در فصول گذشته يادآور شديم اهميت منابع آب هاي سطحي در طالقان باعث گرديد از ديرباز براي استفاده آب رودخانه هاي طالقان طرحها و برنامه ريزيهاي گسترده اي صورت پذيرد. به همين سبب هيئت ها و گروههاي علمي بسياري در ادوار مختلف به مطالعه حوزه آبريز طالقان پرداختند.

 

 

منابع :

1- فرهنگنامه  شورای کتاب  جلد اول  صفحه 130  نشر فرهنگنامه  سال 1377 چاپ بهمن  چاپ چهارم

2- زندگی نامه نویسندگان و شعرا  نوشته احمد ابوالحسنی  نشر اتحاد

 

 

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه جلال آل احمد, :: 13:6 ::  نويسنده : MOHSEN

 

 

 

 

چكيده اي از زندگي

معلم شهيد دكتر علي شريعتي

 

 

 

 

استاد  :

دكتر خستو

 

 

تهيه كننده :

mohsenk

 

 

 

 

زمستان 84

 
   


معلم شهيد د كتر علي شريعتي

انسان حق طلب و آزاد انديش و متعهدي كه انگار نيم قرن زودتر از موعد مقرر پا بدين سرانهاده بود !

روح والايي كه كمتر كسي نائل به درك آن شد .

همانگونه كه خود در « هبوط در كويرش » مي گويد : مرا كسي نساخت . خدا ساخت. نه آنچنان كه كسي مي خواست .

كه من كسي نداشتم ، كسم خدا بود ، كس بي كسان . او بود كه مرا ساخت آنچنان كه خودش خواست . نه از من پرسيد و نه از آن « منِ ديگرم »

وقتي مي خواستند كار دل را در سينه ام ، آغاز كنند . آشنائي دلسوز و دلشناس نداشتم تا برود و بگردد و از خزانة دل هاي خوب ، بهترين را برگزيند .

آري .......

علي شريعتي با اسامي مستعار علي مزنياني ، علي علوي ، متفّكر و انديشمند و اديبي كه اجدادش همه عالمان دين و حكمت بودند .

در آذرماه 1312 از پدري دانشمند و مادري روستايي وابسته به خاندادي نيمه مالك نيمه عالم به دنيا آمد . اهل مزينان سبزوار ،

جدّ بزرگش ، آخوند حكيم ، در فلسفه از اصحاب حاجي ملاهادي اسرار فيلسوف معروف بود و فلسفه را نزد دائيش علامة بهمن آبادي كه به خواهش ناصر الدين شاه قاجار در مدرسة سپهسالار حوزة فسلفة قديم را اداره مي كرد فرا گرفته بود و آخوند ملا محمد كاظم خراساني - صاحب كفايه و پيشواي معروف انقلاب مشروطيت - حكمت را در سفرعتبات از وي آموخته بود .

وي مبناي فكري ، اخلاقي خويش را در مكتب پدرش گرفته بود .

استاد محمد تقي شريعتي مفسّر و سخنور دانشمند اسلامي ، يكي از رهبران متفكر و روش بين معاصر است كه در راه آزادي و بيداري و رهبري فكري نسل جديد و بخصوص شناساندن حقايق درخشان اسلام و مبارزه با خرافات  و ارتجاع كه با مذهب در آميخته است در سي سال اخير كوشش هايي پر ثمر و خستگي ناپذير داشته با تأسيس « كانون نشر حقايق اسلامي » پس از شهريور سيصد و بيست در ارشاد فكري و ايمانيِ روشنفكران مذهبي و تحصيل كرده هاي اجتماع ما آثار عميق به جاي نهاده است .

دكتر علي شريعتي تحصيلات خود را در مشهد طي كرده است .

در سال 1331« انجمن اسلامي دانش آموزان و دانشجويان »‌را تأسيس كرد .

و در مدت هشت سال جلسات هفتگي آن را كه سخنراني و بحث و تحقيق در مسائل فكري و مكاتبِ فلسفي و اجتماعي بود برعهده داشت .

و نمونه اي از آن تحت عنوان « مكتب واسطه يا تاريخ تكامل فلسفه (چاپ خراسان- مشهد 1332 ) به صورت رساله اي جداگانه يا مقالاتي در مطبوعات منتشر گرديد.

در سال 1335 « انجمن دبي » يي را پايه گذاشت كه در آن نويسندگان و شاعران جوان و نوانديش خراسان شركت مي كردند و در اين انجمن بود كه شعر و ادب نو نخستين بار در محيط راكد و در برابر تعصب شديد ادبي محيط قامت افراشت و دكتر شريعتي در قبال حملات تند و دشمنانة مدافعان سنت هاي كهن ادبي با ارائة آثار شعري نو خويش و دفاع فني و علمي از اين بدعت مشروع در مذهب شعر و ادب ، درهاي بستة محيط ادبي خراسان را براي ورود نسيم تازه اي كه ميان «يوش »‌و «تهران» از سال ها پيش وزيدن گرفته بود گشود .

در سالهاي ميان 38-1334 ضمن كوشش هاي فكري و اجتماعي و ادبي ، مقالات علمي و تفسير هاي سياسي در روزنامة خراسان به طور مداوم و احياناً ديگر مطبوعات مي نوشت و كتابهاي « تاريخ تكامل فلسفه » ترجمة نمونه هاي عالي اخلاقي و خداپرست سوسياليست ابوذر غفاري « ترجمه و نگارش » و « اخلاق» و رسالة تاين بي و تاريخ در نقد و ادب اثر مندور با مقدمه و حواشي مترجم از كارهاي اين ايام اوست .

در خرداد 1338 از طريق اعزام فارغ التحصيلان رتبة اول دانشكده ها به پاريس رفت و در آنجا تا سال 1343 به اخذ درجة دكترا در تاريخ تمدن و دكترا در جامعه شناسي و طي دورة «‌مدرسة تتبعات عاليه » وابسته به دانشگاه سوربون در رشتة جامعه شناسي مسلمان به رياست پروفسور برك نائل آمد و مدتي در مركز ملي اسناد و اطلاعات فرانسه به عنوان محقق كار مي كردو به گفتة خود « بيش از اين همه ، آنچه فرا گرفتم و به ويژه ، آنچه شدم در خدمت پروفسور لويي ماسينيون بود كه شرق و غرب را رد خود جمع داشت .»

نسخه منحصر به فرد كتاب ، فضائل بلخ ، را در آنجا تصحيح كرد ، ترجمة «نيايش» اثر الكيس كارل و مغضوبين زمين ، اثر فانون و سال پنجم انقلاب الجزاير ، اثر ديگر وي به زبان فرانسه .

گفتگوي علمي و فكري وي با آقاي گيوز در زندان سيته پاريس چاپ توگو) و (ترجمة فضائل بلخ به فرانسه ) و پنج كنفرانس علمي دربارة اسلام «زندگي خصوصي پيغمبر اسلام ، روانشناسي اجتماعي ايران و هنر در كليساي ژزوئيت پاريس از كارهاي اين ايام وي است .

در شهريور 1343 به ايران آمد . در آغاز دبير دبيرستان كشاورزي طُرُق(حومة مشهد) و سپس  كارشناس علوم اداري وزارت آموزش و پرورش و از سال 1345 استاد دانشكدة ادبيات مشهد گرديد .

و كتاب خراسان ، سلمان پاك و نخستين شكوفه هاي معونيت اسلام و ايران ، اثر پروفسور ماسينيون (با مقدمه هايي از مترجم و ع بدالرحمن بدوي و هانري كُربُن9 ، اسلام شناسي (درس هاي دانشكدة ادبيات ) و در نقد و ادب (مقدمة نشر 1346) و از هجرت تا وفات و سيماي محمد در محمد خاتم پيامبران (نشرية ارشاد ) و كنفرانس هاي علمي به دعوت دانشگاه ملي (اگزيستانسياليسم و اخلاق ، علل انحطاط مذاهب) ، دانشكدة آبادان (اومانيسم در فلسفه خلقت آدم ) ، دانشگاه مشهد (ايمان در علم ) ، دانشكدة پزشكي تهران ( اسكولاستيك جديد ) ، دانشگاه آريامهر - (رسالت علم )، دانشگاه تبريز (جامعه شناسي اسلامي ) و .... از كارهاي اخير وي است .


دوران كودكي و نوجواني

سرشت شريعتي را با فلسفه و حكمت و عرفان عجين كرده اند . حكمت در ذات او بود صفت او بود. خود مي گويد : «اجداد من هيچ كدام فقيه و آخوند مذهبي نبوده‌اند، هيچ كدام همه فيلسوف بوده اند »‌از همان دوران كودكي ساكت بود و گوش مي‌داد. تنها گاهي با خود حرف مي زد . در همه چيز بي نظمي و بي قيد بود . اما تنها با يك انديشه بزرگ مي شد .

« شرف مرد همچون بكارت يك دختر است ، اگر يكبار لكه دار شد ، ديگر هرگز جبران پذير نيست »‌به اذعان خودش وضع زندگي ، افكار ، عقايد و روحيه اش او را از كودكي پير كرد . يكبار نيز در مقاله اي نوشت هميشه « برادر كوچك پدرم بودم و برادر بزرگ همسالانم »‌هيچوقت زندگي شاد پرجوش و شعف كودكي را مزه نكرد . او را كودكي استثنايي مي دانستند تا اواخر 38 كه به پاريس رفت .

نسل روشنفكران جديدگاهي او را متهم مي كرد كه خيلي ايده آليسم شده است و از واقعيت و رئاليسم دور شده است . آثارش نشان مي دادكه چنان در ذهنيت (سوبژكتيويته ) غرقه شده كه از عينيت (ابژكتيويته ) غافل مانده است . اما او اين قضاوت را عجولانه مي دانست و مي گفت : من خود را در عينيت ، در واقعيت غرق كرده ام ، محو كرده ام نه كه واقعيت را در خود محو كرده باشم .

نه همچون ايده آليست هاي مطلق منكر عالم بيرون بودو نه مثل ماترياليست ها به آن بُعد بيرون از ادراك و احساسي كاري داشت .

اما گاهي رنجنامه مي نوشت و از آتشي كه بي هزان و سفله پروران در كشتزار نوشته شود قبل از تقدس را مختص انديشه با جنگ و جنگيدن مخالفت مي كرد همانطور كه در كتاب «اينچنين بود برادر » آورده است كه ، گاهي ما را به جنگ مي بردند جنگ عليه كساني كه نمي شناختمي و شمشير كشيدن به روي كسانيكه نسبت به آنها هيچ كينه اي نمي ورزيديم و حتي كسانيكه همزاد و هم طبقه و هم سرنوشت ما بودند.


انديشه هاي شريعتي

دانش و دفتر زدند مي ناليد . يكه سخن او عشق بود همان كه بزرگترين و تنها مقالة همه مكاتب عرفاني و مذاهب عرفاني است . آفرينش را طُفيلي عشق مي دانستند و عشق را امانتي الهي كه « آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه كار بنام من ديوانه زدند» اين ميان هنر را تنها ملجأ و گريزگاه مي دانست و هرگاه از همه تأملات و بينش‌ها و هياهوها مأيوس مي شد و در پي مأمني براي رفع خستگي بود به بستر ادبيات پناه مي برد .

گاهي سر عصيان و طغيان بلند مي كرد اما در اين حالات نيز دم از خشونت نمي زد همانقدر كه به مرده ريگ اسلاف خود از فرهنگ گراميش داشت همان اندازه هم به فرهنگ و تجدد و تمدن .

با جنگ و جنگيدن مخالفت مي كرد همانطور كه در كتاب «اينچنين بود برادر» آورده است كه گاهي ما را به جنگ مي بردند ، جنگ عليه كساني كه نمي شناختيم و شمشير كشيدن به روي كساني كه نسبت به‌ آنها هيچ كينه‌اي نمي ورزيديم و حتي كساني كه همزاد و همطبقه و هم‌سرنوشت ما بودند .

تقدس را مختص انديشه مي دانست ، نه فرد . از همين رو با خرافات بسياري مبارزه مي كرد . بزرگترين مثال مهرورزي را آن سياهي مي دانست ( ماندلا ) كه وقتي پس از 27 سال زندان وشكنجه به حكومت رسيد به سپاهان رو به خشم گفت : زمان كينه ورزيدن ندارم .

به هر حال شريعتي در پي آن بود كه دين را در ميان توده مذهبي روح و جهتي تازه دهد و روح حقيقت را آشكار سازد . مي خواست تا پس از احياي حقيقت شكل ساخته شده و فسخ شده عقايد كهنه و مفاهيم پوسيده خداشناختي كه سالهاست توسط اديان تكرار شده - با نياز امروز نسل جديد مطابقت پيدا كند و خرافات هم رفته رفته جاي خود را به تعقل بدهدو به انديشه و خرد ورزي و راي تعصبات قومي و قبيله اي كه بيشتر در تاريخ ، ميان اقوام بدوي چون اعراب بيابان نشين سابقه دارد ، بنگرد. از طرفي هم نمي خواست تجليات اصيل روح در ميان اقوام متمدن امروزي پايمال تكنيك و اسير آن نوع تمدن كه تنها به بخش مادي آدمي پرداخته - از اين سوي ديوار نابود شود . در پي آن بود كه هويت ديني واقعي فارغ از هر نوع اسطوره پردازي پيدا كند . البته نه هويتي كه تنها در منابع تأييد شده سابق و اسناد سنتي به دست آيد و به نسل جديد هم ارتباطي نداشته باشد - مي دانست كه در جوامعي چون اروپا از وقتي كه انديشمندان نياز به تحولاتي از قبيل رنسانس را كه جريان گسترده اي ميان جوامع قرون وسطايي آن زمان بود احساس كردند شاهد زنده شدن انديشه ها و حتي پيدا شدن هويت ديني اصيل با وجود چهره هاي متفكري چون سارتر ، نيچه ، فرويد و ... شده شريعتي مي خواست در ايران و به طور كلي در جامعه اسلامي نيز چنين رنسانسي رخ دهد . از طرفي او جنگ هفتاد و دو ملت را هم همه عذر نهاده بود .

اين همه جنگ و جدل حاصل كوته نظري است چون نظر پاك كني كعبه  و بتخانه يكيست و تفاوتي ميان ابر مرد نيچه و الله مسلمانان و رب و مسيح و روح القدس و ... نمي ديد چرا كه مي پنداشت همه به همان نيروي برتر معتقدند و تفاوتي بر سرِ نام نيست زيرا آن حقيقت اصلي كه از همة ما دور است و خود نيز بر سر انتخاب نام ما را آزاد گذاشته است .

آگاهي توده از احساسي هويتي تازه را بر عهده روشنفكران و انديشمندان هر قومي مي‌دانست : اما به شرطي كه در اين ميان از راه اصلي انحرافي حاصل نيايد و شعور جاي خود را به شور ندهد . گرچه خود دكتر شريعتي گاهي به اين ورطه مي افتاد. از آنجا كه احساسات ، بسياري اوقات بر او چيره مي گشت ، شور بسياري پيدا مي كرد و ديگر فارغ از همه چيز ، بند انديشة خود را مي گرفت و مي گفت و مي گفت . اما به هر حال شريعتي جزو معدود افرادي بود كه در همان زمان خود ارزشهاي جديد را در جامعه اي با انديشه هاي فرسوده و تكرار و اسطوره پروازي با انديشة تازه در گير كرد يا دست كم سعي مي كرد چنين كند .

نياز به تعاريف جديد از بسياري چيزها را زودتر از نسل خويش درك كرد اما زير ساخت مذهب در همه جاي انديشه هاي او نقش داشت حتي بسياري از روشنفكران امروز انديشه هاي شريعتي را پايه و بناي حكومت انقلاب اسلامي مي دانستند چرا كه با دفاع جانانة خويش از مذهب و حكومت مذهبي بر توده غلبه پيدا كرد و آنها را با خويش - گرچه در مقطعي نه چندان بلند - همسو كرد و هنوز هم بقاياي انديشه اش نزد بسياري از روشنفكران باقي مانده و امروزه هم بسياري از آنان كه دم از تلفيق مذهب و سياست و .... مي زنند لاشه هاي انديشة او را مي جوند . اما در اينكه از اين جهت انديشة شريعتي تا چه حد جواب داده است و تا چه ميزان صحيح بوده حتماً آيندگان قضاوت خواهند كرد . خودِ زمان بهترين قضاوتها را خواهد كرد .

مذهب را يك ايدئولوژي مي دانست . ايدئولوژي را ادامه غريزه در انسان مي دانست . در برابر همة ايدئولوژيهاي ماركسيسم ، اكزيستانياليسم ، نيهيليسم ،‌ماترياليسم و .... فقط اسلام را انتخاب مي كرد اما سلامي كه او از آن حرف مي زد هم از اومانيسم و انسان مداري بهره داشت و هم از اعتدال و برقراري مساوات اقتصادي ماركس و هم از واقع گراي ايده آليسم و هم از زهد اخلاقي مسيحي و ....

به علي عشق مي ورزيد ، علي بر خلاف حكيمان ديگر بر خلاف نوابغ و انديشمندان ديگر كه اگر نابغه اند مرد كار نيستند واگر مرد كارند ؛ مرد انديشه و فهم نيستند و اگر هر دو هستند مرد شمشير و جهاد نيستند . و اگر هر سه هستند مرد پارسايي و پاكدامني نيستند و اگر هر چهار هستند مرد پارسايي و پاكدامني نيستند و اگر هر چهار هستند مرد عشق و احساس و لطافت روح نيستند واگر همه هستند خدا را نمي شناسند و خود را در ايمانشان گم مي كنند و خودشان هستند . علي (ع) مردي است در همه ابعاد انساني ...

علي ع تمام عمرش را بر روي اين سه كلمه گذاشت : مكتب ، وحدت ، عدالت .

مظهر بسيت و سه سال تلاش و جانبازي و جهاد براي ايجاد يك ايمان - بيست و پنج سال سكوت و تحمل در برابر امپراطوري رم و ايران و همچنين 6 سال كوشش و رنج براي استقرار عدالت »

از ميان همة فرقه ها و تلقي هاي مختلف انساني فقط تشيع و آن هم تشيع علوي را مي گزيد ولي با تشيع صفوي عناد مي ورزيد و معتقد بود بسياري از مسائلي كه امروز مردم اتناب كرده اند و به آنها مي زنيد با ريشه هاي اصلي تشيع بسيار متفاوت است . اما امروز در پي آن نيستيم كه او را قضاوت و ياسياست كنيم . شريعتي نقش بسيار موثري در آگاهي مردم داشت و مانيز در طلب علم معصوم نيستيم . همينقدر كافي بود كه او تاريخ را به سه شاهراه اصلي پيوند ميداد : آزادي ، عدالت و عرفان . اولي را شعار انقلاب كبير فرانسه مي دانست كه به سرمايه داري و فساد كشيد دومي اشعار انقلاب اكتبر مي ناميد كه به سرمايه داري وجود كشيده شده بود و سومين را شعار مذهب مي شمرد . و كار اصلي هر روشنفكري را در جهان و در اين عصر يك مبارزه آزادي بخش فكري و فرهنگي مي دانست براي نجات آزادي انسان از منجلاب و تسيح سرمايه داري و استثمار طبقاني و نجات عدالت اجتماعي از چنگال خشن و فرعوني ديكتاتوري مطلب ماركسيستي و نجات خدا از قبرستان آخونديسم سال 1355، هنگامي كه از كنار خمين گذشت شعري با اين مطلع را براي آيت الله خميني سرود: بي تو از خمين گذشتم سرد بود و بي روح سرانجام در سال 1356دار فاني را وداع گفت پس از مرگ او شايعات بسياري پيرامون اين مسئله قوت گرفت برخي مي گفتند او به شهادت رسيده است بعضي مرگ او را ترور مي دانستند بسياري نيز بر اين باور بودند كه از كشيدن كو كائين زياد به دام مرگ افتاده است . اما هيچكدام اينها اهميت چنداني ندارد شريعتي به هر حال

گفته شريعتي در باره مرگ مي گويد :

مرگ هر لحظه در كمين است توطئه ها در ميانم گرفته اند من با مرگ زندگي كرده ام ، با توطئه خو كرده ام اما اكنون و اينچنين نمي خواهم بميرم . هنوز خيلي كار دارم چشماني كه از زنديگ غير از ترند انتظار مرا مي كشند .

در باره امام چهارم شيعه مي گويد مردي كه از نعمت خوب مردن نيز در زندگي محروم بود .

اين درد كوچكي نيست . اين هم درد بزرگي است بر مردي مشتاق مرگ خوب ، مردن در راه آرمان و ايمان دمانش را ببيندند تا فريادي بر نياورد چه خفقان طاقت فرسايي است .

در جايي گفته است ( هبوط ) قرنها ناليدن بس  است مي خواهم فرياد كنم اگر نتوانستم سكوت مي كنم سكوت كردن بهتر از ناليدن است .

 


اطلاعاتي در بارة برخي از كتابهاي شريعتي :

1ـ مذهب عليه خدمت - سخنراني روي در دو شب متوالي در تاريخ 22 و 23 مرداد 1349 در حسينية ارشاد ايراد گرديده است . اين سخنراني در معان زمان تبديل به متن گرديد و توسط معلم شهيد مورد تائيد قرار گرفته است .

2ـ پدر ، مادر ما متهميم - اين كتاب نيز به شكل يك سخنراني در 8/8/1350 در حسينية ارشاد ارائه شده و پس خود دكتر شريعتي در آن اضافات و تصحيحاتي انجام

داده است .

3ـ اري اين چنين بود برادر - سخنراني است آقاي دكتر در 18/8/50 در حسينيه ارشاد ايراد كرده پس در آن تغيراتي داده است .

4ـ فاطمه ، فاطمه است - اين كتاب نخست به صورت سخنراني در تاريخ 14/4/1350 در تالار حسينيه ارشاد ارائه شده است .

5ـ انتظار عصر حاضر از زن مسلمان - اين سخنراني در تاريخ 4/4/1351 در تالار حسينيه ارشاد عرضه شد .

6ـ سمينار زن - اين بخش شامل سخنان دكتر شريعتي است آقاي در سمينار زن در ايام فاطميه سال 51 ، 22 ، 23 ، 24 تير ماه ايراد گرديده اهست .

7ـ هبوط يا داستان خلقت - دستنوشته اي است كه در سال 1348 به رشتة تحريردر آمده است.

8ـ كوير - اين بخش نيز دستونشته اي كه در سال 1347 نگارش يافته است . در حيات دكتر شريعتي كتاب كوير دوبار پياپي منتشر شد .

9ـ توتم پرستي نيز در سال 1347 - قيد شده است .


نگاهي به كوير اثر معلم شهيد

« كوير چكيده اي از زندگي دكتر شريعتي در كوير مزنيان است »‌

 در ابتداي كوير مقدمه اي از دكتر شريعتي آمده است :

اين « بث الشكوي ها » نه كتاب است و نه مقالات « صميمانه ترين نامه ها ، نامه هايي است كه به هيچ كس مي نويسيم و سخني از حقيقت سرشار كه هيچ مصلحتي گفتن آن را ايجاب نمي كند ....

اين كاب ، به تعبير ساده تر شعرها و به معني فارسي «‌غزل ها » و « نقشه المصدورهاي »‌يك سينة مجروح و بث الشكوي هاي يك « روح كويري » است و اين كوير ، هم جهان من است و هم « تاريخ من » و هم « ميهن من » و هم «‌دل من » است و اين كوير تشنه و مرفوز و گدازان و منتظر و غمگينِ « بودن » !


وجود تنها يك « حرف » است و زيستنم تنها « گفتنِ » همان يك حرف امّا بر سه گونه سخن گفتن معلمي كردن و نوشتن . آنچه نتها مردم مي پسندند ، سخن گفتن و آنچه هم من و هم مردم ؛ معلمي كردن و آنچه خود را راضي مي كندو احساس مي كنم كه با آن نه كار بلكه زندگي مي كنم نوشتن .

نوشته هايم نيز به سه گونه : اجتماعيات - اسلاميات و كويريات .

آنچه تنها مردم مي پسندند « اجتماعيات » و آنچه هم من و هم مردم «اسلاميات»

و آنچه خود را راضي مي كندو احساس مي كنم كه با آن نه نويسندگي ، كه زندگي مي كنم «كويريات »

به قول شمس تبريز : آن خطاط سه گونه خط نوشتي .

يكي اوخواندي ، لاغير ، يكي را هم اوخواندي ، هم غير ، يكي نه او  خواندي نه غيره ....

و در آخر مي گويد : خوانندة اين سخنان نبايد خود را مخاطب « انگارد كه اين سخنان بي مخاطب است بايد « بيننده »‌و « جوينده » آن باشد . الفاظ و عبارات را «نخواند » معاني و عواطف « حمله گشته » و « كلمه شده »‌را لمس كند . « بچشد » و « ببويد » نه آنچنان كه نامه اي را مي خواند آنچنانكه « سرگذشتي » را مي بيند ، نه آنچنان كه «‌به خطاب » گوينده اي گوش مي دهد آنچنان كه آواي موسيقي را مي شوند آنچنان كه تنهايي دردمند را مي بيند . «‌خود را مي نامد »

در كوير هيچ نيست ، نه حرفي ، نه كسي . تند بادي سرگشته و بي آرام ، در اين بيكرانگي تشنه همچون روحي تنها و سرگردان ميوزد و مينالد و ميجويد و فرياد مي كشد .

و تو چند گامي از« حاشيه » بر درون آي و چشمهايت را با هر دو دستت سايه كن و بي آنكه بخواهي «نقد فتي كني » به تماشاي سرنوشتش بنشين . از زاوية نگاه من به اين دنيا بنگر ! با كاروان دل من بازاد فرهنگ من ، بر روي جادة تاريخ من و با تازيانة رنج ها و شوق هاي من بر سينة اين كوير بدان! تابه بوي سخنم نه به « دلالت الفاظم » به دل اين كويرها راه يابي و در صميم اين « صحراي عميق » گم شوي و تنهايي و غربت و هراس و شكوه و بيكرانگي و ملكوت و زيبايي هاي وحشي كوير را تماشا كني و از آنجا به « ماورأ الطبيعه » ي اين دنيا و «به غيبِ » اين غم و شاديهاي همه نزديك و همه پيدا و همه روزمره سركش و آنگاه به تعريض و يا آخرين من بشيني .

بهر حال خوانندة صادق كوير - اي دوست ، اي دشمن دانا ، اين شقشقيه را همچنانكه « شقشقيه ي »‌خويش - مشنو ، ببين ! مخوان ، بياب !

و پيش از آنكه بينديشي تا چه بگويي ؟ بينديش كه چه ميگويم ؟!.............

 

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه ی شریعتی دکتر علی, :: 13:5 ::  نويسنده : MOHSEN

بسم الله الرحمن الرحیم

 

                محمد رضا تیموری

 

 

 

 

                 تحقیق: دکتر مصطفی چمران

 

 

                 منبع:www.mohsenk.loxblog.com

 

 

 

 

 

 

 

.1مقدمه.......................................................................3

2. تولد.........................................................................3

3. تحصیلات..................................................................3

4. فعالیت‏های اجتماعی.....................................................4

5. در لبنان.....................................................................5

6. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران.................................5

7. در کردستان................................................................6

8. وزارت دفاع................................................................6

9. مجلس.......................................................................7

10. در خوزستان.............................................................7

11. محرم ماه شهادت و پیروزی سوسنگرد...........................8

12. آغاز حرکت مجدد.......................................................9

13. دیدار امام امت.........................................................10

14. به سوی قربانگاه.....................................................12

15. شهادت..................................................................13

 

 

 

من‏المؤمنین‏رجال‏صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی‏نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا.

»قرآن کریم- الاحزاب آیه23«

سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه‏ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، ‌از شیر بیشه نبرد و عارف شب‏های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.
سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک‏اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمی‏توان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمایئم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمی‏شود توصیف نمود و سنجید.
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران.

تولد:
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.

تحصیلات:
وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ‏التحصیل شد و یک‏سال به تدریس در دانشکدة‌ فنی پرداخت.
وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقات‏علمی در جمع معروف‏ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا برکلی- با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.

فعالیت‏های اجتماعی:
از 15سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‏الله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می‏کرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت‏نفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضت‏ملی ایران در کشمکش‏های مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سخت‏ترین مبارزه‏ها و مسئولیت‏های او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک‏ترین مأموریت‏ها را در سخت‏‏ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین‏بار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایه‏ریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار می‏رفت که به دلیل این فعالیت‏ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می‏شود. پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام‏خمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت‏ساز می‏زند و همه پل‏ها را پشت‏سر خود خراب می‏کند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و هم‏فکر، رهسپار مصر می‏شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر،‌ سخت‏ترین دوره‏های چریکی و جنگ‏های پارتیزانی را می‏آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می‏شود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده می‏شود.
به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی‏گرایی ورای اسلام گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده کرد که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می‏شود، به جمال عبدالناصر اعتراض کرد و ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریان ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی‏توان به راحتی با آن مقابله کرد و با تأسف تأکید می‏کند که مات هنوز نمی‏دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن و برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و یارانش اجازه می‏دهد که در مصر نظرات خود را بیان کنند.

در لبنان:
بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می‏کند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان می‏شود تا چنین پایگاهی را تأسیس کند.
او به کمک امام موسی‏صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پی‏ریزی نموده که در میان توطئه‏ها و دشمنی‏های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده می‏کند و علی‏گونه در معرکه‏های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می‏رود و در طوفان‏های سهمناک سرنوشت، حسین‏وار به استقبال شهادت می‏تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستم‏گران روزگار، صهیونیزم اشغال‏گر و هم‏دستان خونخوار آنها، راست‏گرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمی‏آورد و از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله‏های بلند کوه‏های جبل‏عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانی‏ها به یادگار گذاشته؛ در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابان‏های داغ و بر دامنه کوه‏های مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران:
دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز می‏گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می‏گذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می‏پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‏های پاسداران انقلاب در سعدآباد می‏کند. سپس در شغل معاونت نخست‏وزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر می‏اندازد تا سریع‏تر و قاطعانه‏تر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه بالاخره در قضیه فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و اراده آهینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت می‏گردد.

در کردستان:
در آن شب مخوف پاوه، همه امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل‏شکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتل‏عام شده بودند و همه شهر و تمام پستی و بلندی‏ها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای خونخوار دشمن لحظه به ‏لحظه نزدیک‏تر می‏شد. باران گلوله می‏بارید و می‏رفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق گردد. ولی دکتر چمران با شهامت و شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقی‏مانده را نجات دهد و شهر مصیبت‏زده را از سقوط حتمی برهاند.
آنگاه فرمان انقلابی امام‏خمینی(ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت درآمدند و همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت،‌قدرت رهبری و برنامه‏ریزی دکتر چمران در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفت و عالی‏ترین مظاهر انقلابی و شکوهمندترین قهرمانی‏ها به وقوع پیوست و در عرض 15 روز شهرها و راه‏ها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای انقلاب اسلامی درآمد و کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی رفتند.

وزارت دفاع:
دکتر چمران بعد از این پیروزی بی‏نظیر به تهران احضار شد و از طرف رهبر عالیقدر انقلاب، امام‏خمینی(ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید.
در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش از یک نظام طاغوتی، به یک سلسله برنامه‏های وسیع بنیادی دست زد که پاک‏سازی ارتش و پیاده کردن برنامه‏های اصلاحی از این قبیل است تا به یاری خدا و پشتیبانی ملت، ارتشی به وجود آید که پاسدار انقلاب و امنیت استقلال کشور باشد و رسالت مقدس اسلامی ما را به سرمنزل مقصود برساند.

مجلس:
دکتر مصطفی چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش،‌ حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ‌ارتش به نظامی انقلابی و شایسته ارتش اسلامی تبدیل شود. در یکی از نیایش‏های خود بعد از انتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می‏گوید: «خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده‏اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده‏اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می‏بینم که نمی‏توانم از عهده آن به درآیم. خدایا، تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم
وی سپس به نمایندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورایعالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا بطور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند.

در خوزستان:
گروهی از رزمندگان داوطلب، به گِرد او جمع شدند و او با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‏های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کم‏کم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. تنها کسانی که از نزدیک شاهد ماجراهای تلخ و شیرین،‌ پیروزی‏ها و شکست‏ها، شهامت‏ها و شهادت‏ها و ایثارگری‏های آنان بودند، به گوشه‏ای از این خدمات که دکترچمران شخصاً مایل به تبلیغ و بازگویی آنها نبود، آگاهی دارند.
ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ‏های نامنظم یکی از این برنامه‏ها بود که به کمک آن، جاده‏های نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‏های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک‏ماه، آب کارون را به طرف تانک‏های دشمن روانه ساخت، به طوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتر عقب‏نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند و با این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سر به دور دارند.
یکی از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود؛ چیزی که ابرقدرت‏ها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر بوجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر نیز برود، ولی به علت عدم وجود فرماندهی مشخص در آنجا و خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین‏بار نیروهایی بین دویست تا یک‏هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد و آنان به کمک دیگر برادران مقاوم خود توانستند در جنگی نابرابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدت‏ها مقاومت کنند.

محرم ماه شهادت و پیروزی سوسنگرد:



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:شهید چمران زندگی نامه, :: 13:4 ::  نويسنده : MOHSEN

مقدمه

تقريباَ در تمام روزها ، به هنگام صرف نهار، شخصيتي برجسته از از پله هاي ساختمان باشگاه هنر در شيكاگو بالا مي رفت گر چه كمي مي لنگيد ولي معمولاَ به عصايش تكيه مي داد. ميس وان دروئه نسبت به سن و سالش از البسه هاي «كنيس» بودند و او را ظريف نشان مي دادند. از جيب كوچك كتش دستمالي گران قيمت و نرم بيرون بود زيرا علاقه داشت كه در امور شخصي رعايت كليه نكات را بنمايد.

در خطوط چهره او خوش تيپي مشهود نبود: به نظر مي امد كه سرش از يك بلوك گرانيت بيرون آمده باشد، چهره اش با چنين و چروكهاي بيشمار ظاهراَ يك شهروند هلندي راحت طلب و اشرفي را داشت.در حال عبور از فضاي وسيع باشگاه هنر، جايي كه او در سال 1951 پروژه اش را داده بود. ميس – كه به نام لقب يافت -  با چهر هاي آشنا نيز بر خوردار مي كرد. به هنگام سلام دادن چهر هاش شكفته مي گرديد و لبخندي دوستانه بر روي لبانش نقش مي بست. شروع  كار جدي او بعد از صبرف نهار و تقريباَ از ساعت دو بعدازظهر به بعد بود.

كسي كه اين تصوير قدرتمند را مشاهده مي كرد كمتر مي توانست تصور كند كه لودويك  ميس از خانواده ايست نسبتاَ متوسط كه حرفه بنايي و سنگتراشي داشته اند (او اسم مادر خود «وان دروئه» را نيز جهت فعاليت هاي معماري به اسمش اضافه نمود) و نيز هيچكس نمي توانست تصور كن كه اين جنتلمن محتاط كه ظاهرش مانند روساي كارخانجات فولاد سازي آمريكاست در بيشتر مدت زندگي خود به يك انقلابي خطرناك معروف بوده است در سال 1953 هنگاميكه هيكلش دقيقاَ به شكل همان مجسمه اي در مي آمد كه از سنگ برايش تراشيده بودند، مدير يكي از مجلات بانوان او را تهديدي براي رلآمريكا قلمداد نمود و متهم به همبستگي با كمونهيست هاي، فاشيست ها ، و ساير فرقه ها كرد. اين موضوع نه تنها باعث تعجب ميس كه يكي از محبوبترين  انقلابيون بود قرار گرفت، بلكه تحير دوستان او را نيز برانگيخت ، دوستاني كه سالها تلاش مي كردند او را از هيجانات روزنامه ها بر كنار كند . انزواي نسبي او باعث تمركزش در ز مينه اي گرديد كه با آرامش بسيار  ماموريت  حقيقي خود را به عنوان يك معمار به عنوان سر منزل  مقصود رساند.

 


مختصري از زندگينامة ميس وندروئه

ميس موفق به داشتن ز ندگي مورد علاقه و باب طبخ خود نگرديد . در بيست و هفتم مارس  سال 1886 در آكيس گرانا در رنانيا متولد شد.

 وضعت خانوادهاش شرايط سخت در تعليم و تربيذت به وجود آورد، ليكن حرفه پدرش بعنوان يك بنا به او امكان داد تا مصالح ساختماني را در سطح وسيع  شناسايي نمايد، امكاني كه معماران معمولي قادر به كسب آن نبودند. مي گفت: پدر من بلوكهاي مرمري  زيبايي در مغاز هاش داشت. آن چيزي كه ا سنگ مي دانم از او ياد گرفتم. به هنگام پيمودن دوره ابتدايي و حرفه اي ، با دوستان هم سن و سالش به طريق روز مزد در كارگاههاي ساختماني كار مي كرد. مي گفت: «مي بايستي اغلب گر م براي قهوه نجاران مي آورديم و اگر دير مي كرديم چن تا از آن چوبهاي سقف را به طرفمان پرتاب مي كردند.» ميس از گذراندن  دوره حرفه اي بسيار خوشحال بود زيرا متعقد بود كه «ساختن» رادر ميان گل و لا و هيا هوي كارگاه آموخته است و نه برسر  ميز طراحي . در اوقات فراغت مايل بود از آجر بر روي آجر گذراندنش با دوستان صحبت كند و با لبخندي گرم مي گفت: «حالا مي فهميد كه يك آجر واقعاَ «چيزي » هست. حقيقت ساختماني است و نه معماري روي كاغذ».  مسلم اينست كه با توجه به حرف پدرش او آجر زيادي را روي آجر گذاشته است و به طريق اولي قبل از كشيدن خط مسائل زيادي در مورد ساخت سنتي فرا گرفته بود. پنجاه سال بعد از تولدش ، در مقر امپراتورهاي مقدس روم باستان ميس يكي از معدود كنفراسهايش را به مناسبت  شروع مديريت معماري  مدرسه فني برگزار نمود. در آن روز سال 1938 گفت: «هر نوع تعليم وتربيت از ضلع عملي زندگي شروع گردد و بر  روي خط ديسليپين ماتريل ها ، به وسيله فونكسويون و كار خلاق توسعه يابد.

 


ديدگاهها و نظرات ميس در طي دوره هاي مختلف

-چقدر فرم يك آجر منطقي است و چقدر در همه ك ارها مورد استفاد است ! چه منطقي د ر خطوطش ، در مدولش  و در پوسته اش نهفته است. چقدر يك ديوار آجري غني مي باشد؛ اين ماتري ليال ها چه نظمي را به ما مي آموزند !...»

«ديپليسين» : كلمه اي كه زندگي و كار ميس  را تشكي ل مي داد.  ديپليسي ن يعني قاعده ، روشني و حقيقت. آكيس گرانا شهر محل تولدش در خط مرزي استان رنانيا با هلند واقع است. ميس كاتولك به دنيا آمد و از اوان جواني «به سنت آگوس تين» و «سنت توما س» گرويده بود. در كنفراس معرفي در سال 1938 گفت: «هيچ چيز قادر به بيان معني كارهاي ما مانند اين اين كلمات سنت آگوستين نمي باشد : زيبايي تشعشي از حقيقت است». براي ميس هيچگونه ترديدي در مورد عدالت  و حقيقت كاري كه انجام مي داد – و نتيجتاَ زيبايي -  وجود نداشت. هر قدم ا ز زندگانيش گامي روشن بوده است : مطمئن ، با ثبات  و بدون ترديد. اولين  گام آجر است حقيقتي ساده از يك ماتريال. دوم درك ارزش واقعي يك ماتريال و «بعد» تمام آنها است. سوم  شناختن  ديگر مواد مشخصه زمان است مانند فولاد، سيمان و  شيشه ، چهارم درك نياز زمانه است مانند فولاد ، سيمان و شيشه ، چهارم درك نياز زمانه است يعني نياز به ساختن سر پناه در مقياس بزرگ و آزادي دادن به انسان. نتيجه سريع و غير قابل اجتناب از اين پروسه. روشن و صاف و با ضمانت اجرايي «تشعشع حقيقت» است. آيا مي تواند طور ديگري باشد؟ ميس مي گفت : «تجربيات و عملي ما تنها به درك ما در پيشرفت هاي مواد  ساختماني كمك مي كنند اما ارزش هايي كه ما به آنها فكر مي كنيم ارزش هاي  فرهنگي ما هستند.» منتقدين ميس گاهي اوقات كوششي كردند كه ا و را براي دفاع از نقطه نظر هايش به جنگ وارد نمايند، اما ميس اين جر و بحث ها را بي مورد مي دانست: براي او منطق – منطق بدون ترديد – همانا حقيقت بود كه زيبايي از آن منشعب مي گرديد. لازم نبود  بر روي حقيقت  بحثي در گيرد.

با خاتمه دوره ابتداي ميس وارد مدرسه حرفه اي محلي گرديد. او هميشه تمركز خود را معطوف به صورت پراتيكي ساختمان مي نمود و بيشتر اوقات خود را در ساختمانهاي در دست احداث  پدر و يا دوستان   پدرش مي گذرانيد. در  پانزده  سالگي مدرسه حرفه اي را رها كرد و در نزد معماران اكيس گرانا بعنوان شاگرد مشغول كار گرديد.  يكي از كارهاي واگذار شده به او – كه با غرور و لذت از آن  صحبت مي نمود – طرح هايي با مقياس حقيقي از تزئينات نئوكلاسيك بود كه مي بايستي بعداَ با گچ بر روي ساختمانهاي گوناگون اجرا گرداند. او مي گفت : «طرح ها را مي بايستي بر روي صفحه هاي بزرگ كاغذ نصب شده بر روي ديوار انجام دهيم. ميز طراحي نداشتيم ، سر پا بوديم و مجبور بوديم دوايري با شعاع زيادي طراحي نماييم تمام آن صفحه بزرگ را بايد از تزئينات و ساير مهمات ديگر پر مي كرديم. واقعاَ  كه آن يك مد رسه طراحي بود!». در حقيقت كار به همان اندازه مشكل  بود كه برش سنگ به  وسيله يك تيم از كارگران. ميس  بعد از دو سال كار طاقت فرسا هنگاميكه پيشنهاد يك معمار برليني را دريافت كرد بسيار خوشحال گرديد  و شهر آكيس گرانا را در سال 1905 بمقصد پايتخت ترك نمود. هنوز ناپخته بود، اما نسبت به سن و سال جوانان معمار كه از مدرسه هنر فارغ التحصيل مي گردند او خيلي بيشتر مي دانست و در نوزده سالگي باندازه معماراني كه دوره هاي مختلف دانشگاهي را به پايان رسانيده باشند تجربه كسب كرده بود.

ميس در پايتخت زياد توقف ننمود و بعد از اين كه دريافت كار كارفرماي جديدش منحصراَ بر روي چوب است -  چيزي كه از آن نمي دانست – بسوي برونوپل كه يكي از معروفترين طراحان آن زمان بود رهسپار گرديد (برونو نيز مانند سايرين تحت تاثير استيل ليبرتي بود) و از او به عنوان  شاگرد در دفترش تقاضاي كار نمود. بهر حال بعد از دو سال كار مداوم خلاء دانستني هاي خود را در مورد ساختمان پر كرد و دفتر پل را ترك نمود.

در همان سال 1907 اولين مسوليت كاري به او ارجاع گرديد. يعني : خانه  پرفسور «رايل» در «نوبابلزبرگ» در حومه برلين، با اين كه اين  ساختمان از لحاظ تفكر و جزئيات سنتي بود ليكن  اجراي كامل كار توسط يك «شاگرد بيست ساله» حيرت همگان را برانگيخت.

در دهه اول قرن بيستم در آلمان پيتر بهرانس به نظر مي آمد كه از تفكرات معماري بر عليه صنعت و حمايت از انسان بر عليه تهاجمات ماشيني دست برداشته است. لوكوربورزيه بسال 1910 نزد او رفت كه در آن زمان والتر گروپيوس دستيار نزد او رفت كه در آن ز مان والترگروپيوس دستيار نزديكش بود. ميس بعد از خاتمه ساختمان پرفسور رايل هنگاميكه بهرانس پيشنهاد كار كرد با اشتياق پذيرفت و مد ت سه  سال نزد او كار كرد و تربيت معماري خود را كامل نمود.

به نظر مي آيد كه اهمي ت بهرانس براي ميس دو دليل جداگانه دارد : اولي ن اينكه ميس از طريق بهرانس اهم ي ت بازي تداخلي بين معماري و صنعت را – كه مورد توجه گروپيوس و كوربو نيز قرار گرفته بود -  درك كرد. اما اين موضوع نطفه اصلي كار بهرانس را تشكيل نمي داد. در كنار ساختمانهاي صنعتي  براي  آ + ا + گ (صنعت الكتريكي آلمان) و در كنار «طرحهاي صنعتي» كه براي اين كمپاني انجام مي داد كار ديگري نيز مي كرد، كه در تضاد كام ل با كار قبلي اش بود. اين چهره دوم را به عنوان معماري كلاسيك و مونومتنال معرفي مي كرد كه براي ار گانهاي دولتي طرحهايي انجام مي داد . اين نوع كار ميس وان دروئه را – حداقل به همان اندازه كه «روحيه جديد» معماري صنعتي را بهرانس در غرفه ها و كارخانجات مختلف به كار مي رد – تحت تاثير قرار دارد .

موضو ع فو ق دليل بهرانس به نئوكلاسيسم نبو د و در آن غرق نگردي د. در سال 1900 بهرانس يكي از رهبران استيل ليبراتي بود و صفحات شيشه اي بزرگي را از استيل فلورآل  نقاشي كرده بود. خالق حكاكي هاي بر روي چوب بود كه با كارهاي منبت كاري ژاپني برابر مي كردند. تابلوهاي زياد و متنوعي با نام درد، بوسه، شاه پرك ، و غيره  بمانند دوره هاي قبل  از  رافائل نق اش ي كرده بود. اما درسال 1905 ناگهان به نقصان «آرنوو» پي برد و در  جستجوي تاثيري خالص روش ن ديپليسني منط قي – يا ب هتر بگوئيم. نظمي كلاسيك – برآمد كه به وسيله آن بتوانند خود را از قيود استيل ليبرتي رها سازد.

او چنين نظمي را در نئوكلاسيسم معمار بزرگ آلماني بزرگ قرن هفدهم يعين «كارل فرديك شينكل» يافته بود.

بعقيده بهرانس و ميس نئوكلاسيسم شينكل داراي سه چهره جالب بود: اول اي ن كه س اختمانهاي خود را بر ر وي سكوهاي وسيع مي گذاشت و به آنها شخص ي ت اشرافي ميداد؛ ثانياَ در شينكل يك نوع  رتيم با تناسب و مقياس كش ف كردند كه قابليت تلفيق در هر زمان را داشت، ثالثاَ ساختمانهاي او داراي خلوص حقيقي د ر فرم بودند كه معني والاتري از فضاهاي معماري ساده آن ز مان را دارا بود.

در سال 1930 بهرانس كليه كارهاي نئوكلاسيك خود را كه قبل از جنگ جهاني اول انجام داده بود منتشر نمود. ميس  تحت تاثير تفكرات فرمال شينكل قرار داشت، درست بهمان اندازه كه بهرانس او را در زمينه صنعتي تحت تاثير قرار داده بود . در سالهاي بعدي ايده كلاسيسم يعني كار دقيق و استادانه در دادن راه حل هاي جهاني قابل اجرا در مقايس هاي بزرگ ميس را به شدت تكان داد.

دفتر بهرانس،  در زمان ميس و گروپيوس ، بسيار پر كار بود، اما اگر بخواهي م از دو ساختمان كه بيش از همه ميس را تحت تاثير قرار دادند نام ببري مي توان گفت: يكي كارخانه توربين آ – ا – گ در سال 1909 و ديگري سفارشات آلمان در پتربورك بودند. ساختمان سفارت توسط ميس اتمام رسيد. اين دو بنا بهرانس را به دو نقطه متضاد خود رسانيد. اولي مهمترين كار انجام شده از فولاد و شيشه مي باشد كه قبل از كارخانه «فاگوس» گر وپيوس (درسال 1911)ساخته شد و دومي يكي از ملموس ترين و هماهنگ ترين ساختمانهاي نئوكلاسيك است كه از دفتر بهرانس بيرون آمده بود.

كارخانه توربين از يك فضاي بزرگ با قوس هاي فولادي به دهانه هاي تقريباَ بيست و پنج متري و ارتفاع سي متري ساخته شده بود. اين طاق ها به فواصل هفت متر از يكديگر قرار داشتند و فضاي بي ن آنها تا سقف از شيشه پوشانده بود. اي ن محيط بزرگ مي بايستي يكصدوهشتاد متر طول مي داشتند ، اما تنها يك قسمت يكصد و بيست متري آن ساخته شد. شكل زوايا با ستونهاي بتني حجيم حل گرديده  بودند و د روي آنها شيارهاي افقي شكل براي تضاد با طاق هاي عمودي فولادي در يكصدو بيست متر نما ديده مي شد. اين زواياي بتني باربر نبوده و بسيار نيز باريك بودند. اين موضوع معني خاصي دارد زيرا نشان مي دهد كه بهرانس ، درست برعكس  آگوست پره، تمايل به تفسير «پورسيم استراكچر» را دارد و علاقمند است به مسائل گوناگون و به غير ا ز وسايل فونكسيونال با آن مقابله برخيزد. ز واياي حجيم بتني در كارخانه آ – ا – گ تصويري از قدرت و نيرو هستند و د رابطه با هماهنگي و قافيه استراكچر اجرا نگرديده اند.

به قسمت نئوكلاسيك كار بهرانس تعلق داشت كه اين از نظر ما درخشان نمي باشد. تناسبات اشرفي و بزرگ بودند. ظريف كارهاي داخلي از كيفيت بالايي برخوردار بود و دكراسيون «پلاستيك» مجموعه سواركاران بر روي درب ورودي مانند ساير كارهاي آن دوران به نظر مي آمد. اين جزئيات به نسبت كارهاي رايت در آمر يكا، پره و گارنيه فرانسه ، گروپيوس و برونوتات در آلمان استثنايي مي باشد:

اما سفارت پيتروبورگ فضاهاي زيبايي نيز داشت . ورودي كلاسيك و بزرگ آن در طبقه همكف از س تونهايي با فواصل يكسان ساخته شده بود و در فواصل بين  ستون ها از كف تا سقف شيشه نصب گرديده بود. اي ن سطوح شيشه اي – با تعدادي بازشو – فضاي ورودي را به خارج و به طرف حياطي در پشت ساختمان اصلي باز مي كردند. در بعضي از قسمت ها فواصل بين ستونها يا ديوار بودند يا گذرگاه اما همگي از يك مدول تغذيه مي گرديدند كه بيانگر سيستم واحد ساختماني بود، حتي پله اشرافي بزرگ كه از و رودي به طبقات فوقاني مي رفت در داخل يك  سيستم بين ستوني قرار داشت و جزيي از استراكچر نمايش داده شده شده بود، در معماري كلاسيك جدي  نبود؛ اما به نظر مي آمد كه ميس از فرم كلاسيك بودن آن الهاماتي گرفته باشد تا در كارهاي آينده اش مو رد استفاده قرار دهد. (اين ساختمان متاسفانه در دوران جنگ دوم جهاني خسارت ديد).

ميس در حاليكه در دفتر بهرانس كار مي كرد چندين كا رش خصي نيز داشت . يكي از اين كارها خانه اي براي هوگو پلز  بود كه كاملاَ خطوط « خاصيت شينكل » را دارا  بود، خلوص ي كه بهرانس و ساير معماران آلماني با ذوق و سليقه خاص خود آن را بكار مي بردند. خانه دو  طبقه و كلاَ قرينه بود. ديوارها  از گچ و با يك نوار ساده ولي سنگين در دور سقف تزيين يافته بودند. معدود افرادي كه از جلوي آن مي گذشتند دوباره توقف كرده به آن دقت مي نمودند. اما اگر كسي قصد داشت كه شبيه آن  را بسازد متوجه تناسبات و جزيياتي مي گرديد كه ر سادگي فرم نهفته بود و يقين حاصل مي كرد كه  سازنده آن چيزي بيشتر از يك پيرو شينكل و بهرانس بوده است.

اولين نشانه از استقلال ميس در سال 1912 يكسال بعد از خانه پرلز ظاهر گرديد. بهرانس براي مدتي برروي پروژه پروژه مادام اچ – اي – ال – كرولر (H.E.L.J. Kroller) شهر لاهه هلند كار كردهد بود. پروژه بهرانس كاملاً استيل شينكل بود: بلوك دو طبقه با ورودي ستون دار عقب رفته كه با يك بالكن خاتمه ميافت. نوار دور سقف بسيار سنگين و صاف بود و پاسيو آن از يكطرف مسدود مي گرديد. خانم كرولر كه كلكسيونر نقاشي هاي مدرن كرولر – مولر (Lroller-Moller) بود، به اين نتيجه رسيد كه بهرانس مي بايد مدلي مصنوعي بوسيله چوب و چادر از اين ساختمان، در جايي كه مي خواست بر پا شود، بسازد. عكس هاي موجود از اين مدل نشان دهنده بلوك هاي حجيم و ناخوشايند اين ساختمان هستند كه بوسيله پنجره هاي عمودي منظم تميز داده مي شوند.

ميس كه برروي پروژه كرولر در دفتر بهرانس كار كرده بود، براي اجراي مدل ساختمانم به لاهه رفت. خانم كرولر بدلايل زياد تصميم گرفت مدل پروژه در همان جا بوسيله ميس انجام گردد. ميس يكسال در لاهه اقامت كرد (ميس زمان را ارزان ترين چيزي مي دانست كه يك معمار مي تواند در پروژه سرمايه گذاري نمايد) و بالاخره مدل خود را از چوب و كرباس در مقياس حقيقي بنا نمود.

در سال 1913 ميس به برلين بازگشت و دفتر كار شخص خود را گشود. در مدت هيجده ماه آرامش تا قبل از جنگ جهاني اول او ويلاهاي متعديد  را بسبك خانه پرل طراحي نمود كه كم و بيش همگي از استيل شينكل پيروي ميكردند. گرچه استفاده بيشتر از شيشه، سادگي در جزئيات و تاكيد در تناسبات ظريف جاي مشخصي براي اين معماران باز كرده بود و گرچه ميس از نظر فرم يك «كلاسيست» خوانده مي شد؛ اما واضح بود كه استراكچر اگر بعنوان نظم عمومي ساختماني تصور مي شد توجه او را بيشتر برمي انگيخت. سالي كه در لاهه گذرانيد. موفق شد قسمتي از كارهاي اچ – پي - برلاژ (H.P.Berkage) معماري هلندي را مشاهده نمايد معماري كه ساختمانهاي ساده و آجريش توانسته بود در ميس اين اعتقاد را برانگيزد كه صداقت كاملي در ساخت با اين ماده ساختماني وجود دارد.

ايده «صداقت»‌ساختماني و حالت گرايي استراكچري را برلاژ از مرداني چو «راسكين» (Ruskin) آموخته بود و از اين فكر براي حمله به تئوكاسيسم و اقتباسيون استفاده كرده بود. در تضاد با اين انحراف او بطرف «پاكي» ساختماني در قرون وسطي سوق داده شد. ميس تحت تأثير چنين دلايلي منتقد شينكل و پيروانش گرديد. بنظرش آمد كه بهرانس و كساني مانند او فرم را براي عشق به فرم دوست داشتند. او از برلاژ نظم اساسي استراكچر را فرا گرفت. چند سال بعد ميس آشكارا گفت: «مشكلات فرم مورد نظر ما نيستند، ما به مشكلات معماري توجه داريم. فرم هدف كار ما نيست بلكه از نتايج آن است. فرم بخودي خود وجود خارجي ندارد. فرم در محتواي خودش رفماليسم است كه آن مورد تكذيب ما است». اينها در محدودة خوئ سخناني خشن و درست بودند. همانطور كه بهرانس لزوم رهايي از احساسات «فلورآل» را دريافته و به كلاسيسيسم شينكل روي آورده بود، همانطور نيز ميس احساس مي كرد كه م يبايد از قيود «فرماليسم» رهايي يابد و بدنبال راسوناليسم روحي در معماري باشد تا بتواند فرم زير را نيز خلق كند و تحت سلطه آن نباشد. اين امر فاكتوري لازم در تكامل ميس بشمار مي رفت، اما اين حقيقت كه امكان داشت او در آينده اين كلمات را فراموش كند و يكي از آرشيتكت هاي مدرن و طراز اول گردد و خالق فرم هاي زيبا و صريح بشود، چيزي از ارزش اعتقادي او در آن ايام نمي كاهد.

در اين جو هيجان انگيز ميس امكان يافت كه با گذشته خود وداع كامل نمايد. يك خانه ديگر بسبك كلاسيك همانند سال 1914 طراحي نمود. اما اين خانه هرگز ساخته نشد و اين اخرين كوششي بود كه نئوكلاسيسم را با نياز زمان منطبق مي ساخت. در همان سال همزمان با طرح اين خانه ميس پروژه اي انقلابي از يك آسمانخراش نيز ارائه داد و از آن لحظه به بعد بود كه او در حقيقت معماري مدرن را تحت الشعاع خود قرار داده بود. اسكيس هاي ميس در سال 1919 در مورد يك برج تمام شيشه يا بيست طبقه بودند كه در مركز آن سرويس هاي مختلف استقرار بافته بودند. فضاهاي اداري بصورت سه بال از آنجا منشعب مي شدند و از سطح زمين تا سقف بدون انقطاع از شيشه پوشيده شده بودند. ديواره  شيشه اي ايده ال بود فوق العاده و در نوع خود بي نظير، مخصوصاً اگر طراح آن جواني بوده باشد كه تا چند ماه قبل از آن اسكيس هايش با خطوطي محافظه كارانه ويلاهايي مطمئن و نئوكلاسيك را ارائه مي داد. در اينجا بود كه ميس پايه هاي اصلي آسمانخراش شيشه اي فلزي امروزي را بنا نهاد.

اسكيس سال 1919 شروع به كاري بزرگ از طرف او و سايرين محسوب مي‌گرديد. چه شروعي و چه گامي! پلان ساختمان فوق العاده بود، با آن زواياي دنده‌اي‌اش كه بيشتر شبيه خطوط اكسپرسيونيست ها مي نمود.و بعقيده ميس دليل چنين فرمي براي زيبايي اكسپرسيونيست نمي باشد بلكه كوششي است در جهت شناخت عكس العمل هاي نور در روي نماهاي زياد ساختمان. ميس نوشت: «ديوارهاي شيشه اي را نسبت به يكديگر، در زواياي بسته قرار دادم تا از يكنواختي سطوح بزرگ جلوگيري كنم. د ر كاركردن با مدل هاي شيشه اي دريافتم كه مهمخ بازي عكس العمل ها است و نه اثر سايه روشن همانند ساختمانهاي معمولي».

يكسال بعد ميس اسكيس هاي ديگري از آسمان خراش هاي سي طبقه و تمام شيشه يا طراحي نمود. از طرح قبلي جالب تر بود: پلان تكاملي از فرم هاي آزاد را نمايش مكي داد. هر طبقه با يك حياط شيشه اي مسدود مي گرديد و از منحني هاي تركيبي پلان تبعيت مي نمود. اين خطوط منحني در ارتفاع طبقات بطور يكسان و مشابه تشكيل يافته بودند. و نتيجه بازي ميس با نور در طرح اول بسيار نزديكتر انجام مي شد. در پشت پوسته شيشه اي استراكچر صفحات بتن آرمه طبقات را نمايان مي ساخت، كه از طرف ستون هاي باربر داخلي كنسول گرديده و در روي پوسته با يك پروفيل فلزي خود را نشان مي دادند.

حال چرا اين دو پروژه آسمان خراش شيشه اي امروزه از اهميت والايي برخوردارند؟ جواب اينست: اول اينكه تا قبل از سال 1919 ساختمانهايي نيز با شيشه طراحي و حتي ساخته شده بودند، اما هيچ پروژه اي «تمام شيشه» نبود و نيز هيچ پروژه اي با چنين هماهنگي و انعطاف پذيري از تكنولوژي جديد استفاده ننموده بود. ثانياً: اسمان خراشهاي شيشه يا منحصراً «مناسب» زمان خود بودند، با يك زيبايي ساده و واضح و راديكال و استراكچري كنسول گرديده. ثالثاً اين دو پروژه ميس را در رديف پيشگامان معماري مدرن قرار داد كه از آن زمان به بعد اين مقام را حفظ نمود.

اين پروژه ها خصوصيتي را فاش ساختند كه در طول دوره شغلي ميس كاركتر مشهود او بشمار آمد. اين خصوصيت عبارت بود از قدرت بيمانند او در خلق معماري دقيق، هماهنگ و ساده. براي كارهاي جسورانه قرن ها وقت لازم است تا توجه به يك موضوع و يا يك شخصيت جلب گردد، اما در مورد ميس، دقت و يكپارچگي كارهايش بيانگر ايده هاي او بودند و نياز به تبليغ نبود. (ميس بسيار خجول و محتاط بود تا جايي كه در سال 1940 شاگردانش از او براي عيد كريسمس دعوت رسمي نمودند. شايد كه در آنجا با او. ماقات بيشتري نمايند). سادگي بي اندازه كارهاسيش پروسه بي وقفه ايست كه از خلوص گرايي و «تبلور» تنها يك «ايده» كه مي بايستي آنقدر ساده و روشن گردد تا از نظر ميس به حقيقت آخر برسد. از كلمات منتخب او «كمتر بيشترين است»  را مي توان نام برد كه شخصيت بارز او را در سخنوري مي رساند و نشان دهنده روشي است كه با آن كار مي كرد. يعني تقطير كردن ايده ها در سر حد درجه خلوص.

امروزه منطق برج هاي ميس نسبت به گذشته قابل پيش بيني است. وقتي كه ميس خود را از قيود فرماليسم رها كرد، با تجزيه و تحليل كارهاي برلاژ صداقت و روشني استراكچر را دنبال نمود. رباي او تنها مسئله زمان مطرح بود تا جستجو را در نتايج منطقي بتن، شيشه و فولاد دنبال نمايد و به كلمه دلخواهش يعني «پاكي و صداقت» در مورد اين ماتريال ها برسد. در نظرش جواب واضح بود: فولاد و بتن نمايشگر قدرت بودند و در اسكلت ساختمان بكار مي رفتند و شيشه چادير بود درخشنده كه به اسكلت فرم «پوست» را اهداء مي كرد. گروپيوس و بهرانس نيز ساختمانها را از فولاد و شيشه مي ساختند، اما آنها اسكلت را در نما نمايش مي دادند و شيشه چيزي جز يك المان پركننده فيمابين فضاهاي اسكلت د ر استراكچر نبود. در آسمانخراش هاي ميس استخوان و پوست از هم جدا هستند. اسكلت در داخل است و پوست در بيرون، بطريقي كه هيچگونه تعارضي بين المان هاي باربر و طبقات با آنچه كه صرفاً بمنظور جلوگيري از عوامل جوي است وجود ندارد. «استخوان» و «پوست». اين بود تعريفي كه ميس مي كرد و مشهور شد.

عليرغم انزاوي نسبي اش ميس تحت تأثير جريانات مشخصي نقاشي فيگوراتيو در اروپاي بعد از جنگ اول قرار گرفت. بعضي از خصوصيات برج هاي شيشه اي نيز از همان جريانات سرچشمه گرفته اند. براي مثال نقاش سوپرماتيسن (Supermatiste) روسي كازيمر مالويچ (Kasimir, Malevich)، در تابلو معروف خود بنام «سفيد روي سفيد» (كه امروزه جزء كلكسيون دائمي موزه هنرهاي مدرن است)،‌ بدون ترس همان پوزيسيوني را گرفته بود كه ميس چند سال بعد در ربج هاي معروفش گرفت. در حقيقت، همانطور كه تابلوي مالويچ تخته سياهي بود بدون هيچ خطي برروي آن، كه آماده دريافت هر تصوير تازه بود، همانطور نيز فريم‌هاي شيشه اي ميس آينه هاي بزرگ و افراشته بودند و فرم هاي جديد را منعكس مي‌كردند. ميس «بناگرايان» (Costruttivisti) روسي ليستزكي (Lissitzkyy) و تاتلين (Tatlin) را در كارهاي «مكانيكي» زمان خود ديده بود كه هيچگونه المان هاي ساختماني را جفت و جور كرده يا از هم باز مي كنند و يا تا مواد مختلف به تحقق درمي آورند. ميس مانند تمام نسل خود آگاه به جريانات خارج از آلمان نيز بود: نمايشگاههاي نقاشان و مجسمه سازان «سوپرماتيست»و بناگرايان در برلين بود. ميس عضو تشكيلات «نوامبرگروپ» (Novambergruppe) گرديد. – تشكيلاتي مركب از هنرمندان مختلف كه تمايل به يافتن راهي براي نمايش آثار خود به مردم بودند – (نوامبرگروپ از لحاظ سياسي چپ تندرو محسوب مي گرديد و اسم خود را از ماه انقلاب جمهوري و ايمار در سال 1918 بدست اورده بود) و رئيس قسمت معماري شد و نمايشگاه هاي زيادي در مورد پروژه هاي پيشگامان ترتيب داد. پروژه هاي آسمان خراش او نيز، براي اولين بار، در همين نمايشگاه به معرض عموم نهاده شدند.

اين ايده كه ميس به يك جريان سياسي بپيوندد از يك جهت بسيار عجيب بنظر مي رسد، چون او هيچگونه فكر سياسي نداشت. هنگاميكه يكي از دوستانش، در سالهاي بعد از جنگ دوم جهاني باو گفت: معماري كه در دوران حكومت هيتلر در آلمان باقي مانده بود، عليرغم داشتن گذشته اي تاريك در همكاري با نازي ها حالا داراي پست مهمي است، ميس با عصبانيت از روي صندلي بلند شد و گفت براي من گذشته سياسي آدمها نيست بلكه مهم اينست كه معمار قابلي باشد. بنظر مي رسد كه علائق شخصي او در پوشيدن لباس هاي جدي و گران قيمت، در سالهاي آخر، او را در تماس با محافظه كاران قرار داده باشد تا انقلابيون، بهر حال در سالهاي خاتمه دوران رايش و كايزر، بدون شركت در گروه هاي انقلابي چپ رو و امكان پيشگام ميسر نبود و براي ميس نيز اهميت نداشت. مهم اين بود كه همكارانش بعنوان «هنرمند» قابل قبول باشند...

امروزه ما در بيشتر ساختمانهاي بيست يا سي طبقه امروزي در نيويورك مي بينيم كه خطوط افقي را در پنجره ها بكار برده اند و در تضاد عذاب دهنده اي با حجم ساختماني قرار گرفته اند. براي ميس روشن بود كه هر ساختماني مي بايد هم در فرم عمومي و هم در جزئيات ساختمان و تناسبات با هم بستگي داشته باشد.

بر اساس اين تصميم كه قرار شد ساختمان فوق بصورت افقي درآيد ميس برروي جزئيات ديگري نيز كار كرد كه مقلدينش از آن غافل ماندند. ميس احساس كرد كه در يك ساختمان عمودي المان هاي عمودي بايد بطرف آسمان بروند. بدون اينكه با يك فرم مصنوعي بسته شوند. (تزئينات لوئيس سوليوان كه انتهاي ستون هاي عمودي نما را در بر مي گرفتند بسيار ناهماهنگ بنظر مي آمدند با توجه به اينكه سوليوان ميدانست تنها راه براي بريدن المان هاي عمودي همانا تزئينات انتهايي است كه بايد مانند يك كاسه بر روي آن قرار گيرد). اما ميس فهميد يك ساختمان افقي يك خط افقي تعريف شده لازم دارد كه خطوط نوارها را پايان بخشد و از لحاظ فرمي كاملاً جدا از آنها باشد. خط نازك پروفيل سقف آخر در پروژه سال 1922 راه حل قانع كننده يا براي اين مشكل بود.

بالاخره نكته ديگري نيز وجود داشت كه ميبايستي پخته شود: چگونه بايد به يك ساختمان افقي وارد شد؟ (يك شاگرد تازه كار قادر به درك اين موضوع نمي باشد كه معماران در طراحي ورودي ها چقدر مشكل دارند و اين مشكل از لحاظ استتيك كار زيادتري را مي برد). در نقشه هاي افقي ميس هيچگونه راهي براي گذاشتن يك ورودي قابل توجه وجود نداشت و ميبايستي مدول بندي خطوط افقي شكسته مي گرديد. بيشتر معماران با تعبيه يك سوراخ در قسمت افقي و يك ورودي مستطيل شكل كه سر در بزرگي داشته باشد خود را خلاص كرده بودند بدون اينكه به نقشه اوليه و اصول فرم توجهي داشته باشند، اما ميس تنها نوار افقي طبقه اول را و تنها بوسعت ورودي قطع كرد و هيچگونه «برشي» در طول ورودي ايجاد نكرد، بالعكس شكستگي ايجاد شده در بين نوارهاي افقي را بوسيله رامپ يك پله كلاسيك پر كرد تا در اين نقطه ستون هاي بين آرمه را كه نسبت به خط نما عقب تر هستند آشكار سازد. هيچكس تاكنون سيستمي بهتر از اين در مورد نوارهاي افقي ارائه نداده است.

در اينجا نيز مانند برج هاي شيشه يا ميس اختلاف كارش را با معاصرينش ثابت مي سازد. ايده اساسي ساختمان در نهايت سادگي است. در ماوراء اين تفكر ساختماني جزئياتي بي نهايت زيبا و كار شده وجود دارند كه زياد نمايان نيستند و مانند دوخت يك لباس خوش برش مي باشد ولي بهمان اندازه نيز مهم هستند. ميس هميشه دوست داشت بگويد: «قدرت در جزئيات است».

اندكي بعد از پروژه ساختمان با نوارهاي افقي ميس دو پروژه ديگر ارائه داد كه تأثيرات وسيعي داشتند. آنها نيز همانند برج هاي شيشه يا و ساختمان ادارات به مرحله اجرا درنيامدند. اين دو پروژه عبارت بودند از طرح دو ويلا يكي از آجر و ديگري از بتن و بوسيله «نوامبر گروپ» بمعرض ديد عموم نهاده شد. محتواي آنها مي توانند نمايانگر تأثيرات خارجي هنرهاي فيگوراتيو بر روي ميس باشند.

ميس تأثير مستقيم نقاشي و مجسمه سازي را برروي خود تكذيب مي كرد. بمناسبتي اظهار داشت: «يكروز هنري راسل هيچكاك (Henry-Russel-Hichcock) منتقد و تاريخ هنرشناس بديدنم آمد. از اينكه كلكسيوني از تابلوهاي «كلي» (Lkee) داشتم متعجب شد چون مطمئن بود كه بررو.ي ديوار منزلم تابلوهاي موندريان (Monmdrian) را خواهد ديد!» با توجه به اينكه نقاشان، مجسمه سازان و معماران جريان موندريان – اعضاي گروه هلندي «دي استيل» - از سالهاي اوليه 1920 به بعد در برلين آثار خود را بنمايش مي گذاشتند و رهبر «دي استيل» يعني «تئووان دسبورگ» (Theo Van Desbourg) مرتباً به برلين سفر مي كرد، لذا اين امكان وجود دارد كه پلان هاي خطي و آسيمتريك (بدون قرينه‌گي) دو ويلاي فوق الذكر تحت تأثير خطوط مربع و مستطيل نقاشي هاي «دي استيل» قرار گرفته باشند. در حقيقت ويلاي آجري با تناسباتش در بين حجم ها و پانل هاي مستطيل شكل شيشه اي همانند يك مجسمه نئوپلاستيك بنظر مي آيد و پلان تابلوهاي اوليه موندريان را بخاطر مي آورد. اين كارها براي ميس آشنا بودند و او تمام اكسپوزيون هاي «دي استيل»‌و «كوستروتيويزم» روس را كه در آلمان برپا شده بودند مشاهده نموده بود. در سال 1923 هنرمند آبستره ايست «هانس ريشتر» (Hans Richter) از «دي استيل» ‌(كه كار اصلي او در سينما بود) مجله اي بنام G انتشار داد كه سيري در تمام هنرها بود. (G از كلمة آلماني Gestaltung يعني «كار خلاق» گرفته شده است) ميس مخالف هر نوع فرماليسمي بود او در اولين شماره مجله g نوشت: «ما هر نوع دكترين استتيك و هر نوع فرماليسمي را رد مي كنيم. معماري جز تمناي زمان براي فضايي زنده، متغير و جديد چيز ديگري نيست. وظيفه ما اينست كه فرم را با ابزار زمانه از دل طبيعت به بيرون بكشيم بعبارت ديگر ميس نه تنها تأثيرات فرماليسم «دي استيل» را نفي مي كرد – همچنان كه اكسپرسيونيسم جاري و تأثيراتش را تكذيب مي نمود – بلكه مانند سدي نيز در مقابل هر دو ايستاده بود. مقالاتش حاكي از اين امر هستند. وسايل گرافيكي او و بكار گرفته شده براي نمايش پروژه ها؛ (مخصوصاً پلان ها) كارهاي هنرمندان نئوپلاستيك را بخاطر ما مي آورند. تأثير اساسي برروي ميس از جانب معماراني چون برلاژ و فرانك لويد رايت اعمال گرديد. ميس نمايشگاه بزرگ رايت را در برلين در سال 1910 ديده بود. كمي بعد از آن نوشت: «فشارهاي ديناميكي كه از آثار رايت آزاد مي گردد يك نسل كامل را زير پوشش خواهد گرفت». ويلاي آجري او نشان مي داد كه چقدر تحت اين فشار «ديناميكي» بوده است. پلان اين ساختمان شبيه يكي از

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه ی میس وندروئه, :: 15:1 ::  نويسنده : MOHSEN

 



 

زندگی نامه

    خود سهراب مي گويد :


    ...
مادرم مي داند كه من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را مي شنديده است...


    
سهراب سپهري پانزدهم مهرماه 1307 در كاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازه عطا بود.


    
سهراب از محل تولدش چنين مي گويد :
    ...
خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. براي يادگرفتن، وسعت خوبي بود. خانه ما همسايه صحرا بود . تمام روياهايم به بيابان راه داشت... پدر سهراب، اسدالله سپهري، كارمند اداره پست و تلگراف كاشان، اهل ذوق و هنر بود.وقتي سهراب خردسال بود، پدر به بيماري فلج مبتلا شد.سهراب پدر را در سال 1341 از دست

داد.
    ...
كوچك بودم كه پدرم بيمار شد و تا پايان زندگي بيمار ماند. پدرم تلگرافچي بود. در طراحي دست داشت. خوش خط بود. تار مينواخت. او مرا به نقاشي عادت داد...

  

 

 

  مادر سهراب، ماه جبين، اهل شعر و ادب كه در خرداد سال 1373 درگذشت.
    
سهراب يک برادر بنام ، منوچهر و سه خواهر به نامهاي همايوندخت، پريدخت و پروانه داشت که منوچهر در سال 1369 درگذشت.


    
سال 1312، ورود سهراب به دبستان خيام (مدرس) كاشان و آغاز تحصيل است .
    ...
مدرسه، خوابهاي مرا قيچي كرده بود . نماز مرا شكسته بود . مدرسه، عروسك مرا رنجانده بود . روز ورود، يادم نخواهد رفت : مرا از ميان بازيهايم ربودند و به كابوس مدرسه بردند . خودم را تنها ديدم و غريب ... از آن پس و هربار دلهره بود كه به جاي من راهي مدرسه مي شد.... سهراب از معلم كلاس اولش چنين مي گويد :... آدمي بي رويا بود. پيدا بود كه زنجره را نمي فهمد. در پيش او خيالات من چروك ميخورد...


    
خرداد سال 1319 ، پايان دوره شش ساله ابتدايي سهراب است .
    ...
دبستان را كه تمام كردم، تابستان را در كارخانه ريسندگي كاشان كار گرفتم. يكي دو ماه كارگر كارخانه شدم . نمي دانم تابستان چه سالي، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زيانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در يكي از آباديها شدم. راستش، حتي براي كشتن يك ملخ نقشه نكشيدم. اگر محصول را مي خوردند، پيدا بود كه گرسنه اند. وقتي ميان مزارع راه مي رفتم، سعي مي كردم پا روي ملخها نگذارم

   مهرماه همان سال، سهراب تحصيل در دوره متوسطه در دبيرستان پهلوي كاشان را آغاز کرد.
    
در دبيرستان، نقاشي كار جدي تري شد. زنگ نقاشي، نقطه روشني در تاريكي هفته بود...
    
سال 1320، سهراب و خانواده به خانه اي در محله سرپله كاشان نقل مكان كردندو در سال 1322، پس از پايان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسراي مقدماتي شبانه روزي تهران ثبت نام كرد.
    ...
در چنين شهري [كاشان]، ما به آگاهي نمي رسيديم. اهل سنجش نمي شديم. در حساسيت خود شناور بوديم. دل مي باختيم. شيفته مي شديم و آنچه مي اندوختيم، پيروزي تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسراي مقدماتي. به شهر بزرگي آمده بودم. اما امكان رشد چندان نبود...

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

در سال 1324 دوره دوساله دانشسراي مقدماتي را به پايان رساند و سهراب به كاشان بازگشت

.دوران دگرگوني آغاز مي شد. سال 1945 بود. فراغت در كف بود. فرصت تامل به دست آمده بود. زمينه براي تكانهاي دلپذير فراهم مي شد...

آذرماه سال 1325 به پيشنهاد مشفق كاشاني (عباس كي منش متولد 1304) در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) كاشان استخدام شد.

شعرهاي مشفق را خوانده بودم ولي خودش را نديده بودم. مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن كشيد. الفباي شاعري را او به من آموخت...

    سال 1326 و در سن نوزده سالگي، منظومه اي عاشقانه و لطيف از سهراب، با نام "در كنار چمن يا آرامگاه عشق" در 26 صفحه منتشر شد.

دل به كف عشق هر آنكس سپرد

 جان به در از وادي محنت نبرد

    زندگي افسانه محنت فزاست

   زندگي يك بي سر و ته ماجراست

  غير غم و محنت و اندوه و رنج

نيست در اين كهنه سراي سپنج...

  مشفق كاشاني مقدمه كوتاهي در اين كتاب نوشته است.

 سهراب بعدها، هيچگاه از اين سروده ها ياد نمي کند.

  سال 1327، هنگامي كه سهراب در تپه هاي اطراف قمصر مشغول نقاشي بود، با منصور شيباني كه در آن سالها دانشجوي نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا بود، آشنا شد. اين برخورد، سهراب را دگرگون كرد.
    ...
آنروز، شيباني چيرها گفت. از هنر حرفها زد. ون گوگ را نشان داد. من در گيجي دلپذيري بودم. هرچه مي شنيدم، تازه بود و هرچه ميديدم غرابت داشت

  شب كه به خانه بر مي گشتم، من آدمي ديگر بودم. طعم يك استحاله را تا انتهاي خواب در دهان داشتم...

   سهراب شهريور ماه همان سال،از اداره فرهنگ كاشان استعفا داد .مهرماه، به همراه خانواده جهت تحصيل در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته نقاشي به تهران مي ايد.در خلال اين سالها، سهراب بارها به ديدار نميا يوشيج رفته است

.  در سال 1330 مجموعه شعر "مرگ رنگ" منتشر گرديد. برخي از اشعار موجود در اين مجموعه بعدها با تغييراتي در "هشت كتاب" تجديد چاپ شد.

  چند ماهي پيش از كودتاي 28 مرداد، در خردادماه 1332 دوره نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا را به پايان رسانيد؛ علاقه به شعر و نقاشي در سهراب به موازات هم رشد يافت چنان كه پا به ‏پاي مجموعه شعرهايي كه از او به چاپ مي‏رسيد، نمايشگاه ‏هاي نقاشي او هم در گوشه و كنار تهران برپا مي‏شد و او گاهي در كنار اين نمايشگاه‏ ها شب شعري هم ترتيب مي‏داد؛ تلفيق شعر و نقاشي در پرتو روح انزوايي و متمايل به گونه‏اي عرفان قرن بيستمي، هم به شعر او رقت احساس و نازك بيني هنرمندانه ‏اي مي ‏‏بخشيد و هم نقاشي او را به نوعي صميميت شاعرانه نزديك مي‏كرد.
    
در مردادماه 1336 از راه زميني به پاريس و لندن جهت نام نويسي در مدرسه هنرهاي زيباي پاريس در رشته ليتوگرافي سفر مي كند. فروردين ماه سال 1337،در نخستين بي ينال تهران حضور يافت .خرداد همان سال در بي ينال ونيز شرکت و پس از دو ماه اقامت در ايتاليا به ايران باز مي گردد.در سال 1339، ضمن شركت در دومين بي ينال تهران، موفق به دريافت جايزه اول هنرهاي زيبا گرديد.

 


    

 

 

 

 

 

 




شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 14:59 ::  نويسنده : MOHSEN

مقدمه :

انتشار حداقل دو مقاله درباره ميرزا بيدل تحت عنوان هاي «بيدل دهلوي» و «نقد بيدل» توسط محقق گرانسنگ استاد دكتر شفيعي كدكني كه جزو اولين مقالاتي است كه در باب بيدل و شعر او به صورت جدي به معرفي و تبيين جنبه هاي مثبت و منفي شعرش پرداخته اند، موفقيت و مقدمه بزرگي بود كه جامعة ادبي ايران توانست از خود بروز دهد، تا اندازه اي از بي مهري ها و كوتاهي هاي خويش را جبران كند و ديدگاه روشن و مناسبي را نسبت به بيدل آشكار سازد و زمينه اي فراهم نمايد كه پس از آن اهل شعر و ادب با مبنايي روشن و علمي به آثار بيدل نظر اندازد.

از اين پس آثاري كه به تدريج به طبع رسيد چه به صورت مقاله و چه كتاب حاكي از اين بلوغ و معرفت جديد بود. شوق شناخت واقعي بيدل و كنجكاوي در باب چند و چون شعر او باعث شد تا تأملات پنهان موجود در جامعة ادبي، مايه و انگيزه بروز پيدا كند و كساني كه با شعر و آثار بيدل، آشنايي لازم را داشتند، بخواهند حاصل مطالعات، تأملات و نظرگاه هاي خود را به نمايش گذارند.

به نظر مي رسد، جامعة شعرا كه علي القاعده در نوجوان و كنجكاوي براي تجربه هاي نوي شعري و هنري، هشيارتر، مطلع تر و پذيرا تر از هر قشري از طبقات هستند و خود از پيش خود و در اثر مطالعات و تجربه هاي شخصي يا در اثر ارتباط هاي صنفي و جمعي نسبت به اين امر آمادگي و زمينه هاي لازم را داشتند، دست به قلم شدند و به سرعت به اين ندا پاسخ دادند

 

بيدل كسيت ؟‌

 سال 1367 يك سال بعد از انتشار كتاب«شاعر آينه ها» كتاب «بيدل» سپهري و سبك هندي، اثر شاعر و استاد دانشگاه دكتر حسن حسيني انتشار يافت.

ايشان در شروع كتاب در فصل (بيدل كيست)، ضمن ذكر عين شرح احوالي بسيار موجز كه از بيدل در تذكرة شعراي پنجاب و ساير منابع مورد مراجعة خود، بدان دست يافته است، ضمن اذعان به سودمندي اين قبيل تذكره ها و قابل استفاده بودن يعني از نكات روشنگر و ظرايف دلنشين آنها، در نقد شعر، از عيب همگاني آنها كه عادت به يكسان سازي مقام ادبي و ارزش شعري، كليه شعراي عالي ، از حيث مقام و رتبه سخن دارند و ناشناخته ماندن قدر و پايمال شدن شاعر مرتبه برجسته اي، چون بيدل را نيز معلول عدم نقد صحيح و علمي، مي شمارد و سپس ادامه مي‌دهد:«بيدل را بايد به مثابه قطعه الماس درخشان از لابلاي خروارها زغال كه به مرور زمان تلنبار شده است، بيرون كشيد و سر حوصله و با فراغت كامل در تراش سحرانگيز و خداداد آن، محو تماشا و تأمل شد و اين كاري است كه كم و بيش فارسي گويان و شيفتگان غير ايراني ادب فارسي در افغانستان و پاكستان، هندوستان و تاجيكستان انجام داده اند، اما متأسفانه در ايران ما هنوز اقدام جدي در اين مورد صورت نگرفته است.»[1]

اين كتاب نيز در نوع خود، در راه شناخت بيدل و كم و كيف شعر او، اثري مغتنم بوده و نسبت به طرح و توضيح پاره اي از موضوعات براي آشنايي با شعر بيدل و سبك هندي و بيان علل پيچيدگي شعر سبك فوق اشعار و شاعر مورد بحث، اقدام موفقي به عمل آورده است، در  بحث كتاب تحت عنوان (سپهري و سبك هندي) و (سورئاليسم، سرپناه سپهري و بيدل)قرابت ها و تأثير خلاق شعر سبك هندي را در اشعار سهراب سپهري و نسبت و نزديكي بين اين دو را كه احساس كرده است، بيان داشته:«به هر حال نشانه هاي شعر هندي در اشعار سپهري فراوان است، كه خوانندة اهل، با بذل خوصله مي تواند، نمونه هاي بيشتري به دست دهد و به بهره برداري هاي خلاق سپهري از اين سبك مطرود بيش از پيش آگاه شود[2].

 

سپهري و سبك هندي

در بخش گذشته گفتيم كه زبان شعري سپهري، به لحاظ ژنتيك به شعر سبك هندي تعلق دارد و درخور مجال بحث، نمونه هايي نيز براي اثبات اين مدعا ارائه كرديم. در اينجا برآنيم تا پاي اين ادعا را به ميان بكشيم كه از ميان شعراي سبك هندي، شباهت سپهري به عبدالقادر بيدل بيش از ديگران است و اين شباهت به گونه اي است كه شعر سپهري، در يك بازخواني دقيق، تأثير پذيري غير قابل انكاري را از زبان، محتوا و سورئاليسم بيدل نشان مي دهد.[3]

بدون اين كه بخواهيم در چند و چون اين اعتقاد و نظرهاي ايشان وارد شويم، موضوع از اين ديدگاه براي ما مورد اهميت و توجه است كه صرف طرح موضوع تأثير پذيري شاعر مورد بي توجهي چون سهراب(بخصوص اين كه بعد از انقلاب اسلامي، به نسبت فزاينده اي، با اقبال عمومي روبه رو گرديد و دربارة او و شعر او، آثار متعددي نوشته شد. اين احتمال تأثيرگذاري بيدل در شعر شهراب و تشابه بين آثار او با سبك هندي، خواه ناخواه، هيجان و كنجكاوي زيادي را خصوصاً در ميان شعراي آن دوره، براي شناخت بيدل و آشنا شدن با آثار او به وجود آورد و حضور بيدل را در اذهان آشنايان به شعر و ادب بيشتر كرد و اين درست همان چيزي است كه پس از انتشار كتاب شاعر آينه ها به وجود آمد ، چرا كه در جاي جاي مقاله هاي مندرج در بخش هاي قبل از نمونه اشعار بيدل در  آغاز اين كتاب ضمن بيان نقدها و نكته ها و اشاره ها و  توصيه هايي خطاب به شعراي جوان شده بود كه لاجرم توجه طبقه شعراي جوان و اهل ذوق و ادب را، با شدت هرچه تمامتر مشغول ميرزا بيدل نمود:«اين مجموعه را به شاعران جوان كه در گسترة زبان فارسي دري مي كوشند با ابتذال(فكر) و (زبان) به گونه اي سنجيده مبارزه كنند، تقديم مي كنم.»[4]

 

سبك هندي

پس از دو كتاب اشاره شده، كه توانستند بخوبي زمينه ذهني مناسبي را نسبت به سبك هندي و شعراي اين سبك در بين اهل مطالعات ادبي به وجود بياورند، در سال 1372، كتاب برگزيده اي از شعراي سبك هندي چاپ شد، به نام گزيده اشعار سبك هندي از آقاي ذكاوتي قراگوزلو» كه حاوي شرح احوال مختصر، داوري در مورد شعر شاعر و گزيده اي از اشعار هر شاعر منتخب كتاب بود، كه به نحو بسيار موجز و متين به معرفي همه جانبه بيست و شش شاعر مورد انتخاب مؤلف محترم اختصاص يافته بود. همان گونه كه ذكر شد، بناي كار مؤلف محترم بر اختصار و ايجاز است و كتاب از هر حيث اثر مطلوبي است. داوري و قضاوتي كه در مورد بيدل كرده است، قابل استفاده و در حد مجال سخن كامل مي باشد و كتاب راهنماي بسيار خوبي، براي مطالعه در آثار شعراي سبك هندي است.

از كتاب هايي كه به تدريج و در سال هاي بعد انتشار يافتند و اندك اندك جاي خالي منابع نو و جديد را كه بتوانند پاسخگوي نياز جامعه، در اين مورد باشند، پر نمودند، مي توان از انتشار كليات بيدل دهلوي تصحيح آقايان اكبر بهداروند و پرويز عباسي كه در سه جلد و در سال 1376 چاپ شد، ياد كرد.همچنين (غزليات بيدل دهلوي) تصحيح آقاي اكبر بهداروند، سال 1380يا انتشار كتاب نقد بيدل صلاح الدين سلجوقي در همين سال، كه در حقيقت نشر دومي است كه چاپ اول آن در سال 1343 در كابل صورت پذيرفته است و در نوع خود، در شناساندن بيدل در ايران، كتاب موفقي بوده و چاپ آن سال ها مورد استفاده علاقمندان و محققان قرار داشت و در آثار و نوشته هاي بيدل شناسان از آن به خوبي ياد شده است.

 

شناخت بيدل

سال 1376 از لحاظ انتشار كتاب در مورد بيدل شايد سال- در حد خود- پرباري بوده باشد. در اين سال حداقل چهار كتاب در خصوص شاعران سبك هندي به زيور طبع آراسته شد «برگزيده اشعار صائب و ديگر شعراي معروف سبك هندي از آقاي محمد قهرمان، كليات بيدل دهلوي آقايان اكبر بهداروند و پرويز داكاني كه ذكر شد همچنين در كتاب «عبدالقادر بيدل دهلوي» به قلم پروفسور نبي هادي و بالاخره «بيدل شناسي از دكتر عارف پژمان كه مجموعه مقالاتي است از آثار خود ايشان و محققين مختلف حوزه بيدل شناسي از ايران و كشورهاي مختلف. در مورد بيدل آثار ديگري نيز ولو اندك به چاپ رسيده است كه همه اين موارد جريان بسيار آرام و ملايمي است كه در شناخت بيدل البته هر كدام به اندازه خود - اثر داشته اند و در كل اثر آنها از لحاظ كيفي قابل توجه است چرا كه زمينه اين قبيل كتابها در ايران بسيار محدود و تنگ بوده است و آنچه كه انتشار مي يافته بسيار مؤثر و مفيد واقع مي شده بهتر است از كتاب، گل چهار برگ كه برگزيده اي از رباعيات بيدل است و احتمالاً تنها كتابي باشد كه در سال 1377 از آثار بيدل به چاپ رسيده است يك كتاب گزيده رباعي هم قبلاً از آقاي عبدالغفور آرزو داشته ايم با عنوان (گزيده رباعيات بيدل دهلوي)(اثر ديگر ايشان در زمينه بيدل شناسي:بوطيقاي بيدل مي باشد)و همچنين لازم است از كتاب شعر پارسي كه بنا به نوشته مؤلف و گردآورنده محترم اين كتاب با اين نيت فراهم آمده است كه برگزيده اي باشد از شعر فارسي در همه اعصار و در همه قلمرو جغرافيايي. از آنجايي كه اين گزينه اشعار (ديروزيان و امروزيان) را در بر مي گيرد، در بحث «سير اجمالي شعر فارسي» بخش اول كتاب تحت عنوان «شعر فارسي در يك نگاه به پيش مي رويم و نوبت به شاعر مورد بحث ما مي رسد و در اين بحث مؤلف محترم به خوبي به معرفي بيدل مي پردازد و در حقيقت اين كتاب از آثار تاريخ ادبي است كه به نحو شايسته از عهدة معرفي بيدل برآمده است و در بخش نمونه هاي اشعار شعرا نيز:(دفتر شعر)اشعاري متنوع و مناسب از بيدل ذكر نموده اند. اين كتاب در سال 79 به چاپ رسيده است يكي ديگر از كتابهايي كه در اين اواخر درباره بيدل چاپ شده است كتابي است از آقاي عبدالغفور آرزو تحت عنوان خوشه هايي از جهان بيني بيدل كه كتابي وزين و قابل استفاده است[5] و آثار ايشان در ابهر بيدل هميشه مورد استفاده علاقمندان بوده است. همانگونه كه پيش از اين اشاره گرديده با چاپ كتابهاي (بيدل سپهري و سبك هندي) و شاعر آينه ها، همچنين انتشار مقاله هاي(بيدل دهلوي) و(نقد بيدل) روشنگريهايي كه توسط مؤلف محترم در خصوص آشنايي با شعر بيدل در مباحث فصل (دريچه آشنايي يا بيدل) مطرح نمودند و در مطاوي اين بحث ها و آنچه از توانائي ها و قدرت بيدل در شاعري براي علاقمندان روشن شد، يا در ادامه فصول آن كتاب، از قدرت و نفوذ معنوي و سحر كلام بيدل، نزد مردم اقاليم مختلف نكته هايي آشكار گرديد؛ همه و همه تبليغي از موجوديت افسانه اي شاعر را در پيش چشم خوانندگان قرارداد. اين موارد و علاوه بر آن كشش و قدرت ذاتي سبك هندي كه براي شاعران معاصر كه در آن قدرت خارق العاده اي براي كسب تجربه هاي شاعرانه نو و حصول تخيل تصويرسازي هاي شگرف و مدرن را سراغ دارند، باعث آن آمد كه انگيزه هايي قوي. براي توجه و تمايل به اين سبك و راه صائب و بيدل در آنها پديد آيد . اين همه موقعيتي مناسب براي تجديد حيات عناصر و زمينه هايي از سبك هندي را به وجود آورد. نقطه نظر نويسنده (بيدل سپهري و سبك هندي) كه خود از جناح دوستداران اين سبك در شعر معاصر است، اين آرمان دروني شعراي معاصر را به خوبي باز مي‌شكافد «از ديگر سو، نوآوران پيرو نيما هم، غافل از اين مهم مانده اند كه نحوة نوآوري هاي نيما، در زبان و ورود او به حوزه زبان و محتواي غير درباري، در شعر و استفاده از عوامل طبيعي و بومي  در طرح عواطف دروني بيش از هرچيز ديگر، با تلاش شاعران سبك هندي، شباهت و همخواني و همخوني دارد[6]»يا:«سبك هندي و اوج آن، در محتوا و فرم يعني بيدل دهلوي، از سوي دو جناح دانشگاهيان و نوآوران پيرو نيما، مورد غفلت شديد قرار گرفته است.[7]

علاوه بر اين ها، به حقيقت غناي تصاوير و ابداعي و مدرن بودن آن و كثرت عوالم جديد حاكم بر شعر او، و اين كه بيدل، شاخص ترين و برجسته ترين شاعر سبك هندي است، توجه شعرا و شعراي جوان و به تبع آن جوانان روشنفكر و تحصيل كرده بدين سو گرايش پيدا مي كند. اقبال به شعر سهراب، به صورت. بي سابقه، نشان از اين گرايش تواند بود. گذشته از اين، شعر معاصر ايران، به نوعي انتظار يك تحول و دگرگوني را در خود مي پروراند و انتظاري براي حركت تازه را در خود نهفته ميدارد. و از شعر بسيار غني بيدل با توجه به كثرت و تنوع اشعار او، كم كم ما به اتكا خاطر، و محل توجهي براي نه همة شعرا كه براي بسياري از شعراي معاصر در حال فراهم آمدن است.

اين ارادت و توجه شعراي نوپرداز به بيدل و صائب و شعر سبك هندي امر جديدي نيست، اما بسيار پوشيده و مخفي و گنگ و ناشناخته كه اصولاً از اوايل انقلاب اسلامي كه گرايش به سنت و قالب هاي كهن كمابيش، اهميت و عنايت بيشتري را به خود جلب كرد، حاصل آمد.

هم اكنون، بيشتر در مورد شعرايي كه گرايش به قالب كهن نشان مي دهند و در همان حال در قالب آزاد نيز شعر مي سرايند، بيشتر مشهود است.[8]

 

طرح تأييد بيدل

«اما اولين نغمه هاي طرح تأييدآميز بيدل، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به گوش مي‌رسد... در كتاب (رجعت سرخ ستاره )آقاي علي معلم كه در مقطع يكي از غزل‌هايش از بيدل ستايش مي كند و اولين سند ارادت شاعران ايراني را به اين پارسي گوي مغول- البته به شيوه قدمايي- به ثبت مي رساند:

بر سخن غالب نشد چون ما معلم تا كسي   ريزه خوار خوان عبدالقادر بيدل نشد

و بعدها، براي نخستين بار، ديوان غزليات بيدل در ايران، به طريق افست، به كوشش يوسفعلي مير شكاك، چاپ و منتشر مي شود و اولين حجاب مظلوميت بيدل به كنار مي رود.[9]

حقيقت اين است كه اظهار ارادت مستند آن گونه كه ايشان دربارة آقاي علي معلم گفته اند، در شعر معاصر چه از نوع كهن يا نوع آزاد، شايد آن زماني تازگي داشت(بخصوص در قالب آزاد، نشانه هايي كه ديده مي شود، اگر كسي بر شاعر بگيرد كه آيا تحت تأثير ولوناخودآگاه سبك هندي است؟ اي بسا كه با انكار رو به روشود. در صورتي كه حتي در نثرهاي ادبي از شعراهم كه مي‌نويسند، رگه هايي از شباهت به سبك هندي را مي توان تشخيص داد.) ولي در هر حال امروز به راحتي مي‌توان ارادتمندان خط سبك هندي، آن هم از نوع بيدل را شناخت و اين همان آينه اي است كه ما ايراني ها، هم اكنون در برابر بيدل قرار داده ايم و آينده بسيار درخشاني هم در آن براي او پيش بيني مي شود كه هم به لحاظ كميت و هم به لحاظ كيفيت، هم به لحاظ ماده شعر و هم به سبب معني و انديشه و تأملات و افكار اجتماعي و فلسفي يا عرفاني به مثابه نهنگي بزرگ است كه مي تواند سواحل ما را اشغال كند. با طلاية اثرگذاري در شعر شعرايي همچون سهراب- حسن حسيني- علي معلم- ميرشكاك و احمد عزيزي حتي فيصر امين پور و ... :

موج اگر دعوي دريا دارد            گردن ناز به نام تو كشيد  (قيصر امين پور[10])

 

اين‌موج‌ها‌كه‌گردن‌دعوي‌كشيده‌اند           بحر حقيقتند اگر سر فرو كنند   (بيدل)

 

هيچ اگر گفتم جوابم هيچ بود            ناله اي در كوهسارم هيچ‌هيچ  (قيصر امين پور)

 

كس سؤال مرا جواب نگفت             ناله در كوهسار خواهم كرد    (بيدل)

 

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

   

فهرست منابع

1-بيدل سپهري و سبك هندي؛ حسن حسيني؛ تهران:انتشارات سروش، چاپ اول، 1367

2-شاعر آينه ها(بررسي سبك هندي و شعر بيدل)؛ دكتر محمدرضا شفيعي كدكني؛ تهران:انتشارات آگاه،چاپ دوم 1368

3-گزيده اشعار سبك هندي، عليرضا ذكاوتي قراگوزلو؛تهران:مركز نشر دانشگاهي، چاپ اول 1372.

4-غزليات بيدل دهلوي، تصحيح:اكبر بهداروند؛ تهران:انتشارات پيك، چاپ اول، 1380.

5-شعر پارسي، محمد كاظم كاظمي، شهد:شوراي شعر كانون شاعران و

نويسندگان(امور تربيتي خراسان):ضريح آفتاب، چاپ اول، 1379

 

 



[1] -حسن حسيني، بيدل سپهري و سبك هندي، ص 8

[2] - همان ص 67 و 68

[3] -همان ص 67 و 68

[4] -دكتر شفيعي كدكني، شاعر آينه ها ص 5

[5] -عبدالغفور آرزو، خوشه هايي از جهان بيني بيدل، مشهد، انتشارات ترانه چاپ اول ، پائيز 81

[6] -حسن حسيني بيدل سپهريو سبك هنري ص 10

[7] -حسن حسيني بيدل سپهريو سبك هنري ص 10

 

[8] -رجوع شود به جويبار لحظه ها دكتر محمد جعفر يا حقي(ادبيات انقلاب)

[9] -حسن حسيني بيدل سپهري، سبك هندي - ص 10-12

[10] -مجموعه شعر از قيصر امين پور- گلها همه در آفتابگردانند تهران مرواريد چاپ سوم مهر 81( منشأ تأثير همه موارد را خود شاعر بيان كرده اند و ما راوي هستيم.



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه ی بیدل, :: 14:58 ::  نويسنده : MOHSEN

بهاءالدین خرمشاهی

رونق بازار حافظ شناسی

 

حافظ شناسی به معنای شناخت حافظ و بحث و فحص درباره آراء و افکار و چون و چند هنر او و طبع و نشر آثارش یا آثاری درباره او، به یک معنی سابقه اش به عصر حافظ میرسد که خودش به جاذبه عالم گیر سخن خویش و روانی آن آگاهی داشته. چنان که میگوید:

زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید

که گفته سخنت میبرند دست به دست

.

طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر

این طفل، یک شبه ره یک ساله میرود

.

شکر شکن شوند همه طوطیان هند

زین قند پارسی که به بنگاله میرود

.

عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ

بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است

.

فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق

نوای بانگ غزل های حافظ از شیراز

 

شاید از هیچ دیوان فارسی دیگر به اندازه دیوان حافظ نسخه خطی ساده یا تذهیب شده در کتابخانه های ایران و هند و پاکستان و افغانستان و ترکیه پراکنده نباشد. ایرانیان اگر درباره هرکس یا هر موضوع دیگر اختلاف نظر داشته اند، درباره حافظ، و نیز سعدی و مولانا و فردوسی نداشته اند. اگر در سالهای اخیر نام فردوسی و خیام با احتیاط و بدگمانی و گاه بدگویی برده میشود، ربطی به واقعیت فردوسی و خیام ندارد. بلکه ربط به تبلیغاتی دارد که در اطراف این دو به راه انداخته بودند و سوء استفاده هایی که از نام و آثارشان به عمل آورده بودند وگرنه فردوسی، مسلمان و شیعه پاک اعتقادی بوده و هوای زردشتی گری و خاک پرستی و نژاد پرستی در سر نداشته است. اگر رژیم گذشته، شاهنامه و بزرگداشت فردوسی را دستاویز ایران باستان گرایی و اسلام زدایی نساخته بود، این سوء تفاهم ها نیز در این باب پیدا نمیشد. فردوسی فقط در زمانی بی اهمیت میشود که زبان فارسی بی اهمیت شود. و جنبه زبانی شاهنامه فقط یک جنبه از اهمیت و شأن تاریخی این اثر را تشکیل میدهد. به جای دست کم گرفتن و خصمانه تلقی کردن شاهنامه و فردوسی بهتر است تخلیط و ترفندهایی را که از آن یاد شد دست کم بگیریم و منتفی بدانیم.

باری در حافظ شناسی قرن اخیر چند منزلگاه مهم دیده میشود. نخست طبع حافظ قدسی (به سال 1322 ق)؛ دوم طبع علامه قزوینی (به سال 1320) که شاهکاری در تصحیح متون است؛ سوم طبع حافظ شیراز توسط احمد شاملو که جوان پسند بود و امروزی و طبع چهارم و تصحیح دیوان حافظ به کوشش دکتر پرویز ناتل خانلری (1358) که چاپ پاکیزه تر و پیراسته تری از آن در دو مجلد، همراه با تعلیقات مصحح انتشار یافته است. (1362 - بر این چاپ آقای سیاوش پرواز در کیهان فرهنگی، و آقای حسینعلی هروی در نشر دانش نقد نوشتند.) اتفاقا چاپ اول این اثر، با آن که کم اشکال هم نبود با استقبال حافظ شناسان و حافظ دوستان مواجه شد، و سه چهار نقد غالبا مثبت در تأیید یا ارزیابی آن به قلم آقایان دکتر حسینعلی هروی، دکتر ابوالحسن نجفی و دکتر محمد اسلامی ندوشن در مجله نشر دانش نوشته شد. ضمنا در سالهای 37 و 38 آقای خانلری چاپ اولیه از همین دیوان را که مشتمل بر نزدیک به ثلث غزلها بود، همراه با رساله ای به نام «چند نکته در تصحیح دیوان حافظ» انتشار داد که با نقدهای عالمانه آقای سید محمد فرزان مواجه شد. نه اینکه طبع دیوان حافظ منحصر به همین ها باشد که چند طبع و تصحیح مهم دیگر هم در نیم قرن اخیر انجام گرفته است.

طبع خلخالی (1306) بی شک حقی به گردن طبع قزوینی دارد. طبع پژمان (چاپ اول 1315، چاپ نهم 1363) نخستین ذوق ورزی جدی در تصحیح دیوان حافظ است. قرینه این طبع که دخالت ذوق در آن جایی برای خود دارد، طبع آقای سید ابوالقاسم انجوی شیرازی (چاپ اول 1346، چاپ پنجم 1363) است که الحق فایده بخش و مشکل گشا است. انجوی دو گام مهم در عالم حافظ شناسی برداشته است. نخست تنظیم فهرست کشف الابیات، و دوم تنظیم کشف الکلمات یا واژه یاب.

به کوشش بی حاصل و پر زحمت - و به قولی سی ساله - آقای مسعود فرزاد نیز باید اشاره کرد که نه دانشمندانه و روشن مندانه بود، نه ذوق ورزانه، و به دریافت دو نقد شکننده ناول آمد. یکی از سوی احمد شاملو و دیگری از سوی آقای دکتر حسینعلی هروی.

سپس حافظ شیراز به روایت آقای احمد شاملو بیرون آمد که استاد مطهری بر مقدمه آن ایراد گرفت و نگارنده این سطور بر متن آن. آقای پرویز خائفی هم در کتاب حافظ بر اوج بر آن نقد نوشت. منصفانه و واقع گویانه باید گفت که حافظ شاملو با استقبال خوبی - نه از سوی ناقدان، بلکه از سوی خریداران - مواجه شد. دلیلش در تصحیح و تغلیط نبود، در مسائل روان شناختی و جوان پسند بودن این دیوان بود که با زیر هم نوشتن ابیات غزلها به شیوه شعر نو و نقطه گذاری ها افراطی - و در چاپ بعدی با اعراب گذاری - طبع متفاوتی از دیوان حافظ ارائه کرده بود. و نسلی که بر اثر جوانی و جوان تری، برعکس نسل پیشین با تصحیح جدی و عبوس قزوینی انس نداشت، و راهی، بلکه میان بری به سوی حافظ میجست، به این طبع شیک و شکیل و «آسان امروزی» روی آورد. و این خود اقدام مفیدی بود. شاملو در این کار برای آن که دست خود را باز بگذارد، و متعهد به صحت و دقت و ضبط و ربط صحیح نباشد، کوشش خود را «روایت» نام داده بود. سه چهار نقدی که بر این «روایت» نوشته شد همه مخالفانه و ایراد گیرانه بود.

سه طبع معتنابه دیگری که هم از لحاظ متون مبنا و هم از لحاظ صحت و دقت تصحیح، از دیوان حافظ به عمل آمد. یکی به همت آقایان دکتر محمدرضا جلالی نائینی و دکتر نذیر احمد (چاپ اول 1350، چاپ چهارم 1362) و دیگر به همت دکتر رشید عیوضی و دکتر اکبر بهروز (چاپ اول 1356، چاپ دوم 1363) بود. طبع آقای دکتر یحیی قریب (1354) نیز خالی از وثاقت نبود. پس از این سه طبع اتفاق مهمی در حافظ شناسی رخ نداد. در سال 1365 طبع و تصحیح تازه ای از دیوان خواجه به اهتمام آقای احمد سهیلی خوانساری انتشار یافت که ارزش آن از نظر متون مبنا و علی الخصوص از نظر روش تصحیح والا نیست و به همین قلم نقدی بر آن نوشته شده است. ( همین کتاب، مقاله «اهتمامی بی اهمیت»).

اما در زمینه شناخت و شناساندن حافظ و شخصیت و شعر و زمانه او چندین اثر پدید آمده است. یکی حافظ چه میگوید (1317) از دکتر احمد هومن که بیشتر نگرش فلسفی داشت و فلسفه حافظ را میجست. سپس حافظ شیرین سخن (1319) از دکتر محمد معین که به شناسایی حافظ واقعی تاریخی پرداخته و ذوق و تحقیق را قرین یکدیگر ساخته بود. که خوشبختانه قرار است چاپ جدید آن با افرایش و پیرایش بسیار که سالها قبل توسط خود استاد معین به عمل آمده، در دو جلد انتشار یابد. اثر دو جلدی دکتر قاسم غنی به نام تاریخ عمر حافظ (1321) و بحث در آثار و افکار و احوال حافظ (1322) یکی از محققانه ترین آثاری است که حافظ تاریخی را میجوید و تاریخ عصر حافظ و عرفان تا عصر حافظ را میکاود. و پس از چهل سال همچنان جزء منابع کلاسیک و معتبر حافظ شناسی باقی مانده است. نقشی از حافظ (چاپ اول 1336) اثر علی دشتی دارای سبک تازه و نگرش تویی در نقد ادبی بود. حافظ شناسی آقای محمدعلی بامداد (چاپ اول 1338) مبتکرانه و مجتهدانه است و چندان که باید حقش گزارده نشده است. فرهنگ اشعار حافظ (1340) نوشته آقای دکتر احمد علی رجایی از آثار مهم در اصطلاح شناسی عرفانی حافظ است ولی متأسفانه تا حدودی ناقص مانده است. (این کتاب پس از سالها نایابی، در سال 1365، با افزایش و تجدید نظر به چاپ دوم رسید.) سپس میرسیم به یک نقطه عطف؛ به مکتب حافظ (چاپ اول 1344) نوشته آقای دکتر منوچهر مرتضوی که تا به امروز جدی ترین و عمیق ترین اثر درباره اندیشه و هنر حافظ است. خوشبختانه شنیده شد که پس از دو دهه، در حال تجدید چاپ است. از کوچه رندان دکتر عبدالحسین زرین کوب (چاپ اول 1349) هم اثر محققانه ای است. حافظ و قرآن (1345) اثر دکتر مرتضی ضرغامفر، و حافظ و موسیقی اثر دکتر حسینعلی ملاح دو اثر اختصاصی درباره یک جنبه از هنر حافظ است. در این میانه در حدود یک دهه پیش فولکلور حافظ به نام حافظ خراباتی (تا به امروز در هشت جزء و چند هزار صفحه که جزئی از کل تألیف است و مؤلف از آن به عنوان «ران ملخ» یاد کرده) به قوت آقای رکن الدین همایون فرخ انتشار یافت که بهتر است حتی از ارزیابی شتابزده اش هم چشم بپوشیم.  حق مطلب را آقای سعیدی سیرجانی در سه شماره از مجله یغما به جای آورده است. آقای آقازاده هم کتاب مفصلی در رد و نقد این مجموعه نوشته است.

کتاب جدی دیگر درباره اندیشه حافظ همانا در کوی دوست (1357) نوشته آقای شاهرخ مسکوب بود که نگارنده این سطور در ذهن و زبان حافظ نقدی بر آن نوشت. تماشاگه راز (1359) مجموعه دروس استاد شهید مرتضی مطهری از نظر ژرف کاوی در عرفان حافظ و ربط دادن آن به مکتب ابن عربی، اثر قابل توجهی بوده و آقای دکتر نصرالله پورجوادی در نشر دانش بر آن نقد نوشت.

اما شرح های حافظ: شرح سودی در دهه چهل تا پنجاه به همت خانم دکتر عصمت ستارزاده به فارسی خوبی ترجمه شد. (چاپ سوم 1365). علامه قزوینی و دکتر مرتضوی ارزش اساسی این اثر را - که از نگارش آن بیش از 400 سال میگذرد - به نحوی مشروط تأیید کرده اند و گفته اند که در مفردات و مسائل دستور زبانی باید با کمال احتیاط به آن مراجعه کرد.

شرحی نیز به نام بدر الشروح از بدرالدین بهاءالدین که خط و ربط ناخوش و ناگواری دارد منتشر شده است. (چاپ اول 1904 در هند؛ چاپ دوم 1362) که به شیوه «طاعت از دست نیابد گنهی باید کرد» به جای رفع موانع و حل مشکلات دیوان حافظ، به ایجاد موانع و مشکلات میپردازد. باری بیش از قیمتش به خواننده و ذهن و زبان او ضرر میزند!

شرح دیگری که از دیوان حافظ انتشار یافت و به زودی در صندوق خانه و سمساری حافظ شناسی جای گرفت گنج مراد اثر آقاسی سیروس نیرو بود - در این باره هم حق مطلب را آقای ماشاءالله آجودانی در مجله نشر دانش ادا کرد. شرح بعدی به قلم آقای رحیم ذوالنور بود به نام در جستجوی حافظ (1362) تا حدبی بهتر از شرح قبلی بود. این شرح خیلی لغت معنی وار است. در سیر تکامل هر علم و فن، از جمله حافظ شناسی به قول حکما «طفره» محل است. یکباره نمیشود بدون طی مراحل بینابین از حضیض به اوج پرید. موهبت و «موتاسیون» هم مختص بعضی از نوابغ و از ما بهتران است. در جستجوی حافظ در نردبان تکامل جای والائی ندارد. جایی دارد  قبل از اواسط - دیوان حافظ با معنی واژه ها، شرح ابیات و ذکر وزن و بحر غزلها و برخی نکته های دستوری و ادبی و امثال و حکم، به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر (1363) از نظر ضبط و ربط مقررات و بیان نکات ادبی و دستوری، یک پله فراتر است. جایی دارد در اواسط.

در سالهای اخیر آقای دکتر حسینعلی هروی شرح قابل توجهی بر سراسر دیوان حافظ نوشته اند که در دست انتشار است.

بانگ جرس (1349) چاپ بعدی اش با عنوان عقاید و افکار خواجه (1358) نوشته آقای عبدالعلی پرتو علوی کتاب حدی و مشکل گشایی بود.

کتاب معتنابه دیگری که در سال 62 انتشار یافت، واژه نامه غزلهای حافظ تألیف شادروان سید حسین خدیر جم بود که در مجموع اثر مفیدی بود. گو این که واژه نامه غزلهای حافظ، دست کم سه برابر این باید باشد. این اثر دو نقد و یک پاسخ (هر سه در نشر دانش) برانگیخت. کلک خیال انگیز یا فرهنگ جامع دیوان حافظ، تألیف دکتر پرویز اهور در سال 1363 در دو جلد انتشار یافت. این فرهنگ با وجود حجم قابل توجهش، کمبودهای مهم و جدی دارد. سطح علمی آن نیز متوسط است. نقدی در کیهان فرهنگی نیز به قلم آقای دکتر حسینعلی هروی بر آن نوشته شد.

 

*          *          *          *

 

در این سالها چاپ و تجدید چاپهای فراوانی از دیوان حافظ به عمل آمد که هنری تر از همه به خط آقای کیخسرو خروش و به همت انجمن خوشنویسان ایران بود. که متأسفانه سهوالقلم و افتادگی فرمی داشت، ولی با استقبال فراوان روبرو شد.

حال که بحث حافظ خوش خط به میان آمد، این افشاگری را لازم میداند که در بخش نسخ خطی کتابخانه ملی ایران، حافظ بسیار نفیسی محفوظ است که از کتابخانه پهلوی سابق به آنجا رسیده و خط و تذهیب فوق العاده ای دارد. (به خط استاد مرتضی عبدالرسولی) این اثر هم از نظر تصحیح متن، هم تذهیب و هم خوشنویسی بی نظیر است. امید است ناشر صاحب صلاحیت بلند همتی دنبال این کار یعنی طبع و نشر آن را بگیرد و دوست داران حافظ و هنر معاصر و علاقه مندان به آثار نفیس را به یک اندازه خشنود سازد.

از کتابخانه ملی ایران یاد کردیم بهتر است این بشارت را هم بیفزاییم که کتاب شناسی حافظ به همت یکی از اعضای هیأت علمی این کتابخانه در دست تدوین است که خلأ مهمی را در عالم حافظ شناسی پر خواهد کرد. آقای محمدعلی رونق «گزریده کتاب شناسی پژوهشی حافظ» را که شامل 226 کتاب و مقاله است در شماره سوم از سال ششم نشر دانش (فروردین و اردیبهشت 1365) منتشر کرد. اثر تحقیقی دیگری که در زمینه حافظ شناسی و نقد چند دیوان انتشار یافت، نقد و نظر درباره حافظ (1363) اثر آقای دکتر حسینعلی هروی است، شامل چهار نقد از ایشان بر چهار طبع و تصحیح مختلف از دیوان حافظ؛ و نیز چند مقاله در مقایسه بین جهان بینی حافظ و پل والری.

 

*          *          *          *

 

بازار حافظ شناسی رونقی دارد، و این رونق در این سالها بالا گرفته و باید به فال نیکش گرفت. اما این رونث در مقیاس جهانی، و در مقایسه با فی المثل رونق شکسپیر شناسی، چندان شایان نیست. در انگلستان کتاب شناسی شکسپیر به صورت فصل نامه منتشر میشود و ما هنوز کتاب شناسی اولیه حافظ نداریم. طبق آمار فصل نامه کتاب شناسی شکسپیر، در سال 1865 میلادی 1807 قلم اثر از تجدید چاپ آثار شکسپیر با مقالات و رسالات و کتاب هایی که درباره او نوشته شده یا اجرای نمایش نامه ها یا فیلم ها و فیلمنامه هایی که از آثار او یا بر مبنای آنها تهیه شده، پدید آمده است. ما هنوز یک زندگی نامه معتبر و فارغ از افسانه، از حافظ نداریم. باری به جای شکایت، بهتر است همچنان شاکر باشیم.

 

*          *          *          *

 

 

 



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه ی بهائ الدین خرمشاهی, :: 14:57 ::  نويسنده : MOHSEN

فاطمه (س)

بانوي مستقل

يکي از نکات برجسته و درخشان زندگي خديجه داستان ازدواج او با پيغمبر (ص ) است . بعد از آنکه شوهر اول و دوم خديجه وفات نمودند ، يک حالت استقلال و آزادي مخصوصي در آن بانوي بزرگ پيدا شد و همانند عاقل ترين و رشيدترين مردان به تجارت مي پرداخت و تن به ازدواج نمي داد . با اينکه از جهت اصالت و نجابت خانوادگي و مال و ثروت فراوان ، خواستگاران زيادي داشت و حاضر بودند مهريه هاي سنگيني بدهند و با وي ازدواج کنند ، ولي او از قبول شوهر جدا" امتناع مي ورزيد . اما نکته جالب اينجاست که همين خديجه ايکه حاضر نبود به هيچ قيمتي ، با سران و اشراف عرب و مردان ثروتمند ازدواج کند ، با کمال شوق و علاقه حاضر شد با محمد که شخص يتيم تتاريخ خبر مي دهد که خواستگاران متشخص و آبرومندي حتي از ملوک و ثروتمندان برايش مي آمدند ولي به ازدواج راضي نمي شد ، اما در مورد وصلت با محمد نه تنها راضي شد بلکه خودش با کمال اصرار و علاقه پيششنهاد ازدواج نمود و مهريه اش را نيز در مال خودش قرار داد ، به طوريکه اين موضوع اسباب سخريه و سرزنش شد.
با توجه بدين مطلب که زنها معمولا" به ثروت و تجملات زندگي خيلي علاقه دارند و نهايت آرزويشان اين است که شوهر ثروتمند و آبرومندي نصيبشان گردد تا در خانه اش به آرامش و تجمل و خوشگذراني سرگرم باشند ، به خوبي روشن مي شود که خديجه در مورد ازدواج ، انديشه و افکار عاليتري داشته و در انتظار شوهر فوق العاده و شخصيتي برجسته اي بوده است . معلوم مي شود خديجه شوهر ثروتمند و پولدار نمي خواسته بلکه درجستجوي شخصيت برجسته روحاني بوده که جهاني را از گرداب بدبختي و جهالت نجات دهد .
تاريخ به ما خبر مي دهد که خديجه از بعض دانشمندان عصر خويش شنيده بود که محمد ( ص) پيغمبر آخر الزمان است . و خودش بدان موضوع عقيده داشت . بعد از آنکه مدتي محمد را به عنوان کاروان تجارت انتحاب نمود – و شايد خود اين عمل يک نوع آزمايشي بوده تا بدان وسيله در پيرامون اظهارات دانشمندان آزمايش کند- و « مسيره » غلام خودش را ناظر جريان سفر قررار داد و ان غلام وقايع و حوادث شگفت آوري را از محمد براي خديجه تعريف کرد ، آن بانوي شريف و رشيد ، شخص مطلوب و گمشده اش را يافت . آن حضرت را احضار نمود و گفت : اي محمد من چون تورا شريف و امانتدار و خوش خلق و راست گو يافته ام ، ميل دارم با تو ازدواج کنم .

محمد ( ص) قضيه را با عموها و خويشانش در ميان نهاد . آنان به عنوان خواستگار نزد عموي خديجه رفتند و مقصدشان را در ضمن خطبه اي اضهار داشتند .

 عموي خديجه که يکي از دانشمندان بود خواست پاسخ دهد ولي چون نتوانست به خوبي سخن بگويد ، خود خديجه از غايت شوق با زبان فصيح ، گفت : اي عمو ! شما گررچه در سحن گفتن از من سزاوار تريد اما از خودم بيشتر اختيارم را نداريد . سپس عرض کرد : اي محمد ! خودم را به تو تزويج کردم و مهرم را در مال خودم قرار دادم . به عمويت بفرما براي وليمه عروسي شتري بکشد .

تاريخ مي گويد : خديجه « ورقه » را واسطه قرار داد تا وسيله ازدواج بامحمد ( ص) را فراهم سازد ، هنگاميکه ورقه به او بشارت داد که محمد و خويشانش را به ازدواج راضي کردم ، خديجه به پاس اين خدمت بزرگ ، خلعتي به وي عطا کررد که پانصد اشرفي ارزش داشت .

وقتي محمد ( ص) خواست از خانه خارج شود خديجه عرض کرد : اين خانه ، خانه تو و من کنيز تو هستم ، هر وقت خواستي به سراي خويش درآي.

اين ازدواج براي پيغمبر اکرم خيلي ارزش داشت ، زيرا از يک طرف فقير و تهيدست بود و به همين علت يا علل ديگر تا سن بيست و پنج سالگي نتوانست ازدواج کند . از طرف ديگر بي خانمان و تنها بود و احساس تنهايي مي کرد و بوسيله اينازدواج مبارک ، هم نيازمنديش برطرف شد و هم يار و غمگسار و مشاور خوبي پيدا کرد .

 

بانوي فداکار

محمد ( ص) و خديجه يک کانون با صفا و گرم خانوادگي را تأأسيس کرردند . نخستين زني که دعوت پيغمبر را اجابت نمود خديجه بود . آن بانوي بزرگ تمام اموال و ثروت بي حد و حصر خويش را بدون قيد و شرط در اختيار محمد ( ص) قرار داد . خديجه از آن زنان کوتاه فکري نبود که اگر اندک مال و استقللالي براي خويش ديد اعتنا به شوهر نکند و مالش را از او دريغ دارد . او چون از هدف عالي پيغمبر آگاه بود و بدان عقيده داشت تمام اموالش را در اختيار آن حضرت گذاشت و گفت : هر طور صلاح ميداني در راه اشاعه و ترويج دين خدا خرج کن .

 هشام مي گويد : « رسول خدا خديجه را بسيار دوست مي داشت و بدو احترام مي گذاشت و در کارها با وي مشورت مي کرد . آن بانوي رشيد و روشنفکر ، وزير و مشاور خوبي براي آن حضرت بود . نخستين بانويي که به او ايمان آورد خديجه بود ، و مادامي که خديجه زنده بود محمد (ص) همسر ديگري اختيار نکرد » .

حضرت پيغمبر مي فرمود : « خديجه يکي از بهترين زنان اين امت است » .

پيغمبر خشمناک شد و فرمود : به خدا سوگند ! خدا بهتر از او را به من نداده است . خديجه هنگامي ايمان آورد که ديگران کفر مي ور زيدند . مرا تصديق نمود ، وقتيکه ديگران تکذيبم مي کردند . اموالش را به رايگان درر تختيار گذاشت وقتي که سايرين محرومم مي نمودند . خدا نسل مرا در اولاد او قرار داد . عايشه مي گويد : تصميم گرفتم بعد از آن ، خديجه را به بدي ياد نکنم » . در روايات وارد شده که جبرئيل هر وقت بر پيغمبر ( ص) نازل مي شد عرض مي کرد : سلام خدا را به خديجه برسان و بگو : خدا قصر زيبايي در بهشت براي تو آماده کرده است .

 

نخستين کانون اسلامي

نخستين خانواده اسلامي که در اسلام تأسيس شد خانه محمد ( ص) و خديجه بود . تعداد نفرات آن بيش از سه تن نبودند : محمد ( ص) ، و خديجه و علي ( ع) . آن خانه کانون انقلاب اسلامي و جهاني بود و وظائف بسييار سنگيني را بر عهده داشت . بايد با کفر و بت پرستي مبارزه کند . دين توحيد را در جهان بسط و اشاعه دهد . در تمام جهان بيش از يک خانه اسلامي وجود نداشت ولي سربازان فداکار آن نخستين پايگاه توحيد ، تصميم داشتند دلهاي جهانيان را فتح کنند و عقيده توحيد را در جهان نفوذ دهند . آن پايگاه نيرومند ، از هر جهت مجهز و مسلح بود . محمد ( ص) در رأس آن قرار داشت که خدا درباره اخلاقش مي گويد : « اخلاق تو عظيم و بزرگ است » .

او خديجه را بيش از حد دوست مي داشت و به شخصيتش احترام مي گذاشت .
انس مي گويد : « گاهي هديه اي تقديم پيغمبر مي کردند ، مي فرمود : به خانه فلان زن ببريد چون دوست خديجه بود » .

مدير داخلي و کدبانوي آن خانه ، خديجه بود که به هدف محمد ( ص) کاملا" ايمان داشت و در راه رسيدن به آن هدف مقدس ، از هيچگونه موشش و فداکاري دريغ نداشت . تمام ثروتش را در اختيار محمد گذاشت ، عرض کرد : اين خانه و اموال تعلق به مشا دارد و من کنيز و خدمتکار شما هستم .
در موقع گرفتاريها محمد را دلداري مي داد و در رسيدن به هدف اميدوارش مي کرد . اگر کفار شکنجه و آزارش مي دادند هنگاميکه داخل خانه مي شد از مهر و محبت خديجه برخوردار مي گشت ، و از آن کانون گرم نيرو مي گرفت . در پيرامون مشکلات و حوادث سهمگين ، با آن بانوي دانشمند و رشيد مشورت مي کرد .

آري فاطمه زهرا از چنين پدر و مادر فداکار و در چنين مخيط با صفا و گرم خانوادگي به دنيا آمد .

 

ولادت فاطمه ( س)

دوران آبستني سپري شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسيد . خديجه در پيچ و تاب درد واقع شد . کسي را نزد زنان قريش و دوستان سابقش فرستاد و پيغام داد : کينه هاي ديرينه را فراموش کنيد و در اين موقع خطرناک به فريادم برسيد و در امر زايمان ياريم کنيد . طولي نکشيد که فرستاده خديجه با چشم گريان برگشت و گفت : درب خانه هر کسي را کوفتم ، را هم نداد و خواهش شما را نپذيرفت . همه در پاسخ گفتند : به خديجه بگو : نصيحت ما را نپذيرفتي و بر خلاف صلاحديد ما با يتيم تهيدستي ازدواج کردي . از اين روي حاضر نيستيم به خانه ات بياييم و ياريت کنيم .

وقتي خديجه پيام و زخم زبان زنان کينه توز را شنيد و از ياري آنان مأيوس شد، اندوهگين گشت . از جهان ماده و مردم کيتنه توز چشم پوشيد و به سوي خداي جهان و عالم ديگر متوجه شد . فرشتگان خدا و حوريان بهشتي و زنان آسماني در آن موقع حساس به ياريش شتافتند و از کمکهاي غيبي پروردگار جهان برخوردار شد و فاطمه عزيز يعني اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گيتي نهاد ، و با نر تابناک ولايت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت .


تاريخ تولد

در تاريخ تولد فاطمه ( س) در بين علماي اسلام اختلاف است . ليکن در بين علماي اماميه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بيستم جمادي الثاني سال پنجم بعثت تولد يافته است.


آرزوي پيامبر (ص ) و خديجه

يکي از اسرار آفرينش اينست که هر فردي علاقه دارد داراي فرزندي باشد تا او را بر حسب دلخواه تربيت کند و به يادگار بگذارد . انسان فرزندش را از بقاياي وجود خودش محسوب مي دارد . و با فرا رسيدن مرگ ، وجودش را خاتمه يافته نمي داند، اما شخص بي فرزند ، دوران زندگي و حيات خودش را کوتاه و با فرا رسيدن مرگ ، خاتمه يافته مي پندارد، شايد دستگاه آفرينش مي خواهد بدين وسيله ، نسل انسان را از انقراض و نابودي محفوظ بدارد .
پيغمبر (ص) و خديجه نيز چنين آرزويي داشتند . خديجه ايکه براي ترويج خدا پرستي و نجات بشريت از هيچگونه فداکاري دريغ نداشت ، و براي پيشبرد هدف مقدس پيغمبر اکرم از مال و خويشان و دوستانش پوشيد ، و بدون هيچ قيد و شرطي تسليم خواسته هاي محمد گشت ، حتما" علاقه داشت از محمد ( ص) فرزندي پيدا کند که از دين اسلام حمايت نمايد و دربسط و ترويج آن و به ثمر رساندن و ترويج آن و به ثمر رساندن هدف عالي محند ( ص) کوشش کند .
پيغمبر اکرم مي دانشت که مرگ براي بشر حتمي است ، و در مدت محدود و کوتاه زندگي ، نمي تواند هدف بزررگ خويش را کاملا" اجرا کند و جهان بشيت را از گرداب گمراهي نجات دهد . پيغمر به خوبي مي دانست که بايد بعد از او افرادي باشند تا در تعقيب هدفش جديت و کوشش نمايند . و طبعا" دلش مي خواست که آن افراد فداکار ، از نسل خودش بوجود آيند . محمد (ص) و خديجه چنين آرزويي را داشتند ، اما متأسفانه پسرانييکه قبلا" از آنان ببوجود آمده بودند و به نام عبدالله و قاسم ناميده شدند ، در کودکي وفات کردند . به همان مقدار که پيغمبر و خديجه از آن مرگ ناگوار ، اندوهگين شدند دشمنانشان شتند . گاهي آنحضرت را به عنوان « ابتر » يعني بي فرزند مي خواندند . هنگاميکه عبدالله وفات کرد « عاص بن وائل » به جاي آنکه محند ( ص) را در مرگ فرزندش تسليت گويد ، در مجامع عمومي آنحضرت را ابتر و بي فرزند مي خواند و مي گفت : بعد از آنکه محمد بميرد اثري از وي باقي نخواهد ماند و بازخم زبان دل پيغمبر و خديجه را مجروح مي نمود .

 

دوران شيرخوارگي

دوران شير خوارگي و ايام کودکي زهرا (س) در محيط بسيار خطرناک و اوضاع بحراني و انقلابي صدر اسلام گذشت که بدون شک در روح حساس آن کودک تأثيرات شاياني داشته است . زيرا نزد دانشمندان اين مطلب به اثبات رسيده که محيط نشو و نماي کودک و افکار و احساسات پدر و مادر در روحيات و اثبات شخصيت او کاملا" مؤثر مي باشند . از اين جهت ، ناچارريم اوضاع و حوادث صدر اسلام را به طور خلاصه يادآورر شويم تا خوانندگان بتوانند وضع فوق العاده و بحراني دوران نشو و نماي دختر گرامي پيغمبر را پيش خودشان مجسم سازند .

 رسول خدا ( ص) در سن چهل سالگي به رسالت مبعوث شد . در آغاز دعوت، با مشکلات بزرگ و حوادث سخت و خطرناکي مواجه بود . يک تنه مي خواست با حهان کفر و بت پرستي مبارزه کند . تا چند سال مخفيانه تبليغ مي کرد و از ترس دشمنان جرأت نداشت دعوتش را علني کند . بعدا" از جانب خدا دستور رسيد که مدم را آشکارا به دين اسلام دعوت کن و از مشرکين پاک مدار.

پيغمبر اکرم به دستور خدا دعوتش را علني کرد . آشکارا و در مجامع عمومي مردم را به سوي آيين مقدس اسلام دعوت مي نمود و روزبه روز بر تعداد مسلمانان افزوده مي شد.

وقتي دعوت پيغمبر ( ص) علني شد اذيت و آزاد دشمنان نيز شدت يافت . رسول خدا را اذيت مي کردند . مسلمانان را تحت شکنجه و عذاب قرار مي دادند . بعضي را مقابل آفتاب سوزان حجاز روي ريگهاي داغ مي خوابانيد دند و سنگهاي سنگين روي سينه شان قرار مي دادند و بعضي را مي کشتند . مسلمانان به قدري سختي و عذاب کشيدند که به ستوه آمده جانشان به لب رسيد . به طوريکه ناچار شدند از خانه و زندگي دست بردارند و به کشور ديگري هجرت نمايند . گروهي از مسلمانان از رسول خدا اجازه گرفتند و رهسپار حبشه شدند .

وقتي کفار به وسيله اذيت و آزار نتوانستند از پيشرفت و توسعه اسلام مانع گردند و ديدند مسلمانان اذيت و آزار تحمل مي کنند ولي دست از عقيده شان بر نمي دارند ، انجمني بر پا ساخته همگي تصميم گرفتند که محمد (ص) را به قتل رسانند .

ابوطالب از تصميم خطرناک آنان آگاه شد و براي حفظ جان رسول خدا آن حضرت را با گروهي ازز بني هاشم به دره اي که « شعب ابوطالب » ناميده مي شد منتقل ساخت .

ابوطالب و ساير بني هاشم در حفظ و حراست رسول خدا کوشش مي نمودند . حمزه عموي پيغمبر شبها با شمشير برهنه اطرافش پاس مي داد . دشمنان وقتي از کشتن رسول خدا نا اميد شدند زندانيان شعب ابوطالب ررا در فشار اقتصادي قرار دادند و خريد و فروش با آنان را ممنوع ساختند .
مسلمانان در حدود سه سال در آ« زندان سوزان با فشار و ناراحتي و گرسنگي بسر بردند و با مختصر غذائي که به طور قاچاق برايشان فرستاده مي شد زندگي نمودند .

 بسا اوقات فرياد اطفالشان از گرسنگي بلند بود . فاطمه زهرا (س) در چنين روزگار بحراني و در چنين محيط خطرناک و وحشت آوري به دنيا آمد و رشد و نمو کررد . خديجه کبري در چنين اوضاع و شرائطي نوزاد عزيزش را شير مي داد . مدتي ازز ايام شيرخوارگي زهرا در شعب ابوطالب سپري شد . در همانجا از شير خوردن باز گرفته شد . در همان ريگستان سوزان راه رفتن آموخت . در همان محيط قحطي غذا خور شد . هنگامي که سخن گفتن ياد مي گرفت فرياد و ناله اطفال گرسنه « شعب » را مي شنيد . در وسط شبب که از خواب بيدار مي شد خويشانش ررا مي ديد که با شمشيرهاي برهنه اطراف پدرش پاس مي دادند.

 در حدود سه سال طول کشيد که فاطمه ( س) به غير از زندان سوزان شعب چيزي نديد و از دنياي خارج خبري نداشت .

فاطمه در سن پنج سالگي بود که پيغمبر و بني هاشم از تنگناي شعبب نجات يافته به خانه و زندگي خودشان مراجعت نمود . مناظر زندگي جديد و نعمت آزادي و توسعه در خوراک و پوشاک و منزل براي زهرا تازگي داشت و شادمان و مسرور بود .

مرگ مادر

اما افسوس و صد افسوس که روزگار خوشي فاطمه (س) دوامي نداشت . تا خواست در محيط آزاد نفس راحتي بکشد مادر مهربانش خديجه را از دست داد.
هنوز يکسال نبود که پيغمبر (ص) و يارانش از زندان شعب آزاد شده بودند که خديجه از دار دنيا رفت . آه ، اين حادثه جانگداز چقدر روح حساس فاطمه کوچک را افسرده نمود و نهال اميدش را پژمرده کرد ، و بزرگترين ضربه ها را بر روح و روانش وارد ساخت . فاطمه (س) هرگز احتمال وقوع چنين حادثه ناگواري را نمي داد .

 گاه و بيگاه از فراق مادر اشک مي ريخت و در جستجوي مادر از هر کسي سراغ مي گرفت . وقتي پيغمبر از دفن خديجه فارغ شد و به خانه برگشت ، فاطمه ( س) دور پدر مي گشت و مي گفت : پدر جان ! مادرم کجاست ؟ پيغمبر متحير بود جواب او را چه بگويد که جبرئيل نازل شد و گفت : در پاسخ فاطمه بگو : مادرت با کمال آسايش و راحتي در کاخي که از برجد ساخته شده زندگي مي کند .

 

نتيجه

اوضاع غير عادي و حوادث و وقايع تلخ دوران کودکي حضرت زهرا ( س) بدون ترديد آثاري در روح حساس آن دو شيره گرامي گذاشت و زندگي آينده و چگونگي حرکات و افعال و روحيات و وجدانياتش تا حدودي مربوط به حوادث آن دوران بوده است و آغاز شخصيت او از همين جا سرچشمه گرفت . آثار زير را مي توان از مهمترين آنها شمرد .

 1- کسيکه در يک چنين اوضاع سهمگيني رشد و نمو کند و در آغاز زندگي چنين ضربه هاي بزرگي بر روحش وارد شود ، شخصي افسرده و پژمرده و غمناک خواهد بود . به همين علت ، در احوال فاطمه ( س) نوشته اند هميشه محزون و غمناک بوده است .

2- کسيکه در يک چنين اوضاع بحراني بزرگ شود ، حتي دوران شر خوارگي و طفوليت خويش را در زندان بگذراند و از آن وقتيکه خودش را شناخته در تنگناي زندان باشد و مشاهده کند که پدر و مادر و خويشانش با چه فداکاري و از خود گذشتگي از هدف خودشان دفاع مي کنند و راي رسيدن به هدف به هر سختي و فشاري تن در مي دهند ، اما حاضر نيستند از هدف خودشان دست بردارند ، چنين شخصي طبعا" مبارز و سرسخت و با هدف بار مي آيد و در طريق رسيدن به هدف از زندان و شکنجه باک ندارد ، و بزودي از ميدان در نمي رود .

3- فاطمه ( س) چون مي ديد که پدر و مادر و خويشانش در ترويج دين اسلام و بسط توحيد و خدا پرستي چه سختيها و مشقت هايي را تحمل مي کنند و براي هدايت و نجات بشريت چه فداکاريهائي مي کنند ، از مردم انتظار داشت که بعد از پدر بزرگوارش قدر زحمات او را بدانند و در تعقيب هدف مقدسش کوشش وجديت کنند ، و از راهي که برايشان تعيين کرده منحرف نشوند .


بعد از وفات مادر

در سال دهم بعثت ، ابوطالب و خديجه ، در فاطمه کوتاهي ، يکي پس از ديگري از دنيا رفتند. اين دو حادثه ناگوار به قدري در روح پيغمبر تأثير کرد که آن سال را سال غم و اندوه ناميد . زيرا از يک طرف بزرگترين يار و غمخوار و مشاور داخلي و شريک زندگي و مادر فرزندان خويش ، خديجه را از دست داد . از طرف ديگر ، بزرگترين پشتيبان و مدافع او حضرت ابوطالب از دنيا رفت .و به طوري که اوضاعه داخلي و خارجي آن حضرت يک مرتبه دگرگون گشت و به علت از دست رفتن اين دو حامي بزرگ ، اذيت و آزار دشمنان شروع شد . گاهي سنگش مي زدند . گاهي بدنش را خون آلود مي کردند و در اکثر اوقات ، هنگامي که با چهره اي غمناک و محزون به خانه مي آمد ، با صورت پژمرده و چشمهاي اشکبار دختر عزيزش که در فراق مادر مي گريست ، رورو مي شد .

 فاطمه ( س) وقتي از خانه خارج مي شد شاهد حوادث تلخي بود . گاهي مي ديد؛ پدرش را اذيت مي کنند و ناسزايش مي گويند . يک روز ديد دشمنان در مسجدالحرام نشسته اند و براي قتل پدرش نقشه مي کشند ، با چشم اشکبار به خانه بازگشت و تصميم دشمنان را براي پدر تعريف نمود .

روزي يکي از مشرکين ، پيامبر اکرم ( ص) را در کوچه ملاقات کرد ، مقداري خاکروبه و کثافت بر سر و صورت آن جناب پاشيد . پيامبر چيزي نگفت و با همين حال وارد خانه شد . يکي از دخترانش ( فاطمه ) به استقبال آن حضرت شتافت . آب آورد و با چشم گريان سر و صورت پدر را شست . پيامبر فرمود : دخترم ! گريه نکن ، مطمئن باش که خدا پدرت را از شر دشمنان محفوظ مي دارد و پيروز مي گرداند.

يک روز پيامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بود . عده اي از مشرکين او را مسخره مي کردند و در صدد آزارش بودند . يکي از آنان بچه دان شتري را که تازه ذبح شده بود برداشت و با خون و کثافت ، در حاليکه پيامبر اکرم در مسجد حاضر بود و اين منظره را تماشا مي کرد بسيار ناراحت شد و با چشم گريان خودش را به پدر رسانيد و بچه دان را برداشت و بدور افکند . پيامبر از سجده برخاست و بعد از نماز بر ان جمعيت نفرين کرد.

 آري زهراي عزيز در همان سنين خردسالي اين قبيل حوادث ناگوار را مشاهده مي کرد و به ياري پدر مي شتافت و براي پدر ، مادري مي کرد .
با مردن خديجه ، طبعا" برخي از کارهاي خانه بر دوش فاطمه کوچک افتاد . زيرا آن نخستين خانه توحيد ، کدبانوي بزرگ خود را از دست داده بود و به غير از فاطمه ( س ) در خانه يادگاري نداشت .

 تاريخ ، اين موضوع را روشن نکرده که در آ« دوران سخت در خانه پيغمبر (ص) چه مي گذشته و زندگي آنان چگونه اداره مي شده است ، اما با چشم دل مي توان اوضاع رقت بار ساکنين آن خانه را مشاهده نمود .
پيغمبر (ص) بعد از خديجه با زني به نام « سوده » ازدواج نمود ، زنان ديگري را نيز اختيار کرد . انان هم کم و بيش درباره فاطمه اظهار علاقه مي نمودند ، ليکن براي هر کودک يتيمي دشوار است جاي مادرش را خالي و زن ديگري را در جاي او مشاهده کند . نامادري هم هر چه خوب و مهربان باشد مهر و محبت بي شائبه مادر را ندارد . تنها مادر است که به وسيله نوازشهاي گرم خويش ، دل کودک را آرام مي کند و به او نيرو مي بخشد .
ولي هرچه محروميت فاطمه ( س) زيادتر مي شد ، اظهار محبت پيغمبر هم به همان نسبت بيشتر مي گشت . زيرا رسول خدا بدين مطلب توجه داشت که : فاطمه از حهت مادر ، کسري محبت دارد و بايد آن کسري جبران شود و از اين جهتت و جهات ديگر ، در روايات وارد شده که : رسول دا (ص) تا صورت فاطمه را نمي بوسيد به خواب نمي رفت .

مطالب مذکور اجمالي است از سرگذشت حدود هشت سال از زندگي دختر پيغمبر .


ناگفته نماند …

ناگفته نماند که : گرچه امثال حوادث مذکور و فشاهراي روحي براي هر کودکي پيش آمد کند اعصابش را در هم خواهد کوفت و راي سقوط و ناتواني روحي و جسمي وي کافي خواهد بودف ليکن اين داوري درباره همه کس درست نيست . زيرا همين حوادث سهمگين و گرفتاريهاي مداوم و مبارزاتن پي در پي است که روح افراد ممتاز و برجسته را تقويت مي کند و استعدادهاي دروني و نيروهاي نهفته آنان را به عرصه ظهور و بروز مي آورد تا در مقابل مشکلات پايداري کنند . اگر سنگ معدن تحت حرارت فوق العاده قرار نگيرد ، طلاي ناب و گرانبهايش خارج نمي شود .

 اوضاع بحراني و خطرنام و حوادث و انقلابات سهمگين دوران زندگي زهرا (س) ، نه تنها خللي بر روح ان حضرت وارد نساخت بلکه برعکس ، گوهر وجودش را صيقل داد و تابناک نمود و براي هرگونه مبارزه اي آماده و نيرومندش گردانيد .


فاطمه ( س) به سوي مدينه

رسول خدا در سال سيزدهم بعثت – از ترس جان – ناچار شد مکه را ترک کند و به جانب مدينه ، هجرت نمايد . هنگام حرکت ، با علي و فاطمه ( س) وداع نموده به علي فرموده : امانتهاي مردم را رد کن سپس فاطمه دختر مرا و فاطمه مادر خودت را و فاطمه دختر عمويم حمزه را عده ديگري بردار و به سوي مدينه بشتاب که من در انتار شما هستم . اين ررا فرمود و به جانب مدينه حرکت نمود .

 علي بن ابي طالب ( ع) به دستور پيغمبر اکرم عمل نمود ، سپس فاطمه ( س) را با چندين تن ديگر ازز زنها سوار کرد و رهسپار مدينه شد . در بين راه « ابو واقد » که مدمور راندن شترها بود ، آنها را با سرعت مي برد . علي بن ابي طالب ( ع) فرمود :

با زنها مدارا کن و شترها را آهسته تر بران زيرا زنان ناتوانند و تاب تحمل سختي را ندارند.

 ابو واقد عرض کرد مي ترسم دشمنان در تعقيب ما باشند و به ما برسند . علي ( ع) پاسخ داد : پيغمبر ( ص) به من فرمود : از طرف دشمنان به شما آزاري نخواهد رسيد .

 وقتي به نزديکي « ضجان » رسيدند ، هشت سوار از عقب ايشان رسيدند . علي بن ابي طالب زنان را در پناهگاهي پياده نمود و با شمشير بر دشمنان حمله کرد و پراکنده شان ساخت . آنگاه بانوان را سوار کرد و رهسپار مدينه شد . پيغمبر ( ص) وقتي به قبا رسيد دوازده روز توقف نمود تا علي به اتفاق فاطمه و سايرين به آن حضرت پيوستند .

رسول خدا در مکه و به روايتي در مدينه ، « سوده » را به عقد خويش درآورد و فاطمه ( س) را به خانه او برد . سپس « ام سلمه » را عقد کرد و فاطمه را بدو سپرد تا از وي نگهداري و سرپرستي کند . ام سلمه مي گويد : پيغمبر اکرم ( ص) فاطمه را به من سپرد تا در تربيتش کوشش کنم . من هم از تربيت و راهنمايي او دريغ نداشتم ولي به خدا سوگند او از من با ادب تر و داناتر بود .

 

علي (ع) به خواستگاري مي رود

پيشنهاد ابوبکر چنان روح علي را تکان داد و عشق دروني او را شعله ور ساخت که ديگر نتوانست بکار خويش ادامه دهد . شترش را از کار باز گرفت و به منزل آورد، بدنش را شستشو داد ، عبادي تميزي بر تن کرد ، کفش هايش را پوشيد و به خدمت رسول اکرم شتافت . پيغمبر (ص) در خانه ام سلمه تشريف داشت . علي (ع) به منزل ام سلمه رفت و در زد . پيغمبر به ام سلمه فرمود : در را باز کن . کوبنده در شخصي است که خدا و رسول را دوست دارد.
عرض کرد : يا رسول الله ! پدر و مادرم فدايت ، کيست که نديده درباره اش چنين داوري مي کني ؟

فرمود : اي ام سلمه ! ساکت باش ، مردي دلاور و شجاع است ، برادر و پسر عمويم و محبوب ترين مردم نزد من است .

 ام سلمه از جاي جست و در سراي را باز کرد . علي (ع) داخل منزل شد ، سلام داد و در حضور پيغمبر نشست . از خجالت سرش را به زير انداخت ، و نتوانست تقاضاي خويش را عرضه بدارد . مدتي طول کشيد که هر دو ساکت بودند . بالاخره پيغمبر (ص) سکوت را شکست و فرمود : يا علي گويا براي حاجتي نزد من آمده اي که از اظهار آن خجالت مي کشي ؟بدون پروا حاجت خود را بخواه و اطمينان داشته باش که تمام خواسته هايت قبول مي شود .
عرض کرد : يا رسول الله پدر و مادرم فداي تو باد ، من در خانه شما بزرگ شدم و الطاف شما برخوردار گشتم . بهتر از پدر و مادر ، در تربيت و تأديب من کوشش نمودي و به برکت وجود شما هدايت شدم . يا رسول الله ! به خدا سوگند اندوخته دنيا وآخرت من شما هستي . اکنون موقع آن شده که براي خودم همسري انتخاب کنم و تشکيل خانواده دهم ، تا با وي مأنوس گردم و از ناراحيتهاي خويش بکاهم . اگر صلاح بداني و دختر خودت فاطمه (ع) را به عقد من در آوري سعادت بزرگي نصيب من شده است.
رسول خدا که د رانتظار چنين پيشنهادي ود صورتش از سرور و شادماني برافروخته شدف فرمود : صبر کن تا از فاطمه اجازه بگيرم .
پيغمبر نزد فاطمه (س) رفت ، فرمود : دخترم ! علي بن ابي طالب ( س) را به خوبي مي شناسي براي خواستگاري آمده است . آيا اجازه مي دهي ترا به عقدش در آورم ؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چيزي نگفت . پيغمبر (ص) سکوت او را علامت رضايت دانست .

 

توافق

رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه به نزد علي آمد و با لبي خندان گفت: يا علي ! آيا براي عروسي چيزي داري ؟ پاسخ داد: يا رسول الله پدر ومادرم قربانت ، شما از وضع من کاملاً اطلاع داريد تمام ثروت من عبارت است از يک شمشير ، يک زره ويک شتر .

 فرمود: تو مرد جنگ جهادي و بدون شمشير نمي تواني در راه خدا جهاد کني ، شمشير از لوازم و احتياجات اولي تو است . شتر نيز از ضروريات زندگي تو محسوب مي شود، بايد به وسيله آن آبکشي کني و وضع اقتصادي خودت وخانواده ات را تامين کني و براي اهل و عيالت کسب روزي نمايي و در مسافرت بارت را برآن حمل کني، تنها چيزي که مي تواني از آن صرف نظر کني همان زره است. من هم به تو سخت نمي گيرم و به همان زره اکتفا مي نمايم. يا علي اکنون که کار به اينجا رسيد ، مي خواهي بشارتي به تو بدهم و رازي را برايت آشکار سازم ؟

 عرض کرد: آري يا رسول الله ، پدرو مادر فدايت، شما همیشه نيکخو و خوشزبان بوده ايد .

فرمود:پيش از آن که به نزد من بيايي جبرييل نازل شد و گفت: يا محمد ! خدا تو را از بين مخلوقاتش برگزيده و به رسالت انتخاب کرد . علي (ع) را برگزيد و برادر و وزير تو قرار داد.

 بايد دخترت فاطمه را با او کابين ببندي . مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است . خدا دو فرزند پاک و نجيب و طيب و طاهر ونيکو به آنها عطا خواهد نمود يا علي هنوز جبرييل بالا نرفته بود که تو درب منزل مرا زدي .


خطبه عقد

پيغمبر(ص) فرمود: يا علي تو زودتر به مسجد برو من نيز از عقب تو مي آيم ، تا درحضور مردم مراسم عقد را برگزار کنيم وخطبه بخوانيم .
علي (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بين راه ملاقات کرد، از جريان کار جويا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزويج کرد ، هم اکنون از عقب مي رسد ، تا در حضو ر جمعيت ، مراسم عقد وخطبه خواني را انجام دهد.

 پيغمبر(ص) در حاليکه صورتش از سرور وشادماني مي درخشيد به مسجد تشريف برد ، و به بلال فرمود: مهاجر وانصار را در مسجد جمع کن. هنگامي که مردم جمع شدند، برفراز منبر رفت وپس از حمد و ثناي الهي فرمود: اي مردم آگاه باشيد که جبرئيل بر من نازل شد و از جانب خدا پيام آورد که مراسم عقد ازدواج علي و فاطمه (ع) د رعالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمين نيز آن مراسم را انجام دهم، و شما را برآن گواه بگيرم. سپس نشست و به علي (ع) فرمود: برخيز و خطبه عقد را بخوان ، علي (ع) برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هايش سپاس مي گويم و شهادت مي دهم که بغير از او خدايي نيست. شهادتي که مورد پسند رضايت او واقع شود. درود بر محمد (ص) ، درودي که مقام و درجه اش را بالا برد. اي مردم! خدا ازدواج را براي ما پسنديده و بدان دستور داده است . ازدواج من و فاطمه را خدا مقدر کرده و بدان امر نموده است. اي مردم ! رسول خدا فا طمه را به عقد من در آورد ورزه ام را از بابت مهر قبو ل کرد. از آن حضرت بپرسيد و گواه باشيد.

 مسلمانان به پيغمبر ( ص) عرض کردند : يا رسول الله ! فاطمه را با علي کابين بسته اي؟

رسول خدا پاسخ داد : آري .

 پس تمام حضار دست به دعابرداشته گفتند : خدا اين ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در ميانتان دوستي و محبت افکند . پس از ختم جلسه ، پيغمبر( ص) به خانه برگشت ، و به زنان دستو

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:زندگی نامه ی فاطمه زهرا, :: 14:57 ::  نويسنده : MOHSEN